⚘﷽⚘
✍🏻 #شهیـــد_نوشـــت
ســــــعے ڪـــــنیـد ســـــڪوت شـــــما بیشـــتـر
از حرفـــــ زدن باشــــــد
هـــــر حـــــرفے را ڪـــــہ مے خواهیـد بزنیـــد
فڪـر ڪـــــنید ڪہ آیـــــا ضـرورے هستـــــ یا نـــــہ ؟
هیـــــچ وقتـــــ بے دلیـل حرفـــــ نـــــزنیـد !
🌷 #شهید_محمدهادے_ذوالفقارے
شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات 🌹
-----------••✾••----------
بسم الله الرحمن الرحيم 🥀
#شهیدعباسملکزاده
فرزند غلامرضا در تاریخ ۱۳۴۷/۱۱/۰۱ در یک خانواده مذهبی و با ایمان در شهر گناوه متولد گردید .
شهید تحصیلات خود را تا سال دوم متوسطه در هنرستان فنی شهید باهنر گناوه گذراند اما عشق و علاقه او به جبهه و جنگ باعث شد تا مدرسه را رها و در سنگر مقدس جبهه جهت دفاع از اسلام و میهن اسلامیمان به جبهه های حق علیه باطل اعزام شود او پشتیبان قاطع و لایت فقیه و امام(ره) عزیزمان بود و فردی با ایمان و اهل نماز اول وقت و انجام واجبات بود رئوف و مهربان و خوش برخورد بود و با اهل خانواده با صمیمیت و مهربانی رفتار می کرد و اکثر اوقات وقت خود را در بسیج می گزراند و همیشه در پایگاه بسیج از انقلاب پاسداری و حراست می کرد .
نامبرده پس از ماهها حضور عاشقانه در جبهه های نبرد در تاریخ ۱۳۶۷/۰۴/۰۴ در مصاف با صدامیان کافر در جزیره مجنون شربت گوارا شهادت را نوشید و پس از ده سال غریبی پیکر پاکش توسط گروه جستجو مفقودین پیدا و در تاریخ ۱۳۷۷/۰۶/۱۶ طی مراسم باشکوهی در گلزار مطهر شهدای گناوه به خاک سپرده شد .
#یادش_باصلوات
🍃ای شهید،
در مقابل بلندای روح تو،
جز حقارت خود چیزی ندیدم.
☘فقط می دانم
در این وانفسای دنیا
زیرکانه شهادت را صید کردی..
که آقایمان فرمود؛
شهادت مرگ انسانهای زیرک و هوشیار است...
💠دیگر صدایش نیامد...
🔰نیروهای خودی متوجه تحرکات دشمن شده بودند. محسن هم برای دیده بانی جلو رفته بود. پشت بی سیم گفت: دارند دورمان میزنند. شروع کنید دور منطقه ای که ما هستیم را بزنید.
🔰توپخانه خودی دور تا دور تپه را میزد. مسئول آتشبار نگران نیروهای خودی بود و از محسن میخواست حواسش را بیشتر جمع کند. محسن در جواب پشت بی سیم گفت: دوربینم را زدند، جایم بد است.
🔰قرار شد جایش را عوض کند تا بتوانند اجرای آتش کنند. کنار خاکریز بود که با اصابت ترکش از ناحیه پا مجروح شد. در آن شرایط که خیلی ها دنبال جان پناه میگردند محسن باز به دنبال انجام وظیفه بود. تانکهای زرهی خودی هم به منطقه رسیده بودند و میخواستند تک دشمن را جواب دهند.
🔰محسن که دوربینش را زده بودند، کنار یکی از تانک ها جلو میرفت تا دیدبانی کند. مسئول آتشبار، بی سیم زد. محسن جواب داد: من کنار تانک هستم. دارند ما را می زنند. داشت گرای محل خودش را میداد که در این حین، تیربارِ رویِ تانکی که محسن کنار آن قرار داشت، مورد اصابت قرار گرفت. محسن تو بی سیم گفت: دارند ما را میزنند... زدنمون... یا حسین...
و دیگر صدای محسن شنیده نشد.
#شهید_محسن_حیدری
#شهید_مدافع_حرم
✨ #شبتون_شهدایی ✨🌙