🌹 #بر_بال_خاطره_ها
🍃«حبيب» دفتر خاطرات آن ایام همرزمش را اينگونه ورق ميزند:
«او مدتی تكتيرانداز و فرمانده دسته بود. از طرفی، علاقه زيادی به حضور در واحد اطلاعات ـ عملیات داشت. تا اينكه با اصرار خودش و درخواست شهید «طوسی»، وارد اين واحد شد.
اگرچه وقتی در ابتدا سردار طوسی، جثّه كوچك موسی را ديد، برايش سخت بود كه او را وارد بخش اطلاعات ـ عمليات بكند. اما بعد، با نگاهی به چهره موسی، گفت: آينده خوبی در واحد اطلاعات داری! سپس موسی از همانجا وارد اين واحد شد و كارش را به عنوان يك نيروی اطلاعاتی، در عمليات والفجر ۸ آغاز كرد.
🌹 تا جایی که شناسائی كار شناسایی او در آن عمليات، آن هم با سنّ كمش، زبانزد بود. در عمليات والفجر ۸ که با بچههای محور ۲، شب وداع برپا كرده بوديم، با اين شهید نیز، وداع عاشقانهای داشتيم. او واقعاً گمنام ماند.
🌹 شهيد «مهدی نصيرايی» مداحی ميكرد و او گريه. محور ۲، محوراشك و ناله شده بود. وقتی موسی كنار شهيد طوسی می ايستاد و ميخواست از زير قرآن سردار «كميل» رد شود، شهيد طوسی با آن قامت بلندش، او را مانند پدر در آغوش ميگرفت و می بوسيد. ميگفت: امشب بايد دل حضرت زهرا(س) و پيامبر را شاد كنيم. كاش دوربينی بود و آن لحظات را ثبت ميكرد».
🥀 #شهیدموسی_احمدی_کلاریجانی🌹🕊
🥀 #سوادکوه_روستای_کلاریجان
✨ #شبتون_شهدایی ✨🌙