🔴١-این عکس یکی ازدردناکترین ودر عین حال حماسیترین لحظات فکه،ماجرای #گردان_حنظله است که ٣٠٠نفرازنیروهایش درون یک کانال بمحاصرۀ #عراقي هادر میآیندآنهاچندروزباتکیه بر #ايمان خودبه مقاومت ادامه میدهندوبمرورهمگی توسط آتش دشمن ویاعطش مفرط به #شهادت میﺭﺳﻨﺪ،ساعات آخربیسیمچی گردان همت راخواست،حاجی پای بیسیم آمدصدای ضعیفی راازآن سوی خط شنیدکه میگوید:
احمدرفت،حسین هم رفت،باطری بیسیم داردتمام میشود #عراقي هاعنقریب میآیندتاماراخلاص کنند،من هم خداحافظی میکنم از قول مابه #امام بگوییدهمانطورکه فرمودید #حسين وار #مقاومت کردیم،ﻣﺎﻧﺪﻳﻢ وﺗﺎﺁﺧﺮایستادیم
هدایت شده از کانال شهدایی یاد یاران
#داستان_شب📚
رمان قشنگه، عاشقانش هم که قشنگ تر 🍃🍃
✅خبر ،خبر قراره باهم یه رمان خاص بخونیم ....
رفقاتونو دعوت کنید 😊
💢واما...
با رمان شیرین و جذاب ♥️ #دختر_شینا ♥️
در کنارتون هستیم .
هر شب راس ساعت ۲۱ با ما همراه باشید😊
#دختر_شینا🌸
#قسمت_پنجاه_و_یک
صمد هم دیرش شده بود. اما با این حال، مرا دلداری می داد و می گفت: «بچه ها که خوابیدند، خودم می آیم کمکت.»
بچه ها داشتند در بغل ما به خواب می رفتند. اما تا آن ها را آرام و بی صدا روی زمین می گذاشتیم، از خواب بیدار می شدند و گریه می کردند.
از بس توی اتاق راه رفته بودیم و پیش پیش کرده بودیم، خسته شده بودیم، بچه ها را روی پاهایمان گذاشتیم و نشستیم و تکان تکانشان دادیم تا بخوابند.
اما مگر می خوابیدند. صمد برایم تعریف می کرد؛ از گذشته ها، از روزی که من را سر پله های خانه عموی پدرم دیده بود.
می گفت: «از همان روز دلم را لرزاندی.» از روزهایی که من به او جواب نمی دادم و او با ناامیدی هر روز کسی را واسطه می کرد تا به خواستگاری ام بیاید.
می گفت: «حالا که با این سختی به دستت آوردم، باید خوشبخت ترین زن قایش بشوی.»
صدای صمد برای بچه ها مثل لالایی می ماند. تا صمد ساکت می شد، بچه ها دوباره به گریه می افتادند.
هر کاری کردیم، نتوانستیم بچه ها را بخوابانیم. مانده بودیم چه کار کنیم. تا می گذاشتیمشان زمین، گریه شان درمی آمد.
مجبور شدم دوباره برایشان شیر درست کنم. اما به محض اینکه شیر را خوردند، دوباره جایشان را خیس کردند.
جایشان را خشک کردم، سر حال آمدند و بی خوابی به سرشان زد و هوس بازی کردند.
#دختر_شینا🌸
#قسمت_پنجاه_و_دو
حالا یک نفر را می خواستند که آن ها را بغل کند و دور اتاق بچرخاند.
ظهر شد و حتی نتوانستم اتاق را جارو کنم، به همین خاطر بچه ها را هر طور بود پیش صمد گذاشتم و رفتم ناهار درست کنم.
اما صمد به تنهایی از عهده بچه ها برنمی آمد. از طرفی هم هوای بیرون سرد بود و نمی شد بچه ها را از اتاق بیرون آورد.
به هر زحمتی بود، فقط توانستم ناهار را درست کنم. سر ظهر همه به خانه برگشتند؛ به جز خواهر و مادر صمد.
ناهار برادرها و پدر صمد را دادم، اما تا خواستم سفره را جمع کنم، گریه بچه ها بلند شد.
کارم درآمده بود. یا شیر درست می کردم، یا جای بچه ها را عوض می کردم، یا مشغول خواباندنشان بودم.
تا چشم به هم زدم، عصر شد و مادرشوهرم برگشت؛ اما نه خانه ای جارو کرده بودم، نه حیاطی شسته بودم، نه شامی پخته بودم، نه توانسته بودم ظرف ها را بشویم.
از طرفی صمد هم نتوانسته بود برود و به کارش برسد. مادرشوهرم که اوضاع را این طور دید، ناراحت شد و کمی اوقات تلخی کرد.
صمد به طرفداری ام بلند شد و برای مادرش توضیح داد بچه ها از صبح چه بلایی سرمان آوردند. مادرشوهرم دیگر چیزی نگفت. بچه ها را به او دادیم و نفس راحتی کشیدیم.
از فردا صبح، دوباره صمد دنبال پیدا کردن کار رفت. توی قایش کاری پیدا نکرد.
نوه های پسری حاجی هستند. تو دل بروهای پدر بزرگ...😊
ولی هفت ماهی هست که گرمای دستهای بابا قاسم را حس نمیکنند.😔💔
#سردار_سلیمانی
#دلتـڹــڱـے ❣🍃
تعبیرِ عشـق ایݩ اسٺ
من بے ٺــو ، ناتـمامم ....💔🍃
🔹پـدر شہید سعیـد نظرے
#شبتون_شهدایی ✨🌙
می دانی...
من فهمیده ام، تنها چیزی که اهلِ عاشورا را در خیمه ی حُسین، نگه داشت؛عـــ❤️ـــشق بـود!
فقط بخاطر خودت، باید برخاست!
فقط به عشق خودت!
من عاشقــم آیا؟!😭❤️
الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج
4_5803238486119024639.mp3
11.3M
🎼 بی تو ای عشق و ای تمام وجودم
🎤 کربلایی حمید علیمی
👌👌👌
توصیۀ علیرضا پناهیان به ستاد کرونا:
🔸 ما پروتکلها را هرچه باشد رعایت خواهیم کرد، اما شما هم ایرادهای پروتکلها را برطرف کنید
🔸چرا دستۀ عزاداری و طبل و سنج ممنوع شده؟!
🔸اگر دستهای در جای خلوت و بدون تماشاچی راه بیفتد، چه مشکلی دارد؟
🔸اینطور نیست که درصورت عدم سختگیری در پروتکلها، عزاداران رعایت نمیکنند/ کما اینکه در شبهای قدر رعایت کردند
📌 در گفتگو با خبرگزاری فارس
🔻 پروتکلهای ابلاغی ستاد کرونا که عزاداریها را محدود کرده، هرچه باشد ما اطاعت و اجرا میکنیم؛ چون اقتضاء یک زندگی جمعی است و ما قوانین اجتماعی را اگرچه ناقص یا اشتباه هم باشند، اجرا میکنیم تا نظم جامعه شکل بگیرد، اما این پروتکلها انصافاً دقیق تنظیم نشده است.
🔻 بعضی از مواد در پروتکلها وجود دارد که مورد اعتراض منطقیِ هیاتیهاست؛ مثلاً اینکه طبل و سنج ممنوع است، دلیلش چیست؟ ما هم نمیدانیم! شاید به دلیل اینکه مردم را جمع میکنند. خُب بگویید پرچم هم نباشد چون پرچم و بیرق هم از دور، یک شکوهی دارد و...
🔻 میگویند «دسته عزاداری ممنوع!» زیرا ازدحام اطراف دسته را نمیتوانند مدیریت کنند؛ شاید دلیلشان این بوده. حالا اگر یک دستۀ عزاداری راه افتاد و خواست در یک بلوار خلوت حرکت کند، آیا مشکلی دارد؟ شما مطلق دسته عزاداری را ممنوع کردید! آن دسته که جای خلوتی رفته است، تماشاچی هم ندارد و به عزاداری میپردازد، تکلیف آن چیست؟ افراد در این دسته با فاصله ایستادهاند و فضایش با مترو، اتوبوس و بازار که مردم خیلی از اینها متراکمتر جمع میشوند، متفاوت است.
🔻 پروتکلهای ابلاغی وزارت بهداشت برای برگزاری مجالس عزاداری محرم، اگر «غیردقیق» هم تنظیم شده باشند، ما اجرا میکنیم؛ در این تردیدی نیست، اما خواهش میکنم تا فرصت باقی است، افراد تنظیمکنندۀ این پروتکلها، بندهای آن را محل بحث قرار ندهند که بشود ایرادهای منطقی از آن گرفت.
🔻 اگر ملاک «نبودن ازدحام» است، هیأتیها در در صورت دسته رفتن با طبل و سنج هم میتوانند از ادحام جلوگیری کنند. یکدفعه به صورت مطلق، مردم را از برخی توفیقات محروم نکنیم.
🔻 هیاتیها آدمهای باهوش، دقیق، مودب و منضبطی هستند و خودشان رفع ازدحام خواهند کرد. شما در دستورالعمل اعلام میکردید «رفتاری که موجب ازدحام میشود، انجام ندهید، از فضای باز استفاده کنید و...» یا یک آئیننامه برای آن ارائه میکردید که آسیب را کمتر کند.
🔻 بنده این حرف را قبول ندارم که ما بگوییم «اگر در پروتکلها سختگیری نشود، مردمِ عزادار رعایت نخواهند کرد.» خلاف این است و مردم رعایت خواهند کرد؛ کما اینکه دیدیم در شبهای قدر انصافاً جاهایی که توانستند مجالسی را برگزار کنند، رعایت کردند.
🔻 هیاتیها امسال باید خلاقیت بیشتری به کار ببندند و تا میتوانند از نمادها و نماهای دیگری برای تعظیم شعائر حسینی استفاده کنند که اصلاً هیچ مغایرتی با پروتکلهای ایام کرونا نداشته باشد.
👤علیرضا پناهیان
🚩 خبرگزاری فارس- ۹۹.۵.۲۸