eitaa logo
کانال شهدایی یاد یاران
412 دنبال‌کننده
24.8هزار عکس
8.7هزار ویدیو
49 فایل
✅کپی با صلوات برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان عج تعالی فرجه الشریف بلامانع است 🌷🇮🇷ما را بدوستان خود معرفی کنید🇮🇷🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام پنجشنبه ای دیگر ویاد مسافران آسمانی را فراموش نکنید الهی که سالم وتندرست وعاقبت به خیر مثل شهدا باشید خدایا! ما بنده توئیم و بنده را جز اطاعت نشاید! به ما الفبای بندگی بیاموز. خدایا! بی نگاه لطف تو، هیچ کار به سامان نمی رسد! نگاهت را از ما دریغ نکن. خدایا! نگاهمان را از غیر خودت بگردان...
41.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایتگری جانسوز سردار احمد حاجتی از لحظه تفحص یک موذن شهید هنگامی که یک سرباز در حین پست صدای اذان گفتن این شهید را می شنود بهتره نگاه کنید
طلبه هم حجره ای شهید آرمان می‌گوید درمدتی که ما در حجره با هم بودیم شبی نبود که شهید علی وردی سحرگاه برای نماز شب بیدار نشود و این طور می‌شود که خدا شهید علی وردی را سر دست بلند می‌کند و به عنوان یک الگو به همه نشان می‌دهد و او دل چند میلیون آدم را متوجه خودش می‌کند. راوی شهدا: حاج جواد تاجیک
37.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 فیلم کامل اقامه نماز رهبر انقلاب بر پیکر مجاهد بزرگ فلسطینی شهید اسماعیل هنیه و محافظ ایشان 🔹️وداع رهبر انقلاب با پیکر شهیدان 🔹️گفتگو با نمایندگان حماس و دلجویی و در آغوش کشیدن فرزندان شهید هنیه
گریه کن امام حسین عليه السلام بود. از اونایی که گریه کردنش با بقیه فرق می کرد. وقتی از مجلس روضه امام حسین می آمد بیرون چشمانش سرخ شده بود، از بس گریه می کرد. کارهاش طوری تنظیم می شد که به روضه امام حسین عليه السلام برسه. هر جا روضه بود می دیدیش. زیارت عاشورا می خوند، روزی چند بار. همیشه هم می گفت: «من توی بغل تو شهید می شم.» حرف اون شد. تو بغل من شهید شد اونم با گلوی بریده.. روی سنگ قبرش با خط درشت نوشتند: «هذا محب الحسین عليه السلام » راوی:حاج‌ حسین کاجی
امروز ۱۴ مرداد ماه سالروز شهادت مدافع حرم" دو خواسته ای که حبیب الله از خدا خواست حبیب الله از نیروهای حفاظت اطلاعات بود و نیازی نبود وارد خط مقدم جنگ شود اما اینطور که بعدا برای ما گفتند او وارد میدان نبرد می شد و دلش طاقت نمی آورد عقب بماند. حتی مجروح هم شده بود راضی به برگشتن نمی شده. او عاشق شهادت بود. اوایل ازدواج یکبار مرا به امامزاده ابراهیم آمل برد و آنجا گفت که دو خواسته از خدا داشته، یکی ازدواج با من بوده که رسیده یکی هم شهادت که خدا هنوز روزی اش نکرده است. یادش گرامی وراهش پررهرو
۱۶ مرداد سالگرد اسارت شهید محسن حججی😭 به نام شهیدی که عباس وار جنگید زینب گونه اسیر شد حسینی وار شهید شد سلام بر ارباب بی سر برشی از کتاب سربلند برگشتم به حاج سعید گفتم: «آخه من چطور این بدن ارباً اربا رو شناسایی کنم؟ رفتم سمت آن داعشی. یک متر رفت عقب و اسلحه‌اش را کشید طرفم.سرش داد زدم: «شما مگه مسلمون نیستید؟» به کاور اشاره کردم که مگر او مسلمان نبود؟ پس سرش کو؟ چرا این بلا را سرش آوردید؟حاج سعید تند، تند حرف‌هایم را ترجمه می‌کرد. آن داعشی خودش را تبرئه کردکه این کار ما نبوده وباید ازکسانی که او رابرده‌اند «القائم» بپرسید. فهمیدم می‌خواهد خودش را از این مخمصه نجات دهد. دوباره فریاد زدم که کجای اسلام می‌گوید اسیرتان را این‌طور شکنجه کنید؟ نماینده داعش گفت: «تقصیر خودش بوده!» پرسیدم به چه جرمی؟ بریده‌بریده، جواب می‌دادوحاج سعید ترجمه می‌کرد: «از بس حرصمون رو درآورد؛ نه اطلاعاتی به ما داد،نه اظهار پشیمونی کرد، نه التماس کرد! تقصیر خودش بود..!»... می شود اسیر شدوبا یک نگاه دشمن را از پای درآورد،از این چشمان چیزی جز غرور نمیبارد
می‌خواست برود سرڪار از پله‌های آپارتمان، تندتند پایین می‌آمد! آنقدر عجله داشت ڪه پله ها را دوتا يکی رد می‌ڪرد! جلوی در خانه ڪه رسید، بهش سلام ڪردم‌ گفتم: آرام‌تر فوقش یک دقیقه دیرتر میرسـی سرِڪارٺ! سریع نشست روی موتور، روشن کرد و گفت علی‌آقا! همین یڪ دقیقه یک دقیقه‌ها شهادٺ آدم را یڪ روز به یک روز به عقب می اندازد!
فرازی از وصیت نامه شهید محمد رضا ذکریا: دشمنان و منافقين بايد بدانند كه مردم ما بیدارند و ديگر فريب شما را نخواهند خورد و بدانيد كه همانطور كه شاه و عمالش ، بني صدر و پيروان منافقش را كنار زدند ، با هوشياري و شجاعتي که دارند بقیه را هم به گور فرستاده و رسوا خواهند كرد ، پس به دامن اسلام عزيز برگرديد . ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیژن نوباوه خبرنگار بود و میکروفون و گرفت و از یک رزمنده سوال کرد : از حال و روحیات بچه ها تو جبهه بگو ، چون مردم دارن الان صداتو میشنون؛ بهشون بگو تو جبهه چه خبره ؛ که این جواب و از رزمنده شنید ... ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
34.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شب جمعه دلم هوایت نکند میمیرم ارباب خوبم حسین ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
بعد از شهادت و مجروحیت ۷ تن از پرسنل یگان تکاوری بم و کرمان(از جمله فرمانده قرارگاه های عملیات رزمی کرمان) در درگیری با گروهک تروریستی تکفیری جیش العدل در دشت سمسور(اواخرآبان۱۴۰۰)،گروهک جیش العدل از انزوا خارج شد و شروع به خرابکاری در مرز ها و شهرهای مرزی ایران نمود روزی با مرزبانان و نیروهای انتظامی روز دیگر با مرزبانان و نیروی مخصوص نیروی زمینی سپاه پاسداران درگیر می‌شد و با خفت و خاری مجبور به عقب نشینی می‌شدند آغاز دیماه ۱۴۰۰ خبر از تحرکات جیش العدل در بلوچستان و الخصوص کورین میداد، بامداد ۴دیماه۱۴۰۰ سرگرد پاسدارتکاور محسن کیخوایی از تیپ نیروی مخصوص سلمان فارسی به همراه سرهنگ دوم اطلاعات مهران شوری زاده از سازمان اطلاعات سپاه پاسداران برای شناسایی و رصد منطقه با خودروی شخصی به سمت دهستان شورو به راه افتادند در جاده خاکی شورو،مهراب شه بخش یکی از سرکردگان گروهک جیش العدل در کمین به انتظار نشسته بود تا تلفاتی از نیروهای نظامی ایران بگیرد و امنیت ایران را زیر سوال ببرد،خودرو از راه رسید و دو سرنشین آن به علت رگبار گلوله به شهادت رسیدند و چندی بعد مهراب شه بخش در عملیات پهپادی قرارگاه قدس سپاه پاسداران بر اثر اصابت موشک به همراه دو افرادش به هلاکت رسید یک هفته بعد گروهی مسلح منشعب از گروهک جیش العدل چند خانواده را در دهستان شورو به گروگان گرفتند و برای آزاد سازی و پاک کردن منطقه از وجود تروریست های تکفیری ۸ نیروی تکاور سپاه پاسداران شهید و مجروح شدند شورو دهستانی بود که تا به امروز بیش از ۲۰ تن از مدافعان امنیت سنی و شیعه در درگیری با انصارالفرقان و جیش العدل در آن به شهادت رسیده اند شادی روحش الفاتحه مع صلوات التماس دعا فرج آقا امام زمان عجل الله و شفای بیماران ان شاالله زیارت عتبات عالیات و آخر عاقبت به خیری
هروقت که از ماموریت میومد،به تلافی اینکه دل منو به دست بیاره، گوشه سفره غذامون یه قلب کوچیک با گلهای رز درست میکرد.منم دیگه به تلافی اون،قرار گذاشتم هربار که بیام گلزارش، براش یه قلبی با گل رز درست کنم.... یبار که از ماموریت های زیادش،خیلی ناراحت بودم،به من گفت خانوم قول میدم جبران میکنم،یه کوچولو هم که شده جبران میکنم. روز پنجشنبه بود،من همش تو ذهنم میگفتم میخواد فردا مارو جایی ببره.میخواد یه کاری انجام بده... صبح شد، دیدم پاشده خودش ناهار قرمه سبزی گذاشته.آشپزیشم خوب بود. گفت امروز تو اصلا با غذا کاری نداشته باش،گفت موقعی که میخوام سفره رو بچینم،میری تو اتاق نمیای،سفره که چیده شد شما بیا... بعد که اومدم دیدم سفره رو قشنگ چیده.یه گوشه سفره یه قلب با گل رز درست کرده بود. اصلا نفهمیده بودم کی رفته گل رز گرفته ... ‌‌راوی: همسرشهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴نکات تغذیه ای لازم برای حفظ سلامت خود در اربعین 🔻در پیاده روی اربعین به دلیل تغییر شرایط محیطی و تغییر شرایط زندگی و همچنین پذیرایی های مختلف از زائران در موکب ها، بایستی برخی نکات تغذیه ای را رعایت کرد.
سعید اوحدی رئیس بنیاد شهید شد رئیس‌جمهور طی حکمی سعید اوحدی را به‌سمت معاون رئیس جمهور و رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران منصوب کرد.
«آواکس دشت‌عباس» لقب چه کسی بود؟ شهید حسن باقری، را همه خوب می شناسند. چون به کرار تلویزیون از او عکس، فیلم، مصاحبه پخش کرده است. اما آیا تا به حال از نامی شنیده اید؟ ◇ آری... اندک افرادی هستند که این شهید عزیز را بشناسند. ◇ گناه توکل چیست که در تهران کسی را نداشت برای او پرچمداری کند؟ ◇ گناه توکل چیست که این گونه در پس پرده های ایهام و ابهام بعد از سی و اندی سال مانده است؟ ◇ گناه او چه بود که در سریال" آخرین زمستان" حتی اشاره ای هم به او نشد و یک مرد هم اعتراضی نکرد. 🔹 «سردار شهید توکل قلاوند»  جانشین اطلاعات و عملیات قرارگاه نجف اشرف معروف به آواکس دشت عباس، روستا زاده ای مخلص و جسور و باهوش بود. با جنگ‌های چریکی دشمن را در دشت عباس به وحشت انداخته بود. ◇ ایشان به دلیل این که بچه کوهستان بود و به راحتی می توانست در مناطق کوهستانی حرکت کند، کار شناسایی و عملیات را بهتر از هر کس دیگر انجام می‌داد. ◇ کار او اغلب شبانه بود و تا عمق نیروهای دشمن نفوذ می کرد و اطلاعات لازم را از دشمن و تعداد ادوات و محل استقرار آنها به دست می آورد. ◇ همین امر باعث شد که بین بچه ها به «آواکس دشت عباس» مشهور شود. ◇ شهید توکل قلاوند در سال ۱۳۴۰ در منطقه مهرزیل از توابع بخش الوار گرمسیری شهرستان اندیمشک متولد شد. ◇ و در تاریخ ۶۱/۱۱/۹ به همراه سرداران شهید باقری، بقایی، رضوانی و مومنیان به آسمان سبز عشق نقب نور می زند و به شهادت، این آرزوی دیرین خویش دست می یابد.
فرازی از وصیت نامه شهید حسن نو فلاح: و ای سالار شهیدان حسین بن علی (علیه السلام) خیلی دوست داشتم که به زیارت قبر شش گوشه‌ات می‌آمدم و خاک کربلا را مرحم دردهایم می‌کردم ولی پروردگار مرا به پیش خود فراخوانده و امیدوارم که زیارت دیدن خودت در آن دنیا نصیبم گردد.
کلاه های عراقی به جای مانده در محوطه بندر خرمشهر - نشان شکست سنگین ✴️جنگ تن با تانک شروع شده بود و ایرانی‌ها شش روز مردانه درگرمای کلافه کننده اردیبهشت خوزستان مقاومت کردند.خلاصه ایرانی‌ها ایستادگی کرده و جاده را به دست آوردند. پس ازشش روز،نتیجه عملیات در قسمت کارون خوب بود. اما درقسمت شمالی و کرخه کور،نیروها درموانع دشمن زمین گیرشده بودند و زیر آتش سنگین آن‌ها تلفات می‌دادند. البته این محور تمرکز را از عراقی‌ها گرفته بود و در پیروزی محور کارون تاثیر زیادی داشت. ❇️درمرحله دوم،باز هم نیروهای قرارگاه قدس،شانس‌شان را امتحان کردند و نیروهای رسیده به جاده هم به سوی شلمچه، راهشان را ادامه دادند. عراق که فکر می‌کرد ایرانی‌ها به سمت خرمشهر می‌روند، با رفتن آن‌ها به سمت مرز، کاملا غافلگیر و وحشت زده شد. اگر طبق طرح، ایرانی‌ها از مرز رد شده و به نشوه می‌رسیدند، از آنجا تا خرمشهر،عراقی‌ها محاصره می‌شدند. عراق که نه تنها خرمشهر بلکه بصره را هم در خطر می‌دید، قید جنگیدن با نیروهای قدس را زدوجلوی آن‌ها را خالی کردونیروهایش را برای مقابله با نیروهای قرارگاه نصر و فتح به عرض‌های جنوبی‌تر منتقل کرد.
هشدار فتا درمورد استفاده زائران اربعین از وای‌فای ناشناس رئیس پلیس فتا پایتخت : 🔹یکی از مهم‌ترین نکاتی که زائران اربعین باید به آن توجه کنند، عدم اعتماد به نقاط اتصال وای فای ناشناس و رایگان است. 🔹با توجه به حجم بالای زائران و استفاده گسترده از اینترنت، برخی افراد سودجو ممکن است با ایجاد شبکه‌های وای فای جعلی و یا غیرمطمئن، اقدام به سرقت اطلاعات شخصی کاربران کنند. 🔹بنابراین، زائران باید از اتصال به شبکه‌هایی که توسط اپراتورهای معتبر و یا مکان‌های رسمی ارائه می‌شوند، اطمینان حاصل کنند.
‍ ‍ پس از عروج ملکوتی شهید حاج ابراهیم همت، شبی فرزند کوچکش مریض می شود و در تب شدیدی می سوزد همراه با گلودردی سخت. هرچه همسر شهید می خواهد بچه را دکتر ببرد می بیند همه به او می گویند فردا مراجعه کنید. شب به منزل می آید ولی بچه سخت بی قراری می کند. مادر هرکاری می کند مانند پاشوری و گذاشتن کیسه ی یخ روی پیشانی بچه هیچ کدام افاقه نمی کند و بچه شروع می کند به هذیان گویی، گریه کردن و بهانه ی پدر را گرفتن. در نیمه ی شب، همسرشهید، طاقت خود را از دست می دهد و درحالت خستگی شدید و خواب و بیداری شروع می کند با حاج همت درد دل کردن و می گوید: حاج همت! مگر نمی گویند که شهدا زنده اند؟ من این همه شب و روز بچه ها را نگه داشتم یک شب هم تو بیا و از این بچه پرستاری کن! همین طوری که بالای سر بچه نشسته بود خوابش می برد و در خواب می بیند شهید آمده به خانه و به او می گوید: چرا این قدر ناراحتی؟ خیلی خوب چند ساعت هم من بچه را نگه می دارم. می نشیند کنار خانم و بستر بچه. بچه اش را بغل گرفته و ناز و نوازش می کند. مادر در حال تماشای این صحنه ی شیرین است که ناگهان بچه می گوید: مامان! پاشو من حالم خوب شده است، الآن بابا این جا بود. وقتی همسر شهید به خود می آید چیزی نمی بیند ولی بوی عطر خاصی فضای اتاق را عطر آگین نموده است. برگرفته از کتاب:کرامات شهدا_جلدیک صفحه ۹۹ ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
فرماندهان دانشگاهی که آسمانی شدند شهید محسن وزوایی 🔹️رتبه اول کنکور رشته شیمی دانشگاه شریف شهید حسن باقری 🔹️رتبه چهار کنکور حقوق قضایی دانشگاه تهران شهید غلامعلی پیچک 🔹️رشته انرژی اتمی شهید مهدی زین‌الدین 🔹️رشته پزشکی دانشگاه شیراز شهید مجید بقایی 🔹️رشته پیراپزشکی دانشگاه جندی شاپور شهید محمود شهبازی 🔹️دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف شهید مصطفی چمران 🔹️دکتری فیزیک پلاسما ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
فرازی از وصیت نامه شهید اکبر داوری: مردم عزیز و آگاه ، به فرامين امام آگاه و متعهد و مبارز سالهاي خفقان گوش فرا دهيد و در خط امام كه همان خط راستين اسلام محمدي است قدم بر دارید و به ولايت فقيه متكي شويد چونكه ولايت فقيه ولايتي است كه حضرت علي (علیه السلام) مي خواست آنرا جامه عمل بپوشاند ولي افسوس كه منافقين نگذاشتند .
کربلا یک افق است شهید سید مرتضی آوینی: بعضی‌ها ما را سرزنش می‌کنند که چرا دم از کربلا می‌زنید و از عاشورا؛ آنها نمی‏‌دانند که برای ما کربلا بیش از آنکه یک شهر باشد یک افق است که آن را به تعداد شهدایمان فتح کرده‌ایم، نه یک بار نه دو بار، به تعداد شهدایمان!
اولین برخورد من با آن بزرگوار در فاو بود . بنده در گردان مهندسی رزمی بودم که ایشان سرزده وارد سنگر ما شد، ما در سنگر حدود چهارده نفر بودیم، نماز ظهر و عصر را پشت سر ایشان اقامه کردیم و سفره ناهار را بنده انداختم، قبل از غذا خوردن یکی یکی خود را معرفی کردیم که بنده سید یونس کاظمی بودم، نمی دانم کاظمی بودن یا سید بودن نظر ایشان را جلب کرد، گفتن شما سید هستین غذا را خوردیم و بعد از غذا دعای سفره خواندیم چون من آنروز شهردار سنگر بودم طبق معمول ظرف ها را جمع کرده و رفتم که بشورم، مشغول شستن بودم، حاجی خدا بیامرز سر رسیدن و بنده را از شستن ظرف ها منع کردن و فرمودن من راضی نیستم سید اولاد پیغمبر ظرف غذای بنده را بشوره و با اجبار بنده را کنار کشیدن و خودشان مشغول شستن ظروف شدن ولی بچه های سنگر جمع شدن و نگذاشتن حاجی ظروف را بشوره، ایشان گفتن ما در سنگرهای دیگر سادات رو از شهردار شدن منع کردیم. راوی :سید یونس کاظمی