eitaa logo
اشعارمناجات امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف)
7.3هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2.3هزار ویدیو
106 فایل
کانال اشعار و مناجات و سخنرانی های کوتاه امام زمان(عج) #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات #اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج #کانال_اشعار_مناجات_امام_زمان_عج ⬇️⬇️⬇️ https://eitaa.com/joinchat/1169883173C0eef1e04a6
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ در که آتش گرفت رنگ حیدر پرید (مرثیه) ✅ در پشت آن در کشتن محسن بالله عجیب است (زمزمه) هیات محترم ابوالفضل اصفهان آذر ۹۹ اصفهان 🔶️ پیشنهاد دانلود 🔸️ # کربلایی مرتضی_شاهمندی 😭😭😭😭😭 @yaemamzamanadrekni
|⇦•حالش وخیم اما.. تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها اجرا ۹۸_ حاج محمد رضا طاهری•✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ بانو دلی با غربت و غم آشنا داشت حالش وخیم اما هوای مرتضی داشت احقاق حق حیدرش در سر و گر نه از رفتن کوچه از اول هم اِبا داشت *این همون فاطمه ست که حتی از یه مرد اعمی و نابینا تو خونه رو میگیره، رسول خدا میفرماید دخترم اون نابیناست تورو نمیبینه فرمود اما من اونو میبینم .. حالا برای احقاق حق علی راضی شده تو دل این همه نامحرم بره .. (بالاترین روضه اگر بخوای بشنوی و براش گریه کنی اینه که از صدیقه گواهی خواستن شاهد خواستن ، هر چی گفت، گفتن نه؛ ما حرف تورو باور نداریم .. برو یه شاهد بیار که تصدیق کنه حرفتُ ..* دندان روی هم می فشرد و درد می برد در کوچه باسختی خودش را روی پا داشت از درد زخم و سوزش تاول گذشته در سینه زجر استخوانی جا به جا داشت *سلمان وارد شد عرضه داشت کیف اصبحت؟! بی بی جان چطور شبُ به صبح گذروندی؟ (یه سوالی کرد سلمان از سوالش هم خیلی پشیمان شد؛) فرمود سلمان انقدر بهت بگم که شب ها از درد پهلو دیگه خوابم نمیبره .. سلمان گفت تا اومدم داد بزنم فرمود نه اینجا داد نزن گریه نکن اینجا منم گریه میکنم همش شکایت میارن برا علی .. مرحوم حاج آقای مسجد جامعی روضه رو میخوندن ایشون میفرمود: سلمان اومد بیرون تو نخلستان ها اونجا داد بزنه یه وقت دید یه صدای ناله ای میاد رد ناله رو گرفت دید مولا سر داخل چاه کرده .. علی داره با چاه درد دل میکنه .. تا حال و روز منو دید فرمود سلمان گمان میکنم خونۀ ما بودی .. عرضه داشتم بله آقاجان فرمود این روزها زهرا با من حرف نمیزنه .. آیا چیزی هم با تو گفت؟ گفتم آقاجان فقط یه سوال کردم ، جوابمو اینطوری فرمود: فرمود شب ها از درد پهلو خوابم نمیبره .. یه وقت دیدم مولا داره داد میزنه .. فرمود والله قسم فاطمه چیزی به من نگفته ..* میخواست تا قد کمانش را نبینند در زیر چادر باز خیلی انحنا داشت با احتیاط آهسته نزدیک به دیوار *داره برمیگرده قبالۀ فدکُ گرفته خوشحال احساس خوبی با غرور مجتبی داشت ، هی تو راه میگفت مادر میرم به بابا میگم چه کردی .. به بابا میگم چطور از حقش دفاع کردی..* با احتیاط آهسته نزدیک به دیوار احساس خوبی با غرور مجتبی داشت آنچه نباید شد ولی در راه برگشت با بغض یک نامرد حالا ماجرا داشت *یه وقت دید اون نانجیب داره از راه میرسه هر چی بی بی راهشُ کج کرد این نانجیب جلوش و سد کرد دست به دیوار گذاشت ..* یک دست الزاماً همیشه بی صدا نیست دستی که بالا رفت در کوچه صدا داشت *رحمت خدا بر این اشک ها و ناله ها .. اگر این است تاثیر شنیدن شنیدن کی بود مانند دیدن من از زبان اون آقایی میخونم که وقتی دیدش سال ها بعد گفت آقا من بابای شمارو هم تو این سن دیده بودم انقدر سر و روش سفید نشده بود فرمود اگر اون چیزی که من تو کوچه دیدم ، بابام هم میدید ..* افتاد با صورت زمین با چادری که از چکمۀ پای مغیره رد پا داشت طفلی حسن که لحظه لحظه پیر میشد از حال مادر در دلش هول و ولا داشت *خدا نکنه با ناموست ، با زن و بچه بین یه عده اراذل گیر کنی ..* با کم محلی از کنارش می گذشتند درخواست هرچه از درُ همسایه ها داشت با گریه روی پنجۀ پا راه میرفت تا خانه مادر زیر دست خود عصا داشت *تا آخر عمرش میگفت نشد جلو ضربه رو بگیرم .. رو پنجۀ پا ایستادم قدم نرسید از رو سر من سیلی زد .. اجازه بدید گریز روضه مو اینجور بگم ، من فکر میکنم این ماجرا رو خیلی برای بچه هاش گفته بود .. تا عبدالله بن حسن دید عمو افتاد تو گودال نانجیب شمشیر بالا سر عمو گرفته ، دوید اومد تو گودال گفت نمیزارم دوباره تکرار بشه .. دستشو جلو آورد اما تا نانجیب شمشیر و زد تا اینجا داره عمو رو صدا میزنه مادر تو خیمه هاست .. (دلیلی نداره بگه وا اماه ..) اما تا استخوانِ دست شکست یاد مادر افتاد .. یه وقت دیدن تو بغل عمو میگه وا اماه .. کانال نوحه یازینب سلام الله علیها @eetazeinab
فاطمیه، مناجات ۷.mp3
2.31M
مناجات ۷ بسم الله الرحمن الرحیم اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ... و یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ... 🔸تسلیت یابن الحسن خاتون محشر کُشته شد 🔸میوه قلب رسول از ضربت در کُشته شد آجرک الله یا صاحب الزمان... 🔸آه ای سادات عالم بر سر و سینه زنید 🔸عصمت حق از نفس افتاد، مادر کشته شد سادات منو ببخشید... بچه های فاطمه منو ببخشید... چطوری مادرتون رو کشتند... 🔸صورت زهرا کجا و دست نامحرم کجا 🔸صَدمه دید آن نوگل باغ پیمبر کشته شد واويلا.. 🔸من ندانم پشت در مسمار یا شمشیر بود 🔸فاطمه با تازیانه یا که خنجر کشته شد 🔸نور چشم مصطفی شد پیش مرگ مرتضی 🔸بشکند دست عدو زهرای اطهر کشته شد (شاعر: ولی الله کلامی زنجانی) حالا میخوای منتقمش رو صدا بزنی بسم الله... از سوز دل صداش بزن... یا صاحب الزمان... 🎤🥀 @yaemamzamanadrekni
اشعارمناجات امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف)
خادم آل الله: متن روضه ۷ پیغمبر اکرم فرمودند: أَلَا إِنَّ فَاطِمَهَ بَابُهَا بَابِی وَ بَیْتُهَا بَیْتِی خانه ی فاطمه... خانه منِ... یعنی مردم بدونید... خانه ی دخترم فاطمه احترام داره... مبادا به این خانه و اهلش بی حرمتی کنید... عرضه بداریم یا رسول الله... نبودید ببینید با این خانه و اهلش چه کردند... 🔸شعله می ریخت ز دیوار و در بیت الله یا رسول الله 🔸شعله می ریخت ز دیوار و در بیت الله 🔸پشت در پیرهن شعله وری گفت علـی t.me/roze1 خونه ی زهرای مرضیه رو آتیش زدند... اما به همین اکتفا نکردند... دومی نامرد خودش میگه... وقتی دیدم زهرای مرضیه... پشت در ایستاده... آنچنان به در کوبیدم... صدای ناله دختر پیغمبر... بین در و دیوار... 🔸لَگدی خورد به دَر، در که نه، دیوار شِکَست 🔸خانه لَرزید و تَمامِ تَنِ تَب دار شِکَست یا صاحب الزمان منو ببخشید آقا... 🔸کاش درهای مَدینه وَسَطش میخ نَداشت 🔸پهلوی زخمی او با نوک مسمار شِکَست نانجیب میگه... دیدم فاطمه با همون حال... اجازه نمیده کسی وارد بشه... میگه دستم بردم بالا... فَصَفَقْتُ صَفْقَةً عَلَى خَدَّیْهَا از روی مقنعه... آنچنان سیلی زدم... گوشواره شکست و به زمین افتاد... ناله بزن یا زهرا... 🔸بابا ببین که مادر،خورده زمین پشت در 🔸پاشیده روی دیوار ،خون پهلوی مادر 🔸وقتی مادر راه میره بابا نیگاه کن ببین 🔸کنار پای مادر خون می چکه رو زمین اگر اینجا مادر رو زدن... کربلا هم دخترش زینب رو زدند... کنارِ بدنِ بی سر برادر... نانجیبها با تازیانه... با غلاف شمشیر... ناله بزن یا حسین... 🔸چون چاره نیست میرومُ میگذارمت 🔸ای پاره پاره تن به خدا می سپارمت - ورود به کانال روضه - سروش 👈 sapp.ir/roze14 - ایتا 👈 eitaa.com/roze14 - تلگرام 👈 t.me/roze1 فایل صوتی👇
. |⇦•راندن درماندگان اصلاً... به امام زمان عجل الله اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس به نفس کربلایی حسین طاهری ●━━━━━━─────── راندن درماندگان اصلاً نمی آید به تو *اگه درمونده نبودیم اینجا نبودیم، اگه جز شما کسی رو‌داشتیم مطمئن بودیم در رومون باز میکنه میرفتیم در میزدیم، اما تو این عالم کسی به ما نگاهم نمیکنه... اربابی بهتر از شما نیست، آقاجان! شما از همون خانواده ای هستی که گدا اومد درخونه ی قمر بنی هاشم رو زد، خانم اُم البنین گفت: من این صدارو‌ میشناسم این گدای عباسم بوده، هرچی دارین زر و زیور جمع کنید، این گدا عادت نداره دست خالی بره، تا عباس بوده دستاش رو پرکرده.. همه رو‌جمع کرد، در رو‌ نیمه باز، دست رو بیرون آورد بگیر سائل، هرچی میخوای بگیر برو، گفت: کجا برم ؟ مگه من برا سیم و زر اومدم؟ من عاشق اونی بودم که در رو باز میکرد، خدا رو‌ تو‌ی چشماش میدیدم، من گدای اون‌ دستام فقط ... یا صاحب الزمان! ما هم گدای خودتیم به این‌ و‌ اون‌ واگذارمون‌ نکنی ...* راندن درماندگان اصلاً نمی آید به تو جز عطا، ای آسمان اصلاً نمی آید به تو دلشکسته آمدم سویت، پناه آورده ام دل شکستن بی گمان اصلاً نمی آید به تو من سرم خورده به سنگ و ناتوان برگشته ام قهر با این ناتوان اصلاً نمی آید به تو حق من این است رسوایم کنی با این وجود حضرت صاحب زمان اصلاً نمی آید به تو... ما عزاداران زهراییم، پس با این حساب بستن در رویمان اصلاً نمی آید به تو دید، حیدر همسرش را مو پریشان، ناله زد: ای بهار من، خزان اصلاً نمی آید به تو تو ستون لشکرِ مردِ غریبِ یثربی فاطمه! قدِ کمان اصلاً نمی آید به تو ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ @yaemamzamanadrekni
. |⇦•رسد ز نم نم اشکم... به عجل الله اجرا شده در ایام سال۱۴۰۰ به نفس به نفس حاج محمدرضا طاهری ●━━━━━━─────── رسد ز نم نم اشکم صدای آمدنت به اشک دیده بخوانم دعای آمدنت سحر میان قنوتم به گریه میگویم چکار کرده دل من برای آمدنت *شرمنده ات هستم‌ آقاجان! یه شب نشد بدون مشکل خودم بیام تا فقط برا فرج‌ تو‌ دعا کنم ....* چه دیده ها که به راهت سپید شد آقا چه گریه دار شده ماجرای آمدنت تو خواستی که بیایی سری به ما بزنی ولی نبود محیا فضای آمدنت *این دل رو خانه ی غیر از تو‌ کردم‌، اینقدر آلودگی و سیاهی توی این دل جمع شده دیگه جایی برا تو‌ نیست* اگر که شیعه کند پیشه راهِ تقوا را دعا و گریه شود ره گشای آمدنت سلام ما به شهیدان که با تن بی سر چه عاشقانه نشستند پای آمدنت تقاص سیلی ناحق کوچه‌ میگیری در ابتدای ظهور، ابتدای آمدنت *اون روز هم‌ نوای حجت خدا همینه: وای مادرم ...* ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•نه تنها روزها... و کریمۀ اهلِ بیت حضرت معصومه سلام الله علیها به مناسبت ۲۳ ربیع الاول ورود پر خیر و برکت حضرت به شهر قم اجرا شده به نفس عباس حیدر زاده ●━━━━━━─────── خوشا به حال مردم قم، من میگم بارکَ الله به مردم قم، امروز تا با خبر شدند، حضرت معصومه داره میاد قم، کیلومترها راه اومدند بیرون قم، به استقبال خواهر امام رضا، گل آوردند، نقل و شیرینی آوردند، قربانی کردند، با سلام و صلوات، از دختر موسی بن جعفر و خواهر امام رضا، استقبال کردند ... یه بارکَ الله هم به مردم خراسان باید گفت، وقتی امام رضا تو‌خراسان از دنیا رفت، مردم خراسان همه اومدند، بدن امام رضا رو برداشتند، حتی زنهای نوقانی، اومدند به مرداشون گفتند، ما مَهریه هامون رو به شما می بخشیم، به ما باجازه بدید بریم تشیع جنازه این آقا، این آقا تو شهر ما غریبه، مادر نداره، خواهر نداره، ... حضرت معصومه را هم نگذاشتند غریب بمونه، هفده روز تو قم بود، قمی ها بهترین محل بی بی رو اسکان دادند، دورِ بی بی میگشتند، ... تو شهر غربت بود، اما نگذاشتند غریب بمونه ... اما مردم، من یه خانمی رو سراغ دارم، تو شهر خودش غریب بود، توو محله خودش غریب بود، تو مدینه غریب بود فاطمه، این روزها بیماره،بستریه، اما کسی ملاقاتش نمیاد، ... معمولا کسی که مریضه، توو بستره، نگاهش به در هست، ببینه کی ملاقاتش می آد ؟ این روزها سلمان اومد ملاقات بی بی، ... بی بی بهش گلایه کرد، فرمود : سلمان تو هم دیگه بعد بابا سراغ مارو نمیگیری ؟ چه عجب به ما سری زدی سلمان ؟ بی بی جانم ، بی بی جانم ... نه تنها روزها کَس دیدن زهرا نمی آید که بر دیدار چشمش خواب هم شبها نمی آید شاعر ✍ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُک ... اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیکَ الْفَرَجَ وَ الْعَافِیةَ وَ النَّصْر .. ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
0d94cd131d779a666745c81741b2587frg5zrz3gvbgv33g.mp3
8.17M
شاعر:حاج احمد واعظی ای فرشته من چرا پرت شکسته قلب مهربانت چرا به غم نشسته ای اميد دلها،يا فاطمه يا زهرا اي خدا عزيزم به غصه خو گرفته بر تنش نشانهاست که از عدو گرفته زينبش بپرسد به آه و ناله از من از چه مادر من بخانه رو گرفته ای اميد دلها ، يا فاطمه يا زهرا اي هم آشيانم عزيزم چرا زلانه می روی با پر شکسته ز لانه چرا شبانه می روی جوجه های نازت کنارت نشسته گريه می کنند چون تو با پيکری پر از زخم ز تازيانه می روی نور ديده مرو ، قد خميده مرو ؛آه از اين جدايی بی رمق نگارم مکن تو کار خانه گفته ای پس از مرگ بشويمت شبانه ای خدا چگونه بدست خسته ی خود پيکرت سپارم به خاک مخفيانه ای اميد دلها ، يا فاطمه يا زهرا ای گل بهارم قرارم فدای قلب پاره ات رو مگير از من عزيزم که می کنم نظاره ات از نگاه حسن به رويت خبر شدم که وای من گوئيا به کوچه ز سيلی شکسته گوشواره ات  عزم رفتن مکن ، خون دل من مکن ؛آه از اين جدايی من غمين توأم که دست تو شکستند تو غمين منی که دست من ببستند آشيانه ی وحی ميان شعله می سوخت مردم مدينه به خانه ها نشستند ای اميد دلها ، يافاطمه يازهرا _شعر_و_سبک_مداحی https://eitaa.com/yaemamzamanadrekni
4_5911008840597373436.mp3
1.34M
مناجات 3 🔸چرا ز یوسف زهرا خبر نمی آید یابن الحسن... آقا جانم... 🔸چرا ز یوسف زهرا خبر نمی آید 🔸چرا شب غم ما را سحر نمی آید امام زمان... آقاجانم... امسال هم یه محرم دیگه رسید و... عزاخانه های جد غریبت حسین برپا شد... اما... بازم شما نیومدید... آقای من .. مولای من... 🔸چرا شب غم ما را سحر نمی آید چرا آقای ما نمیاد...‌ چرا امام زمان ما نمیاد... 🔸عزیز فاطمه مهدی بیا به مجلس ما امشب میخواهیم خدا رو به مادرت زهرا قسم بدیم آقا... یوسف گم شده ی فاطمه... 🔸عزیز فاطمه مهدی بیا به مجلس ما 🔸مگر به مجلس مادر پسر نمی آید امشب میخواهیم روضه ی مادر پهلو شکسته ات رو بخونیم...آقا... هرکجای عالم هستی یه سرم بیا به مجلس ما... پسر فاطمه.... 🔸مگر به مجلس مادر پسر نمی آید هرکجای این مجلس نشستی... اگه با امام زمانت کار داری صداش بزن... همه با هم ...
. |⇦•الا که صاحب مایی... روحی له الفدا اجرا شده فاطمیه ۱۴۰۲ به نفس سید رضا نریمانی ●━━━━━━─────── الا که صاحب مایی الا که صاحب عزای تمام غم هایی دوباره فاطمیه آمده، نمیایی یابن الحسن آقا جان.. *درخواستت شب شهادتیه چیه؟..* به ما نگاه کن ای صاحب نجات بشر تو را طلب کند این دیده های دریایی یابن الحسن! کجا سیاه به تن کرده ای غریبانه کجا به سینه ی خود میزنی به تنهایی کجا شبیه علی سر به چاه غم داری کجا شبیه علــــــی روضه خوان زهرایی برای گریه به غم‌ های مادرت،آقا نه اینکه فکر کنم، مطمئنم اینجایی شنیده ایم که گفتی روضه خوان باشیم به روی چشم هر آنچه شما بفرمایید شنیده ایم زمین خورده است مادرتان در آن دمی که به در خورد ضربه ی پا *امشب میخوام از زبون خود دومی لعنت الله علیه روضه رو بخونم..یه نامه ای برای معاویه نوشته تو نامه حرف هایی زده، امشب من اون حرف ها رو میزنم با همدیگه ناله بزنیم..* این نامه را به جوهر کینه نوشته ام از روزهای داغ مدینه نوشته ام روزی که اختیار به دست سقیفه بود روزی که چشممان به ردای خلیفه بود همفکر غصبِ حق علی بود در سرم هم بوده ابو عُبیده ی جرّاح یاورم بر روی سنت حسنین پا گذاشتم تصمیم را به عهده ی شورا گذاشتم میزد به کوش تفرقه بِالمَنظَرَالبَطِل خیلی از آن جماعت روشنگَرالبَطِل بن سعد خزرجی شده کوتاه آمدن با پیروان لات وهُوَالرّاه آمدن غیر از علی و فاطمه، همراهمان شده اند اهل مدینه، لشکر خودخواهمان شده اند *یه اوضاعی تومدینه حاکم شد یوقت سربلند کرد امیرالمومنین ،دید همه غیر فاطمه و دو سه نفر دیگه همه رفتن، اصلا غدیر رو همه فراموش کردن..همه یادشون رفت همین چندوقت پیش پیغمبر دست علی رو بلند کرد..* «هرکه من مولای اوییم این علی مولای اوست» *همه فراموش کردن اون لحظه ها رو،همه با این دوسه نفر همراه شدن، غیر فاطمه هیچکی نمونده...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•گفتم بدون مایه... اجرا شده۱۴۰۲ به نفس سید رضا نریمانی ●━━━━━━─────── گفتم بدون مایه فطیر است کارمان بی‌مرتضی و فاطمه گیر است کارمان *گفتم اینا هم باید با ما همراه بشن نمیشه توی این شهر همه با ما بیعت کردند غیر از علی و فاطمه ...باید کاری کنیم که علی هم با ما بیعت کنند..* گفتم زِ یارِ غار حمایت کند علی باید به زور هم شده بیعت کند علی از این جهت روانه شدم سمت خانه‌اش گرد آمدیم پشت درِ آشیانه‌اش *یه عده رو جمع کردند.. حدود سیصد نفری شدیم اومدیم پشت در خانه امیرالمومنین به این نیت که از علی بیعت بگیریم .علی هم با ما باید همراه بشه. من اینجوری میگم رفت گشت توی مدینه همه اراذل و اوباش رو جمع کرد. هر کی از علی کینه به دل داره بیاد امروز میخواهیم بریم در خونهٔ علی ..خیلی‌ها خوشحال شدند فهمیدند امروز روزشه...به همهٔ این سیصد نفر هم قبلش که اینها را جمع کرد، گفت هرکس هر چی میتونه همراه خودش بیاره ؛ همه با دست پر اومدند. هر کی تونست تازیانه آورد هیزم و چوب آورد بعضیا شمشیر آوردند ..طرف حساب علیه.. مرد عادی که نیست .از اینطرف قراره بیعت بگیریم یا قراره بجنگیم؟ چه خبره؟؟ آخه برای بیعت که اینهمه آدم نمیبرن ..اینهمه که دست پر نمی‌آیند.* پشت سرم مهاجر و انصار آمدند حتی به یاری‌ام در و دیوار آمدند هر لحظه، لحظه بیشتر و بیشتر شدیم در پیشِ چشم فاطمه سیصد نفر شدیم گفتم علیِ خانه‌نشین را خبر کنید مثل بقیه بیعتِ بی‌دردسر کنید گفتم که ختم قائله در دست حیدر است بیعت علی اگر نکند کار ابتر است آمد صدای فاطمه از پشتِ در به گوش می‌گفت از امامت و حقِّ پسرعموش *پشت در اومد ..دید خیلی پشت در شلوغ شده . از این طرف همه دارن داد میزنند که یا از خونه بیرون میایی یا خونه و اهلش رو به آتش میکشیم؛ از اینطرف یه خانمی حامله پشت در اومده داره حرف میزنه. داره میگه شما غدیر رو فراموش کردید. علی با شما بیعت نمیکنه..* حکم ولایت ازلی را به ما نداد یک تار موی شخصِ علی را به ما نداد گفتم به حال خویش نباید رها شود وقتش رسیده شعله‌ی آتش به‌ پا شود در بین دود فکرِ علی بود فاطمه همواره گرم ذکرِ علی بود فاطمه *گفتم هیزما رو بیارید ..هیزم را آوردند در رو به آتش کشیدند. معاویه جات خالی بود پشت در خونه ی علی..در توی شعله داره میسوزه ...دیدم پشت در فاطمه داره علی علی میگه..* گرم حمایت از علیَش عاشقانه بود تنها علاجِ کار فاطمه تازیانه بود قبل از آنی که لگد به در بزنند لای در وقتی باز شد تازیانه رو گرفتند از بین در هی با تازیانه به بازوی فاطمه می‌زدند. *دیدید یه نفر میخواد در رو باز کنه اگه یه نفر پشتِ در باشه دستش رو حایلِ در می‌کنه در باز نشه. همین که دیدند دستش حایله که این در باز نشه اونقدر با تازیانه به بازو زدند در وا شد..* کاشانه‌اش همین‌ که پُر از بوی دود شد با تازیانه بازوی زهرا کبود شد... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇