سُبْحانَكَ يا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ...
این شبِ قدری بگذر از کار و کردار اشرف مخلوقات، که «آدم» از ریشهی «عدم» است.
و چشم ببند بر خطای رفته و نرفتهی ما، که «انسان» از همان صبح ازل همقافیه بوده با «نسیان» و «عصیان».
خواه ناخواه ما نسل همان ابوالبشری هستیم که بهشت برین را فروخته به دو پیمانه گندم، و یا شاید نیمهای سیب.
میگویم بنا باشد بَنِیالْبشر بالْکُل عاری باشد از اشتباه، که مختار بودنش زیر سوال میرود و اگر قرار است هیچ خطا نکنیم که بهانهای نمیماند تا کاَنّه طفل صغیر با اشک و رشک خودمان را بیاندازیم توی آغوش تویی که از مادر مهربانتری به ما.
راستش خدایی را که من شناختهام و میشناسم بهشت را فقط به «بها» نمیدهد. و هیچ این گمان نمیرود به خدا؛ که اِله ما «مَا هَکَذَا الظَّنُّ بِکَ» است.
خوب خدایی داریم للّهی؛ بیشتر و پیشتر از آنی که شدید العقاب باشد ربِّ انسان؛ رئوف و رحیم است به عبادش و گاهی حتی به یک «بهانه» هم آدمی را مهمان میکند به روضهی رضوان.
اصلاً «خوف و رجا»یی که اهل عرفان میگویند باید همواره همراه باشد با آدم چیست بجز همین ترس از خویشتنِ خویش و امید به همین یک جمله که ما هرچه باشیم «یاغی» نیستیم یا اله العاصین؟!
آدم به گواه تک تک گورهایی که آدمیزاد را میبلعند، بیپناهتر از آنیست که فکرش را کرده و «یدالله فوق ایدیهم» نباشد، دستش به هیچ دامنی وصل نیست.
دستمان به دامنت «يا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ...»
#مصعب_یحیایی
#شب_قدر
عضو شوید:
(کمی کافر.../ شعر و گاهنوشتهای مصعب یحیایی)
⚫️@yahyaei_m