eitaa logo
«کمــی کــافــر...»
3.3هزار دنبال‌کننده
174 عکس
65 ویدیو
0 فایل
یک صبح «کمی کافر» و یک صبح «مسلمان» یک مـــرتبــه زنــدیــقـــم و یک مـــرتبــه درویــــش کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی @MOSAB_YAHYAEI
مشاهده در ایتا
دانلود
افتاده‌ام توی خرج. از شرّ این آقای پزشک به آن یکی خانم دکتر پناه می‌برم. این دوا درمان‌ها هم غیر خالی کردن جیب‌مان از پول و پر کردن خورجین‌مان از دارو هیچ عایدی ندارد. چه می‌شود کرد؟ آدمیم دیگر. از یک سو مجبوریم به تایید و تاکید بر زندگی پیش روی فرشته‌های حیات، و از آن طرف محکوم به اسلام و تسلیم پیش حضرت ملک‌الموت. اشرف مخلوقات هم هستیم خیر سرمان! من اصلاً می‌گویم یحتمل آن بالا مالاها اسم این مخلوق دو پا «آدم» نبوده؛ بل‌که «عدم» بوده. حالا این وسط یک ملیکه‌ای، حوّایی، کسی، وقتی ابوالبشر را صدا می‌زده، مخرج حروف را درست ادا نکرده و از همان روز الی یومنا هذا «عدم» به «آدم» بدل شده است! البته این قصه درست نباشد هم فرقی به حال‌مان نمی‌کند. فی‌المثل می‌پرسم بنی‌بشر بین این همه جک و جانور، چرا این‌همه باید دلباخته‌ی پرستو باشد؟ جز هم‌زادپنداری‌ست و این‌که می‌فهمد خانه‌به‌دوشی و کوچ و «عدم» قطعیت سرنوشت قطعی اوست و دلبسته‌ی خانه و کاشانه نباید نباشد؟ حالا این وسط نسخه‌‌پیچی پزشک‌ها چه می‌کند برای رفع تشویش و دلهره‌ی همیشگی بشر؟! جان خودم هیییچ! مشکل اینجاست که دکترها هر قدر هم حاذق باشند، «جاودانگی» بشر را ضمانت نمی‌کنند. بماند که داروهای امروزی یک جایی را شاید درست کنند، اُمّا صد جای اولاد آدم را کج و کوله‌تر می‌کنند. و این یعنی خروار خروار نسخه‌ی اطبا کشک است؛ و تجویزشان شاید «مُسکِّن» باشد، لکن «سکینه» نیست! من که فکر می‌کنم بنی‌آدم تا توی شهری‌ست که سین‌های سفره‌ی عیدش «سکه» و «سرب» و «سیمان» و «سر و صدا»ست روی سرخوشی را نمی‌بیند. مخلص کلام این‌که ما آدم‌ها نه «اهل» شهریم و نه اینجا «اهلی» می‌شویم. از قضا به نظر من این فرمِ شهرهای امروزی‌ست که آدمی را وحشی‌ کرده و الا ما توی روستا که بودیم پنجره‌ی UPVC نمی‌خواستیم. مفید که نبود هیچ؛ مضر هم بود. حیاط خانه‌ها آنقدر وسعت داشت که جز با پنجره‌های بازی که نسیم صبح را می‌چرخاند توی خانه، نمی‌شد صدای در زدن مهمان‌ها را شنفت. مدرنیته بشر را دروغ‌گو کرده است. به لطف آیفون‌های تصویری از دست همسایه و آشنا و مهمان‌هایی که روزی حبیب خدا بودند می‌شود فرار کرد! لکن توی دهات آدم‌ها این‌قدر تنها نیستند. حتی اگر خودت باشی و هیچ‌کس هم باز کوهی آن اطراف هست تا سلام و سرسلامتی‌ات را هی به خودت پس بدهد و لبریزت کند از عاطفه. گفتم کوه... آخ که اگر یک آدم پایه پیدا می‌کردم... نه؛ پایه‌ای هم نباشد خودم همین روزها سر می‌گذارم به کوه و آن‌قدر بالا می‌روم تا جایی که خودم باشم و هیچ‌کس؛ و صدایی جز نجوای «سُبُّوحٌ قُدُّوس» طبیعت را نشنوم. شاید اصلا همین فردا کوله‌ام را بستم و تنهای تنهای تنها زدم به کوه. و قول‌تان می‌دهم آخرین استمدادم از مدرنیته دانلود فایز «پولاد اسماعیلی» باشد که مدام در گوشم بخواند: «بتی کز ناز پا بر دل گذارد/ ستم باشد که پا بر گِل گذارد...» هممممم... لاکردار پولاد با آن صدای خش‌دارش «جنون» را مثل سِرُم تزریق می‌کند توی لار آدم! اصلاً من می‌گویم وجه تمایز آدمی با مابقی مخلوقات همین «جنون» است و لاغیر. شرمنده‌ام از روی اهل فلسفه؛ لکن «حیوان ناطق» کدام خری‌ست دیگر؟! اگر قرار است تعقل و تفکر مایه‌ی تمایز باشد که خری توی دهات‌مان بود که هر روز تنهایی می‌زد بیرون و هیچ‌گاه راه خانه‌ی صاحبش را گم نکرد و این‌جا هم آدم‌هایی را می‌شناسم که توی شهر راه خانه خودشان را هم گم می‌کنند! تقصیر بشر نیست‌ها. این ذات آهنی مدرنیته‌ است که ربات تولید می‌کند. بگذریم... کسی خبر از کبوتر و کبک و تیهوهای کوه قلعه ندارد؟! عضو شوید: (کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی) 🔴@yahyaei_m
مقصد نباید گم شود در گیر و دارِ راه باید دل از این جاده‌ی پرشیب بردارم... عضو شوید: (کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی) 🟡@yahyaei_m
«مـرد» همیشه‌ی خدا با «درد» هم‌قافیه است. 🔴@yahyaei_m
«مـرد» همیشه‌ی خدا با «درد» هم‌قافیه است. پس عجیب نیست که «الداغی» داغ روی جگر و زخم روی گرده را به ننگ روی پیشانی ترجیح می‌دهد. من که امیدوارم «محسن برهانی» دختر نداشته باشد! این بشر فردا روز ما را بخاطر گناه نکرده فحش‌کش می‌کند. و نمی‌دانم شاید در توییتر مزاحمین ناموسش را باز هم «رضوان الله علیهم» خطاب کند! «زن زندگی آزادی...» -خیلی تاثیرگذار بود- یکی نیست بپرسد کدام زن؟ کدام زندگی؟ کدام آزادی؟ مگر غیرت «الداغی» جز برای همین‌ها بود؟ پس آآآی اصلاحاتی‌ها چرا خفه‌خون گرفته‌اید؟ نمردیم و فهمیدیم مهسا زن بود ولی میترا نه... شاید هم میترا زن بود ولی شما مرد نبودید! -این روایت صحیح‌تر است- مادر کیان راست می‌گفت برای مرده‌های شما نباید قرآن خواند. حداقلش این است که زنده‌های شما بیش از مرده‌های‌تان محتاج فاتحه‌خوانی‌اند. قرار گذاشته‌ام هر روز صبح جلوی دکه‌ی روزنامه‌فروشی بایستم و برای اخلاقی که شما سر صبح سر می‌برید و غیرتی که لابلای صفحات روزنامه‌تان زنده‌ به گور می‌شود -من یقرا الفاتحه مع الصلوات- فاتحه بخوانم. حالا تیتر بزنید «تنهایی سردار...» هر وقت انبوه آدم‌های شما نشان زیادی‌تان بود تنهایی سردار را به رخ ما بکشید. جنگ هفتاد و دو ملت شنیده بودیم ولی جنبش هفتاد و دو پرچم نه! دقیقاً زیر سایه‌ی کدام عَلَم سینه می‌زنید جماعت؟ من به سبک امام جمعه رشت از خانم‌های بی‌حجاب بی‌زار نیستم؛ ولی از بی‌حجابی چرا... کاش یک نفر باشد که این مساله را جا بیاندازد. علی‌الظاهر نه ما درکی از عالم آن‌وری‌ها داریم و نه آن‌ها درکی از امر به معروف... به قول پناهیان آآآآی... شورای سیاست‌گذاری ائمه جمعه... شما هم مثل «سردار رادان» یک پیامک بفرستید به امام جمعه رشت! والله روا نیست آمر به معروف هم برای غیرتش چاقو بخورد هم برای خطای ما، فحش! بی‌بی‌سی مگس روی زخمی‌ست که گاهی ما ایجادش می‌کنیم. دست مریزاد به «رادان» اما آیا مرد دیگری هم هست که «مسئولین» را بخاطر ترک فعل و اتلاف منابع و سستی و کم ‌کاری و بی‌عاری خرکش کند به دادگاه؟ -یک کلام- فقط می‌شود گفت: آه...! به قول چمران «من اعلام جرم می‌کنم...» آقایی دلار را از اقتصاد ایران دور کنید تا روزی چهار دلار، برای شبکه‌های بی‌حیایی سود نداشته باشد! «رادان» به گواه قافیه «مرد میدان» است؛ ولی کاش جز قوه‌ی قهریه قوه‌ی مهریه هم فعال باشد. مگر نگفته‌اند: ذره‌ای بودم و «مهر» تو مرا بالا برد... گاهی یک حرف یک واژه یک کلام مسیر یک آدم را عوض می‌ کند؛ والسلام! عضو شوید: (کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی) 🔴@yahyaei_m
دیری‌ست به این همهمه خو کرده‌ام ای مرگ می‌خواهم از امشب اجلم را بنویسم... عضو شوید: (کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی) 🔴@yahyaei_m
پیش کــه بــرم شکــایت از تــو؟! کز خــلق نتــرسی؛ از خـــدا هم... عضو شوید: (کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی) 🔴@yahyaei_m
معمولاً یک کتاب دم دست می‌گذارم برای این جور مواقع. به تجربه اثبات شده که وقتی کتاب همراهت باشد کمتر معطل می‌شوی. انگار منشی‌ها از عمد زودتر راهت می‌اندازند که نتوانی چهار خط کتاب بخوانی! «از غبار بپرس» را تقریباً توی معطلی مطب‌ها خواندم. شاید یک دلیل برای آشفتگی‌های روانم همین کتاب باشد. دوست داشتم یک نفر بود که از «فانته» هم نوار مغز می‌گرفت ببینم نوارش چه شکلی می‌شود! من فکر می‌کنم نویسنده باید از شخصیت‌ داستانش الزاماً نه بدتر، ولی نامتعادل‌تر باشد و الّا خلق چنین شخصیتی از یک آدم سالم بعید است! روان، خوش‌خوان، جذاب و جالب بود؛ لکن توصیه نمی‌کنم! عضو شوید: (کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی) 🔵@yahyaei_m
چندی‌ست که ایل دل من کوچ نکرده چندی‌ست که از من گله دارد چمدانم... عضو شوید: (کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی) 🟢@yahyaei_m
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازسازی آرامگاه شهید در وادی‌السلام نجف امیدوارم مزار رئیسعلی یکی از منزل‌گاه‌های عشاق اربعین باشد. پای اجنبی‌ها باید از ممالک اسلامی بریده شود. چه انگلیس باشد در ایران، چه آمریکا در عراق و چه هر اجنبی دیگری در هر کجای سرزمین‌های اسلامی... عضو شوید: (کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی) 🔴@yahyaei_m
با بــاده هم‌نشینم، مــن از ازل همینم پیمانه‌ای به دستم، بی‌چتر زیر باران... عضو شوید: (کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی) 🔵@yahyaei_m
آسمان را هیچ‌گاه گم نکن. من البته تنها برایت آسمان آبی را آرزو نمی‌کنم. باران هم به وقتش بی‌نظیر است... (برشی از مقدمه مجموعه غزل کمی کافر) عضو شوید: (کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی) 🟢@yahyaei_m
چندی‌ست که دلتنگم و آه -از تو چه پنهان- بــر شـــانه‌ی خــود نیــز گــرانم... نگــرانم! عضو شوید: (کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی) 🟢@yahyaei_m
یک صبح کمی کافر و یک صبح مسلمان یک مرتبه زندیقم و یک مرتبه درویش... عضو شوید: (کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی) 🟢@yahyaei_m
از آینـــه‌هـــا هم گــله داریم... نداریم؟! ما با خودمان فاصله داریم... نداریم؟! عضو شوید: (کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی) 🔵@yahyaei_m
رسایی یا حداد؛ «عادل» کیست؟! مصعب یحیایی: فارغ از احتمالاتی مثل برنامه‌ریزی قبلی، شیطنت عکاس در زاویه‌ی تصویر، خباثت زنجیری‌های زنجیره‌ای، اخلاق‌مداری حضرت حداد و ... با این نقد جناب رسایی در کلیت موافقم؛ چه آن‌که «مومن کیّس است...» و بر مبنای منطق دینی می‌بایست از «مَواضِعَ التُّهم» پرهیز کرد. خوش و بش جناب حداد را چه بر مبنای اخلاق دینی ایشان تفسیر کنیم و چه خطای سیاسی، باید پذیرفت که آبشار این توپ را اصحاب فتنه توی زمین اهالی انقلاب خوابانده‌اند. شاهد مثالش هم همین تیتر و ذوق رسانه‌های اصلاحات. لکن فی‌الحال -که وقع ما وقع- مساله این‌جاست که پرداخت بیش از حد و ضریب دادن نادرست به این موضوع توسط خودی‌ها کدام گره را باز کرده یا می‌کند؟! آیا کیاست در سیاست تنها وظیفه‌ی حداد است، یا رسایی و امثالهم هم این کلام حضرت امیر (علیه‌السلام) که «از خطای امروز دوستت برای فردای رویارویی با دشمن چشم‌پوشی کن...» را مصداقی از کیاست مومنین قلمداد می‌کنند؟! واقعیت این است که اگر بنا بر نقد مشفقانه باشد که یک تذکر -آن هم ضمن یادآوری نقش حداد عادل در معرفی فتنه و مواضع اصیل وی در هشتاد و هشت و پسافتنه- کفایت می‌کرد و افراط در پرداخت به این مساله اگر از اصل این اتفاق بدتر نباشد، به‌تر هم نیست! بماند که وزن کلمات استخدام شده و طعنه و کنایه‌های موجود در جملات، مشفقانه بودن این نقدها را با تردید روبرو می‌کند و مخاطب بیش از آن‌که شفقت و مهر انقلابی را در متون بیابد، خصومت را از نقد آقای رسایی و سایر به اصطلاح پایداری‌ها ادراک می‌کند. گویی دوستان اصرار دارند که جناب حداد به خاطر یک اتفاق، الساعه باید از قطار انقلاب پیاده شود و هیچ نگرانی‌ای بابت جای خالی‌اش حس نمی‌کنند. می‌پرسم اگر قرار بر تکفیر افراد با چنین دستمایه‌هایی باشد که باید پیش‌ از این‌ها از آقای رسایی پرسید پس از کنایه‌ی حضرت‌شان به و دستپاچه خطاب کردن وی، با چه توجیهی هنوز خود را از هادیان نهضت و علم‌داران جبهه انقلاب می‌دانند؟ پر واضح است که نقد حقیر از بابت طعن و لعن آقای رسایی‌ نیست و صرفاً یک قیاس کوتاه برای توجه به لزوم خوش‌بینی و عدم تحدید دایره‌ی خودی‌هاست. دلشوره‌ی امثال جناب رسایی از باب پر رنگ‌ کردن خطوط فاصل اصالت دارد، لکن این دلشوره باید «مانع اغیار» باشد نه «دافع احباب». شکی نیست که نرم‌خویی و تخلق حداد عادل باب دل برخی از -مثلاً- اصحاب پایداری‌ نیست ولی این‌گونه تفاوت‌ها ناشی از تعارض در اصول نیست بل‌که تفاوت دیدگاهی مرسوم است که باید ضمن نقل و نقد، با عنصر «مهر و مدارا» عجین شود نه تحقیر و تکفیر. الغرض سوابق حداد عادل چه در علم و فرهنگ و چه سیاست و ... روشن است و اقل کلام این است که حفظ شأن و حرمت ایشان در نقد به عدالت نزدیک‌تر است. نمی‌دانم؛ شاید این مخلص کلام گویا باشد که «هر فریاد رسایی الزاماً عادلانه نیست». عضو شوید: (کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی) 🔵@yahyaei_m
منم آن رند قدح‌نوش که از کهنه و نو باشدم خرقه‌ای، آن‌هم به خرابات گرو! عضو شوید: (کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی) 🔵@yahyaei_m
روسری‌ات را بردار... گیسویت را از دوش و دیشب پریشان‌تر کن. بگذار تا موهایت در باد برقصند بوی ادکلن فرانسوی‌ات را پخش کن توی شهر -حاشیه‌ی خلیج‌فارس بوی نفت می‌دهد- بزن بیرون و از همیشه بلندتر فریاد بزن: «زن، زندگی، آزادی...» تو تنها نیستی دختر! «هم‌سایه» نه... ولی انبوه «سایه‌ها» حتماً دنبال تو راه می‌افتند! «کیف» کن که لشکر «فیک‌»ها لایکت می‌کنند. تو در صدر خبرهای اینترنشنال و بی‌بی‌سی هستی. البته فعلاً! -فعلاً تیتر باید این باشد- «علی دایی» دایه‌ی مهربان‌تر از مادر توست! از مادر «اسرا» هم مهربان‌تر... نمی‌بینی؟! «آقای گل» بخاطر تو پاس گل داد به ضدانقلاب. و جادوگر مستطیل سبز چراغ سبز نشان داد به بوق‌‌چی‌های رسانه‌ای غرب! «بوق بزن» تک‌تک... ممـــتد... خیابان‌ها را شلوغ کن و هیچ فکر نکن که شاید پشت هیجان تو آمبولانس توی ترافیک مانده است. فریاد بکش بلندتر از همیشه... تو حق داری که هات‌داگت را از شعبه‌های «مک دونالد» در خیابان «ولیعصر» بخری با یک بطری پپسی اصل اسرائیلی! آروغت را که -روشنفکرانه- زدی سرت را از شیشه‌ی ماشین بیرون کن جیغ بکش بنفشِ بنفش... و بلندتر از پیش بخوان: «نون و پنیر و خاویار ظریف الکسیس رو بیار!» و بعد یک‌راست برو تا شمال شهر تااا «دربند» آن‌جا هنوز انقلاب نشده بِیبی! اصلاً برو دور دور سرِ راه -درست جلوی ویلا- از «جادوگر» هم امضا بگیر... -اگر از فرنگ برگشته باشد و صدایت را از پشت برج و بارو و نُه‌توی ویلایش بشنود- «حیا» را بی‌خیال «حیاط» ویلاهای استخردار را عشق است! حوض‌ صحن امامزاده داوود آن‌قدر عمیق نیست که بشود شیرجه زد داخلش و زیرآبی رفت شاهچراغ هم همین‌طور! اصلاً حوض سهم بچه‌ها... ارزانی کبوترها... ولی از خودت بپرس: کرکس از کبوتر چه کم دارد؟! پس چرا «در قفس هیچ‌کسی کرکس نیست؟!» سهم تو از زندگی بیشتر از این‌هاست. «زن، زندگی، آزادی...» هوا رفته رو به سردی «پاییز اومده، پیِ نامردی...» چکمه‌ات را بپوش دختر و بزن بیرون تنور تجمع را داغ‌ کن از «دروازه دولت» عبور کن به «دروازه‌های آزادی» خوش آمدی! آغوش رایگان... بوسه‌های رایگان... عشق‌های رایگان... آدم‌های رایگان... مهد همه‌ی چیزهای دوزاری... «داعش -سخنگوی عمل‌گرای کاخ سفید- ورود شما را به دروازه‌‌ی تمدن غرب خوش‌آمد می‌گوید...» «اهلاً و سهلاً چطوری ایرانی...؟!» در خبرها دیدم -مشروح خبر بیست و نیم- داعشی‌ها همین دیروز «از خون جوانان وطن» از خون کودک و مرد و زن به یُمن ورودت به دهکده‌ی جهانی توی شاه‌چراغ «فرش قرمز» پهن کرده‌اند... راستی نگران تروریست‌ مسلح شیراز نباش «جناب جادوگر» به پرستارها سپرده است که اسم هیچ کسی را ثبت نکنند! -حتی درمان هم رایگان- می‌بینی؟! آغوش آمریکایی‌ها برای همه باز است. «کور» که نیستیم؛ امضای «کری» هنوز هم تضمین است! به باغ مرکبات «برجام» خوش آمدید بفرمایید انگور فرانسوی مادام! موهایت را شرابی رنگ بزن؛ به کشورت هم انگ پشت انگ... به شیشه‌‌ی خانه‌ها به پنجره‌های رو به صبح به ماشین‌ها و به من هم در خیابان سنگ بزن. بعد بچرخ و رو به دوربین‌ اجنبی‌ها (سه... دو... یک...) -لبخند یادت نرود زیبا- بگو «سیییب» -سیب اعلای باغ برجام- خنده‌ات را قشنگ‌تر می‌کند! حالا دست تکان بده. و همراه با «صدای آمریکا» تکرار کن: «زن؛ زندگی؛ آزادی...!» عضو شوید: (کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی) 🔴@yahyaei_m
این شعر یا متن یا هرچه که اسمش را بگذارید را توی هیاهوی «زن، زندگی، آزادی» و وسط گرد و غبار فتنه نوشتم. هوادارهای این به اصطلاح جنبش نخواستند دیده شود و خیلی از خودی‌ها هم شاید ترجیح دادند که این‌قدر صریح نباشند در دفاع از حقیقت. بگذریم... شنیدم در یادبود «کیان پیرفلک» یکی از بستگان مادرش ماموری را زیر گرفته و به شهادت رسانده. علی‌القاعده هم دوباره لشکر سایبری منافقین و زنجیره‌ای‌ها و اصلاحاتی‌ها و... رسانه‌های‌شان را برای تحریف واقعه فعال می‌کنند. فکر کردم بازنشر این پست بد نباشد. اقل اثرش این است حالا که گرد و خاک‌ها فرونشسته و بهتر می‌شود دید تلنگر این کلمات ممکن است بعضی‌هو را به خودشان بیاورد. گریزی‌ست هم به سیاست، هم فرهنگ،هم اغتشاش و هم به همه‌ی زمینه‌های فتنه پارسال. نهایتاً این‌که اگر صلاح دیدید منتشر کنید...
زین زاهد دل‌مُرده بعید است، مخواهید از حــال منِ مست خبــر داشته باشد... عضو شوید: (کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی) 🔵@yahyaei_m
فاصله‌ی بین حق و باطل قدیم‌ها چهار انگشت بود؛ در عصر مجازی یک نیم‌فاصله هم «حق» را به «ناح‌ق» بدل می‌کند رفیق! عضو شوید: (کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی) 🔴@yahyaei_m
«ح‌ق و ناحـــق...» این هم از مصائب مجازی‌ست که زیادی آدمی‌زاد را متورم و بل‌که متوهم می‌کند. «دم‌دمی‌مزاج» شنیده بودیم، لکن فی‌الواقع وقت آن است که فرهنگستان زبان و ادب واژه‌ی «دم‌دمی‌ مَجاز» را هم جعل کند برای بعضی اهالی فجازی. وقتی ملاکِ حُسن و قبح اعمال ما، میزان لایک و بازنشرهای «اینستاغُلام» باشد چه انتظاری می‌شود داشت غیر از این؟ اینستا عملاً با الگوریتم‌هایش اعضایش را مجنون و مفتون کرده. وقتی یکی مثل «حسین قدیانی» که روزی روزگاری یک تنه، یک لشکر بود برای مقابله با فتنه، می‌شود هیزم‌کش دوقطبی‌های خودساخته‌ای مثل «جمهور و جمهوری» و بین «روح‌ خدا» با «مصباح انقلاب» جدالی به وسعت دو اسلام متصور می‌شود و راه به راه یادداشت می‌نویسد در مدح و منقبت فلان عنصر فریب‌خورده یا آشوب‌گر، چه می‌شود گفت الا این‌که «اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا»؟! درست که دور، دورِ پلنگ‌هاست؛ لکن توهم پلنگانه‌ی چنگ کشیدن به چهره‌ی حضرت ماه جز سقوط به دره‌ی هلاکت عایدی ندارد برادر. می‌پرسم از اهانت به «مصباح» جز هجران و هبوط چه نصیبی برده‌ای که هنوز هم به تاخت در همان مسیر می‌روی؟! دلسوزانه می‌نویسم: گرد و خاک راه مغرورت نکند یا ح‌ق! این‌ها نه از تیزی و تندی مرکب تو، که نشانی از چپ کردن و افتادن توی شانه‌ی خاکی جاده‌ است. به قول شاعر: تندی مکن برادر هم‌سرنوشت من... خدای‌مان شاهد است که حرف من و ما حدیث غیظ و غضب نیست. سودی نمی‌بریم از لج و لج‌بازی. مگر تا دیروز که نَقل حسین قدیانی، نُقل محفل‌مان بود سودی می‌بردیم از دست به دست کردن متن‌هایش؟! یا مثلاً چون توپش همیشه برای جناح مقابل پر بود دوستش داشتیم؟! نه والله... از قضا وقتی «ح‌ق» در نقد خودی‌ها ترمز می‌برید و فی‌المثل -به قول ما دشتستانی‌ها- «شیر غَچی» را باز می‌کرد روی رئیس فلان قوه و مجمع که برای درمان رفته بود به فرنگ، دلخور که نمی‌شدیم هیچ؛ کلی هم کیفور می‌شدیم و باد به غبغب می‌انداختیم که ببینید ایهاالناس قلم‌دارهای ما هم آزادند و هم آزاده! یا اصلاً الیوم که بین مصطفای چمران با مصطفای میرسلیم یک خط قرمز پررنگ می‌کشد به کدام‌مان برخورده؟! این‌ور و آن‌ور نداریم. «نقل» انقلاب اسلامی‌ست و «نقد» در این انقلاب گناه نیست، بل‌که وجهی از فریضه‌ی امر به معروف و نهی از منکر است. لکن نیک پیداست آنی که این روزها از قلم «ح‌ق» تراوش می‌کند آن «حق» همیشگی نیست. مانده‌ایم انقلاب اسلامی تقاص کدام گناه نکرده را باید به قلم حسین قدیانی بدهد؟! اینی که یک عده سوار بر موج مرگ یک دختر شده‌اند و مملکت را به آشوب کشیده‌اند تقصیر احمد خاتمی‌ست یا علم‌الهدی؟! یا فوت پسربچه‌ای به اسم کیان خواست کدام نیرو یا عامل انقلاب بوده که حسین قدیانیِ دوست‌دارِ «حضرت ماه» را مجیزگوی زنک فتانه‌ای به اسم «ماه‌منیر» کرده است؟! فأین تذهبون؟! سلمنا! وسط دعوا حلوا خیرات نمی‌کنند. یک جایی یک ماموری ممکن است ناخواسته خطایی کرده باشد اما قیاس شهادت «روح‌الله» و «آرمان» با اعدام اشرار و خونخواهی محاربین نهایتاً به ژست روشنفکری مثل «محسن برهانی» می‌آید نه آدمی به صبغه و سابقه «حسین قدیانی». یک جوری آسمان و ریسمان می‌کنی کأنه آوینی را خدا بخاطر سیبیل نیچه‌ای و به عشق غزاله کشانده به آسمان! خیر برادر... آوینی اگر توی همان مسیری می‌ماند که شما تصویر می‌کنید الان یکی بود مثل مخملباف و نوری‌زاد؛ غیر از این است؟! جمهوری اسلامی شهید را چماق توی سر کسی نکرده؛ لکن انگار بناست ما تا همیشه به اسم «شهید اکبر قدیانی» از پسرش فحش بخوریم! بی‌خیال برادر... من از سکوت شب سردتان خبر دارم/ شهید داده‌ام از درد‌تان خبر دارم والله ما هم مثل تو شهید داده‌ایم. ولی قبول کن داری جای «جلاد» و «شهید» را عوض می‌کنی رفیق! مساله اینجاست که «ح‌ق» باید بپذیرد با اهانت به «علامه مصباح» توی سراشیبی افتاد و بر مثال همان آدمی که وقتی زمین خورد تا در خانه را سینه‌خیز رفت، همچنان دارد به همان مسیر ادامه می‌دهد. ما خوشحال از این اتفاق نیستیم ولی کاش «حسین قدیانی» هم زودتر به این نتیجه برسد که شاید «قلم‌دار» باشد؛ ولی الزاماً «علم‌دار» نه! فاصله حق و باطل قدیم‌ها چهار انگشت بود حاج حسین؛ در عصر مجازی یک نیم‌فاصله هم «حـق» را به «نـاح‌ق» بدل می‌کند! یــا حـــق... عضو شوید: (کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی) 🔴@yahyaei_m
تو کمان کشیده و در کمین که زنی به تیرم و من غمین همه‌ی غمم بود از همین، که خدا نکرده خطا کنی... عضو شوید: (کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی) 🟢@yahyaei_m
کنار تخته‌سنگی می‌نشینم، چای می‌نوشم و قسمت می‌کنم با برکه‌ای دلتنگ نانم را... عضو شوید: (کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی) 🟢@yahyaei_m
به مرگ دل‌خوشم این اشتیاق بدی نیست به چشم اهل نظر مرگ اتفاق بدی نیست... عضو شوید: (کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی) 🟢@yahyaei_m