Keramati Az Hazrate Roghaye - @Elteja -کانال اِلتجا.mp3
4.59M
▫️به مناسبت یادروز ولادت دختر پادشاه عالم، حضرت رقیه سلام الله علیها. 💐
#حکایت عجیبی از شفایافتگان به دست پر عنایت #حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها.
@emammontazar_313
4_5920533836814353514.mp3
4.35M
▪️رقیه جان! شما که درد یتیمی چشیده اید میدانید به یتیمان غیبت چه می گذرد!
امشب به حال ما رحمی...
#حکایت عجیبی از شفایافتگان به دست پر عنایت #حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها.
#صاحب_عزا
@emammontazar_313
4_5834559964621833721.mp3
5.17M
▪️عالم همهاش قبهی اعلای حسین است
یعنی بطلب جان جهان را به تمنا...
#حکایت عجیب حاج محمد یزدی در حرم امام حسین علیه السلام.
#صاحب_عزا
@emammontazar_313
4_5834559964621833721.mp3
5.17M
▪️عالم همهاش قبهی اعلای حسین است
یعنی بطلب جان جهان را به تمنا...
#حکایت عجیب حاج محمد یزدی در حرم امام حسین علیه السلام.
#صاحب_عزا
@yousefezahra
Hekayate Marde Balkhi _ Emam sajad.mp3
5.89M
▪️از سفر مدینه برگشته بود.
سرزنشهای زنش شروع شد:
این همه میروی دیدن زینالعابدین علیه السلام،
این همه برایش هدیه میبری،
شد یکبار برایت جبران کند؟!...
👈 سال بعد دوباره رفت دیدن امام،
شنید:
همسرت سرزنشت کرد؟!
سرش را پایین انداخت.
وقت آن بود که امام معجزهای نشانش دهد.
فرمود تشتی از آب بیاورند...
📚 بحارالانوار ج۴۶ ص۴۷.
#حکایت
#معرفت_حضرت
#امام_سجاد_علیه_السلام
@emammontazar_313
#حکایت ✏️
شبی از شبها، شاگردی در حال عبادت و تضرع و گریه و زاری بود. در همین حال مدتی گذشت تا آنکه استاد خود را بالای سرش دید که با تعجب و حیرت او را نظاره می کرد.
استاد پرسید: «برای چه این همه ابراز ناراحتی و گریه و زاری می کنی؟»
شاگرد گفت: «برای طلب بخشش و گذشت خداوند از گناهانم و برخورداری از لطف خداوند!»
استاد گفت: «سوالی می پرسم پاسخ ده؟»
شاگرد گفت: «با کمال میل، استاد.»
استاد گفت: «اگر مرغی را پروش دهی، هدف تو از پرورشِ آن چیست؟»
شاگرد گفت: «خوب معلوم است استاد. برای آنکه از گوشت و تخم مرغ آن بهره مند شوم.»
استاد گفت: «اگر آن مرغ، برایت گریه و زاری کند، آیا از تصمیم خود، منصرف خواهی شد؟»
شاگردگفت: «خوب راستش نه...! نمی توانم هدف دیگری از پرورش آن مرغ، برای خود، تصور کنم!»
استاد گفت: «حال اگر این مرغ، برایت تخم طلا دهد چه؟ آیا باز هم او را، خواهی کشت، تا از آن بهره مند گردی؟!»
شاگرد گفت: «نه هرگز استاد، مطمئنا آن تخمها، برایم مهمتر و با ارزش تر خواهند بود!»
استاد گفت: «پس تو نیز برای خداوند چنین باش! همیشه تلاش کن تا با ارزش تر از جسم، گوشت، پوست و استخوانت گردی. تلاش کن تا آنقدر برای انسانها، هستی و کائنات خداوند، مفید و با ارزش شوی تا مقام و لیاقت توجه و لطف و رحمت او را بدست آوری. خداوند از تو گریه و زاری نمی خواهد! او، از تو حرکت، رشد، تعالی، و با ارزش شدن را می خواهد و می پذیرد. نه ابرازِ ناراحتی و گریه و زاری را...!»
@emammontazar_313
💟#حکایت
مردی چهار پسر داشت. آنها را به ترتیب به سراغ درخت گلابی ای فرستاد که در فاصله ای دور از خانه شان روییده بود؛ پسر اول در زمستان، دومی در بهار، سومی در تابستان و پسر چهارم در پاییز به کنار درخت رفتند. سپس پدر همه را فراخواند و از آنها خواست که بر اساس آنچه دیده بودند درخت را توصیف کنند.
پسر اول گفت: «درخت زشتی بود، خمیده و در هم پیچیده.»
پسر دوم گفت: «نه، درختی پوشیده از جوانه بود و پر از امید شکفتن.»
پسر سوم گفت: «نه، درختی بود سرشار از شکوفه های زیبا و عطرآگین و باشکوهترین صحنه ای بود که تابه امروز دیده ام.»
پسر چهارم گفت: نه، درخت بالغی بود پربار از میوه ها و پر از زندگی و زایش.»
مرد لبخندی زد و گفت: «همه شما درست گفتید، اما هر یک از شما فقط یک فصل از زندگی درخت را دیده اید. شما نمیتوانید درباره یک درخت یا یک انسان براساس یک فصل قضاوت کنید. لذت، شوق و عشقی که از زندگیشان بر می آید فقط در انتها نمایان می شود، وقتی همه فصلها آمده و رفته باشند.»
📚 @emammontazar_313
Hekayate Emam Askari.mp3
3.73M
▪️ماجرای نامه یک زندانی به امام عسکری علیه السلام
📚 الكافي (ط - الإسلامية)، ج۱، ص۵۰۸.
#حکایت
#حامی_شیعیان
#امام_حسن_عسکری علیه السلام
@emammontazar_313
#حکایت
مردی در یک باغ درخت خرما را با شدت تکان میداد و بر زمین میریخت. صاحب باغ آمد و گفت ای مرد احمق! چرا این کار را میکنی؟ دزد گفت: چه اشکالی دارد؟ بنده خدا از باغ خدا خرمایی را بخورد و ببرد که خدا به او روزی کرده است. چرا بر سفره گسترده نعمتهای خداوند حسادت میکنی؟ صاحب باغ به غلامش گفت: آهای غلام! آن طناب را بیاور تا جواب این مردک را بدهم.
آنگاه دزد را گرفتند و محکم بر درخت بستند و با چوب بر ساق پا و پشت او میزد. دزد فریاد برآورد، از خدا شرم کن. چرا میزنی؟ مرا میکشی. صاحب باغ گفت : این بنده خدا با چوب خدا در باغ خدا بر پشت بنده خدا میزند. من ارادهای ندارم کار، کار خداست. دزد که به جبر اعتقاد داشت گفت: من اعتقاد به جبر را ترک کردم تو راست میگویی ای مرد بزرگوار نزن. برجهان جبر حاکم نیست بلکه اختیار است اختیار است اختیار.
@emammontazar_313
4_5926741954342685683.mp3
4.17M
▫️حکایتی شنیدنی از شب معراج...
📚 کمال الدین ج۱ ص۲۵۲.
#حکایت
#پیامبر_اکرم صلیاللهعلیه وآله
#انتقام_حضرت
@emammontazar_313
﷽
#حکایت
❣مردی که هر شب در بهشت میخوابید
🌼🍃در روستایی پنج کارگر برای امرار معاش خود به روستای مجاور می رفتند و روزهای جمعه به منزل خود در روستایشان بر می گشتند تا در کنار خانواده خود خوش بگذرانند ، الّا یکی از آنان که هر روز بعد از مغرب از روستایی که در آن کار می کرد، خسته راه روستای محل زندگی خویش را در پیش می گرفت ، وهر روز صبح بر می گشت
🌼🍃مدتی بود که دوستانش او را مسخره کردند و می گفتند تو که همسر و فرزند نداری چرا هر روز این راه را میروی و برمی گردی ؟!جوان گفت : هر شب می روم و در بهشت می خوابم
🌼🍃دوستانش بسیار او را مسخره کردند و به او خندیدند و می گفتند تاکنون خیلی عاقل به نظر می رسیدی ، اما انگار دیوانه ای بیش نیستی خودت را به دکتری نشان بده!
🌼🍃جوان گفت : حالا که اینطور است بعد از اتمام کار نزد شیخی می رویم تا بین ما قضاوت کند؛.آنان پذیرفتند و بعد از اتمام کار و خواندن نماز مغرب با توکل به خدا جوان همراه آنان رفت
🌼🍃آنان ماجرا را برای شیخ تعریف کردند و شیخ از جوان خواست که ماجرای خود را بگوید،
جوان گفت :
🌼🍃ای شیخ من مردی هستم که پدر و مادرم فقط مرا دارند و تنها فرزندشان هستم ، کسی نیست نزدشان باشد ، بخاطر همین هر روز که کارم تمام می شود غروب نمازم را می خوانم و به روستای خودمان برمی گردم تا آنها تنها نباشند و اگر آنها در خواب بودند برویشان پتو می کشم و اگر نیازی داشتند برایشان برآورده می کنم و زیر پایشان می خوابم تا صبح که برای نماز بیدارشان می کنم و صبحانه شان را آماده می کنم و خدا شکر می کنم و به محل کارم برمی گردم به گونه ای که احساس می کنم قلباً و روحاً که هرشب در بهشت می خوابم
🌼🍃شیخ گفت : به الله قسم که راست می گویی
❣الهی و ربی توفیق خدمتگزاری به والدینمان را بع ما عطا کن
❣و آنها را در پناه لطف و مرحمت خودت حفظشان کن.
اللهم آمییین
@emammontazar_313
Hekayate Salam_Ziarat Karbala.mp3
4.39M
▫️شب جمعه بود،
دلش هوایی زیارت،
قدمهایش راهی کربلا...
ناگهان مرد تنومندی جلوی راهش را گرفت.
پرسید: کجا میروی؟
گفت: عاشق حسینم. میروم کربلا.
مرد گفت:
«عاشق؟!
عاشق از دور هم که سلام کند باید جواب بیاید!
اگر عاشق هستی، از همینجا سلام کن ببینم»
دلش لرزید...
#حکایت
#زیارت
#تا_همیشه_سلام
@yamahdialajal12
4_5976622248524517277.mp3
5.01M
▫️ مروری کوتاه بر زندگانی حضرت #حضرت_عبدالعظیم حسنی علیه السلام.
#حکایت
#حضرت_عبدالعظیم
@yamahdialajal12
Hekayate Ahmadebne Eshagh _Hadise Nejat.mp3
4.9M
▫️ همه هلاک خواهند شد مگر کسی که...
#حکایت ملاقات احمد بن اسحاق با امام عسکری علیه السلام.
📚 کمال الدین ج۲، ص۳۸۴.
#دعا_برای_فرج
#امام_حسن_عسکری علیه السلام
@yousefezahra
Hekayate Hazrate Masomeh.mp3
5.52M
▪️حکایت عجیبی از عنایت حضرت زهرا به حرم حضرت معصومه سلام الله علیهما .
#حکایت
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
@yamahdialajal12
4_6003644052447169946.mp3
4.34M
🔸حکایت شفا یافتن یک هندوی کافر از برکت توسل به امام زمان علیه السلام...
📚 به نقل از مرحوم کافی
#حکایت
#معجزات_حضرت
@yamahdialajal12
▪️برای دخترش خواستگار زیاد میآمد.
اما هیچکدام باب میل نبود.
میخواست دامادش هم مومن باشد هم سید.
دلش گرفت.
دست به دامان حضرت مادر شد:
چهارده شب، حدیث کساء، با دلی شکسته.
روز چهاردهم خانوادهای از تهران تماس گرفت...
👈 حکایتی عجیب از برکات حدیث کساء
#حکایت
#حدیث_کساء
🛑
▪️ @yamahdialajal12
▪️دستهایش میلرزید.
باید رضایتنامه را امضا میکرد.
دکتر گفته بود:
"امید زیادی به زنده ماندنشان نیست؛
نه همسرت، نه نوزادت."
رضایت داد.
با گریه آمد خانه.
ساعتی بعد تلفنش زنگ خورد.
از بیمارستان بود.
دلش ریخت...
👈 حکایت معجزه حدیث کساء در شفای یک بیمار سرطانی 👇
#حکایت
#حدیث_کساء
@yamahdialajal12
4_5773841612526326039.mp3
11.8M
🔸آخرین عروس، داستان زندگی حضرت نرجس سلام الله علیها.
🔘 قسمت اول: سفری به عمق تاریخ
#حکایت
#حضرت_نرجس_سلام_الله_علیها
4_5780738247671943035.mp3
13.77M
🔸آخرین عروس، داستان زندگی حضرت نرجس سلام الله علیها.
🔘 قسمت سوم: شاهزاده در لباس اسیری
#حکایت
#حضرت_نرجس_سلام_الله_علیها
4_5782990047485627913.mp3
14.61M
🔸آخرین عروس، داستان زندگی حضرت نرجس سلام الله علیها.
🔘 قسمت چهارم: نرجس مادر میشود
#حکایت
#حضرت_نرجس_سلام_الله_علیها
👈عضویت در قصه های مهدوی
4_5782990047485627914.mp3
11.32M
🔸آخرین عروس، داستان زندگی حضرت نرجس سلام الله علیها.
🔘 قسمت آخر: رمز نجات
#حکایت
#حضرت_نرجس_سلام_الله_علیها
4_5895293696995231451.mp3
7.09M
▫️اللّهم عجّل لولیّک الفرج بعدد فضائل مولانا امیرالمومنین علیهالسلام
#حکایت زیبایی از فضایل بی انتهای مولای عوالم، حضرت علی بن ابیطالب علیهماالسلام
#امیرالمومنین_علیه_السلام
4_5773841612526326039.mp3
11.8M
🔸آخرین عروس، داستان زندگی حضرت نرجس سلام الله علیها.
🔘 قسمت اول: سفری به عمق تاریخ
#حکایت
#حضرت_نرجس_سلام_الله_علیها
4_5776093412340009915.mp3
12.55M
🔸آخرین عروس، داستان زندگی حضرت نرجس سلام الله علیها.
🔘 قسمت دوم: رویایی سرنوشتساز
#حکایت
#حضرت_نرجس_سلام_الله_علیها
4_5780738247671943035.mp3
13.77M
🔸آخرین عروس، داستان زندگی حضرت نرجس سلام الله علیها.
🔘 قسمت سوم: شاهزاده در لباس اسیری
#حکایت
#حضرت_نرجس_سلام_الله_علیها
4_5782990047485627913.mp3
14.61M
🔸آخرین عروس، داستان زندگی حضرت نرجس سلام الله علیها.
🔘 قسمت چهارم: نرجس مادر میشود
#حکایت
#حضرت_نرجس_سلام_الله_علیها
👈عضویت در قصه های مهدوی
4_5782990047485627914.mp3
11.32M
🔸آخرین عروس، داستان زندگی حضرت نرجس سلام الله علیها.
🔘 قسمت آخر: رمز نجات
#حکایت
#حضرت_نرجس_سلام_الله_علیها