eitaa logo
وحید یامین پور
44.4هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
398 ویدیو
27 فایل
کانال رسمی وحید یامین پور 🔺️نویسنده 🔺️مدرس دانشگاه شبکه های اجتماعی: https://zil.ink/yaminpour
مشاهده در ایتا
دانلود
وحید یامین پور
💠 فرهنگ یعنی سازمان و سازماندهی تولید معنا؛ از آنجاکه تکنولوژی رسانه‌ها به شیوه‌ی ادراک و تفکر سامان
💠 تفاوت بودریار با بسیاری از نظریه‌پردازان حوزه رسانه این است که "تکنولوژی رسانه" را رکن اصلی فهم تغییرات فرهنگی می‌داند نه فقط یک ابزار تحت اراده‌ی انسان یا عامل تغییرات اجتماعی و روانشناختی. به این معنا که تاثیر رسانه‌های جدید را نه فقط در سیاست، جامعه، روان و ذهن بلکه در فهم خودمان از هستی و جهان و درونی‌ترین لایه‌های هستی آدمی باید جستجو کرد. کمی اغراق آمیزتر اینکه در دوران ما این رسانه‌های جدید هستند که به همه چیز چارچوب می‌دهند؛ حتی به ادراک ما.(برای فهم این معنا باید درباره اصطلاح هایدگری گشتل تحقیق کنید) 🖋وحید یامین‌پور 🆔️ @yaminpour
🔸️نسبت ما با انسانها از جنس نسبت ما با اشیاء نیست. نسبت ما با اشیاء برای دستیازی یا تولید و مصرف است ولی اهتمام ما به انسان از جنس "دلواپسی" (solicitude) است. یعنی به انسان‌ها کمک کنیم به امکان‌های خویشتن برسند، آنها را برای خود نخواهیم. در حالیکه انسان با انسانها هم نسبتی غیرانسانی برقرار می‌کند و گویا می‌خواهد آنها را تملک کند یا از آنها متمتع بشود. این خاصیت تفکر تکنیکی است. انسانها شیء نیستند بلکه به تعبیر هایدگر هم-دازاین اند. او شکل اهتمام به یک انسان را "دلواپسی" می‌نامد. پ ن: solicitude یا fursorge(آلمانی) را "دگرپروایی" هم ترجمه کرده‌اند. 🆔️ @yaminpour
بشر وقتی متذکر تنهایی و غربت و درافتادگی خودش در عالم شد، حیرت و هیبت او را فرامیگیرد. این لحظه حقیقی‌ترین زمان بودن ما در هستی است.(هایدگر آنرا اگزیستانس حقیقی می‌نامد) لحظه‌ای که تفکر جوانه می‌زند‌. او گاهی به غوغای جماعت پناه می‌برد تا از این درک و دریافت فرار کند. غفلت جمعی نوعی پنهان شدن از این درک حیرت زاست. اما انسان با گم‌گشتی در جمع از تنهایی می‌گریزد. هستند کسانی‌که زیستشان "خلاف آمد عادت" است. اهل معنا از "خلوت" کام می‌گیرند. در خِلاف‌آمدِ عادت، بطلب کام که من کسب جمعیت از آن زلفِ پریشان کردم حافظ 🆔️ @yaminpour
وحید یامین پور
«از من نپرسید که هستم و از من نخواهید همان ‌که هستم باقی بمانم. چک‌کردن اوراق هویت ما را به مأموران
🔺️ ما چیزی نیستیم که الان هستیم، بلکه آن چیزی هستیم که می‌توانیم باشیم(امکان آشکارگی در نسبت با وجود). ما آن چیزی هستیم که امکان دارد به آن تبدیل شویم. این آزادی در "بودن" منحصر در انسان است. آزادی یعنی ما همواره می‌توانیم چیزی باشیم که الان نیستیم. ولی اغلب انسان‌ها این امکان را نمی‌یابند و به تعبیر هایدگر به "فرد منتشر" تبدیل می‌شوند. فرد منتشر، انسان گمشده در غوغای همگان است. انسان هرروزینه، انسانی با زبان هرزه‌درا. خنثی و مغلوب عرف و عادت. ما و همه‌ی آنها که دور و بر ما هستند... جز : گوشه‌نشینانی چند !
سقوط -هبوط- یعنی دورافتادن و فاصله‌گرفتن از آن چیزی که اصلی‌ترین صفت ماست. هایدگر عافیت‌طلبی tranquillizing را سقوط می‌داند. همان خصلتی که انسان را از اضطراب -دلشوره- و احساس مسئولیت دور می‌کند. اما بدترین سقوط، تبدیل شدن به "فرد منتشر" است و آن زمانی است که "آنها" خود را به ما تحمیل می‌کنند و فرد خود را به مشهورات زمانه و هیاهوهای رسانه‌های جمعی می‌بازد. این اتفاق، به محاق رفتن مهمترین خصلت انسان یعنی اختیار -آزادی- است. با این حال انسان همواره به این سو میل می‌کند که از اضطراب -دلشوره- بگریزد و خود را در انبوه گم کند. درحالیکه دلشوره حالت اساسی جان‌هاست. حال دلشوره هنگام مواجه شدن با پرسش اساسی نازل می‌شود. کسی که به حال گران‌قیمت دلشوره تشرّف پیدا می‌کند، وجودش از بیهودگی و رضایتمندیِ سرخوشانه خالی می‌شود. 🆔️ @yaminpour 🔸️بنگرید: https://eitaa.com/yaminpour/2199
▪️ پیشتر ماشین‌ها انسان را از زحمت و رنج کار با دست رها کرده‌اند و حالا شبکه‌های اجتماعی انسان را از اندیشیدن معاف می‌کنند. اطلاعات به جای تفکر و انباشت وانمایی‌ها به جای تاریخ. از انسان چه می‌ماند؟ 🆔️ @yaminpour
لحظه تولد، لحظه قرار گرفتن ما در قایقی است که در رودخانه‌ای به سوی حفره‌ی سیاه مرگ در حرکت است. ما در این قایق قد می‌کشیم و پیر می‌شویم، بدون اینکه حتی لحظه ای بتوانیم آنرا متوقف کنیم یا به سرنوشت دیگری، جایی جز حفره‌ی مرگ، منحرفش کنیم. تمام قایق‌های پیش از ما، بدون استثنا به این حفره افتاده‌اند. کل زندگی، بودن ما در این قایق، لحظه‌ی پیشامرگ است. همه‌ی آنها که به سوی مرگ‌اند، به کاری جز آگاهی نسبت به حفره‌ی مرگ مشغولند. فقط آنها که به یاد حفره‌اند، متوجه "بودن" خود پیش از آن حفره‌اند. به تعبیر هایدگر، در مرگ، خفای بزرگ "بودن" آشکار می‌شود. لحظه‌ی این آشکارگی، که محصول انس با یاد مرگ است، امکان قیام حقیقی انسان در عالم(اگزیستانس حقیقی) فراهم می‌شود و او به وادی "حیرت" قدم می‌گذارد. حیرت، سرآغاز هنر و تفکر حقیقی است. 🆔️ @yaminpour
▪️ پیشتر ماشین‌ها انسان را از زحمت و رنج کار با دست رها کرده‌اند و حالا شبکه‌های اجتماعی انسان را از اندیشیدن معاف می‌کنند. اطلاعات به جای تفکر و انباشت وانمایی‌ها به جای تاریخ. از انسان چه می‌ماند؟ 🆔️ @yaminpour
وحید یامین پور
اگر اندیشه مرگ نباشد و زندگی تا بی‌نهایت ممتد فرض شود، آنگاه هیچ درکی از مسئولیت، اولویت و فوریت در
وجدان و خودِ اصیل انسانی تا زمانی‌که گم‌گشته در اهواء‌ و ورّاجی‌ها و بوالفضولی‌های همگانیِ خیابانی است، از ما پنهان است. فقط آن‌گاه که دلشوره‌ی مرگ رخ می‌دهد و انسان مرگ را نه مرگ دیگری بلکه مرگ خود می‌بیند یا با یک مرگ ناگهانی بزرگ غیرمنتظره مواجه می‌شود، در آستانه‌ی افشاشدگی خود قرار می‌گیرد. بیرون از افشاگری مرگ، همه‌ی فهم‌ها منفعلانه و دروغین است و آنچنانکه آوینی در "آخرین دوران رنج" می‌گوید، نظم و انضباط نهیلیستی در متن روزمرگی اختیار و آگاهی انسان را می‌رباید و خفه می‌کند. راز اینکه هنر و شعر در همسايگی رنج و دلشوره‌ی مرگ متولد می‌شود همین آگاهی حقیقی و بی‌پرده از خویش و هستی است. ➕️ @yaminpour
به تعبیر در زمانه‌ما گفتار به وراجّی و ژاژخایی بدل شده؛ وراجّی همان یاوه‌ای است که در آن فقط حرف زدن اهمیت دارد و نه محتوای سخن. و این چنین کسی زبان دیگری را نمیفهمد. همه سخن می‌گویند ولی همزبانی در کار نیست. در عین حال گم‌شدن در هیاهوی یاوه‌ها و همرنگ جماعت شدن همان غفلت و خلسه‌ی لذت‌بخشی است که ما را از دلشوره‌های هستی‌شناختی نجات می‌دهد و از دست خویشتن اصیل می‌رهاند. ➕️ @yaminpour
سید مرتضی آوینی: "در عالم واقع، وجود و موجود همچون شمس و پرتو آن با یکدیگر متحدند. تعقل فلسفی شاید از عهده درک این اتحاد برآید، اما از تقرب حضوری نسبت به آن عاجز است... شاید جز با هایدگر نتوان به حقیقت مفهوم "گذشت از فلسفه" دست یافت." 🔺️انفطار صورت؛ نقاشی برای نقاشی صص ۱۰۰-۱۰۱ ➕️ @yaminpour