امامی که چنان حیدر کلامش تیغ بران بود
ولی بعد از جمل تنهاترین سردار دوران بود
فقط از قدرت شمشیر او دشمن نمیترسید
که حتی بعد صلحش هم معاویه هراسان بود
اگرچه منبرش از دوستان خالی ولی هر روز
گدا دور و بر بیت امام ما فراوان بود
همیشه در جواب ناسزاها خنده بر لب داشت
اگرچه خونجگر از دست بیمهری یاران بود
به وقت رزم مصداق اشدا علی الکفار
ولی وقت کرم آیات رحمانی قرآن بود
حدیث فضلش اینگونهست وقتی سفره می انداخت
تمام شهر پای سفرهای شاهانه مهمان بود
حدیث حسن او را اینچنین تاریخ آوردهست
مسیر منتهی تا خانه ی او راهبندان بود
حدیث غربتش را قبرخاک آلوده میگوید
زمانی مرقدش دارای حوض و صحن و ایوان بود
#رمضان_الکریم
#امام_حسن_علیهالسلام
#علی_کاوند
📝گروه ادبی یاقوت سرخ
@yaqoote_sorkh
@Alikavand333
بحر طویل امام حسن علیه السلام
داشت آرام قدم برمیداشت
شیخ الاسلام قدم برمیداشت
مست میکرد هرآنچه که سر راهش بود
ماه مست از روی چون ماهش بود
کوچهها مست و خیابانها مست ، مست تر هر خانه
مثل این بود که در میخانه
باده و جام قدم برمیداشت
همه مشغول تماشای نگاهش بودند
مات از جلوهی زیبای نگاهش بودند
چه نگاهی بهبه
که ز اعجاز مسیحایی اش از بادیهی خشک
چمن می روید
غنچه باغ ختن می روید
سوسن و لاله و زنبق همه در دشت و دمن میروید
و خلاصه چه تماشایی بود
من همیشه سر هر کوچه که او رد میشد
می نشستم هربار هر زمان حال دلم از بد دوران و زمان بد میشد
آنقدر زیبا بود که مسیری که به بیتش میخورد
دائم از شدت دلباختهها سد میشد
خودم من نیز گرفتار جمالش بودم
تشنهی جام وصالش بودم
محو اخلاق و کمالش بودم
چه مسیحایی بود
تا که دستش به سرم گرم نوازش میشد
دلم از شوق گرفتار همان چهرهی بازش میشد
و زبانم و نگاهم پره خواهش میشد
که اگر میشود آقا به من خسته و درمانده و سائل کرمی یا که اگر درهمی از کیسهی شاهانه نه از فضل کریمانهی خود بذلکنی
مثل هربار محبت میکرد بس که از لطف عنایت میکرد که مرا غرق خجالت میکرد
تازه یکبار که از شرم نگاهم فهمید
زود نعلین خودش را بخشید
و چه آقایی بود
تا که یک روز سواری وسط شهر که از شام عرب بود چنان چهرهاش آشفته و پر بغض و غضب بود که من دانستم به سرشنیت شومی دارد
گره انداخت به ابرو و دوتا مشت و به بازو و چنان با عجله با همه نیروی به سمت حسن آمد
و دهان را وا کرد تو بگو کوره ای از آتش کینه که رساندهست خودش را به مدینه
و چقد طعنه و نفرین و چقد حرف بد و زشت به روی لبش آورد وَ دشنام بدی داد که تو باعث شرمندگی و ذلت اسلامی وبدنامی و تو مایه ننگی و خلاصه که همه جمع شدند از همهی شهر که این کیست که با این غضب و قهر به آقای کریم اینهمه الفاظ رکیک و بد و بیراه بگوید یکی دست به تیر و دگری دست به شمشیر
که فرمود در این بین حسن شاه کریمان جهان اسوهی اخلاق و ادب : ساکت و آرام بمانید و بدانید که این مرد غریب است وکمی خسته و تشنه است کمی آب دهید آتش بین جگرش را ، بتکانید غبار سفرش را
یقینا که گرسنهست و فرمود که این جان من است و قدمش روی دو چشمان من است و بخدا شامل احسان من است و پساز این لحظه بدانید که مهمان من است
و چقد این منشش سیرهی زهرایی بود
خاطرم هست که این مرد کریم اینکه با بی ادب شام چنین تا کرده یک زمان بین جمل معرکه برپا کرده تیغ ابروی کجش دروسط میمنه غوغا کرده همه مبهوت رجزخوانی و جنگیدن و رقصیدن شمشیر حسن در دل میدان بودند
همهی لشگریان از غضب و هیبت این شیر پریشان بودند پریشان که نه حیران بودند که علی در وسط جنگ رجزخوان شده یاکه اسدالله جوانتر شده یا اینکه حسن جلوهی حیدر شده یا اینکه علی عازم خیبر شده است
خاطرم هست که این شیردل بخشنده این یل رزمنده
از دل میمنه تا میسره را مثل یک شیر شکاری طی کرد چارتا پای شتر را پی کرد و چنان نعره کشید که سوارش پس از آنروز که از ترس به خود می لرزید تا به امروز فقط خواب پریشان حسن را همه شب می بیند
که حسن قوت بازوی علی بن ابیطالب و بر کل یلان غالب و در وصف نیاید که نوشتند
علی در وجناتش علی در سکناتش علی در حرکاتش علی در کلماتش علی در ضرباتش علی در حسناتشعلی در نفحاتش علی در برکاتش علی در جملاتش علی در همه جا در همه ی قول بیانش به اذانش بهنمازش به سجودش به رکوعش به وجودش به صیامش به قیامش به قعودش شده تکرار نه اصلا متجلیشده عالی شده اعلی شده مصداق اشداء علی الکفار است که حسن سیدالابرار و حسن حیدر کرار به تکراررسیده است به این کسوت و این صولت و این نسبت او تا ابدالدهر نثار همه سادات که بر آل محمد به محمدصلوات
#رمضان_الکریم
#امام_حسن_علیهالسلام
#علی_کاوند
📝گروه ادبی یاقوت سرخ
@yaqoote_sorkh
@Alikavand333