در مکتب شهادت
در محضر شهدا
سرداران شهید حاج حسین خرازی و حاج احمد کاظمی🌷🌷
🌹خیلی قشنگه حتما بخونید🌹
👈 شهید_احمد_کاظمی میگوید: #شهید_حسین_خرازی پیشم آمد و گفت: من در این عملیات شهید میشوم.
🌸گفتم: از کجا میدانی؟ مگر علم غیب داری؟
گفت: نه، ولی مطمئنم. چند عملیات قبل، یک خمپاره کنار من خورد.
به آسمان رفتم. فرشته ای دیدم که اسم های شهدا را مینویسد.
تمام اسم ها را میخواند و میگفت وارد شوید.
🌸 به من رسید گفت حاضری شهید بشی و بهشت بری؟
یه لحظه زمین رو دیدم گفتم: " یک بار دیگر برگردم بچه و همسرم را ببینم، خوب میشود.
🌸 تا این در ذهنم آمد زمین خوردم. چشم باز کردم دیدم دستم قطع شده و در بیمارستانم.
اما دیگر وابستگی ندارم.
اگر بالا بروم به زمین نگاه نمیکنم"
🔺گاهی ما بخاطر وابستگی هایمان، از دین کوتاه می آییم.
https://eitaa.com/joinchat/821886993C550554dc20
#عاشقانه_شہدا 🌹
شنبہ بود
دوازدهم شهریور
حدود ساعت ده شب🕙
کمیل بہ تلفن خونه زنگ زد☎️
تلفن رو برداشتـم وشروع کردیم به صحبت کردن😊
صداے تیروخمپاره مےاومد😥💥
بهش گفتم کجایی!؟
اونجا چہ خبره؟!😰
گفت:هیچے نگران نباش!رزمایشہ!
«توی درگیرے بود»
بهـش گفتم:
کمیل جان سہ شنبه میشه دوهفته،
تو هردوهفته یڪبار مرخصی داشتے
میای دیگه؟🙄🙂
بغض کرد و صـداش مےلرزید😞
بخاطر بغضش گفت قطع میکنم دوباره زنگ میزنم!😔
قطع کردودوباره زنـگ زد
دوباره همین سوال رو ازش پرسیدم
گفت نمیدونم
گفتم:پنجشنبه چے؟
پنجشنبه میای؟😢
گفت:به احتمال خیلے زیاد...🙂
یکشنبہ ساعت حدود پنج صبح به شهادت رسید،😭
سہ شنبه خبر شهادتش رو آوردن 😣و
پنجشنبه هم توی گلزارشهدا به خاڪ سپردیمش💚💔
#شهید_مصطفی_کمیل_صفریتبار🌸
https://eitaa.com/joinchat/821886993C550554dc20
هر کس که تو را شناخت
جان را چه کند؟
#لاادری
#عاشقانه_های_شهدایی
https://eitaa.com/joinchat/821886993C550554dc20
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شب_آرزوها
شب آرزوها همین ارزومه
ببینم ضریح حسین روبه رومه
دوست دارم اقا محاله ندونی
خونه ام هیئتا شد تو اوج جوونی
#شب_زیارتی_ارباب❤️
https://eitaa.com/joinchat/821886993C550554dc20
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💟یا بن الحسن !
رغائب نام دیگر توست...
کاش لااقل یک شبِ سال تو را آرزو میکردیم...
برگرد ای کامل ترین آرزو
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#لیله_الرغائب
#شبتون_شهدایی
#شبتون_مهدوی
https://eitaa.com/joinchat/821886993C550554dc20
تکیه گاهم اگر تـو باشی
به تمام تلخی های دنیا لبخند می زنم و غمی ندارم ... 🍃🌺
منحنی لبخندت
هزار درد را درمان می کند ...
آرامش با تـو معنا پیدا می کند ...
#شهید_ابراهیم هادی
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🍃🌹🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/821886993C550554dc20
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
🌸گفتند ڪہ
جمعه یارمان مےآید
آن منجے روزگارمان مے آید 🍃
🌸هر جمعه…
گلے در دل ما مے شڪفد
یعنے ڪہ بمان بهارمان مےآید🍃
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجـــ🌺
🍃🌹🍃🌹
#گروه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
https://eitaa.com/joinchat/821886993C550554dc20
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم1
قسمت چهلم
دوست🌹
🗣مصطفی صفار هرندی
https://eitaa.com/joinchat/821886993C550554dc20
#قسمت_چهلم
💫خيلی بی تاب بود. ناراحتی در چهره اش موج می زد.
💫پرسيدم: چيزی شده!؟
💫ابراهیم با ناراحتی گفت: ديشب با بچه ها رفته بوديم شناسائی، تو راه برگشت درست در كنار مواضع دشمن ماشاءالله عزيزی رفت روی مين و شهيد شد. عراقی ها تيراندازی كردند. ما هم مجبور شديم برگرديم.
💫تازه علت ناراحتی اش را فهميدم.
💫 هوا كه تاريک شد ابراهيم حركت كرد، نيمه های شب هم برگشت خوشحال و سرحال!
💫مرتب فرياد می زد؛ امدادگر.. امدادگر.. سريع بيا ماشاءالله زنده است!
💫بچه ها خوشحال بودند، ماشاءالله را سوار آمبولانس كرديم.
💫 اما ابراهيم گوشه ای نشسته بود به فكر! كنارش نشستم. با تعجب پرسيدم: تو چه فكری!؟
💫مكثی كرد و گفت: ماشاءالله وسط ميدان مين افتاد نزديک سنگر عراقی ها اما وقتی به سراغش رفتم آنجا نبود.
كمی عقب تر پيدايش كردم، دور از ديد دشمن. در مكانی امن! نشسته بود منتظر من.
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
💫خون زيادی از پای من رفته بود. بی حس شده بودم.
💫اما عراقی ها مطمئن بودند كه زنده نيستم.
💫حالت عجيبی داشتم. زير لب فقط می گفتم: يا صاحب الزمان (عج) ادركنی.
💫هوا تاريک شده بود. جوانی خوش سيما و نورانی بالای سرم آمد.
💫چشمانم را به سختی باز كردم.
مرا به آرامی بلند كرد. از ميدان مين خارج شد. در گوشه ای امن مرا روی زمين گذاشت. آهسته و آرام.
💫من دردی حس نمی كردم!
💫آن آقا کلی با من صحبت کرد.
بعد فرمودند: كسی می آيد و شما را نجات می دهد. او دوست ماست!
💫لحظاتی بعد ابراهيم آمد. با همان صلابت هميشگی.
مرا به دوش گرفت و حركت كرد.
💫آن جمال نورانی ابراهيم را دوست خود معرفی كرد. خوشا به حالش.
💫اين ها را ماشاءالله نوشته بود. در دفتر خاطراتش از جبهه گيلان غرب.
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
💫ماشاءالله سال ها در منطقه حضور داشت. او از معلمين با اخلاص و باتقوای گيلان غرب بود كه از روز آغاز جنگ تا روز پايانی جنگ شجاعانه در جبهه ها و همه عمليات ها حضور داشت.
💫او پس از اتمام جنگ، در سانحه رانندگی به ياران شهيدش پیوست.
#پایان
https://eitaa.com/joinchat/821886993C550554dc20
توی کوچه بود
همش به آسمون نگاه میکرد
سرش رو پایین میانداخت..
بهش گفتم داش ابرام چیزی شده..؟!
گفت: تا این موقع یکی از بندگان خدا
به ما مراجعه میکرد و مشکلش رو
حل میکردیم..
میترسم کاری کرده باشم که
خدا توفیق خدمت رو
ازم گرفته باشه..
#شهید_ابراهیمهادی.. ❤️
https://eitaa.com/joinchat/821886993C550554dc20