eitaa logo
یاران ابراهیم
149 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
900 ویدیو
12 فایل
پویش مردمی یزد "شهید ابراهیم هادی" لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/821886993C550554dc20 در تلگرام https://t.me/joinchat/AAAAAFW1DKO9yh9tSu07Qg در واتساپ https://chat.whatsapp.com/HDqV1SiVL6WHbg1XeBermX
مشاهده در ایتا
دانلود
هادی دلها ❣ چه خوب است آدم اسیر هم که شد، اسیر تــ💞ــو باشد... دست دلش بند شود به دستان هدایت گرت.. ؛ @yarane_ebrahim_yazd
‍ 💠 ارادت به از میان شهدای مدافع حرم، بسیاری بودند که ارادات و علاقه قلبی به داشتند. 🌷 همواره تصویر ابراهیم را در جیبش داشت، کتاب را خوانده بود و هر وقت از کنار تصویر او رد می شد سلام میکرد. 🌷 هرطور بود در راهیان نور به کانال کمیل می‌رفت و با ابراهیمش خلوت می‌کرد. 🌷 هرزمان یکی از اساتید دانشگاه که همرزم ابراهیم بود را میدید، از او میخواست چند جمله ای از ابراهیم بگوید. 🌷 که دیگر احتیاج به توضیح ندارد. نام جهادیش را گذاشته بود: ابراهیم هادی ذوالفقاری ابراهیم، تمام زندگی هادی شده بود. 🌷 بیشتر کتابهایی که درباره شهید هادی بود خوانده بود و در کنار مزار یادبودش عکس یادگاری گرفته بود. 🌷 از عاشقان ابراهیم بود. روی برخی داستانهای آموزنده او تمرکز خاصی داشت. 🌷 به عشق ابراهیم هادی، نام جهادی‌اش را سید ابراهیم گذاشت. مرتب کتاب ابراهیم را تهیه می‌کرد و می‌نوشت: «وقف در گردش» و به دیگران می‌داد. 🌷 نیز از شیفتگان ابراهیم هادی بود و هر هفته به مزار این شهید می‌رفت. 🌷 از هم محله‌ای‌های ابراهیم بود، او را الگوی خودش قرار داد و در مسیر ابراهیم قدم برداشت. 🌷 از مسئولان ایرانی فاطمیون نیز عاشق ابراهیم بود. یکی از مسئولان لشکر فاطمیون تعریف می‌کند: برای اوقات بیکاری رزمندگان احتیاج به کتاب داشتیم. تعداد زیادی از کتاب‌ها از جمله «سلام بر ابراهیم» به آنها هدیه شد. بعدها از برکات حضور ابراهیم در جمع مدافعان حرم بسیار شنیدیم و آنها علاقه‌مند به زندگی شهید شدند. 🌷❤️❤️ به کمک دوستانش و به تأسی از هیئت خیمه العباس را راه انداخته بود هرکسی با یک خو گرفت روز محشر از او گرفت @yarane_ebrahim_yazd
💠با تو میشود به خدا رسید...💠 ‍ 🌸سوگند به نامت که در این وادیِ حیران شده ای آرامِ جانم 🌼شده ای وصف حالِ مَحالم...شده ای انتهای حالِ بی انتهایم!! 🌹شده ای مسبب تمامِ افکارِ خوشِ روز و شبم 🌷شده ای همدمِ تنهایی هایم، همپای قدم هایم.. 🌺این جماعت گرگند! مرا نگاه دار زِ دستِ گرگان و به خودت بسپار. به خدایمان بسپار. حال پریشانم را بنگر و نزدِ خودش رهسپارم کن... 🍀چند روزی میشود اینگونه حیرانم!میشود مرا هم با خود به انتها ببری؟ انتهای انسانیت، مردانگی، شهادت... 💐راستش میخواهم ذره ای از "تو" را در "منی" بیابم که حتی برای بر زبان آوردنِ نامت هم شرم دارد. 🌻میدانی؟! برای این "من" همانند "تو" شدن غیر ممکن است و سخت! اما قلبم صدای قدم هایش را در همین حوالی مژده میدهد. 🌴میشنوی؟ حسش میکنی؟ میگوید اگر بمانی حالِ دلِ نالانم بهتر میشود... 🍃می گوید: با تو، تا ابدیت و تا رسیدن به خدایمان دیگر فاصله ای نیست.. رفیق شهیدم @yarane_ebrahim_yazd
🌑از خبر مفقود شدن ابراهيم يک هفته گذشت. 🌑قبل از ظهر آمدم جلوی مسجد، جعفر جنگروی هم آنجا بود. خيلی ناراحت و به هم ريخته. 🌑هيچكس اين خبر را باور نمی كرد. 🌑مصطفی هم آمد و داشتيم در مورد ابراهيم صحبت می كرديم. 🌑يک دفعه محمد آقا تراشكار جلو آمد. بی خبر از همه جا گفت: بچه ها شما كسي رو به اسم می شناسيد!؟ 🌑يک دفعه همه ما ساكت شديم با تعجب به همديگر نگاه كرديم. آمديم جلو و گفتيم: چی شده؟! چه ميگی؟! 🌑بنده خدا خيلی هول شد. گفت: هيچی بابا، برادر خانم من چند ماهه كه مفقود شده، من هر شب ساعت دوازده راديو بغداد رو گوش ميكنم. عراق اسم اسيرها رو آخر شبها اعلام ميكنه! 🌑ديشب داشتم گوش می كردم، يك دفعه مجری راديو عراق كه فارسی حرف می زد برنامه اش را قطع كرد و موزيک پخش كرد. بعد هم با خوشحالي اعلام كرد: در اين عمليات از فرماندهان ايرانی در جبهه غرب، به اسارت نيروهای ما درآمده. 🌑داشتيم بال در می آورديم! همه ما از اينكه ابراهيم زنده است خيلی خوشحال شديم. 🌑نمی دانستيم چه كاركنيم. دست و پايمان را گم كرديم. 🌑سريع رفتيم سراغ ديگر بچه ها 🌑حاج علیصادقی با صليب سرخ نامه نگاری كرد. 🌑رضا هوريار رفت خانه آقا ابراهيم و به برادرش خبر داد. 🌑همه بچه ها از زنده بودن ابراهيم خوشحال شدند. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🌑مدتی بعد از طريق صليب سرخ جواب نامه رسيد. 🌑در جواب نامه آمده بود كه: من ابراهيم هادی پانزده ساله اعزامی از نجف آباد اصفهان هستم. فکر کنم شما هم مثل عراقی ها مرا با يكی از فرماندهان غرب كشور اشتباه گرفته ايد! 🌑هر چند جواب نامه آمد، ولي بسياری از رفقا تا هنگام آزادی اسرا منتظر بازگشت ابراهيم بودند. 🌑بچه ها در هيئت هر وقت اسم ابراهيم می آمد روضه حضرت زهرا سلام الله می خواندند و صدای گريه ها بلند می شد. @yarane_ebrahim_yazd
شهدا بهترین رفقا🌹 ✨ابراهیم( شهید جاویدالاثر ) بهترین رفیق است. این را تمامی دوستانش اشاره دارند. حتی دوستانی که بعد از شهادت، با او رفیق شدند از رفیق خود به نیکی یاد می‌کنند! ✨شهید همواره زنده است. او حالا از رفقایش دستگیری می‌کند. بارها کسانی را دیده‌ام که ابراهیم را ندیده‌اند، اما با او رفیق هستند و این رفاقت باعث نجات آنها شده است. ✨سلام بر ابراهیم، علمدار کانال کمیل @yarane_ebrahim_yazd
🍃💕🍃💕🍃💕 💫 تو ! در طلبِ راه، گمنام شدی... ▪و من در طلبِ نام، گمراه.. 🥀غافل بودم از اینکه؛ فاطمه(س)، گمنام میخرد... شهید جاویدالاثر ❤️ ❁═══┅┄ @yarane_ebrahim_yazd
🌑سال 1369 آزادگان به ميهن بازگشتند. 🌑بعضی ها هنوز منتظر بازگشت ابراهيم بودند (هر چند دو نفر به نام های در بين آزادگان بودند) ولی اميد همه بچه ها نا اميد شد. 🌑سال بعد از آن، تعدادی از رفقای ابراهيم برای بازديد از مناطق عملياتی راهی فكه شدند. 🌑در اين سفر اعضای گروه با پيكر چند شهيد برخورد كردند و آنها را به تهران منتقل كردند. 🌑چند روز بعد رفته بوديم بازديد از خانواده شهدا. 🌑مادر شهيدی به من گفت: شما می دانيد پسر من كجا شهيد شده!؟ 🌑گفتم: بله، ما با هم بوديم. 🌑پرسيد: حالا كه جنگ تمام شده نمی توانيد پيكرش را پيدا كنيد و برگردانيد؟ 🌑با حرف اين مادر خيلی به فكر فرو رفتم. 🌑روز بعد با چند تن از فرماندهان و دلسوختگان جنگ صحبت كردم. 🌑با هم قرار گذاشتيم به دنبال پيكر رفقای خود باشيم، مدتی بعد با چند نفر از رفقا به فكه رفتيم. 🌑پس از جستجوی مجدد، پيكرهای سيصد شهيد از جمله فرزند همان مادر پيدا شد. 🌑پس از آن گروهی به نام تفحص شهدا شكل گرفت كه در مناطق مختلف مرزی مشغول جستجو شدند. 🌑عشق به شهدای مظلوم فكه، باعث شد كه در عين سخت بودن كار و موانع بسيار، كار در فكه را گسترش دهند. 🌑بسياری از بچه های تفحص كه ابراهيم را می شناختند می گفتند: بنيانگذار گروه تفحص، بوده. او بعد از عمليات ها به دنبال پيكر شهدا می گشت. 🌑پنج سال پس از پايان جنگ، بالاخره با سختی های بسيار، كار در كانال معروف به كميل شروع شد. 🌑پيكرهاي شهدا يكی پس از ديگری پيدا می شد. در انتهای كانال تعداد زيادی از شهدا كنار هم چيده شده بودند. 🌑به راحتی پيكرهای آنها از كانال خارج شد، اما از ابراهيم خبری نبود! 🌑علی محمودوند مسئول گروه تفحص لشکر بود. او در والفجر مقدماتی پنج روز داخل كانال كميل در محاصره دشمن قرار داشت. 🌑علی خود را مديون ابراهيم می دانست و می گفت: كسی غربت فكه را نمی داند، چقدر از بچه های مظلوم ما در اين كانال ها هستند. خاک فكه بوی غربت كربلا می دهد. 🌑يك روز در حين جستجو، پيكر شهيدی پيدا شد. در وسايل همراه او دفترچه يادداشتی قرار داشت كه بعد از گذشت سالها هنوز قابل خواندن بود. 🌑در آخرين صفحه اين دفترچه نوشته بود: «امروز روز پنجم است كه در محاصره هستيم. آب و غذا را جيره بندی كرده ايم. شهدا در انتهاي كانال كنار هم قرار دارند. ديگر شهدا تشنه نيستند. فدای لب تشنه ات ای پسر فاطمه!» 🌑بچه ها با خواندن اين دفترچه خيلی منقلب شدند و باز هم به جستجوی خودشان ادامه دادند. 🌑اما با وجود پيدا شدن پيكر اكثر شهدا، خبری از ابراهيم نبود. 🌑 مدتي بعد يكی از رفقای ابراهيم برای بازديد به فكه آمد. 🌑ايشان ضمن بيان خاطراتی گفت: زياد دنبال ابراهيم نگرديد او می خواسته گمنام باشد. بعيد است پيدايش كنيد. ابراهيم در فكه مانده تا خورشيدي برای راهيان نور باشد. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🌑اواخر دهه هفتاد، بار ديگر جستجو در منطقه فكه آغاز شد. باز هم پيكرهای شهدا از كانال ها پيدا شد، اما تقريبا اكثر آنها گمنام بودند. 🌑در جريان همين جستجوها بود كــه علي محمودوند و مدتی بعد مجيد پازوكي به خيل شهدا پيوستند. 🌑پيكرهای شهدای گمنام به ستاد تفحص رفت. 🌑قرار شد در ايام فاطميه و پس از يک تشييع طولانی در سراسر كشور، هر پنج شهيد را در يك نقطه از خاک ايران به خاك بسپارند. 🌑شبی كه قرار بود پيكر شهدای گمنام در تهران تشييع شود ابراهيم را در خواب ديدم. با موتور جلوي درب خانه ايستاد. 🌑با شور و حال خاصی گفت: ما هم برگشتيم! و شروع كرد به دست تكان دادن. 🌑بار ديگر در خواب مراسم تشييع شهدا را ديدم. تابوت يكي از شهدا از روي كاميون تكانی خورد و ابراهيم از آن بيرون آمد. با همان چهره جذاب و هميشگی به ما لبخند ميزد! 🌑فردای آن روز مردم قدرشناس، با شور و حال خاصي به استقبال شهدا رفتند. تشييع با شكوهی برگزار شد. 🌑بعد هم شهدا را برای تدفين به شهرهای مختلف فرستادند. 🌑من فكر ميكنم ابراهيم با خيل شهدای گمنام، در روز شهادت حضرت صديقه طاهره سلام الله بازگشت تا غبار غفلت را از چهره های ما پاک كند. 🌑برای همين بر مزار هر شهيد گمنام كه می روم به ياد ابراهيم و ابراهيم های اين ملت فاتحه ای می خوانم. @yarane_ebrahim_yazd
✨در قطعه ۲۶ گلزار شهدای بهشت زهرا(س) یاد بودی است که خیلی ‌ها با دیدن عکس صاحب آن و عنوان «شهید گمنام» که روی سنگ مزار نوشته شده، می‌روند و زائر شهید مفقودالاثر می‌شوند شهیدی که برای بچه‌های جنوب شرق تهران و کسانی که اهل دل هستند خیلی عزیز است؛ البته این شهید برای جوان‌هایی که کتاب «سلام بر ابراهیم» را خواندند، حال و هوای دیگری دارد. ✨پهلوان بسیجی 🌷ابراهیم_هادی از بنیانگذاران گروه چریکی شهید اندرزگو در جبهه گیلان غرب و ستاره ورزش کشتی کشورمان است. ✨او در اول اردیبهشت سال ۱۳۳۶ در محله شهید سعیدی حوالی میدان خراسان به دنیا آمد؛ ابراهیم چهارمین فرزند خانواده بود؛ او در نوجوانی طعم تلخ یتیمی را چشید، از آنجا بود که همچون مردان بزرگ زندگی را پیش برد. ✨سرانجام 🍃ابراهیم_هادی در والفجر مقدماتی پنج روز به همراه بچه‌های گردان کمیل و حنظله در کانال‌های فکه مقاومت کرد اما تسلیم نشد و در ۲۲ بهمن سال ۶۱ بعد از فرستادن بچه‌های باقی مانده به عقب تنهای تنها با خدا همراه شد و دیگر کسی او را ندید. ✨ابراهیم همیشه از خدا می‌خواست گمنام بماند چرا که گمنامی صفت یاران خداست. 🌷يادش با ذکر @yarane_ebrahim_yazd
5.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام بر هادی دلها عاشقانه تر دلبرانه شهامت شعری ست شهید @yarane_ebrahim_yazd
دانش آموخته ای از مکتب ولایت که خود آموزگاری شد در تدریس قدوس، عشق و ایثار. جرعه نوشی از جام ساقی کوثر که خود ساقی گردید بر تشنگانی چند... ✨روز معلم را خدمت بهترین معلم و استاد زندگی ام شهید و تمامی ارادتمندان این شهید بزرگوار تبریک عرض میکنم. @yarane_ebrahim_yazd
🔺من با کار دارم !ابراهیم نداشت ، اما بی سیم که داشت !🚩ابـراهـیـم !اگر صدای مرا میشنوی ،کمک ! من و بچه ها گیر افتادیم در تله ی ! تلفن همراه من کار نمیکند بدرد نمیخورد هرچه گشتم برنامه نداشت تا با تو تماس بگیرم ... گفتم میخواهم با بیسیم شما بگیرم.. گفتند اندرویدهای شما راچه به بیسیم ! اما من همچنان دارم تلاش میکنم تا با گوشی اندرویدصدایم را به تو برسانم ... اگر میشنوی ما افتادیم بگو چطور آن روز وقتی به گوشَت رساندند که دخترهای محل از فرم هیکل تو خوششان آمده ،از فردایش با لباس های گشاد تمرین کشتی میرفتی ؟ تا چشم و دل دختری را آب نکنی ! اینجا میگیریم تا دیده شویم .. لاک💅 میزنیم تا 👍بخوریم تو حتما راهش را بلدی که به این پیچ ها خندیدی و دنیارا پیچاندی! و ما در پیچ دنیا سرگیجه گرفتیم ! 🚩ابـراهـیـم! اگر صدایم را میشنوی، دوباره بگو تا ماهم مثل بعثی ها که صدایت را شنیدند و راه را پیدا کردند راه را پیداکنیم .. راه را گم کرده ایم اگر از برگشتی کمی از ان های نـاب ها را برایمان سوغات بیاور؛ تا ماهم مثل شما حرف اماممان را زمین نگذاریم... تمام..... .... .... .. شهدا گاهی نگاهی.....👌 @yarane_ebrahim_yazd