eitaa logo
〖یـٰارانِ آخرالزمانۍ〗
322 دنبال‌کننده
561 عکس
48 ویدیو
2 فایل
﷽ #وقف‌علمدارِارباب :) مَن یَخافُ‌الیلِ و أنتَ القَمَر؟! چه کسی از شب‌ میترسه وقتی که تو ماهی .. #عمیَ‌_العباس♥️ . - مطالب‌هدیه‌به‌‌محضر #حضرت‌صاحب - کپی؟ چرا که نه .
مشاهده در ایتا
دانلود
•🌸• آشنایـے من و از یکــ مراسـم مذهبـے شروع شد. سال۱۳۸۵ مراسـمے در بروجـن برگـزار شد و دوسـت ایـشان واسـطۂ آشنایی مـا شدند. سـال۱۳۸۷ بہ خواسـتگارےام آمدند. شغـل ایـشان آزاد بود. ارادت خـاصے بہ حضـرت زهــرا"سلام اللہ علیہا" داشت.عـاشق حضـرت زهــرا"سلام الله علیـہا" بود. یکـے از دلایلے کہ مرا براے ازدواج انتخاب کـرد،ایـن بود کہ از سـادات بودم.😊 مادرشان مےگفت، تنہـا ملاک موقع انتـخاب همـسر این بود کہ همسـر آینده شان از سـادات و ذریۂ حضـرت زهــرا"سلام‌الله‌علیـہا" باشد،چرا کہ دوسـت داشت دامـاد خانـم حضـرت زهـرا"سلام‌الله‌علیـہا"باشـد. بسـیار هم بہ جایـگاه سیـدے من احـترام مےگذاشـت.🙂 ــــــــــــــــــــــــــــــ دو شرط براے من گذاشـت. یکے از شرط هایش این بود کہ هرزمان طبـل جنـگ کوبیده شد،ایـشان راهے میـدان جہـاد شوند.🙃 شـرط دومـش هیئـت بود. ایـشان هیئتے بہ نام فاطـمیون در بروجن داشت و با من شرط کرد در مـاه محـرم ودهۂ فـاطمیہ وقف ایـن هیئت است و من مانـع کارش نشوم. براے من شرطش جاے سـوال داشت! با خودم گفتم حالا کہ جنگے درکـار نیست، این چہ درخواستے بود کہ از من کرد؟😕 بعـدها فہمیدم این شرط ناشے از علاقہ و ارادتش بہ شھـدا،شھـادت و جھـاد بود کہ سال ها پیش از آشنـایی و ازدواجمان در وجودش متلاطـم شده بود. این را از فیلم ها و کلیپ هایے کہ از راهـیان نور تہیه کرده بود،متوجہ شدم. ایشان در یکے از آن کلیپ ها خودش را شہـید زنده معرفـے کرده و از شھـادت مےگوید. عاشـق شہادت بود.عمویش هم بہ نام علیـرضا جیلان بروجنے در دفاع مقدس بہ خیـل شہـیدان پیوستہ بود. بہ هر حال با شرطش موافقت کردم.چون خودم هم با فرهـنگ ایثار و شہـادت آشنـا هستم. •⭐️• •| @yaraneakharozamany |•
•🌈• من‌همیشہ‌مےگویم ازدواجمـان از شروع‌شد.💞 ماجراےاین توسـل‌کردن براےخودمان هم خیلےجالب‌بود. همیشہ مےگفت:مـن،شمارا از حضـرت‌زهـرا"سلام‌اللہ‌علیہا"گرفتم. تعریف مےکرد یک‌روز کہ‌بہ رفتہ بود،درحـرم امام‌رضا"علیہ‌السلام"نذر مےکند۴۰ بہ حضرت‌زهـرا"سلام‌اللہ‌علیہـا‌"هدیہ بدهد تا خـدا یک همـسرخوب نصیبش بکند.ایشان ۴۰شب پشت‌سرهم این زیارت‌عاشـورا رامےخواندودقیقا درآخـرین شبـے کہ زیارت‌عاشورا را مےخواند،فـردایش شوهـرخالہ‌اش مرا بہ ایشان معرفےکرد. آن‌زمان خودم درکنگـرۂ‌شہـدا کارمےکردم و یک‌هفتہ‌اے مےشدکہ بہ متوسل شده‌بودم و مےخواستم نصیبم کنند. نتیجۂ‌توسل‌هایـمان این شد کہ‌در اسفندسال۱۳۸۸، بہ خواستگارے من آمدوباهم آشنا شدیم وبعداز آشنایـےهاے اولیہ،کامـلا سنتے مراسم خواستگارے برگزارشد. ازهمان‌روزےکہ بہ خواستگارےام آمد،مطمئـن بودم با از پیش من مےرود.🙂 ازقبل ازاینکہ بخواهـد بحث را پیش‌من مطرح کند،وقتےکہ هشت‌ماهہ باردار بودم یک‌شب "خواب دیدم همسـرم براے ماموریت بہ رفتہ و شـش‌ماه مےشود کہ خبرے از ایشـان نیست.تااینکہ بعداز شـش‌ماه،یکےازدایـےهایم خبرآورد کہ مجروح شده وبہ حـرم امام‌حسیـن"علیہ‌السلام" پناه برده وآنجا پیدایـش کرده‌اند." دقیقا همین‌خواب بہ‌نوعے برایم تعبیـرشد. چون هنگـام‌شہـادت،من شـش روزاز ایشان خبـرنداشتم دایـےهایم بہ من خبردادند کہ . من‌درهرگزینہ‌اے کہ نگاه مےکنم،ایشان در همۂ‌مـوارد نسبت بہ بقیہ بہترین بود.ازلحـاظ خوشرو و خوش‌اخلاق‌بودن نمـونہ‌بود.وهمیشہ خنده برلب داشت.وبعداز شہـادت کسانےکہ مےخواستند ازشہـیدیاد کنند،از بودنش مےگفتند.☺️ خیلےازغیبت و دروغ بیزار بود.اگرگاهے پشت تلفن حرفے پیش مےآمد،مےگفت من راضےنیستم ازاین تلفن و دراین‌خانہ بخواهےغیبت کنے. نہ‌خودش غیبت مےشنید و نہ مےگذاشت کسے جلویش غیبت کند. ۲۰روز سوریہ‌بود و ۲۹اسفند۹۳،ساعت۸:۴۵ شہـیدشد.🥀 زمان دقیقش را هم بہ خاطـراین مےدانم کہ لحظۂ‌شہـادت ساعتش روے مچ‌دستش بوده و موج انفجـار باعث مےشود باترےساعت بخوابد. حلقۂ‌ازدواج وساعتش را بعدازشـش‌ماه در برایم آوردند. یکبارسـرمزارخواستم هدیۂ‌تولد برایم بفرستد،کہ روز تولدم یکےازهمرزمانـش این وسایل را برایـم‌آورد.کتاب‌ارتباط‌باخـدا بادفترچہ‌اے کہ عربـے جملاتے رویش نوشتہ بودوعکس من‌داخلش بود هم جـزءوسایل بود. اما شہادتشان اینگونہ‌بود: نمازصبح را کہ مےخوانند،درحالت خواب‌وبیدار داعـش غافلگیـرانہ بہ پایگاهشان حملہ مےکندو دورتادور را محاصـره مےکند. سربازان سورےهم درپایگاه ودرخـواب‌عمیقے بودند و تاآمدند بہ خودشان بجنبند،شہـیدشده‌بودند. دراتاقشان،آرپۍجۍ پرتاب مےکنند وراکتش بہ سـر برخورد مےکند و باعث مےشود.😔 "یادشون‌باذڪر" •☘• •| @yaraneakharozamany |•