eitaa logo
🇮🇷یاران امام زمان(عج)🇮🇷
1.1هزار دنبال‌کننده
17.7هزار عکس
17.3هزار ویدیو
63 فایل
💚اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم💚 🇮🇷یاران امام زمان (عج)🇮🇷 https://eitaa.com/yaranemamzaman313
مشاهده در ایتا
دانلود
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ 🚌 با اتوبوس راهی‌ تهران‌ بودیم‌ بیشتر مسافرین‌ نظامی‌ بودند. راننده‌ به‌ محض خروج‌ از شهر صدای‌ نوار ترانه‌ را زیاد کرد. ابراهیم‌ چند بار ذکر صلوات‌ داد. بعد هم‌ ساکت‌ شد. اما بسیار عصبانی‌ بود. ذکر می‌گفت‌ دستانش‌ را به‌ هم‌ فشار می‌داد و چشمانش‌ را می‌بست. حدس زدم‌ به‌ خاطر نوار ترانه‌ باشد. 🔸 گفتم: می‌خوای‌ برم‌ بهش‌ بگم؟ گفت: قربونت‌ برو بهش‌ بگو‌ خاموشش‌ کنه. راننده‌ گفت: نمی شه‌ خوابم‌ می‌بره. من‌ عادت‌ کردم‌ و‌ نمی‌تونم. 💬 برگشتم‌ به‌ ابراهیم‌ مطلب‌ را گفتم. فکری‌ به‌ ذهنش‌ رسید. از توی‌ جیبش قرآن‌ کوچکش‌ را در آورد و با صدای زیبا شروع‌ به‌ قرائت‌ آن‌ کرد. همه‌ محو صوت‌ او شدند. راننده هم‌ چند دقیقه‌ بعد نوار را خاموش‌ کرد. و مشغول‌ شنیدن‌ آیات‌ الهی‌ شد. https://eitaa.com/yaranemamzaman313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ وقتی درونت پاک باشد، خدا چهره‌ات را گیرا می کند. این گیرایی از زیبایی و جوانی نیست، این گیرایی از نورِ ایمانی است که در ظاهر نمایان می شود! https://eitaa.com/yaranemamzaman313
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ 🎗هرگز فراموش نکنید تا خود را نسازیم و تغییر ندهیم ، جامعه ساخته نمی‌شود ... https://eitaa.com/yaranemamzaman313
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ 📿 ابراهیم شاه مقصود قیمتی و زیبایی داشت. یکی از رزمندگان به او گفت تسبیحت را به من می دهی و ابراهیم همان جا تسبیح را داد. جایی دیگر پیراهن زیبایی داشت وقتی احساس کرد یکی از دوستانش از آن پیراهن خوشش آمده پیراهن را در آورد و به او داد. 🌀 دنیا برایش هیچ ارزشی نداشت مگر اینکه در این دنیا بتواند گره ای از مشکلات مردم را بگشاید. و یا بنده ای را با خدا آشتی دهد. نه به چیزی از مال دنیا دل بسته بود و نه دنیا را لایق دل بستن می دانست. https://eitaa.com/yaranemamzaman313
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ اگر ما زمان (ع) نبودیم، حالا باید پای رکاب فرزندش باشیم و چون حرف‌هایش همه برگرفته از قرآن و آیین پیامبر و ائمه است و زیباست، باید فدایش شویم :) 📕جوانمرد(1) https://eitaa.com/yaranemamzaman313
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ دشمن داره کار می کنه... ‌‌‌https://eitaa.com/yaranemamzaman313 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ 🔸سال اول جنگ بود به مرخصی آمده بودیم. با موتور به سمت میدان خراسان در حرکت بودیم. ابراهیم عقب موتور نشسته بود. از خیابانی رد شدیم. ابراهیم یک دفعه گفت: امیر وایسا! با تعجب گفتم: چی شده؟! گفت: هیچی، اگر وقت داری بریم دیدن یه بنده خدا!‌ من هم گفتم: باشه، کار خاصی ندارم. با ابراهیم داخل یک خانه رفتیم. وارد اتاق شدیم. چند نفری نشسته بودند. پیرمردی با عبای مشکی و کلاهی کوچک بر سر بالای مجلس بود. به همراه ابراهیم سلام کردیم و در گوشه اتاق نشستیم. ایشان رو کرد به ما و با چهره‌ای خندان گفت: آقا ابراهیم راه گم کردی، چه عجب این طرف ‌ها! ابراهیم گفت: شرمنده حاج آقا، وقت نمی‌کنیم خدمت برسیم. ▫️وقتی اتاق خالی شد رو کرد به ابراهیم و با لحنی متواضعانه گفت: آقا ابراهیم ما رو یه کم نصیحت کن! ابراهیم از خجالت سرخ شده بود. سرش را بلند کرد و گفت: حاج آقا تو رو خدا ما رو شرمنده نکنید. خواهش می‌کنم این طوری حرف نزنید. 🔹 بین راه گفتم: ابراهیم جون، تو هم به این بابا یه کم نصیحت می‌کردی. دیگه سرخ و زرد شدن نداره!‌ با عصبانیت پرید توی حرفم و گفت: چی می‌گی امیر جون، تو اصلاً این آقا رو شناختی!؟ گفتم: نه، جواب داد: این آقا یکی از اولیای خداست. اما خیلی‌ها نمی‌دانند. ایشون «حاج میرزا اسماعیل دولابی» بودند. https://eitaa.com/yaranemamzaman313
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ 🪴 ادب جلسه ی حضرت زهرا https://eitaa.com/yaranemamzaman313
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ ابراهیم مۍگفت: مطمئن باش هیچ چیزے مثڵ برخوردِ خوب روے آدم ها تٵثیر نداره . https://eitaa.com/yaranemamzaman313
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ 💗 از وقتی فهمیدم حضرت زهرا(سلام الله علیها) به خواب شهید ابراهیم هادی اومده بودن و به شهید فرموده بودن «ما تو رو دوست داریم.» با خودم می گم ای کاش همه ی ما یک شهید ابراهیم هادی بودیم تا می‌رفتیم تو لیستِ مورد علاقه های (سلام الله علیها) 💚☀️💚☀️💚☀️💚 https://eitaa.com/yaranemamzaman313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ چه عاجزانه می‌نگارم از کسی که امام زمانش او را دوست خود می‌ نامد . . . سـلام بـر یـار امـام زمـان 🎙 نریتور: حسین کریمی پناه 🔊شما رسانه شهدا باشید 🔰علمدار کمیل شهید ابراهیم هادی
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ 🟡 ابراهیم مادری داشت که بسیار مهربان بود و فرزندش را خیلی دوست داشت. برادرش می‌گفت: قبل از تولد ابراهیم به مدت یکسال در منزل یکی از زنان مومن محل مستاجر بودیم. مادر ما تحت تاثیر این زن باتقوا بسیار در اعمال خود دقت می‌کرد. بیشتر مواقع با وضو و مشغول قرآن بود. یکسال بعد از این مراقبت‌ها ابراهیم به دنیا آمد. شاید برای همین بود که او با بقیه اعضای خانواده تفاوت داشت. https://eitaa.com/yaranemamzaman313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 علاقه شدید رهبر انقلاب به کتاب سلام بر ابراهیم 🔊شما رسانه شهدا باشید 🔰علمدار کمیل شهید ابراهیم هادی ↙️
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ شب ۲۳ ماه رمضان با ابراهیم به احیاء رفتیم. در راه بسیاری از بچه های محل را دیدیم که مشغول فوتبال بودند. همه به آقا ابراهیم سلام کردند و احترام گذاشتند. وقتی اطراف او خلوت شد گفت: «سید جان ببین سر جوان ها چه جوری گرم شده؟ آخه فوتبال در شب ۲۳ماه رمضان؟! این ها سرمایه های انقلابند، نباید شب قدر مشغل بازی باشند. باید بفهمند چه کار می کنند. بعد با ناراحتی گفت: ما هنوز نتوانستیم جوان ها را خوب توجیه کنیم. می ترسم روزی برسد که انقلاب و اسلام فقط اسمش بماند خدا عاقبت ما رو ختم به خیر کند.»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 بهانه ای برای تولدت' 🎁 🟢 اجرای لایــــــو 🎶 ✅ خواننده: 🎹 پیانو: هادی کولیوند 💚یاران امام زمان (عج)💚 https://eitaa.com/yaranemamzaman313
روش تربیت/راوی:جواد مجلسی راد اواخر مجروحیت ابراهیم بود می‌خواست به جبهه برگردد یک شب توی کوچه نشسته بودیم برای من از بچه‌های ۱۳،۱۴ ساله در عملیات فتح المبین می‌گفت. همینطور صحبت می‌کرد تا اینکه با یک جمله حرفش را زد؛ آنها با اینکه سن و هیکلشان از تو کوچکتر بود ولی با توکل به خدا چه حماسه‌هایی آفریدند. تو هم اینجا نشسته‌ای و چشمت به آسمانه که کفترهات چه می‌کنند!! فردای آن روز همه کبوترها را رد کردم بعد هم عازم جبهه شدم از آن ماجرا سال‌ها گذشت حالا که کارشناس مسائل آموزشی هستم می‌فهمم که ابراهیم چقدر دقیق و صحیح کار تربیتی خودش را انجام می‌داد. او چه زیبا امر به معروف و نهی از منکر می‌کرد ابراهیم آنقدر زیبا عمل می‌کرد که الگویی برای مدعیان امر تربیت بود آن هم در زمانی که هیچ حرفی از روش‌های تربیتی نبود... 💚یاران امام زمان (عج)💚 https://eitaa.com/yaranemamzaman313
برخورد صحیح/راوی: جمعی از دوستان شهید پاییز ۶۱ بود با موتور به سمت آزادی می‌رفتیم. یک ماشین مدل بالا از کنار ما رد شد. خانمی کنار راننده نشسته بود که حجاب درستی نداشت نگاهی به ابراهیم انداخت و حرف زشتی زد. ابراهیم گفت سریع برو دنبالش! منتظر برخورد ابراهیم بودم ابراهیم کمی مکث کرد و بعد همینطور که روی موتور نشسته بود با راننده سلام و احوالپرسی گرمی کرد! بعد از جواب سلام ابراهیم گفت من خیلی معذرت می‌خوام خانم شما فحش بدی به من و همه ریش داد... راننده حرف ابراهیم را قطع کرد و گفت خانم بنده غلط کرد بیجا کرد... ابراهیم گفت نه آقا اینطوری صحبت نکن من فقط می‌خوام بدونم آیا حقی از ایشان گردن بنده است یا من کار نادرستی کردم که با من اینطور برخورد کردند؟ راننده اصلاً فکر نمی‌کرد ما این گونه برخورد کنیم از ماشین پیاده شد صورت ابراهیم را بوسید و گفت نه دوست عزیز شما هیچ خطایی نکردی ما اشتباه کردیم خیلی هم شرمنده‌ایم. نحوه برخورد او مرا به یاد این آیه انداخت بندگان خاص خداوند رحمان کسانی هستند که با آرامش و بی‌تکبر بر زمین راه می‌روند و هنگامی که جاهلان آنان را مخاطب سازند و سخنان ناشایست بگویند به آنها سلام می‌گویند. 💚یاران امام زمان (عج)💚 https://eitaa.com/yaranemamzaman313
رضای خدا/ راوی:عباس هادی از ویژگی‌های ابراهیم این بود که معمولاً کسی از کارهایش مطلع نمی‌شد. به جز کسانی که همراهش بودند و خودشان کارهایش را مشاهده می‌کردند. اما خود او جز در مواقع ضرورت از کارهایش حرفی نمی‌زد. همیشه هم این نکته را اشاره می‌کرد که: مشکل کارهای ما این است که برای رضای همه کار می‌کنیم به جز خدا کاری که برای رضای خداست گفتن ندارد. در دوران مجروحیت ابراهیم به یکی از زورخانه‌های تهران رفتیم،با دقت به حرکات مردم در زورخانه نگاه می‌کرد بعد هم برمی‌گشت و آرام به من می‌گفت این‌ها را ببین که چطور از صدای زنگ خوشحال می‌شوند. بعد ادامه داد بعضی از آن آدم‌ها عاشق زنگ زورخانه‌اند این‌ها اگر اینقدر که عاشق این زنگ بودند عاشق خدا می‌شدند دیگر روی زمین نبودند بلکه در آسمان‌ها راه می‌رفتند! بعد گفت دنیا همین است تا آدم عاشق دنیاست و به این دنیا چسبیده حال و روزش همین است اما اگر انسان سرش را به سمت آسمان بالا بیاورد و کارهایش را برای رضای خدا انجام دهد مطمئن باش زندگیش عوض می‌شود و تازه معنی زندگی کردن را می‌فهمد. 💚یاران امام زمان (عج)💚 https://eitaa.com/yaranemamzaman313
🕊 🌷 همراه با شهید ابراهیم هادی به سمت مقر سپاه میرفتیم تا وسایل لازم را برای رزمندگان تحویل بگیریم. صدای اذان ظهر که آمد، ماشین را در مقابل یک مسجد نگه داشت. گفتم: آقا ابراهیم، بیا زودتر بریم مقر، همونجا نماز رو میخونیم. ما که بیکار نیستیم. داریم کار رزمنده ها رو انجام میدهیم. این هم مثل نمازه. با لبخندی بر لب نگاهم کرد و گفت: تموم این کارها بازیه. هدف از جنگ و جبهه و...اینه که نماز زنده بشه. هدف تمام کارهای ما اینه که ما عبد خدا و اهل نماز اول وقت بشیم. انشاءاللّه اثر اهمیت به نماز اول وقت رو تو زندگی خودت میبینی. 🌷شهید ابراهیم هادی مْ 🌹صبح وعاقبتتون شهدايی 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واقعاً شهید ابراهیم هادی کی بود!😢 💥پیشنهاد دانلود 🕊🌷 🔊شما رسانه شهدا باشید 🔰علمدار کمیل شهید ابراهیم هادی ↙️ 💐اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم💐 🇮🇷یاران امام زمان (عج)🇮🇷 https://eitaa.com/yaranemamzaman313
🌷💫 نام مادر سادات را که به زبان می آورد، بلافاصله می گفت (سلام الله علیها) یادم هست یک بار در ایام فاطمیه در زورخانه، مرشد شروع به خواندن اشعاری در مصیبت حضرت زهرا (سلام الله علیها) نمود. ابراهیم همین طور که شنا می رفت، با صدای بلند شروع به گریه کرد😭 لحظاتی بعد صدای او بلند تر شد و به هق هق افتاد طوری که برای دقایقی ورزش مختل شد و مرشد شعرش را عوض کرد. شما رسانه شهدا باشید 💚اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم💚 🇮🇷یاران امام زمان (عج)🇮🇷 https://eitaa.com/yaranemamzaman313