eitaa logo
یاران ولیعصر
198 دنبال‌کننده
24.7هزار عکس
29.7هزار ویدیو
602 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از محمد فرنیا
13.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹اجرای 🎊 جشن دهه کرامت سالن شهرداری شهر نیمور 🔹جمعه ۵ خرداد ۱۴۰۲ 💐با تشکر از سربازان کوچک امام زمان عج شهر محلات و نیمور😍 ♦️ (سربازان رهرو ولایت) ┏━🌸🍃🌺🍃🌸━┓ کانون خادمیاران رضوی شهرستان محلات ┗━━━🍂 🌲 چون سرو سربلندیم آتش به اختیاریم
هدایت شده از شریف نبی
هدایت شده از شریف نبی
12.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊 🌹 شهید مجتبی اکبرزاده 🆔 @mehrabanfamily
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شریف نبی
5.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐 🔻مقایسه جالب مرگ و سفر به مشهد حجت الاسلام والمسلمین استاد 🌹 @dobare_zendegi 🌹
هدایت شده از شریف نبی
💥💥💥💥💥💥💥 🔆بهلول قبول شد 🌻«هارون‌الرشید» خلیفه‌ی عباسی خواست کسی را برای قضاوت بغداد تعیین نماید، با اطرافیان خود مشورت کرد، همگی گفتند: برای این کار جز بهلول صلاحیت ندارد. بهلول را خواست و قضاوت را به وی پیشنهاد کرد. بهلول گفت: «من صلاحیت و شایستگی برای این سمت ندارم.» 🌻هارون گفت: «تمام بغداد می‌گویند جز تو کسی سزاوار نیست، حال تو قبول نمی‌کنی!» بهلول گفت: «من به وضع و شخصیت خود از شما بیشتر اطلاع دارم و این سخن من یا راست است یا دروغ. اگر راست باشد شایسته نیست کسی که صلاحیت منصب قضاوت را ندارد متصدی شود. اگر دروغ است شخص دروغ‌گو نیز صلاحیت این مقام را ندارد.» هارون اصرار کرد که باید بپذیرد و بهلول یک شب مهلت خواست تا فکر کند. فردا صبح خود را به دیوانگی زد و سوار بر چوبی شده و در میان بازارهای بغداد می‌دوید و صدا می‌زد دور شوید، راه بدهید اسبم شما را لگد نزند. 🌻مردم گفتند: بهلول دیوانه شده است! خبر به هارون‌الرشید رساندند و گفتند: بهلول دیوانه شده است. 🌻گفت: «او دیوانه نشده ولکن دینش را به این واسطه حفظ و از دست ما فرار نمود تا در حقوق مردم دخالت ننماید.» 🌻آری آزمایش هر کس، نوعی مخصوص است. نه‌تنها ریاست برای بهلول آماده بود بلکه غذای خلیفه را برای او می‌آوردند می‌گفت: «غذا را ببرید پیش سگ‌ها پشت حمام بیاندازید، تازه اگر سگ‌ها هم بفهمند، از غذای خلیفه نخواهند خورد!» ✾📚 @Dastan 📚✾
3.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱🧡هفت درس زندگی عشق را بی معرفت معنا مکن زر نداری مشت خود را وا مکن گر نداری دانش ترکیب رنگ بین گلها، زشت یا زیبا نکن پیرو خورشید یا آیینه باش هر چه عریان دیده ای افشا مکن ای که از لرزیدن دل آگهی هیچ کس را هیچ جا رسوا مکن زر بدست طفل دادن ابلهی ست اشک ر ا نذر غم دنیا مکن خوب دیدن شرط انسان بودن است عیب را در این و آن پیدا مکن...💛 ✾📚 @Dastan 📚✾
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔆سعد و پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم 🦋مردی از پیروان پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم به نام سعد بسیار مستمند بود و جزء اصحاب صُفّه (به کسانی گفته می‌شد که خانه نداشتند و در ایوان و غرفه‌های مسجد زندگی می‌کردند) محسوب می‌شد و تمام نمازهای شبانه‌روزی را پشت سر پیامبر می‌گذارد. پیامبر از فقر سعد متأثّر بود، روزی به او وعده داد اگر مالی به دستم بیاید تو را بی‌نیاز می‌کنم. مدتّی گذشت اتفاقاً چیزی به دست نیامد و افسردگی پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم بر وضع مادی سعد بیشتر شد. در این هنگام جبرئیل نازل شد و دو درهم با خود آورد و عرض کرد: خداوند می‌فرماید: «ما از اندوه تو به‌واسطه‌ی فقر سعد آگاهیم اگر می‌خواهی از این حال خارج شود دو درهم را به او بده و بگو خرید و فروش کند.» 🦋پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم دو درهم را گرفته؛ وقتی برای نماز ظهر از منزل خارج شد، سعد را مشاهده کرد که به انتظار ایشان بر در یکی از حجرات مسجد ایستاده است. فرمود: «می‌توانی تجارت کنی؟» 🦋عرض کرد سوگند به خدا که سرمایه ندارم؛ پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم دو درهم را به او داد و فرمود: «سرمایه‌ی خود کن و به خرید و فروش مشغول شو.» 🦋سعد پول را گرفت و برای انجام نماز به مسجد رفت و بعد از نماز ظهر و عصر به طلب روزی مشغول شد. 🦋خداوند برکتی به او داد که هر چه را به یک درهم می‌خرید، دو درهم می‌فروخت؛ کم‌کم وضع مالی او رو به افزایش گذاشت، به‌طوری‌که بر در مسجد دکّانی گرفت و کالای خود را آنجا می‌فروخت. 🦋چون کارش بالا گرفت، کارش از نظر عبادی به‌جایی رسید که وقتی بلال اذان می‌گفت، او خود را برای نماز آماده نمی‌کرد؛ بااینکه قبلاً پیش از اذان مهیّای نماز می‌شد. پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم فرمود: «سعد! دنیا تو را مشغول کرده و از نماز بازداشته است.» گفت: «چه کنم اموال خود را بگذارم، ضایع می‌شود می‌خواهم پول جنس فروخته را بگیرم و از دیگری متاعی خریدم، جنس را تحویل بگیرم و قیمتش را بدهم.» 🦋پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم از مشاهده اشتغال سعد به ثروت و باز ماندنش از بندگی افسرده گشت، جبرئیل نازل شد و عرض کرد: خداوند می‌فرماید: «از افسردگی تو اطلاع یافتیم، کدام حال را برای سعد می‌پسندی؟» پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم گفت: حال قبلی برایش بهتر بوده، جبرئیل هم گفت: آری علاقه به دنیا انسان را از یاد آخرت غافل می‌کند؛ حال دو درهمی که به او دادی از او پس بگیر. 🦋پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم نزد سعد آمده و فرمود: دو درهمی که به تو دادم، برنمی‌گردانی؟ 🦋عرض کرد: دویست درهم خواسته باشید می‌دهم، فرمود: نه همان دو درهمی که گرفتی، بده. پول را تقدیم پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم کرد. چیزی از زمان نگذشت که وضع مالی او به حال اوّل برگشت. 📚داستان‌ها و پندها 2/78 -حیوه القلوب 1/578 ✾📚 @Dastan 📚✾
✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃 🔆گوش شنوا 🍃حکیمی از محلی که استخوان‌های جمجمه سر زیادی در آن بود، عبور می‌کرد؛ برای تفهیم، به شاگردش گفت: یکی از آن‌ها را بردار و ریگی در داخل سوراخ گوشش بینداز. 🍃 او چنین کرد لکن سوراخ گوش مسدود بود و سنگ‌ریزه داخل نشد. فرمود: این به درد نمی‌خورد، جمجمه دیگری بردار و همان کار را انجام بده. شاگرد جمجمه دیگر را گرفت و در گوش آن ریگی انداخت، ریگ از یک سوراخ داخل شد و از سوراخ گوش دیگر بیرون افتاد. فرمود: این هم به درد نمی‌خورد، جمجمه دیگری بگیر و همان عمل را انجام بده. 🍃شاگرد این دفعه ریگ داخل گوش جمجمه‌ای کرد و ریگ بیرون نیامد. حکیم فرمود: این به درد می‌خورد. آن را بردار ببریم. اشخاص هم در برابر سخنان حکمت‌آمیز به این سه دسته تقسیم می‌شوند و تنها گروه سوم به درد سلوک و عمل می‌خورند. 📚مصباح الهدی، ص 462 ✾📚 @Dastan 📚✾