هدایت شده از كتاب الله وعترت
🌺صلوات خاصه امام أميرالمؤمنين علی علیه السلام
🤲اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى أَمِيرِالمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طالِبٍ، أَخِي نَبِيِّكَ وَوَلِيِّهِ، وَناصِرِهِ وَوَصِيِّهِ وَوَزِيرِهِ، وَمُسْتَوْدَعِ عِلْمِهِ، وَمَوْضِعِ سِرِّهِ، وَبابِ حِكْمَتِهِ، وَالنّاطِقِ بِحُجَّتِهِ، وَالدّاعي إِلى شَرِيعَتِهِ، وَخَلِيفَتِهِ في أُمَّتِهِ، وَمُفَرِّجِ الكَرْبِ عَنْ وَجْهِهِ، قاصِمِ الكَفَرَةِ، وَمُرْغِمِ الفَجَرَةِ، الَّذي جَعَلْتَهُ مِنْ نَبِيِّكَ بِمَنْزِلَةِ هارونَ مِنْ مُوسى. اللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ، وَعادِ مَنْ عاداهُ، وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ، وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ، وَالْعَنْ مَنْ نَصَبَ لَهُ [العَداوَةَ] مِنَ الأَوَّلِينَ وَالآخِرِينَ، وَصَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ ما صَلَّيْتَ عَلى أَحَدٍ مِنْ أَوْصِياءِ أَنْبِيائِكَ، يا رَبَّ العالَمِينَ.
📚جامع الزیارات: ج2، ص94📚
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
هدایت شده از كتاب الله وعترت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕋# شب جمعه وشب زيارتي مخصوص حضرت سیدالشهدا اباعبداللهالحسین علیهالسلام وآرزوی کربلا
🤲صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام
🤲صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام
🤲صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام
🌺تو هر چه داشتی به خدا دادی ای حسین
🌺فردا خداست جل جلاله جزای تو
🌸با گفته ی رضاً به قضائک به قتلگاه
🌸شد متحد رضای خدا با رضای تو
🍀خون خداست خون تو و جز خدای نیست
🍀ای کشته خدا که خدا خون بهای توست
🕌قَالَ الرِّضَا علیه السلام /إِنَّ الْمُحَرَّمَ شَهْرٌ کَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِیَّةِ یُحَرِّمُونَ فِیهِ الْقِتَالَ فَاسْتُحِلَّتْ فِیهِ دِمَاؤُنَا وَ هُتِکَ فِیهِ حُرْمَتُنَا وَ سُبِیَ فِیهِ ذَرَارِیُّنَا وَ نِسَاؤُنَا وَ أُضْرِمَتِ النِّیرَانُ فِی مَضَارِبِنَا
🕌امام رضا(علیه السلام ) فرمود: محرم؛ ماهى بود که اهل جاهلیت جنگ را در آن حرام مى دانستند. اما اینها خون ما را در آن حلال شمردند و حرمت ما را هتک کردند و فرزندان و زنان ما را اسیر کردند و آتش به خیمه هاى ما زدند و وسایل آنها را چپاول کردند
🤲پروردگارا!ثوابي از اين سلام شب جمعه وشب زيارتي امام حسین علیهالسلام، هديه همه حق داران وگذشتگان از شیعه، علماء و مراجع وشهداء عاید وواصل بفرما
🤲اللهم عجل لولیک الفرج
🤲التماس دعای فرج
هدایت شده از کشکول
🍁🔅🍁🔅🍁🔅🍁🔅🍁
#داستان
🌺وقتیکه حاکم فاطمی، مسجد قاهره را بنا نمود، پس از اتمام آن حالش تغییر کرد و ادعای خدایی نمود؛ تا آنجا که در نامه مینوشت: «بسم الحاکم الرّحمن الرّحیم.» مردم را به ایمان به خود دعوت میکرد و مال فراوان بین مردم تقسیم مینمود.
🌺روزی از روزهای تابستان مگسهای فراوان اطرافش جمع شده بودند و خدمتکاران آنها را دور میکردند، ولی مگسها بدون فاصله جمع میشدند.
🌺ناگاه یکی با صدای نیکو این آیه را خواند: «ای مردم مَثَلی زده شد، بشنوید، همانا آنان که میخوانند غیر خدا را، هرگز مگسی را نیافرینند، هرچند جمع شوند. اگر از آنان مگس چیزی را برباید، نتوانند آن را باز پس گیرند، هم این طلب کنندگان ناتواناند و هم آن مطلوبان». (سورهی حج، آیهی 73)
🌺وقتی حاکم این آیه را شنید، از روی تخت بر زمین افتاد و بدون مقدمه از قصر فرار کرد و دو روز مخفی ماند. بعد به قصر آمد و دستور داد خوانندهی آیه را بگیرند و در دریا غرق کنند.
🌺وقتی او را غرق کردند و مُرد، در خواب کسی او دید و گفت: «خدا با تو چه کرد؟» گفت: «صاحب کشتی مرا به بهشت رسانید.»
📚(نمونه معارف، ج 3، ص 250 -ثمرات الارواق، ص 35)
🌐@kashkool_et
هدایت شده از کشکول
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پندانه
کلیپ بسیار شنیدنی عالی
قانون کائنات
🌐@kashkool_et
هدایت شده از کشکول
#شعر
🌺به جز رحمت پیمبر از دری دیگر نمی آمد
ولو نجرانیان را تا ابد باور نمی آمد
🌺از آن لبخند در لبخند، از آن لطفِ بی پایان
از آن احساس بی اندازه نفرین بر نمی آمد
🌺غرض نفرین نبوده مطمئن باشید ای مردم
برای چند نصرانی که پیغمبر نمی آمد
🌺برای چند نصرانی اگر مقصود نفرین بود
یقینا حجتی بالاتر از قنبر نمی آمد
🌺نبی پیش از خودش از شوق آمد تا بفرماید
بدون مرتضی یک گام این سوتر نمی آمد
🌺نبی پیش ازخودش؟آری، نبی پیش از خودش آمد
پیمبر را نمی دیدند اگر حیدر نمی آمد
🌺مرا دارد شراب مدح حیدر می برد با خود
وگرنه عقل هرگز تا لب ساغر نمی آمد
🌺مگر انگور طبعش می رسید امروز آقا جان
اگر این بچه شاعر تا نجف یک سر نمی آمد
🌺به حاصل خیزی خاک درت تاریخ شک می کرد
اگر دُرّ گران از خاک اینجا در نمی آمد
🌺بدون هیچ حرفی می روم جایی که زهرا جز
به استقبال از تنهایی شوهر نمی آمد
🌺بدون هیچ حرفی می روم پشت همان در که
میان شعله اش جز دود و خاکستر نمی آمد
🌺یقین کردند آن مردم که نفرینی نخواهد بود
و الا غاصبی با شعله پشت در نمی آمد
🌺میان خانه زینب چشم بر در منتظر مانده
ولی از کوچه های بی کسی مادر نمی آمد
🌺بدون هیچ حرفی می روم در بین گودالی
که سویش جز سنان و نیزه و خنجر نمی آمد
🌺همان جایی که می دید از بلندی شمر می آید
ولی افسوس دیگر کاری از خواهر نمی آمد
🌺یقین کردند آن مردم که نفرینی نخواهد بود
والا ساربان دنبال انگشتر نمی آمد
🌐@kashkool_et
هدایت شده از کشکول
#زندگی مؤمنانه
برخی از اسباب بغض عایشه
نسبت به أميرالمؤمنين سلام الله علیه
(ترجمه بعضی فقرات روایت)
هنگامی که امیرالمومنین سلام الله علیه در جنگ جمل بر اهل بصره پیروز شد عده ای از مردان آنان خدمت حضرت رسیده و عرض کردند: یا امیرالمومنین! چه انگیزه ای سبب شد که عایشه برای جنگ با شما نیرو جمع کند تا جایی که به این حد از مخالفت و سرپیچی شما برسد؟ در حالی که او زنی از زنان است که جنگ بر آنان واجب نشده و اجازه خارج شدن از منزلش و ظاهر شدن میان نامحرمان را نداشت و در هر حال این کارها که کرده شایسته او نبوده است
امیر المومنین سلام الله علیه فرمودند:
برخی از چیز هایی که به سبب آنها عایشه از من کینه و دشمنی داشت را ذکر خواهم کرد که در هیچ کدام از آنها من گناهی نداشتم اما در آن موارد ادعا می کرد من گناهکارم:
اول: پیامبر صلی الله علیه و آله مرا بر پدر او برتری می داد و در کار های خیر مرا بر ابوبکر مقدم می ساخت و او بدین سبب بر من کینه توزی می کرد و از ناراحتی پدرش پیروی می کرد.
دوم: وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله بین اصحابش برادری برقرار کرد پدر عایشه(ابوبکر) را با عمر برادر کرد و مرا به برادری با خودش برگزید و این مطلب بر عایشه گران آمد و بر من حسادت کرد
سوم: خدای متعال بر پیامبر صلی الله علیه و آله امر کرد درب خانه ی تمام صحابه به مسجد را ببندد مگر درب خانه من را و چون در خانه پدرش (ابوبکر) و دوست پدرش (عمر) را بست و در خانه مرا گشوده باقی گذاشت یکی از خویشاوندان پیامبر در این مورد با آن حضرت گفتگو کرد
پیامبر فرمود: "من درب خانه ی شما را نبستم و درب خانه علی را باز نکردم بلکه خود خداوند آن در ها را بست و در خانه او را باز گذاشت." و این موضوع بر ابوبکر گران آمد و خشمگین شد و با زن و فرزند خود در این باره سخن گفته بود و عایشه هم چیزی از او شنیده بود و کینه مرا در دل گرفت.
چهارم: پیامبر در جنگ خیبر پرچم را به پدر او داد و امر فرمود که برنگردد مگر اینکه خیبر را فتح کند یا کشته شود، ابوبکر رفت و شکست خورد فردایش پرچم را به عمر داد و او را همان گونه امر فرمود او نیز شکست خورد. این شکست ها پیامبر را ناراحت کرد پس به صورت آشکار فرمود: "فردا پرچم را به دست مردی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسول نیز او را دوست دارند پیاپی حمله می کند و اهل فرار نیست و برنمی گردد مگر اینکه خدا پیروزی را به دست او محقق می کند."
پس پرچم را به من داد و من نیزاستقامت کردم تا اینکه خداوند پیروزی را به دست من محقق فرمود.
این مطلب پدر عایشه را غمگین کرد و خود او نیز بر من کینه توزی کرد در حالی که در این قضيه من گناهی نداشتم پس او نیز به تبع کینه پدرش کینه به دل گرفت.
پنجم: پیامبر صلی الله علیه و آله پدر او را برای ابلاغ سوره برائت روانه کرد و به او دستور داد پیمان با مشرکان را لغو کند و او حرکت کرد پس خداوند وحی کرد که پیامبر او را برگرداند و آیات را بگیرد و به من بدهد پیامبر نیز او را به اذن خدای متعال برگرداند.
در آن وحی خداوند فرموده بود: "آیات را نرساند مگر خودت یا مردی که از توست." و من از رسول خدا بودم و او از من بود این مطلب نیز سبب کینه ابوبکر شد و دخترش عایشه نیز از او تبعیت کرد
ششم: عایشه پیوسته با خدیجه علیها السلام دشمنی می کرد _همچنان که زن های یک مرد نسبت به یکدیگر این چنین اند_ و او چون جایگاه خدیجه را نسبت به پیامبر می دانست بر او گران می آمد و این کینه او به دختر خدیجه یعنی فاطمه سرایت کرد پس عایشه کینه من و فاطمه را نیز داشت...
امثال این موارد باعث کینه توزی او شد حال اگر خواستید از خود او بپرسید که چه چیزی او را چنین نسبت به من خشمگین ساخت که همراه آنان که بیعت مرا شکستند بیرون آمد و در ریختن خون شیعیان من و تظاهر به دشمنی با من میان مسلمانان چنین رفتار کرد و آیا چیزی جز خشم و کینه – بدون آن که در آن انگیزه دینی باشد- موجب این کار بوده است؟و خداوند یاری دهنده است.
آنان گفتند: به خدا سوگند سخن همین است که شما فرمودید و اندوه را گشودی و گواهی می دهیم که تو سزاوار تری و تو به خدا و پیامبر از آنان که با تو دشمنی کردند نزدیک تری...
الجمل للمفید ص۴۰۹
🌐@kashkool_et
هدایت شده از 📚 داستان های آموزنده 📚
15.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حکایات
⭕️ حفظ حرمت بدن مطهّر #شیخ_صدوق در قبر توسط عنکبوتی که...
💠 ماجرای سفرهای متعدّد برای کسب روایات و زحمات بیامان شیخ صدوق رحمةاللهعلیه
🎙حضرت آیتالله العظمی #وحید_خراسانی مدظلّه العالی
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از 📚 داستان های آموزنده 📚
🍃🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋
#داستان_آموزنده
🔆من شعوانه ام
🔅شعوانه نام زنی بود که آوازی خوش داشت و در بصره، در مجلس فسق و فجور شرکت میکرد و ثروتی از این راه بر هم زده و کنیزکانی خریداری کرده بود. روزی از خانهای صدایی شنید؛ کنیزش را گفت: «برو درون آن خانه و ببین چه خبر است؟» کنیز رفت و برنگشت. کنیز دوّم و سوّم را فرستاد و بازنگشتند، پس خودش درون خانه رفت. دید واعظی دربارهی آیات جهنّم صحبت میکند.*
کلام واعظ در او اثر کرد، سپس سؤال کرد:
🔅«میتوانم توبه کنم؟» واعظ گفت: «اگر بهقدر گناه شعوانه هم باشد، خدا قبول میکند.»
🔅گفت: «خود شعوانه هستم» پس از مجلس وعظ بیرون آمد و کنیزکان را آزاد نمود.
🔅آنچنان لاغر و ضعیف شد و کارش بهجایی رسید که عابدان در مجلس او حاضر میشدند و از وعظ او میگریستند و خودش آنقدر گریه میکرد که ترس کوری چشم را برای او داشتند، ولی او در جواب میگفت: «کوری دنیا بهتر از کوری قیامت است.
📚هزار و یک حکایت قرآنی، ص 261
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از 📚 داستان های آموزنده 📚
🌷آيتالله سعادتپرور پهلوانی :
اگر انسان ساخته شود، آثار وجودی او بی سر و صدا، خانه به خانه سرایت میکند.
📚 کیمیای وصل، ج۲، ص۱۵۹
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از 📚 داستان های آموزنده 📚
🌳⚡️🌳⚡️🌳⚡️🌳⚡️🌳
#داستان_آموزنده
🔆تأثیر در سارق
❄️اصمعی گوید: در بیابان میرفتم. ناگهان از پشت درختی، مردی با شمشیر و نیزه بر من حمله کرد و نیزه را به سینهی من گذاشت و گفت:
❄️«لباس و آنچه داری به من بده و زن و فرزند خود را آواره و یتیم مکن.» گفتم: «ای برادر! حرمت من را بدار.» گفت: «نزد دزدان معرفت نباشد.» گفتم: «من مسافرم لباس من را نگیر.»
❄️گفت: «من دزد و دستتنگم و چارهای غیر از این ندارم.» گفتم: «خزینهای آبادان تر از لباس من هست.» گفت: «کدام است؟» گفتم: «روزی شما در آسمان و آنچه وعده داده شدید، میباشد.»*
❄️دزد چون این آیه بشنید، لرزه بر اندامش افتاد و نیزه بینداخت و روی به بیابان و سر بهسوی آسمان کرد و گفت:
❄️ «خدایا! روزی من در آسمان بداشتی و من را در طلب آن متحیّر بگذاشتی تا من از نداری دزدی نمایم، اگر به بندگی پذیرفتهای، بده آنچه من را نهادهای.»
📚هزار و یک تحفه، ص 70
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از 📚 داستان های آموزنده 📚
💠🗯💠🗯💠🗯💠🗯💠
🔆اخباری از طاعون
⚡️مرحوم سیّد مهدی قزوینی نقل کرد: عمویم آقا سیّد محمّد باقر قزوینی، دو سال قبل از فراگیر شدن طاعون در عراق (در سال 1246) به ما از آمدن طاعون خبر داد و برای هر یک از ما که از نزدیکان او بودیم، دعا نوشت و فرمود: «آخرین کسی که با این طاعون میمیرد من هستم.»
⚡️امیرالمؤمنین علیهالسلام این مطلب را به من خبر دادند و فرمودند: «وَ بِکَ یختِمُ یا ولَدی: و به تو ختم میشود ای فرزندم.»
⚡️پس طاعون عراق را فراگرفت و او متکفّل تجهیز جمیع اموات شهر و خارج شهر که بیش از چهل هزار نفر بودند، شد. خودش بر همه نماز میخواند. جنازهی بیست سی نفر را با هم روی زمین میگذاشتند و بر آنها نماز میخواند و گاهی در یک روز بر هزار نفر نماز میگزارد.
📚فوائد الرضویه، ص 401 -داستانهایی از زندگی علماء، ص 75
✨✨امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «کسی که عمرش طولانی شود، به داغ عزیزان و دوستان، داغدار شود.»
📚غررالحکم، ج 1، ص 602
✾📚 @Dastan 📚✾