🌷 امام صادق (عليه السلام) :
✍ زمانی که مومن #مرتکبگناهی میشود ، خداوند تا هفت ساعت به او مهلت میدهد ؛ اگر در این زمان #توبه کند برایش نوشته نخواهد شد.
‼️ تهمت زدن به دیگران
🔷 سوال:
🤔 #افترا و #تهمت زدن به دیگران در صورت عدم اثبات چه حکمی دارد و وظیفه کسی که تهمت زده چیست؟
✅ جواب:
✍️تهمت از گناهان بزرگ است و #توبه جدّى و واقعى از آن لازم است و بايد گفتههاى خود را نزد هر کس که رسانده است، #تکذيب کند و رضایت کسی را که به او تهمت زده است، به دست آورد.
#احکام
#تهمت
#حق_الناس
#اَللّهُمَّعَجِّـلْلِوَلیِّکَالفـَرَجْ
✧❁═┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨😱🔞 داستان خارج شدن روح از بدن جوان اراذل اوباش🔞⚠️ که در دریا توی شمال غرق شده بود😨🌊و توبه این جوان بعد از این اتفاق⭕️🔥
«عالم پس از مرگ 🔥
⭕️ #توبه🤗
🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹
#توبه_ظهور
💢هر کس تا قبل از #ظهور_توبه کرد، خودش را اصلاح کرد و ایمان آورد، که او نفعش را میبرد.
💢و اگر این کار را نکرد، در خواب غفلت بود، به اعمال جاهلانه پرداخت و توبه هم نکرد، آنوقت دیگر #توبه برایش سودمند نیست و مورد عقاب و بازخواست قرار میگیرد.
☀️#اللهم_عجل_لولیک_الفرج❣
‼️تهمت زدن به دیگران🌺🍃🌺🍃🌺
🔷س 4275: #افترا و #تهمت زدن به دیگران در صورت عدم اثبات چه حکمی دارد و وظیفه کسی که تهمت زده چیست؟
✅ج: تهمت از گناهان بزرگ است و #توبه جدّى و واقعى از آن لازم است و بايد گفتههاى خود را نزد هر کس که رسانده است، #تکذيب کند و رضایت کسی را که به او تهمت زده است، به دست آورد.
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
#امام_صادق_عليه_السلام:🌺🌸🌺
👈زمانی که #مؤمن #مرتکبگناهی میشود،خداوند تا هفت ساعت به او مهلت میدهد؛اگر در این زمان #توبه کند برایش نوشته نخواهد شد...
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
#حاجات_دینیودنیوی
سوره #توبه🌸🌸🌸
هر کس مداومت کند به خواندن این آیه و هر روز ۷۰ مرتبه آنرا قرائت کند
خداوند تمام حاجات و مهمات دینی و دنیوی او را کفایت نماید
و او را از غرق شدن در آتش سوختن در زیر دیوار مردن و از کشته شدن با تیغ محفوظ بدارد .
ایضا این آیه را نوشته پیش خود نگه دارد و نزد حاکم رود که مهمات او کفایت شوند و آیه این است :
📖آیه ۱۲۹ سوره توبه:
فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ ﴿۱۲۹﴾
🌷با ذکر صلوات برای ظهور آقا🌷
داستان کامل توبه نصوح 😍
پیشنهاد مطالعه 👌
⁉️ نصوح که بود؟؟؟
#نصوح مردی بود شبیه زنها، صدایش #نازک بود، صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت.
او با سوء استفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار #دلاکی میکرد و کسی از وضع او خبر نداشت. او از این راه، هم امرار #معاش میکرد و هم برایش لذت بخش بود.
گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار #توبه اش را می شکست.
روزی دختر #شاه به حمام رفت و مشغول #استحمام شد. از قضا گوهر گرانبهایش همانجا مفقود شد. دختر پادشاه در #غضب شد و دستور داد که همه را تفتیش کنند.
وقتی نوبت به #نصوح رسید او از ترس رسوایی، خود را در خزینه حمام پنهان کرد.
وقتی دید مأمورین برای گرفتن او به خزینه آمدند، به خدای تعالی رو آورد و از روی #اخلاص و به صورت #قلبی همانجا توبه کرد.
ناگهان از بیرون #حمام آوازی بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که #گوهر پیدا شد و مأموران او را رها کردند.
و نصوح خسته و نالان شکر خدا را به جا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص شد و به خانه خود رفت.
او عنایت پروردگار را مشاهده کرد. این بود که بر #توبه اش ثابت قدم ماند و از گناه کناره گرفت.
چند روزی از غیبت او در #حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه دعوت کرد و نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به #دلاکی و مشت و مال نیستم و دیگر هم به حمام نرفت.
هر مقدار مالی که از راه #گناه کسب کرده بود در راه خدا به فقرا داد و از شهر خارج شد و در کوهی که در چند فرسنگی آن شهر بود، سکونت اختیار نمود و به #عبادت خدا مشغول گردید.
در یکی از روزها همانطور که مشغول کار بود، چشمش به #میشی افتاد که در آن کوه چرا میکرد. از این امر به فکر فرو رفت که این میش از کجا آمده و از آن کیست?
عاقبت با خود اندیشید که این میش قطعا از شبانی فرار کرده و به اینجا آمده است، بایستی من از آن نگهداری کنم تا صاحبش پیدا شود. لذا آن میش را گرفت و نگهداری نمود، پس از مدتی میش زاد و ولد کرد و نصوح از #شیر آنها بهره مند میشد.
روزی کاروانی راه را گم کرده بود و مردمش از تشنگی مشرف به هلاکت بودند عبورشان به آنجا افتاد، همین که #نصوح را دیدند از او آب خواستند و او به جای آب به آنها شیر داد، به طوری که همگی سیر شده و راه شهر را از او پرسیدند. او راهی نزدیک به آنها نشان داده و آنها موقع حرکت هر کدام به نصوح احسانی کردند و او در آنجا قلعه ای بنا کرده و چاه آبی حفر نمود و کم کم آنجا منازلی ساخته و شهرکی بنا نمود و مردم از هر جا به آنجا می آمده و در آن محل سکونت اختیار کردند، همگی به چشم بزرگی به او می نگریستند.
رفته رفته #آوازهخوبی و #حسنتدبیر او به گوش #پادشاه رسید که پدر همان دختر بود. از شنیدن این خبر مشتاق دیدار او شده، دستور داد تا وی را از طرف او به دربار دعوت کنند.
همین که دعوت شاه به نصوح رسید، نپذیزفت و گفت: من کاری دارم و از رفتن به نزد سلطان عذر خواست.
مأمورین چون این سخن را به شاه رساندند، بسیار تعجب کرد و اظهار داشت: حال که او نزد ما نمی آید ما میرویم او را ببینیم.
با درباریانش به سوی نصوح حرکت کرد، همین که به آن محل رسید به #عزرائیل امر شد که جان #پادشاه را بگیرد.
بنا بر رسم آن روزگار و به خاطر از بین رفتن شاه در اقبال دیدار نصوح، نصوح را بر #تخت #سلطنت بنشاندند.
نصوح چون به پادشاهی رسید، بساط #عدالت را در تمام قلمرو مملکتش گسترانیده و با همان دختر پادشاه ازدواج کرد.
روزی در بارگاهش نشسته بود، شخصی بر او وارد شد و گفت: چند سال قبل، میش من گم شده بود و اکنون آن را از عدالت تو طالبم.
نصوح گفت: میش تو پیش من است و هر چه دارم از آن میش توست.
وی دستور داد تا تمام #اموال منقول و غیر منقول را با او #نصف کنند.
? آن شخص به دستور خدا گفت:
بدان ای نصوح! نه من شبانم و نه آن، یک میش بوده است، بلکه ما دو #فرشته، برای آزمایش تو آمده ایم. تمام این ملک و نعمت، اجر توبه راستین و صادقانه ات بود که بر تو حلال و گوارا باد. و از نظر غایب شد.
به همین دلیل به توبه واقعی و راستین، (#توبه_نصوح) گویند...
🌼اللهم عجل لولیک الفرج🌼