پس از واقعهی کربلا، یزید تصمیم گرفت امام سجاد علیه السلام را نیز از میان بردارد. به همین دلیل در ملاقاتهایی که در کاخ خود با او و سایر اسرا داشت، منتظر بود از او حرفی بشنود که بهانهای برای قتلش باشد.یک روز امام را به کاخ خود فرا خواند و از او سوالی پرسید. امام در حالی که تسبیح کوچکی را در دستش میگرداند، به او پاسخ داد.
یزید گفت:« چگونه جرأت میکنی موقع حرفزدن با من تسبیح بگردانی؟»
امام فرمود:« پدرم از قول جدم فرمود هر کس بعد از نماز صبح، بیاینکه با کسی سخن بگوید، تسبیح در دست بگیرد و بگوید:« اللهم انی اصبحت و اسبحّک و امجدک و احمدک و اُهللک بعدد ما ادیر به سبحتی» سپس تسبیح در دست، هر چه میخواهد بگوید، تا وقتی به بستر میرود، برایش ثواب ذکر گفتن منظور میشود. پس هر گاه به بستر رفت، باز همین دعا را بخواند و تسبیح را زیر بالش خود بگذارد، تا موقع برخاستن از خواب نیز برای او ثواب ذکر خدا منظور میشود. من هم به جدّم اقتدا میکنم.»
یزید گفت:« با هیچ کدام از شماها سخنی نگفتم، مگر اینکه جواب درستی به من میدهید.» پس به او هدایایی داد و دستور داد امام را آزاد کننددر روایت دیگری نیز چنینی آمده است: بعد از خطبهی حضرت زینب سلام الله علیها که سبب رسوایی یزید شد، او از شامیان نظر خواست که « با این اسیران چه کنم؟» شامیان در پاسخ گفتند: «آنها را از دم شمشیر بگذران »یکی از انصار به نام « لقمان بن بشیر » گفت: « ببین اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله بود با آنان چه میکرد؛ تو نیز همان طور رفتار کن.»
امام باقر علیه السلام نیز که در مجلس حضور داشت، سخنان قاطعی گفت که یزید را از قتل اسرا منصرف کرد. یزید سر بر زیر انداخت و سپس دستور داد آنان را از مجلس بیرون ببرند.
در روایتی نیز امام سجاد علیه السلام به « منهال » فرمودند: « هیچ بار نشد که یزید ما را احضار کند و ما گمان نکنیم که میخواهد ما را بکشد.» به هر حال با توجه به شواهد متعدد تاریخی، یزید بارها تصمیم قطعی به قتل امام سجاد و همراهان ایشان داشته ولی خداوند هر بار آنها را نجات داده است.
https://eitaa.com/joinchat/2982805560C0db2510922
روز دوازدهم محرم بر کاروان اسرا چه گذشت؟...
اسیران کربلا، بازماندگان واقعه کربلا همچون امام سجاد(ع)، امام چهارم شیعیان و حضرت زینب(س)، دختر امام علی(ع) که به اسارت لشکر عمر سعد درآمدند. اسرا به دستور عمر سعد، شب یازدهم محرم در کربلا نگه داشته شدند و بعد از ظهر روز یازدهم، ابتدا به کوفه نزد ابن زیاد برده شدند و سپس عبیدالله بن زیاد، گروهی از جمله شمر و طارق بن مُحَفِّز را همراه اسیران به دربار یزید در شام فرستاد.
ابن زیاد اسیران را بر روی محملهایی بدون پرده و پوشش به سوی شام فرستاد و دست و پای برخی همچون امام سجاد (ع) را غل و زنجیر کرد. مهم ترین شخصیتها در میان اسیران، امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) بودند. آنان با سخنان خود در هنگام اسارت، سبب تحول روحی و پشیمانی برخی از مردم و بنا بر نقلی پشیمانی هر چند ظاهری یزید بن معاویه از جنایات واقداماتش شدند.
به عقیده برخی مورخان، کاروان اهل بیت(ع)، در روز اربعین، چهل روز پس از شهادت امام حسین(ع) به کربلا بازگشتند، شیخ مفید و شیخ طوسی بر این عقیدهاند که اهل بیت(ع) بعد از آزادی، به مدینه بازگشتهاند، نه کربلا.
آغاز اسارت
پس از واقعه عاشورا، بازماندگان سپاه عمر سعد، کشتههای خود را روز یازدهم محرم، دفن کردند و اهل بیت امام حسین(ع) و بازماندگان شهدای کربلا را به سوی کوفه بردند.[۱]
مأموران عمر سعد زنان اهل بیت را از کنار اجساد شهدا عبور دادند. زنان خانواده امام حسین(ع) در آن حال ناله کرده و بر صورتهایشان میزدند. چنانکه از قرة بن قیس نقل شده، حضرت زینب (س)، وقتی از کنار بدن برادرش امام حسین (ع) میگذشت، از شدت غم سخنانی گفت که دوست و دشمن گریه کردند.[۲]
سخنان حضرت زینب (س) هنگام عبور از کنار بدن امام حسین(ع)
یا محمداه، یا محمداه! صلی علیک ملائکة السماء، هذا الحسین بالعراء، مرمل بالدماء، مقطع الأعضاء، یا محمداه! و بناتک سبایا، و ذریتک مقتله، تسفی علیها الصبا قال: فابکت والله کل عدو و صدیق [۳]
«یامحمد، یامحمد، فرشتگان آسمان بر تو صلوات گویند، «این حسین است در دشت افتاده، آغشته به خون اعضاء بریده! «یا محمد، دخترانت اسیرند، ذریهات کشته شدهاند که باد بر آنها میوزد. راوی میگوید والله دوست و دشمن گریه میکردند.
تعداد و نام اسیران
گزارشهای مورخان درباره تعداد و اسامی اسرای اهل بیت و بازماندگان اصحاب امام حسین(ع)، مختلف است؛ تا آنجا که برخی تعداد اسرا را تا ۲۵ نفر هم ذکر کردهاند.[۴] از این میان مردان و زنانی که در منابع ذکر شدهاند، عبارت است از: امام سجاد(ع)، امام باقر(ع)، محمد و عمر دو پسر امام حسین(ع)، زید پسر و محمد نوه امام حسن(ع)،[۵] و همچنین حضرت زینب، فاطمه، و ام کلثوم از دختران امام علی(ع).[۶] چهار دختر از امام حسین (ع) به نامهای سکینه، فاطمه، رقیه و زینب نیز در منابع آمده است.[۷] همچنین رباب همسر امام حسین (ع)[۸] و فاطمه دختر امام حسن (ع)، در میان اسیران کربلا حضور داشتهاند.[۹]
مسیر حرکت اسرا
بنابر آنچه ابن ابیالحدید در شرح نهج البلاغه نوشته است، اسیران کربلا، سوار بر مرکبهایی بدون جهاز، به کوفه برده شده و مردم به تماشای آنها پرداختند و در همین حال زنان کوفی از دیدن اسرا گریه میکردهاند.[۱۰]
درباره زمان ورود اسرا به کوفه، گزارش صریحی در منابع تاریخی نیامده است. با این حال بنابر عبارتی از شیخ مفید، میتوان ورود اسرای کربلا به کوفه را ۱۲ محرم دانست.[۱۱]
ماموران عمر سعد، پس از گذر دادن اسیران از کوچههای کوفه، آنان را وارد قصر عبیدالله بن زیاد کردند. گفتگوهای تندی بین حضرت زینب و عبیدالله گزارش شده است.[۱۲] جمله معروف وماندگار مارأیت الا جمیلا از حضرت زینب( س) مربوط به همین مجلس است.همچنین عبیدالله دستور کشتن امام سجاد(ع) را صادر کرد، اما پس از اعتراض حضرت زینب (س) و نیز سخنان تند امام سجاد(ع)، ابن زیاد از کشتن وی صرفنظر کرد.[۱۳]
مسیر شام
ابن زیاد گروهی از جمله شمر و طارق بن مُحَفِّز را به همراه اسیران کربلا به شام فرستاد.[۱۴] طبق بعضی گزارشها زحر بن قیس نیز با آنها بوده است.[۱۵] مسیر دقیق حرکت اسیران از کوفه تا شام مشخص نیست؛ برخی بر این عقیدهاند که با توجه به اماکن منسوب به امام حسین(ع)، میتوان مسیر حرکت اسیران کربلا را مشخص ساخت؛ از جمله مقام راس الحسین و امام زین العابدین در دمشق،[۱۶] مقامهای حِمص،[۱۷] حماء،[۱۸] بعلبعک،[۱۹] حَجَر[۲۰] و طُرح.[۲۱] برخی از این اماکن که از شهرت بیشتری برخوردارند، عبارتند از:
مقام راس الحسین در موصل: به گفته هروی این مقام تا قرن هفتم وجود داشته است.[۲۲]
مسجد امام زین العابدین (ع) و مقام راس الحسین در نصیبین: امروزه نصیبین شهری است در ترکیه.[۲۳] گفته میشود اثر خون سر امام حسین (ع) در این مکان مانده است.[۲۴] هروی این زیارتگاه را به نام مشهد النقطه ثبت کردهاست.[۲۵]
رفتار ماموران
بنابر نقل ابن اعثم و خوارزمی، مأموران عبیدال
، ص۵۲۸.
↑ ابن شداد، الاعلاق الخطیره، ۲۰۰۶م، ص۴۸-۵۰.
↑ ریشهری، دانشنامه امام حسین(ع)، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۲۸۳.
↑ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۷۰، ص۲۶۱.
↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۱۵، ص۲۳۶.
↑ شیخ مفید، ارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۱۴.
↑ مفید، ارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۱۵-۱۱۶؛ طبری، تاریخ، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص.۴۵۷.
↑ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۱۲۳، خوارزمی، مقتل الحسین، ۱۳۶۷ق، ج۲، ص۴۳.
↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۴۱۶.
↑ دینوری، اخبارالطوال، ۱۴۲۱ق، ص۳۸۴-۳۸۵.
↑ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۳۰۴؛ نعیمی، الدارس فی تاریخ مدارس، ۱۳۶۷ق، فهرست جایها.
↑ ابنشهرآشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۸۲.
↑ ابن شهرآشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۸۲.
↑ مهاجر، کارون غم، ۱۳۹۰ش، ص۳۶-۳۸.
↑ ابن شداد، الاعلاق الخطیره، ۲۰۰۶م، ص۱۷۸.
↑ مهاجر، کاروان غم، ۱۳۹۰ش، ص۳۰.
↑ مهاجر، کاروان غم،۱۳۹۰ش، ص۲۹.
↑ مهاجر، کاروان غم، ۱۳۹۰ش، ص۳۰.
↑ هروی، الإشارات الی معرفة الزیارات، ۱۹۵۳م، ص۶۶.
↑ هروی، الإشارات الی معرفة الزیارات، ۱۹۵۳م، ص۶۶.
↑ ابن اعثم، کتاب الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۱۲۷؛ خوارزمی، مقتل الحسین، ۱۳۶۷ق، ج۲، ص۵۵-۵۶.
↑ شیخ مفید، امالی، ۱۴۰۳ق، ص۳۲۱.
↑ سید بن طاووس، الاقبال، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۸۹.
↑ ابوریحان بیرونی، آثار الباقیة، ۱۳۸۶ش، ص۵۲۷.
↑ شیخ صدوق، امالی، ۱۴۱۷ق، مجلس ۳۱، ص۲۳۰.
↑ ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۱۲۹-۱۳۰.
↑ محل حضور اسرای کربلا در مسجد اموی
↑ صفار، بصائر الدرجات، ۱۴۰۴ق، ص۳۳۹.
↑ شیخ صدوق، امالی، ۱۴۱۷ق، مجلس ۳۱، ص۲۳۱، ح۴.
↑ شیخ مفید، ارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲۲.
↑ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵ ص۴۶۲؛ خوارزمی، مقتل، ۱۳۶۷ق، ج۲، ص۷۴.
↑ طبری، کامل بهایی، ۱۳۳۴ق، ج۲، ص۳۰۲.
↑ ابن طاووس، الاقبال، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۱۰۱.
↑ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۶۰.
↑ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۶۱.
↑ ابن طاووس، الملهوف، ۱۴۱۷ق، ص۲۱۳.
↑ ابن نما، مثیر الاحزان، ۱۴۰۶ق، ص۹۹.
↑ خوارزمی، مقتل، ۱۳۶۷ق، ج۲، ص۶۴.
↑ یعقوبی، تاریخ، دار صادر، ج۲، ص۶۴.
↑ ابن اثیر، الکامل، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۵۷۷.
↑ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۲۵، ح۵۰.
↑ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۶۵.
↑ بلاذری، انساب الاشراف،۱۴۱۷ق، ج۳، ص۴۱۶.
↑ ابننما، مثیر الاحزان، ۱۴۰۶ق، ص۸۹-۹۰.
↑ ابن طیفور، بلاغات النساء، ۱۳۷۸ش، ص۲۶.
↑ شهیدی، زندگانی علی ابن الحسین(ع)، ۱۳۸۵ش، ص۵۷.
↑ طبرسی، احتجاج، ۱۴۱۶ق، ج۲، ص۱۴۰-۱۰۸.
↑ ابن طاووس، الملهوف، ۱۴۱۷ق، ص۱۹۸.
↑ ابن طاووس، الملهوف، ۱۴۱۷ق، ص۲۱۳-۲۱۸.
↑ ربانی گلپایگانی، «افشاگری امام سجاد در قیام کربلا (۲)»، ص۱۱۹.
↑ ابننما، مثیر الاحزان، ۱۴۰۶ق، ص۸۹-۹۰؛ ابن طیفور، بلاغات النساء، ۱۳۷۸ش، ص۲۶.
https://eitaa.com/joinchat/2982805560C0db2510922
له بن زیاد، اسیران کربلا را از کوفه تا شام، بر محملهای بیپرده و پوشش، شهر به شهر و منزل به منزل بردند، آنگونه که اسیران (کافر) ترک و دیلم را میبردهاند.[۲۶] شیخ مفید، روایتی را نقل کرده که بر اساس آن، امام سجاد(ع) با غل و زنجیر در میان اسرا دیده شده است.[۲۷]
در روایاتی منسوب به امام سجاد(ع)، شیوه رفتار مأموران عبیدالله بن زیاد نقل شده است؛ بر این اساس، علی بن حسین(ع) را بر شتری لاغر و لَنگ که جهاز آن چوبی و بدون زیرانداز بوده، سوار کردهاند؛ در حالیکه سر امام حسین(ع) بر نیزه، و زنان پشت سر، و نیزهها گرداگرد آنها بودند. اگر اشکی از چشم یکی از آنها جاری میشد، با نیزه بر سرش میزدند، تا زمانی که وارد شام شدند.[۲۸]
حضور اسرا در شام
درباره رخدادهای ورود اسرا به شام، چگونگی برخورد با آنها، محل اقامت و خطبهخوانی برخی از اسیران، گزارشهایی در منابع تاریخی وجود دارد. بنا بر این گزارشها، ورود سرهای شهیدان به شام در روز اول صفر بوده است.[۲۹] در این روز اسیران را از دروازه «توما» یا «ساعات» وارد شهر کرده و بنا به نقل سهل بن سعد، شهر را به دستور یزید، آذینبندی کرده بودند.[۳۰]
پس از ورود اسیران به شهر، آنها را در ورودی مسجد جامع، بر سکویی جای دادند.[۳۱] امروزه در مسجد اموی، در مقابل محراب و منبر اصلی مسجد، محلی از سنگ و با نردههای چوبی وجود دارد که معروف به محل استقرار اسیران کربلا است. [۳۲]
حضور اهل بیت امام حسین(ع) در شام را برخی منابع دو روز،[۳۳] و در ویرانهای بیسقف، معروف به خرابه شام دانستهاند[۳۴] و شیخ مفید، محل استقرار اسیران را خانهای نزدیک قصر یزید معرفی کرده است.[۳۵] قول مشهور درباره مدت اقامت اسیران در شام، سه روز دانسته شده،[۳۶] اما هفت روز[۳۷] و یک ماه نیز نقل شده است.[۳۸] برخی از گزارشهای تاریخی درباره اسیران کربلا در شام، عبارت است از:
ورود اسرا به کاخ یزید: پس از ورود اسیران کربلا به شام، زَحر بن قَیس، جزئیات واقعه کربلا را به یزید گزارش کرد.[۳۹] یزید پس از شنیدن گزارش، دستور داد کاخ را تزیین کرده، بزرگان شام را دعوت و اسیران را به قصر وارد کنند.[۴۰] گزارشها حاکی از آن است که اسیران را در حالی وارد مجلس یزید کردند که با طناب به هم بسته بودند.[۴۱] در این هنگام فاطمه دختر امام حسین(ع) گفت: ای یزید! شایسته است دختران رسول خدا(ص) اسیر باشند؟ در این هنگام حاضران و اهل خانه یزید گریستند.[۴۲]
برخورد یزید با سر امام در حضور اسیران: یزید در حضور اسیران، سر امام حسین(ع) را در ظرف طلا گذاشته[۴۳] و با چوبدستی به آن میزد.[۴۴] وقتی سکینه و فاطمه، دختران امام حسین(ع)، این موضوع را دیدند، چنان فریاد زدند که زنان یزید و دختران معاویه بن ابوسفیان شروع به گریه کردند.[۴۵] بنابر روایتی از امام رضا(ع) که شیخ صدوق نقل کرده، یزید سر امام حسین را در تشتی گذاشت و بر روی آن میز غذا نهاد. سپس با یارانش سرگرم غذا خوردن شد و پس از آن، میز بازی شطرنج را روی آن تشت گذاشت و با یارانش به بازی شطرنج مشغول شد. گفتهاند او هنگامی که در بازی میبرد، جام آبجو را گرفته مینوشید و تهمانده آن را در کنار تشت که سر بریده امام در آن بود، بر زمین میریخت.[۴۶]
اعتراض حاضران: عدهای از حاضران، به رفتار یزید در مجلس اعتراض کردند؛ از جمله یحیی بن حکم، برادر مروان بن حکم که یزید با مشت به سینه وی زد.[۴۷] اَبوبَرْزه اَسْلَمی نیز اعتراض کرد و به دستور یزید از مجلس اخراج شد.[۴۸]
خطبهخوانی اسرا
پس از ورود اسیران کربلا به کوفه، امام سجاد(ع)[۴۹]، و حضرت زینب(س) با مردم سخن گفته و بنابر نقل منابع تاریخی، کوفیان را به سبب کوتاهی در یاری امام حسین(ع) در ماجرای عاشورا سرزنش کردهاند.[۵۰] سید جعفر شهیدی، مورخ معاصر، با تکیه بر سختگیری مأموران حکومت و بیم کوفیان از آنان، پذیرش اینچنین سخنان و خطبههایی را در کوفه دشوار دانسته است.[۵۱] خطبههایی نیز به فاطمه صغری دختر امام حسین(ع)[۵۲] و ام کلثوم دختر حضرت علی(ع) نسبت داده شده است.[۵۳]
امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س)، در شام نیز به خطبهخوانی پرداختند. محتوای این خطبهها، سرزنش یزید درباره ستم بر اهل بیت امام حسین(ع) و گرداندن آنها در شهرها،[۵۴] و همچنین بیان فضائل اهل بیت پیامبر(ع) و علی(ع) گزارش شده است.[۵۵] این سخنان، به خطبه امام سجاد(ع) و خطبه حضرت زینب در شام معروف است.[۵۶]
منابع:
↑ طبری، تاریخالأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۵۵-۴۵۶.
↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۱۴؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۵۶.
↑ ابو مخنف، وقعة الطف، ۱۴۱۷ق، ص۲۵۹؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۵۶.
↑ محدثی، فرهنگ عاشورا، ۱۴۱۷ق، ص۴۹.
↑ قاضی نعمان، شرح الاخبار، موسسه نشرالاسلامی، ج۳، ص۱۹۸-۱۹۹؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۳۸۵ق، ص۷۹؛ ابن سعد، ترجمة الحسین و مقتله، ۱۴۰۸ق، ص۱۸۷.
↑ بیضون، موسوعة کربلاء، بیروت، ج۱
🌻فلسفه نوره گذاشتن🌻
نوره یا همان واجبی فقط رفع موی زائد نیست حواسمان باشد
واجبی وظیفه.. خارج کردن مواد زائد بدن از نقاط مختلف بدن بخصوص سودای کثیف یعنی سرطان دارد
🌻چرا وقتی خانم ها اصلاح میکنند صورتشون جوش میزنه، چون سودا و مواد اضافه از طریق منافذ باز شده خارج میشه.
🌻نوره یعنی شیمی درمانی طبیعی.
🌻وقتی نوره زیر بغل گذاشته میشه نور چشم زیاد میشه....کتفها قوی میشه و زن دچار سرطان سینه نمیشه، چون مواد سودا از اون ناحیه تخلیه میشن.
وقتی اطراف دستگاه تناسلی زن و آلت مرد گذاشته میشه دیگه از سرطان رحم ، روده، پروستات بیضه (واریکوسل)
و.... خبری نیست .
🌻وقتی زیر شکم نوره گذاشته میشه علاوه بر رفع موی زائد... بیماریهای کلیه... مثانه....و.... رفع میشوند و در صورت خروج از حمام فوری مقداری روغن بنفشه بر مواضع مورد نظر مالیده شود که سبب جوش نشوند .
🌻کسانی که تندخو و بداخلاق هستن....کف پاهاشون نوره بمالند در حمام 3 دقیقه بعد بشویند.... پا محل تجمع سوداست.... چون هم اندام انتهایی است... و هم جاذبه زمین مدام خون و مواد زائد بویژه بخش سنگین اون یعنی سودا رو به سمت خودش میکشه.
https://eitaa.com/joinchat/2982805560C0db2510922
#مرثیه_امام_سجاد #مصائب_شام
#کاروان_اسرا
@shere_aeini
رفتن برای تو شد و ماندن برای من
بالای نی برای تو ، شیون برای من
هجده سر بریده از الان مال تو
هشتاد و چار دخترک و زن برای من
باران سنگ کاش نیاید به سوی تو
یک شهر تازیانهٔ دشمن برای من
خاکستر از حوالیِ روی تو دور باد
افتاد اگر که شعله به خرمن برای من
من قول داده ام بروم هر کجا تویی
در ماتمِ فراق تو مردن برای من
بر من بتاب ، نور دل دیده ام حسین
با نایِ بوتراب شکفتن برای من
🔸شاعر:
#حامد_آقایی
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
https://chat.whatsapp.com/DPHFp2bOMjsIiGfvB70tcU
#مرثیه_امام_سجاد #مصائب_شام
#کاروان_اسرا
@shere_aeini
قافله را تا زدند بانگ رحیلا ولولهای شد که یا حسین دخیلا
قافله میرفت بیحسین ولیکن
دشمن او تا همیشه خوار و ذلیلا
بر سرِ نیها "سری به نیزه بلند است"
سر چه سری، وَه چه با شکوه و جلیلا
خواهر غمدیده رو به سوی برادر
گفت که یارانمان کمند، قلیلا
نالهی قرآن ز روی نیزه برآمد
گفت که خواهر: معَ الرسول ِ سَبیلا
خواهر من! بعد من غریب نمانی
عشق تو سجّاد، فاتّخِذهُ وَکیلا
گفت: هوا گرم و راه شام زیاد است
گفت: لک فِی النّهارِ سبحَ طویلا
گفت: که شب را کجا بدون تو باشم
گفت: قُم الیل را، وَ أقوَمُ قیلا
گفت: که بی تو چگونه خطبه بخوانم
گفت: سنُلقی علیک قولَ ثقیلا
گفت: که از گوشهی خرابه چهگویی
گفت: بهشت است، جَنّةً وَ نخیلا
گفت: که با زخم تازیانه چه سازم
گفت: صبوری کنید، صبرَ جَمیلا
گفت حسینش که من شهید تو هستم
گفت: خدا شاءَ أن یَراک قتیلا
🔸شاعر:
#مهدی_جهاندار
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
https://chat.whatsapp.com/DPHFp2bOMjsIiGfvB70tcU