eitaa logo
مجمع عاشقان بقیع اردکان
4.3هزار دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
4.3هزار ویدیو
41 فایل
مجمع عاشقان بقیع اردکان اردکان ، خیابان مطهری جلسات هفتگی: جمعه شب ها، با سخنرانی سخنرانان توانا و مداحی مداحان اهل بیت از استان وکشور، آموزش مداحی ارتباط با مدیران کانال @Maa1356 @h_ebrahimian
مشاهده در ایتا
دانلود
حاج محمد ابراهیمیانVahed3-MEbrahimian-Safar98Shab5.MP3
زمان: حجم: 2.47M
✅ مداحی (شکرخدا که زیر علم گریه میکنم...) 🎤حاج 🔺شب پنجم مراسم آخر صفر98 @YasegharibArdakan
حاج محمد ابراهیمیانTak-MEbrahimian-Safar98Shab5.MP3
زمان: حجم: 1.9M
✅ مداحی (برای تسلیم حسین نرفته کربلا...) 🎤حاج 🔺شب پنجم مراسم آخر صفر98 @YasegharibArdakan
حاج محمد ابراهیمیانShohada-MEbrahimian-Safar98Shab5.MP3
زمان: حجم: 1.65M
✅ یادی از (کجایید ای شهیدان خدایی...) 🎤حاج 🔺شب پنجم مراسم آخر صفر98 @YasegharibArdakan
♥️ 4⃣4⃣ 🍂بلند شدم و بدون اینکه نگاهش کنم سلام کردم سرم پایین بود و گلهای را که روی زمین کشیده می شد دنبال می کردم بعد از این که کنار محمد و مادرش نشست من هم سر جایم نشستم. جو سنگینی بود محمد سکوت را شکست و گفت: 🌿*من تو این یکسالی که با رضا دوستم هیچ بدی ازش ندیدم⛔️ با اینکه میدونم از خیلی جهات تحت فشار بود ولی پای اصولی که فکر می‌کرد درسته ایستاد به نظرم این برای یک مرد از همه چیز مهمتره. ولی به خودش هم گفتم موانعی که سر راهش قرار دارند خیلی زیادن 🍂مادرش خطاب به من گفت: +ببین پسرم محمد سربسته درباره شرایط زندگی و خانواده شما یک چیزایی بهم گفته. میدونم که خانوادت مخالف تصمیمت هستند و برای همین هم امروز نیومدن ولی وقتی هم که بهم گفت شاید امروز تنها بیایی، حدس می زدم که نتونستی پدر و مادر تو راضی کنی. اینکه آنقدر جرات به خرج دادی و تنهایی اومدی جلو برای من خیلی با ارزشه☺️ ولی شما که نمی تونی خانواده تو بزاری کنار. نه من و نه بچه هام دلمون نمیخواد چنین اتفاقی بیفته. این که خواستیم بیای اینجا برای این بود که دوست نداشتم با برخورد تند یا غیر منطقی برنجی گفتم بیایید بشینیم رک و پوست کنده حرف بزنیم 🌿عرق پیشانی همراه با دستمال کاغذی پاک کردم. سعی کردم محکم باشم گفتم: _من برای خانوادم احترام زیادی قائلم اما از خیلی از جهات با اونا فرق دارم نه افکارمون و اعتقاداتمان مثل هم نیست میدونم هم خانواده خودم و هم شما و هم محمد مخالفین. ولی من با اجازه شما می خوام با دخترتون حرف بزنم و نظر خودشون رو بپرسم. 🍂مادرش نگاهی به فاطمه کرد و گفت: +دخترم اگر خودت مایلی برین صحبت کنین. محمد که انتظار شنیدن این حرف‌ها را نداشت چشمهایش درست شد😳 اما چیزی نگفت. مشخص بود احترام زیادی برای حرف مادرش غائله. فاطمه بعد از چند ثانیه گفت: 🎀از نظر من موردی نیست 🌿بعد از آن همه مخالفت و ناامیدی شنید همین جمله کافی بود تا دوباره انرژی بگیرم از این که فهمیدم او هم دلش می‌خواهد با من صحبت کند خوشحال بودم😍 از محمد و مادرش اجازه گرفتم بلند شدم و پشت سر حرکت کردم ... ... @YasegharibArdakan
@ostad_shojae1_75301960.mp3
زمان: حجم: 7.2M
15 ⭕️ بزرگترین خطای انسانها تنبلی و بی حوصلگی، در پرورش و بلوغِ سطحِ تفکرشان است. 🔹همان تفکری که نقشِ اول را در تعیین مسیرهای درست و غلط زندگی شان دارد. @YasegharibArdakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*ده سفارشِ علی بن موسی الرضا علیه السلام* *سفارش اول* در خوشحال کردن مردم بسیار بکوشید تا در قیامت خدا خوشحال تان کند. *سفارش دوم* تا می توانید سکوت اختیار کنید که سکوت موجب محبت می شود و راهنمای هر خیری است. *سفارش سوم* در خواندن سوره حمد استمرار بورزید که جمیع خیر در امور دنیا و آخرت در آن گرد آمده است. *سفارش چهارم* به روزی اندک خدا راضی باشید تا خدا نیز از عمل کم شما راضی باشد. *سفارش پنجم* در برقرار کردن صله رحم ثابت قدم باشید که بهترین نوعِ آن ، خودداری از آزار خویشاوندان است. *سفارش ششم* به کسی که از خدا نمی ترسد امید نداشته باشید که نه تعهد دارد ، نه نجابت و نه کرم. *سفارش هفتم* بسیار احسان کنید که خداوند در قیامت ، یک نصفه خرما را مانند کوه اُحد بزرگ می کند. *سفارش هشتم* حقُّ النّاس را رعایت کنید که دوستی محمد و آل محمد بدون آن پذیرفته نیست. *سفارش نهم* از بخششی که زیانش برای تو بیش از سودی است که به دیگران می رسد ، حذر کن. *سفارش دهم* بسیار مراقب کردار خود باشید تا مورد تهمت و اتهام قرار نگیرید ، که در آن صورت ، حقِّ ملامت نخواهید داشت. 🍃شهادت اقا جان علی بن موسی الرضا علیه السلام تسلیت باد... @YasegharibArdakan
❣﷽❣ ♥️ 🍂پشت سر فاطمه حرکت کردم وارد اتاق مطالعه شدیم و با فاصله زیادی روی زمین نشستیم. تا آن لحظه نگاهش نکرده بودم سرم را بلند کردم مثل همیشه رویش را گرفته بود گفتم: _نمیدونم چقدر منو میشناسین. ولی من از همون اولین باری که شما را دیدم انگار سالها بود می‌شناختمتون. احتمالاً از اتفاقاتی که بعد از ملاقاتمون توی برام افتاده بی خبرید. 🌿+نه بی خبر نیستم. محمد همه چیز رو برام تعریف کرد. _پس میدونین من چه روزای سختی رو پشت سر گذاشتم و البته خودم میدونم روزای سخت تری رو در پیش رو دارم. الانم همه دنیا دارن سعی میکنن منو از تصمیمم منصرف کنند. ولی من کوتاه نیومدم ... و نمیام .. +چرا آنقدر پافشاری می‌کنید؟! شما که اصلاً منو نمی شناسید. 🍂_شاید شما را خوب نمی‌شناسم ولی محمد رو که می‌شناسم. میدونم مادرتون حتماً شما هم مثل محمد خوب تربیت کردند و به علاوه اینکه توی همون چند برخورد از نجابت و رفتارتون به خیلی چیزا پی بردم. البته شاید پیش خودتون فکر کنید اینها همه‌اش توجیه و بهانه است ولی به قول محمد بعضی چیزا توضیح نداره ... "حس کردنیه" +متوجهم. 🌿تمام مدت زمین را نگاه می‌کرد و سعی داشت مختصر حرف بزند چیزی نگفت و هر دو سکوت کردیم کمی گذشت گفتم: _خانواده من اصلاً مذهبی نیستند به همین دلیل وقتی فهمیدن من چه کسی را انتخاب کردم باهام مخالفت کردند بزرگترین دلیل محمدم برای مخالفتش همینه. من تمام تلاشم را می‌کنم و خانواده‌ام رو راضی کنم ولی اگر هم نشد مطمئن باشید نمی ذارم به شما وارد بشه♥️ من به همه گفتم که از این تصمیم کوتاه نمی‌آیم ولی مهمترین چیز برای اینکه بتونم ادامه بدم نظر شماست. شما هم مثل همه می‌خواین با من مخالفت کنین یا ... با من همراه میشین ؟؟ 🍂+مخالفت محمد و مادرم به خاطر اینه که دوست ندارن بین شما و خانوادتون فاصله بیفته. نگرانیشونم به خاطر منه که مبادا بعدها از سمت خانواده شما تحت فشار قرار بگیرم. ولی من هیچ شناختی از شما ندارم البته حرف‌های محمد برای من همیشه حجت بوده و هست. ولی برای اینکه بخوام جواب مشخصی به سوالتون بدم کافی نیست 🌿_هر کاری که فکر می‌کنیم لازمه بگید تا انجام بدم +مدتی صبر کنید. _چشم همین که جواب منفی نداده بود جای شکر داشت. کمی فضا را عوض کردم و گفتم راستی نوشته هاتون خیلی قشنگه😍 من اتفاقی چند خطشو خوندم +بله محمد برام تعریف کرد. لطف دارید 🌿محمد همه چیز را کف دستش گذاشته بود فهمیدم رابطه شان نزدیک تر از چیزی است که فکر می کردم. با لبخند گفتم: _خب خداروشکر محمد حرفی نگفته ای باقی نگذاشته با احتیاط لبخند ملایمی زد و گفت: +اگر سوال و حرف دیگه ای نمونده بریم بیرون 🍂_نه حرفی نیست من به خاطر حرمتی که برای تصمیمتون قائلم صبر می کنم اما بدونین برای رسیدن به هدفم از یک تلاشی دریغ نمی کنم +ممنون برای احترامی که به تصمیمم گذاشتین و بعد از کمی تعارف از اتاق خارج شدیم پس از این که دقایقی در جمع نشستیم اجازه مرخصی گرفتم و با بدرقه محمد از در خانه بیرون آمدم ... ... @YasegharibArdakan