eitaa logo
مجمع عاشقان بقیع اردکان
3.9هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
3.4هزار ویدیو
32 فایل
مجمع عاشقان بقیع اردکان اردکان ، خیابان مطهری جلسات هفتگی: جمعه شب ها، با سخنرانی سخنرانان توانا و مداحی مداحان اهل بیت از استان وکشور، آموزش مداحی ارتباط با مدیران کانال @Maa1356 @h_ebrahimian
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام آقای ابراهیمیان خداقوت من از وقتی که حسینیه به این حالت نبود و میون قسمت خواهرا و برادرا ی پرده سبز بزرگ بود و کف حسینیه هم از سیمان و بود کلا به این شکلی که الان هست نبود با خانواده برا عزاداری شرکت میکردم وواقعا چه لذتی داشت هیچ موقع یادم نمیره الان نزدیک به 15 یا 16 سال با مجمعیها همراهیم خدا خیرتون بده امسالم هم توفیق داشتیم و هر شب همراه بودیم با سخنران که بسیار مطالب عالی و ارزنده ای داشتند از مداحی عالی حاج محمد و شما بزرگوار هم فیض بردیم الهی زیر سایه آقام ابی عبدالله همیشه سلامت و تندرست باشید تا بتونید به ارباب و خلق خدا خدمت کنید اجرتون با ابی عبد الله 🙏🌸
سلام.وقتتون بخیر.چندتا نکته بابت مراسم دهه اول مجمع: اولا:عرض خسته نباشید و خدا قوت ویژه خدمت تمام دست اندرکاران و خادمین بیت الزهرا ع؛ مراسم امسال نیز طبق سالهای گذشته بسیار خوب، منظم و آبرومند برگزار شد انشالله امام حسین به همتون اجر بده. دوما: تشکر ویژه از شما بابت حسن انتخاب و توجه ویژه تون به انتخاب سخنران مراسمات مجمع به ویژه مراسم امسال جهت دعوت از سخنران بسیار عالی و خوبتون حاج آقای حسین پور. آقای حسین پور تمام صحبت هاشون مستند و بسیار آموزنده و همراه با مطالعه و تحقیق فراوان بود و مطلب را تا سندش مطمئن نمشد بیان نمیکردن به خاطره همین ارزشش داشت نشست پای منبرشون، من خودم همه ساله چون منبری وسخنران مراسم امام حسین برام مهمتره و از اونجا که تو دهه اول محرم همجا مراسمه و آدم میمونه که کجا مراسم بره من هرسال قبل از شروع محرم از خدا میخوام که هرجا منبریش بهتره به دلم بندازه و بتونم برم برای همین سخنران مجمع رو امسال انتخاب کردم(علارغم این که مراسمای بزرگی در اردکان و میبد برگزار میشد) و به قول شما که یک شب در تعریف از حاج آقا حسین پور گفتید که حدودا۲۵ساله برای مراسم امام حسین میخونید وآقای حسین پور واقعا با مطالعه هستن و منبر پر محتوایی دارن دقیقا حرف شما رو تایید میکنم، به نظر بنده تنها یک نقد میشه از منبر ایشون داشت(نقد نه ضعف) و اونم اینه که ایشون میتونستن با این مطالب ناب شون گریزی بزنن به مسائل و مشکلات روز کشور و دنیا که واقعاً مطالبی که فرمودند جون میداد برای این گریزها و مثالهای روز. در پایان از ایشون نیز باید تشکر کرد و انشالله خداوند عاقبت بخیرشون کنه (لطفا به طور کلی نظرات مردم نیز بهشون بازخورد بدید). سوما: یک انتقاد؛ جسارت نباشه زمان مداحی خیلی زیاده حتی تو مراسمات هفتگی.درسته قشر جوان تو مجمع غالب هستن ولی یک ساعت مداحی خیلی زیاده وممکنه باعث خستگی گروهی از افراد بشه چون گاها میانسال نیز تو مجمع هستن، شما بارها فرمودید شعور حسینی براتون مهمتر از شور حسینی هست (منظورم گوش دادن به منبر هست)و از نظر من شما برای منبر ارزش ویژه ای قائلید، حداقلش اینه که زمان مداحی از سخنران بیشتر نباشه.(شایدم یکی دلیل این که جمعیت میانسال مجمع کمتر و جوونا بیشتر هستن همین باشه چون جوونا بیشتر میتونن یکجا بشینن و خسته نشن) وچهارما: گفتم با توجه دعوت از سخنرانای خوبتون در تمام مراسمات هفتگی و مناسبتی مجمع، و اینکه اکثر مواقع دیده میشه اول منبر تعداد کمی نشستن پای منبر پیشنهاد میشه به جهت استفاده اکثریت مستمعین از منبر برای امتحان هم شده در یکی از مراسمات مناسبتی که چند روز هست مثل شهر همجوارمون میبد ابتدا مداحی انجام بشه تا زمان شروع سخنران جمعیت زیاد باشن که انشالله با این کارتون ثواب بیشتری هم شامل حال دست اندرکاران مجمع بشه هم مستمعین بیشتری چیزی گیرشون بیاد. 😶😶😶ببخشید پر حرفی کردم ولی اعتقاد دارم برای مسئولین هیئت که برای امام حسین مایه می‌زارن و زحمت میکشن اول بایدتشکر کرد واین تشکرها قوت قلبشون باشه و دوم بتونن برای مراسمای بعدی برنامه ریزی بهتری بکنن، انشالله خدا به شما و همه عاشقان و خادمین مجمع جزای خیر دهد😊😊 🌹🌹لطفاً اگر صلاح دونستید پیام منوتو کانال مجمع بزارید تا دیگران هم خواستن نظرشون به شما انتقال بدن🙏🙏🙏🙏🌹🌹🌹 آخ آخ چقدر طولانی شد😧😧،عذرخواهی مجدد☺️ یاعلی
سلام و عرض ادب خسته نباشید من دوساله ک ازدواج کردم و تهران زندگی میکنم قبل از این دوسال هر مراسمی تو مجمع برگزار میشد همراه با خانواده حضور داشتم الان هم دنبال کننده ی اخبار مجمع در کانال هستم ممنونم ک سخنرانی ها و مداحی ها رو تو کانال میذارید التماس دعا
سلام و ضمن خسته نباشید لایق نبودم همه مراسم ها رو شرکت کنم ولی چند شبی که اومدم واقعا به دلم نشست امیدوارم که حاجت روا بشید و روز به روز پیشرفت داشته باشید ممنون و تشکر
سلام و عرض ادب و خدا قوت مراسم امسال مثل همیشه عالی بود. اینکه پسرم بین همه ی هیئت ها از بچگی به مجمع علاقه داره و حتی اگه هیشکی همراهش نباشه بازم خودش تنها میاد واقعا لذت میبرم و شکر گزار خداوند هستم. این بچه ها و نوجوونای مجمع سرمایه های نظام و کشور ما هستند. امیدوارم که همیشه همین جور عاشق امام حسین (ع) و اهل بیت و مراسمات مجمع بمونن🙏🙏🙏
سلام هر ساله دلم هیچ جایی به جز مجمع رضا نمیده برم، فکر می‌کنم عزاداری های مجمع نگاه خاص بهشه امسال صحبت های حاج آقا را دونه به دونه دانلود کردم و گوش دادم و چقدر پرمحتوا و لذت بخش بود، از سواد ایشان و بیان بسیار خوب ایشون بسیار لذت بردم، برعکس یکی دو تا از مراسم های شهرستان که با حضور سخنرانان کشوری برگزار شد ولی فقط اسم داشتند و محتوایی نبود، خداقوت به ایشان، نسل این سخنرانان بیشتر باشه ان شاءالله تشکر از جناب آقای ابراهیمیان، خداوند در پناه حضرت زهرا حفظشون کنه و توفیق خادمی را هر ساله بهشون بده🙏
عزیزان بزرگوار ، تعداد پیامهای محرمی اینقدر زیاده که فقط تعدادی رو به عنوان نمونه گذاشتیم . ممنون از این همه لطف و عنایت و انرژی مثبتتون ... خداوند این قلیل عزاداری رو قبول کنه به کرمش انشاالله از طرف همه خادمین مجمع ازتون ممنونم. محمد ابراهیمیان
فایل با کیفیت عکس یادگاری از آخرین شب عزاداری دهه اول محرم الحرام ۱۴۰۲ 👇👇👇
اهداء ۳ دستگاه کولر و دو عدد پنکه؛از طرف خانواده ای خیر به خیریه مجمع... خدا اجرش بده انشاالله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ارسالی حاج اقا حسین پور از مشهد مقدس👆👆
همسرانه ♥️رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم): براى مسلمان روا نیست که بیش از سه روز از برادر خود دورى و با او قهر کند. وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۶۲ ❣قهر و مرافعه بین زن و شوهر به هیچ عنوان نباید طولانی شود. طولانی شدن قهر به قصد تنبیه طرف مقابل فقط باعث وخیم تر شدن اوضاع و از هم گسیختگی خانواده می شود. پیشقدم شدن برای آشتی باعث توجه ویژه خداوند و جلب محبت یکدیگر خواهد شد."
🔶 مرحوم آیت الله حائری شیرازی: اگر انسان خودش را کوچک نکند، هیچ چیز نمی‌تواند او را کوچک کند. اگر انسان خودش به خودش ضرر نزند، هیچ‌کس نمی‌تواند به او ضرر بزند. دیگران می‌توانند به کسی «ظلم» کنند، ولی نمی‌توانند به او «ضرر» برسانند. از سوی دیگر اگر انسان به خودش کمک نکند، هیچ‌کس نمی‌تواند به او کمک کند و اگر تمام عالم جمع شوند تا به کسی نفع برسانند، تا خودش به خودش نفع نرساند، از سوی آن‌ها نفعی نمی‌رسد. این‌ها جزء قوانین اساسی جایگاه انسان است. در به حسین بن علی (ع) سر سوزنی ضرر نزدند، بلکه به خودشان ضرر زدند. از این جهت، قرآن تعبیر می‌کند «أُولئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ» (آنانند که زیانکارند). خودشان ورشکست شدند. تمام ظلم‌هایی که به او کردند، به سودش تمام شد. 🔸 - صفحه ۱۸
متاسفانه امروز، مجددا دولت سوئد، مجوز سوزاندن قرآن صادر کرد و دو نفر در جلوی پارلمان سوئد، این کار زشت را تکرار کردند. بنظرم کار از احضار سفیر و کاردار گذشته. کشورهای مسلمان باید موضع گیری و اقدام اساسی تری را اتخاذ کنند.
تمدید ثبت نام آزمون سراسری روحانیون و مداحان عتبات عالیات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 🔷داستان «بهار خانوم»🔷 ✍️ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی قسمت هفتم 🔺خانه امید در آن دو ساعتی که مراسم داشتند، بیش از نود و نه درصد خانم ها و آقایانی که شرکت کرده بودند، با ظاهر و تیپ حزب الهی و کاملا متفاوت از ظاهر و تیپ فرحناز و فرانک بودند. تازه فرحناز و فرانک از شب قبل، تلاش کرده بودند که حداکثر شباهت را با آنان داشته باشند و خیلی تابلو نباشد. اما نمیشد. مخصوصا با عینک های دودی و مدلِ شالی که بسته بودند. بعضی چیزها را نمیشود در یک شب از اساس و ریشه عوض کرد. همان طور که عده ای مشغول پختن نذری و عده دیگر هم مشغول گوش دادن به روضه امام حسین علیه السلام بودند، فرحناز و فرانک با چشمشان دنبال بهار خانم میگشتند. منتظر بودند که ببینند کی وارد حیاط و جلسه میشود. همه بچه ها آمده بودند. در حیاط صدای روضه خوان با صدای در همِ بچه ها قاطی شده بود. اما خبری از بهار نبود که نبود. فرحناز سرش را به فرانک نزدیک کرد و گفت: «پس کو بهار؟» فرانک که داشت الکی غصه میخورد و مثلا گریه میکرد زیر لب گفت: «واسه بارِ اولمه که اومدم اینجور جاها. اگه گذاشتی حاجتمو بگیرم؟!» فرحناز با حرص گفت: «مسخره بازی در نیار. جدی دارم میپرسم. کو بهار؟ چرا نمیاد پس؟» فرانک گفت: «لابد تو خوابگاهه. ببین اون پنجره بازه. همه پنجره ها بسته است الا اون. نمیدونما ... شاید اون اتاقش هست و داره از رو تختش به روضه گوش میده.» فرحناز نگاه دقیقی به آن پنجره که انتهای حیاط و نزدیک دیوار قرار داشت انداخت و زیر لب به فرانک گفت: «آفرین! چقدر تو باهوشی دختر! خودشه. پاشو بریم؟» فرانک فورا کف دستِ چپش را محکم گذاشت روی زانوی فرحناز و گفت: «بشین! کجا بریم؟ نگاش کن خداوکیلی! چقدر تو دلت گنده است! نمیبینی فیروزه خانم با دسته بیل، نزدیکِ راه پله ها ایستاده و همش چپ چپ به ما نگاه میکنه؟» فرحناز گفت: «چرا ... آره ... ولی اون داره دیگ رو هم میزنه. حواسش به پشت سرش نیست.» فرانک: «من که جرات ندارم. منو قاطی این بازیا نکن!» فرحناز گفت: «پاشو بریم دیگ هم بزنیم. مگه نمیگفتی حاجت داری و مجردی و این چیزا! پاشو دیگه! پاشو!» بلند شدند و به طرف فیروزه خانم رفتند. تا به فیروزه خانم و سه چهار تا خانمِ اطرافش رسیدند، فرحناز رو به فیرزوه خانم گفت: «دوستم حاجت داره. اگه میشه اینم چند دور ...» فیروزه خانم که انگار قاتلین شهدای کربلا را پیدا کرده بود، جوری به آنها نگاه کرد که برای یک لحظه، هر دو از گفتار و پندار و کردار خودشان پشیمان شدند. وسط آن قیافه مشکوک و عصبانی، همان طور که چشم در چشم فرحناز دوخته بود، دستش را به طرف فرانک گرفت و گفت: «نه ... اشکال نداره ... بفرما ... چند دور هم شما هم بزن!» فرانک که متوجه شد که دیگر نوبت اوست که هنرنمایی کند تا حواس فیروزه خانم پرت شود، فورا بغض کرد و جوری که خط چشمش به هم نخورد، اشک کوچولویِ کنار چشمش را پاک کرد و با همان ادا و حُزنِ فرانکیش گفت: «دستتون درد نکنه فیروزه خانم! ایشالله دستتون برسه به ضریح آقا!» فرحناز که از یک طرف به خاطر نگاه فیروزه خانم خوف کرده بود و از طرف دیگر داشت از حرف فرانک منفجر میشد از خنده، به ذهنش رسید که صدایش را بلند کند و بگوید: «برای این که همه دخترای دمِ بخت و جوون حاجت روا بشن ... صلوات بفرستین!» این را گفت اما نمیدانست که وقتی روضه خوان وسطِ روضه است، طلب صلوات، بی احترامی است و نباید حرفی بزند. اما کلیه مومنین آنجا تا چشمشان به او خورد و متوجه شدند که متوجه نیست، نرمش قهرمانانه کردند و زیر لب، صلواتِ کم جان و بی رمقی فرستادند. فرانک هم از فرحناز تعطیل تر! وسط آن حس و حال و آه و بغض گفت: «حالا چی بود دختر خودشون مجرد مونده بود! چنان صلواتی میفرستادند که...» که فرحناز فورا با آرنج به کمرش زد و آرام گفت: «خفه لطفا!» چه بگویم از هنرنمایی فرانک در کنار آن دیگ! چنان محزون و شاعرانه، با چشمان بسته و گاهی نیمه باز، دیگ را هم میزد و میچرخید و دیگ را به قُرُق خودش درآورده بود که چشم صغیر و کبیر به او دوخته شده بود. همه مثل بچه آدم و با چاشنی ترحم و دلسوزی نگاهش میکردند الا فیروزه خانم. چطوری بگویم؟ هست وقتی که آدم دارد چندشش میشود و یک طرفِ لبش را کج میکند و هم زمان، ابرو در هم میکشد و دماغش را مثل موقع هایی میکند که بوی بد شنیده! دقیقا فیروزه خانم اینطوری به فرانک نگاه میکرد. همین قدر چندش و حال به هم زن! فرحناز تا دید فرانک دارد از جان و دل مایه میگذارد تا کار را تمیز درآورد و چشم و نگاهِ فیروزه خانم را به خودش بدوزد، وقتش را تلف نکرد و فرصت را غنیمت شمرد و ابتدا آهسته آهسته... سپس کمی تندتر ... تا این که پله ها را طی کرد و رسید به درِ اصلیِ سالن! دیگر نگاه به پشت سرش نکرد و به طرف اتاق انتهای سالن دوید. ادامه👇 @Mohamadrezahadadpour