فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 گوشه ای از مدح خوانی و مولودی خوانی مداح مهمان این هفته کربلایی #هادی_شاکر ....
@yasegharibardakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 گوشه ای از مولودی خوانی #حاج_محمد_ابراهیمیان ....
@yasegharibardakan
20 راه ساده برای ارتباط با خدا و آرامش
1. حین انجام کارهای روزمره ذکر خدا را بگویید.
2. هر روز دقایقی را به داشتههایتان بیاندیشید و خدا را شکر کنید.
3. از خدا برای انجام کارهایی که برای انجامشان بیعلاقه هستید صبوری بخواهید.
4. از خدا برای همه آشنایانتان چیزهای خوب بخواهید.
5. برای اصلاح روابطتان با دیگران از خدا کمک بخواهید.
6. هنگام گپ و گفت با دوستان و آشنایانتان به یاد خدا باشید و از او تشکر کنید.
7. اگر در گذشته اتفاق بدی برایتان افتاده است از اینکه توانستهاید آن را پشت سر بگذارید و خدا شما را تنها نگذاشته است سپاسگزار باشید.
8. بدیها و اشتباهات خود را روی کاغذ بنویسید و بابت همه آنها از خدا طلب بخشش کنید.
9. خدا هر روز با نعمتهایش شما را غافلگیر میکند پس هر روز طوری رو به خدا باشید که بداند قدر این غافلگیری شیرین را میدانید.
10. حتی اگر تا الان هم زندگی به شما سخت گرفته است باز هم خدا را شکر کنید چون همواره آیندهای برای داشتن یک زندگی شیرین وجود دارد.
11. اگر پیش آمده که به کسی غیر از خدا دل ببندید و امیدوار باشید که گره از کارتان باز کند بابتش از خدا طلب بخشش کنید.
12. آدمهای پرحرف زمان کمی برای صحبت کردن با خدا پیدا میکنند پس سعی کنید کم حرف زدن را تمرین کنید.
13. خدا بدون چشم داشت نعمتهایش را به شما داده درحالیکه خیلی از وقت ها از فرمانش سرپیچی کردهاید و دوست خوبی برایش نبودهاید. پس شما هم گاهی بدون چشم داشت به کسانی که دوست نمیدارید هدیه بدهید.
14. حتی وقتی بیمار هستید و از درد آن زجر میکشید بابت این که این بیماری دائمی نیست و خدا سلامتیتان را به شما بازخواهد گرداند از خدا ممنون باشید.
15. خداوند برخلاف مقامات بالا رتبه زمینی تنها مقام والایی است که برای ملاقات کردنش سلسله مراتبی را در نظر نگرفته است. پس از این فرصت بهره ببرید و همواره او را مناجات کنید.
16. برای موقع خوابتان برنامهریزی کنید تا خوابتان هم موجب ارتباط شما با خدا شود؛ قبل از خواب سورههای حمد، ناس و فلق را بخوانید و در حالی که وضو دارید رو به قبله بخوابید.
17. هنگام خواب فقط به خوبیها و نکات مثبت دیگران فکر کنید و در مورد خودتان هم فقط چیزهای مثبتی را که در زندگی دارید مدنظر قرار بدهید و شکرگزاری کنید.
18. هر وقت یکی از عزیزانتان برای شما کاری انجام میدهد همواره در نظر داشته باشید که خدای عزیزتری پشت آنها ایستاده و همواره مراقبتان خواهد بود.
19. از خدا بخواهید که ذهن و زبان شما را از چیزهای مهمل و بیهوده پاکسازی کند.
20. از خدا اراده و پشتکار بخواهید که به جای ارتکاب گناه و توبه کردن اصلاً به سمت گناه نروید.
💦❄️⛄️❄️💦
https://eitaa.com/yasegharibardakan
💦☂شاید در بهشت بشناسمت !☂💦
مجری یک برنامه تلوزیونی از فرد ثروتمندی که میهمان برنامهاش بود، پرسید:
*بهترین چیزی که شما را خوشحال کرد و از بابت آن احساس خوشبختی کردید چه بود؟*
فرد ثروتمند پاسخ داد:
چهار مرحله را طی کردم تا طعم حقیقی *خوشبختی* را چشیدم.
📌« اول»* گمان میکردم خوشبختی در جمعآوری ثروت پول است، اما این چنین نبود.
📌«مرحله دوم»* چنین به گمانم رسید که خوشحالی و خوشبختی در جمعآوری چیزهای کمیاب و ارزشمند است ، ولی تاثیر آن هم موقت بود.
📌«مرحله سوم»* با خود فکر کردم که شاید خوشحالی و خوشبختی در بدست آوردن پروژههای بزرگ مانند خرید یک مکان تفریحی یا ورزشی یا کارخانه و غیره باشد، اما باز هم آنطور که فکر میکردم نبود.
📌در *«مرحله چهارم»* یکی از دوستانم به من پیشنهاد برای جمعی از *کودکان معلول* صندلیهای مخصوص خریداری و به آنها هدیه کنم. من هم بیدرنگ پیشنهادش را قبول کردم. دوستم اصرار کرد با او به جمع کودکان رفته و این هدایا را خودم به آنها بدهم. وقتی به جمع کودکان رفتم و هدیهها را به آنان تحویل دادم، خوشحالیای که در صورت آنها نهفته بود واقعاً دیدن داشت! کودکان نشسته بر صندلی خود به شادی و بازی پرداخته و خنده بر لبهایشان نقش بسته بود.
اما آن چیزی که *طعم حقیقی خوشبختی* را با آن حس کردم چیز دیگری بود!
هنگامی که قصد رفتن داشتم، یکی از آن کودکان آمد و پایم را محکم گرفت!
سعی کردم جوری که ناراحت نشود با مهربانی پای خود را از دستانش بیرون بکشم ، اما او درحالی که به صورتم خیره شده بود این اجازه را به من نمیداد!
خود را خَم کردم و خیلی آرام از او پرسیدم: آیا چیزی میخواهی برایت تهیه کنم؟
و آن کودک جوابی به من داد که میخکوبم کرد!!!
... و این جواب همان چیزی بود که *معنای حقیقی خوشبختی* را با آن فهمیدم...
او گفت: میخواهم چهرهیتان دقیق به یادم بماند تا در لحظه *ملاقات در بهشت* شما را بشناسم و در آنجا جلوی * خدا * دوباره از شما تشکر کنم!
💦❄️⛄️❄️💦
https://eitaa.com/yasegharibardakan
جایی میان قلب هست
که هرگز پر نمیشود یک فضای خالی
و حتی در بهترین لحظهها
و عالیترین زمانها
میدانیم که هست بیشتر از همیشه
میدانیم که هست جایی میان قلب هست، که هرگز
پر نمیشود
و ما
در همان فضا
انتظار میکشیم و
انتظار میکشیم...
👤 #چارلز_بوکوفسکی
🌸https://eitaa.com/yasegharibardakan
🌷الـــهي امروزتـــون پر از بهترينها
❄️و غــرق خوشبختی باشيد
🌷الهی بی دلیل دلِ مهربونتون شاد بشه
❄️الهی کاراتون راس و ريس بشه
🌷الهی از خزان غیب خدا
❄️روزی فراوان به شما برسه
🌷الهی تنتون سالم و عاقبتتون بخیر باشه
❄️🌷شروع هفته تون عالی🌷❄️
🌸🍃https://eitaa.com/yasegharibardakan
لطفا کانال مجمع رو به دوستانتان معرفی کنید :
https://eitaa.com/yasegharibardakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌پاسخ ۱۰ شبهه حجاب در ۵دقیقه❌
۱.اگر حجاب را آزاد می کردید؛ اینقدر بی حجابی نمیشد.
۲.بجای گیر دادن به موی دختران به اختلاسگران گیر بدید.
۳.من نمیپوشم ؛ تو نگاه نکن
۴.دلت پاک باشه ، ظاهر مهم نیست
۵.بدن خودمه ؛ به بقیه ربط نداره
۶. یک تار مو چه مشکلی ایجاد میکنه
۷.خیلی مردم حجابو نمیخان ؛ پس قانونشو بردارید
۸. فایده حجاب برای زنان چیست
۹.یک زن شوهردار دوست دارد همکار شوهرش زن بی حجاب باشد یا بد حجاب؟
۱۰.چرا دشمنان ایران و شبکه های خارجی دنبال حذف حجابند؟
⭕️(هدف از بی حجابی چیست)⭕️
⛔️(پاسخ: مرتضی کهرمی ) ⛔️
#حجاب #حجاب_اجباری #کهرمی
https://eitaa.com/yasegharibardakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️فلسفه دو برابر بودن دیه مردان نسبت به زنان چیست ؟
⁉️ آیا بیشتر بودن دیه مردان به معنای برتری آنان بر زنان است ؟
انتشار حداکثری با شما ✅
https://eitaa.com/yasegharibardakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️مگر خداوند به عبادت انسان نیاز دارد که او راخلق کرد تا عبادتش کند؟!
انتشار حداکثری با شما ✅
🇮🇷https://eitaa.com/yasegharibardakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چطوری یکیو نمازخون کنیم؟
این قاعده طلایی یادتون باشه
تا خوبها خوبتر نشوند
بدها خوب نمیشوند ...
انتشار حداکثری با شما ✅
https://eitaa.com/yasegharibardakan
✨﷽✨
🔴هیچوقت تو زندگیهاتون خدا رو فراموش نکنید
✍️حجت الاسلام ﻗﺮﺍﺋﺘﯽ: ﭼﺮﺍ ﺑﻌﻀﯽ آدمﻫﺎ ﺑﺎ ﮐﻮﭼﮏﺗﺮﯾﻦ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﺗﻮ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﻣﯽﺷﻦ، ﺍﻣﺎ ﯾﻪ ﺳﺮﯼ ﻫﺮ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﺩﻟﺸﻮﻥ ﻣﯽﺧﻮﺍﺩ ﻣﯽﮐﻨﻦ ﻭ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﻫﻢ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ؟ ﭘﺲ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﺧﺪﺍ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟! ﺁﺩمها ﺳﻪ ﺩﺳﺘﻪﺍﻧﺪ: ﻋﯿﻨﮏ؛ ﻣﻠﺤﻔﻪ؛ ﻓﺮﺵ؛ ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮏ ﻟﮑﻪ ﭼﺎﯾﯽ ﺑﻨﺸﯿﻨﺪ ﺭﻭﯼ ﻋﯿﻨﮑﺖ، "ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ" ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ "ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ" ﮐﺎﻏﺬﯼ ﭘﺎﮎ ﻣﯽﮐﻨﯽ! ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﮑﻪ بنشیند ﺭﻭﯼ ﻣﻠﺤﻔﻪ، ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯼ "ﺳﺮ ﻣﺎﻩ" ﮐﻪ ﻟﺒﺎﺱﻫﺎ ﻭ ﻣﻠﺤﻔﻪﻫﺎ ﺟﻤﻊ ﺷﺪ، ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺎ "ﭼﻨﮓ" (مثل ﺯﻣﺎﻥ ﻗﺪﯾﻢ) ﻣﯽﺷﻮﯾﯽ! ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﮑﻪ ﺑﻨﺸﯿﻨﺪ ﺭﻭﯼ ﻓﺮﺵ، ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯼ "ﺳﺮ ﺳﺎل"، ﺑﺎ "ﺩﺳﺘﻪ ﺑﯿﻞ"ﺑﻪ ﺟﺎﻧﺶ ﻣﯿﺎﻓﺘﯽ!
ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺑﻨﺪﻩﻫﺎﯼ مؤﻣﻨﺶ ﻣﺜﻞ ﻋﯿﻨﮏ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﯽﮐﻨﺪ. ﺑﻨﺪﻩﻫﺎﯼ ﭘﺎﮎ ﻭ ﺯﻻﻟﯽ ﮐﻪ ﺟﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﻭﯼ ﭼﺸﻢ ﺍﺳﺖ، ﺗﺎ ﺧﻄﺎ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﺣﺎﻟﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ (ﻭ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﻭ ﺧﻔﯿﻒ). ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻌﺶ ﺗﻨﺒﯿﻪ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﺁﻥ ﻫﻢ ﺑﺎ ﭼﻨﮓ! ﻭ ﺁﻥ ﮔﺮﺩﻥﮐﻠﻔﺖﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﺩ ﺗﺎ ﭼﺮﮎﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺟﻤﻊ ﺷﻮﺩ; (ﻗﺮﺁﻥ ﮐﺮﯾﻢ: ﻣﺎ ﺑﻪ ﮐﺎﻓﺮﺍﻥ ﻣﻬﻠﺖ ﻣﯽﺩﻫﯿﻢ ﺗﺎ ﺑﺮ ﮐﻔﺮ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﯿﺎﻓﺰﺍﯾﻨﺪ) ﻭ ﺳﺮ ﺳﺎﻝ (ﯾﺎ ﻗﯿﺎﻣﺖ، ﯾﺎ ﻫﻢ ﺩﻧﯿﺎ ﻭ ﻫﻢ ﻗﯿﺎﻣﺖ) ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺍﺯ ﺷﺮﻣﻨﺪﮔﯽﺷﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﯽﺁﯾﺪ. وقتی کاری انجام نمیشه، حتما خیری توش هست. وقتی مشکل پیش بیاد، حتما حکمتی داره. وقتی تو زندگیت، زمین بخوری حتماً چیزی است که باید یاد بگیری.
وقتی بیمار میشی، حتماً جلوی یک اتفاق بدتر گرفته شده. وقتی دیگران بهت بدی میکنند، حتماً وقتشه که تو خوب بودن خودتو نشون بدی. وقتی اتفاق بد یا مصیبتی برات پیش میاد، حتماً داری امتحان پس میدی. وقتی همه درها به روت بسته میشه، حتماً خدا میخواد پاداش بزرگی بابت صبر و شکیبایی بهت بده. وقتی سختی پشت سختی میاد، حتماً وقتشه روحت متعالی بشه. وقتی دلت تنگ میشه، حتماً وقتشه با خدای خودت تنها باشی. دوستان خدا خیلی بزرگه، هیچوقت تو زندگیهاتون خدا رو فراموش نکنید، فقط و فقط به خدا توکل کنید.
💦❄️⛄️❄️💦https://eitaa.com/yasegharibardakan
روزی زنی روستائی که هرگز حرف دلنشینی از همسرش نشنیده بود، بیمار شد. شوهر او که راننده موتور سیکلت بود و از موتورش براى حمل و نقل کالا در شهر استفاده مىکرد براى اولین بار همسرش را سوار موتورسیکلت خود کرد. زن با احتیاط سوار موتور شد و از دست پاچگی و خجالت نمی دانست دست هایش را کجا بگذارد که ناگهان شوهرش گفت: «مرا بغل کن.»
زن پرسید: «چه کار کنم؟» و وقتی متوجه حرف شوهرش شد ناگهان صورتش سرخ شد. با خجالت کمر شوهرش را بغل کرد و کم کم اشک صورتش را خیس نمود. به نیمه راه رسیده بودند که زن از شوهرش خواست به خانه برگردند.
شوهرش با تعجب پرسید: «چرا؟ تقریبا به بیمارستان رسیده ایم.»
زن جواب داد: «دیگر لازم نیست، بهتر شدم. سرم درد نمی کند.»
شوهر همسرش را به خانه رساند ولى هرگز متوجه نخواهد شد که گفتن همان جمله ى ساده ى «مرا بغل کن» چقدر احساس خوشبختى را در قلب همسرش باعث شده که در همین مسیر کوتاه، سردردش را خوب کرده است.
عشق چنان عظیم است که در تصور نمی گنجد. فاصله ابراز عشق دور نیست. فقط از قلب تا زبان است و کافی است که حرف های دلتان را بیان کنید.
https://eitaa.com/yasegharibardakan
عارفانه
به عکسهای خودم خیرهام، کدام منم؟
زمانه، خاطرههای مرا کجا برده؟
https://eitaa.com/yasegharibardakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قابل توجه عزیزان شرکت کننده در کلاس مداحی مجمع
#با_پیرغلامان
#اختصاصی_کانال
🔖توصیه«حاج #محسن_طاهری»
از پیرغلامان آستان حسینی
به مداحان جوان
🎗او آگاه است که ما با که معامله میکنیم..
☘️نیت ما برای او شفاف است..
|#ستایشگران_خورشید
https://eitaa.com/yasegharibardakan
#پروانه ای دردام عنکبوت
# نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۱۷ 🎬
ابواسحاق به سمت ماامد عماد ولیلا ازترسشان به دوطرف من چسپیده بودند,قلبم شکست اخر درعین بی پناهی ,تکیه گاه دیگری شده بودم.
باخود فکرکردم اگر خواهروبرادرم دلشان به من خوش است پس بگذاراین دلخوشی کوچک راازانها نگیرم ,میباید هرگز خودرانشکنم وخودرا ضعیف نشان ندهم تا این کورسونور امید دردل این بیچاره ها خاموش نشود.
اهسته گفتم:عماد,لیلا,اصلا نترسید....همراه من بیایید...
حرفی رابه بچه ها میزدم که خودم خیلی اعتقادی نداشتم اخه تمام وجودم مملوازترس واضطراب بود اما توکل کردم برخدایم ,همانکه بنده نوازاست ومن هم تازه بااین خدای مهربان ودین زیبایش,کاملترین دین دنیایش, اشنا شده ام....
باهم از درخانه بیرون رفتیم,اولین چیزی که توجهم راجلب کرد ,لبخند تمسخرامیز ابوعمر بود ونگاه پیروزمندانه ی خاله هاجر,خدای من اینها چه حقیرند که راضی وخشنودند از حقارت همسایگانی که تاچندی قبل عمووخاله ,صدایشان میکردند...
کوچه ومحله ,مملواز دختران وزنان وکودکان ایزدی بود که به اسارت داعشیها درامده بودند,اهسته به عماد ولیلا گفتم:اصلا نترسید,ببینید ما تنها نیستیم ,توکل کنیدبه خدا...عماد که باز اشکهایش جاری شده بود وبی صدا گریه میکرد خودش رامحکم تر به من چسپانید وبا پاهای کوچکش,قدمهای بزرگی برمیداشت تا مبادا از خواهرانش جدا شود...برادرکم انگار عمق خباثت این شیاطین داعشی راخوانده بود وضمیر ناخوداگاهش از خطری دیگر اگاهاش میکرد ,که حتی نمیخواست قدمی از من دور شود.
ازمحله ی ایزدیها خارجمان کردند وهمه رابه صف نمودند تا ماشینهایشان برای تحویل برده هایشان برسد...
بالاخره امدند دوتا ماشین ,یه تیوتای مسافری بایک بنز باری از راه رسید...
ازجلوی صف همهمه ی زنانی رامیشنیدم که گریه وآه وناله والتماسشان باهم قاطی شده بود.
لیلا:سلما چه خبره چکارمیکنن؟؟
نمیدانم عزیزم ,صبرکن ببینیم این خبیثان باز چه نقشه ای درسردارند.
#ادامه_دارد ...
💦⛈💦⛈💦⛈
#پروانه ای دردام عنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۱۸ 🎬
خدای من, پسربچه هایی را که ازسه سال بالاترداشتند ازخانواده شان جدا وسوار تویوتا میکردند,یعنی چه هدفی ازاینهمه خباثت دارند؟؟
محکم عماد راچسپیدم وسعی کردم زیر چادرم پنهانش کنم,اخه این طفل معصوم کشش,اینهمه زجر راندارد,اول که کشتن پدرومادرش درجلوی چشمانش وحالا جدایی....
عمادهم که انگار احساس خطر میکرد,هیچ صدایی ازخود درنمیاورد وتاجای ممکن خودرا درپناه چادر خواهرک بیچاره اش پنهان نموده بود.
داعشی حرامی به سمتم امد انگار برامدگی جسم نحیف عماد را دیده بود ,با قنداق تفنگش برسر ورویم میزد وناسزا میگفت ودریک آن دستان لرزان برادرم از دستان بسته ام ول شد...
عمادرا سمت خودکشید ,لیلا بااشک وناله التماسش میکرد که عمادرانبرد.. اما ان حرامی تفنگ رابالا برد که برفرق لیلا فرود اورد,خودم رامیان داعشی ولیلا انداختم,تفنگ به پیشانی ام خورد وگرمی خون را روی صورتم احساس کردم اما ازپا ننشستم ودست عماد را گرفتم وفریاد زدم:پسرم است ,عزیزم است,تورا به خدایی که میپرستید رحم کنید اورا ازمن جدا نکنید...
التماسهای من انگاراین حیوانات خون آشام را جری تر کرده بود دوباره به سمتم هجوم اورد ومشت ولگد حواله ام کرد....کاش میزد اما عماد رانمیبرد.
عماد ازچهار گوشه ی چشمش اشک میریخت,انگار میخواست چیزی بگوید اما نمیتوانست....
#ادامه_دارد ..
💦⛈💦⛈💦⛈
#پروانه ای دردام عنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت ۱۹ 🎬
داعشی با زور وتحکم دست عماد راکشید ,خدای من عماد نمیتوانست حرف بزند,تا جایی که ما درپیش چشمش بودیم مدام گریه میکرد ومیخواست چیزی بگوید که نتیجه ی تلاشش صدای خرخری نامشخص ازگلویش بود,خاک برسرم بچه لال شده بود😭😱
حالا که دقیق میشوم میبینم از زمانی که سربریده پدرومادرم را دید هیچ حرفی نزد ومن فکرمیکردم که شوکه شده,وای من برادرکم قدرت تکلمش رااز دست داده بود والان هم کشان کشان به دنبال کفتاری بی دین کشیده میشد😭😭
عماد رابردند ومن ,هیچ کار نتوانستم بکنم.لیلا هم حالش بدتراز من بود....اخر به کدامین گناه اینچنین عقوبتی نصیبمان شد؟!
بعدازجدا کردن بچه ها از خانواده شان مارا سوار بنز باری کردند وهرداعشی کنار اسیرانی که صید کرده بود ایستاده بود واسیران هم کف کامیون نشسته بودند.
نمیدانستم مارابه کجا میبرند,لیلا خیلی بی قراری میکرد وحتی یکبار دست برد به درز روبنده اش ومن سریع متوجه شدم که قصدش چیست,مچ دستش راچسپیدم وگفتم:نه نه لیلاجان,خواهرگلم ,پدرگفت اخرین راه,ما هنوز نمیدانیم اخر این راه کجاست ما باید به اینده امیدوارباشیم ,باید اگرشد خودراازچنگال این دیوصفتان برهانیم ودنبال عماد بگردیم,عماد به مااحتیاج دارد....شاید عماد راهم بیاورند ان جایی که مارامیبرند...بااین حرفها لیلا راکمی ارام کردم اما دل خودم بیقراره بیقراربود....
الهی ای بزرگ پروردگار هستی ,تورا به جان پیامبرت محمدص که اینقدرمظلوم شده که اینان ازنامش برای دنیای خودشان وکشتن انسانهای دیگر استفاده میکنند,قسمت میدهم ,مارا درپناه خود نگهدار ومراقب عمادم باش....
#ادامه_دارد ..
💦⛈💦⛈💦⛈
📸 گزارش تصویری از مراسم جشن مبعث پیامبر اکرم ص و گرامیداشت ایام الله دهه مبارک فجر.... (بخش دوم)
👇👇👇