#حدیث_بزرگان
✍ #امام_کاظم علیه السلام:
✨ اَلْمُؤْمِنُ قَلیلُ الْکَلامِ کَثیرُ الْعَمَلِ، وَ الْمُنافِقُ کَثیرُ الْکَلامِ قَلیلُ الْعَمَلِ
✨ مؤمن کم حرف و پر کار است و منافق پر حرف و کم کار
📚 تحف العقول، صفحه ۳۹۷
https://eitaa.com/yasegharibardakan
حضرت علی علیه السلام :
مَن تَوکَّلْ علَی المالِ ⇦ *ذَلَّ* :
کسی که به مال توکل کرد ، ذلیل شد.
مَن تَوکَّلْ علَی الْعِلمِ ⇦ *ضَلَّ* :
کسی که به علم توکل کرد ، گمراه شد.
مَن تَوکَّلْ علَی العَقْلِ ⇦ *زَلَّ* :
کسی که به عقل توکل کرد، لغزید.
مَن تَوَکَّلْ علَی اللهِ ⇦ *ظَلَّ* :
کسی که به خدا توکل کرد ، سایه بانی یافت.
https://eitaa.com/yasegharibardakan
s135.mp3
زمان:
حجم:
1.67M
#حسادت_فرزند_اول
🌸 پاسخ استاد پوراحمد👆👆
سوال👇👇
#حسادت_فرزند_اول
سلام وعرض ادب خدمت استاد پوراحمد
سوال من در مورد فرزد اولم هست و تغییر رفتاری که بعد از بدنیا اومدن خواهرش کم کم شروع شد. من یه پسر 3سال ونیم ویک دختر 1سال و8ماهه دارم بااینکه خیلی از بدنیا اومدن دخترم مراقب رفتار ومحبتمون به پسرم بودیم و سعی کردیم توجه و محبتمون نسبت به پسرم کم نشه اما پسرم کم کم شروع به ناخن جویدن کرد و بعد از مدتی یه کاره جدید یاد گرفته و حالا زبونشو میجوه جوری که خون میفته وانگار لذت میبره از خون افتادن زبونش و خوشحالش میکنه بادستمال پاک میکنه ومیگه ببین چقد خوبه داره خون میاد و به همه نشون میده که خیلی هم عصبیه ،و مشکل دیگه ای هم که هست اینکه به پدرش خیلی وابستس و پدرشو ول نمیکنه، از بچگیش باهمه خیلی غریبی میکرد و بغل هیچکس نمیرفت .
خواهش میکنم منو راهنمایی کنید ممنون
روانشناسی_اسلامی_خانواده
کانال_تربیتی_همسران_خوب
محسن_پوراحمد_خمینی
https://eitaa.com/yasegharibardakan
5.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شوهرش بده :)
استاد قرائتی
طنز
https://eitaa.com/yasegharibardakan
AudioLabهمسرم پشت سرم حرف میزنه_08-01-24_19-41-38-361.mp3
زمان:
حجم:
3.22M
3 راهکار استاد حسینی به این خانم👇
🪴
آقای حسینی میدونم خیلی عجله دارم برابهبودزندگیم یک مشکلی که داره داغونم میکنه اخلاق خبرچینی شوهرمه که هراتفاقی توزندگی حرف خوب بدهرچی که هست میره به پدرومادر میگه امشبم اتفاقی پسرم شنیده که میگفته پول ندادم کمرم دردمیکنه نمیتونم کارکنم ولی زنم مدام ازم پول میخوادواینومیخوادواونومیخواد حالم واقعا بده 😭😭😭که واقعا من اصلااینطوری نیستم وقتی حالش خوبه بهم میگه توخیلی خوب وقانعی که بااین موقعیت من سازگاری وتونستی بمونی من چکارکنم آقای حسینی شوهرم مشکل اعصاب داره داروهم میخوره وبچه آخری وبه اصطلاح بچه ننه مشکل دوقطبی هم داره. منهم داره مثل خودش میکنه
جواب این پیام را در ویس بالا بشنوید⚘️
https://eitaa.com/yasegharibardakan
طبیبانه
📸 دلایل خوابرفتن دستوپاها چیست و چه باید کرد؟
https://eitaa.com/yasegharibardakan
دقت کردید امسال
بعد افطار چهارشنبه سوریه
بعدش سحری
چند روز بعدهم، بعد افطاری و سحری تحویل ساله
فردای شب قدر هم سيزده بدره
من همین الان دارم تسمهتایم پاره میکنم😂
https://eitaa.com/yasegharibardakan
در این شهر یک نفر هست که بیاندازه هوای تو را کرده... 🙂
#امام_زمان ♥️
https://eitaa.com/yasegharibardakan
زشت است آدم جلوی امامش کم بیاورد
و بگوید ازم بر نمیآید
آن وقت امام زمان نمیگوید این همه سال
صبح تا شب داشتی دعای فرج میخواندی
بهتر نبود کنارش میرفتی کار هم یاد میگرفتی
که وقتی آمدم عصای دستم باشی؟
#امام_زمان ♥️
https://eitaa.com/yasegharibardakan
2.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گشت ارشاد توی هند این شکلیه ها😁
پلیس های هند دارن مردانی که رفتن توی واگن خانم ها رو به راه راست هدایت میکنن...😂😂😂😂
https://eitaa.com/yasegharibardakan
#پروانه ای در دام عنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۵۳ 🎬
جلوی پایگاه داعش ازماشین پیاده شدیم,کوله ام راداخل ماشین گذاشتم,فیصل خواب بود,ناریه درهای ماشین راقفل کرد وگفت:این حالا حالاها خواب است ,اصلا بیشترعمرش دراین شهر راعقب همین ماشین خواب بوده😄
داخل پایگاه شدیم,به محض اینکه ناریه وارد اتاق مسوول پایگاه شد,مردک داعشی ازپشت میز به احترام ناریه بلندشد انگار ناریه واقعا سرشناس بود ومن اشنایی بااو رافقط وفقط ازالطاف خدا وعنایت مولاعلی ع میدانستم.
داعشی:سلام ام فیصل...پسرک مجاهدت کو؟بفرمایید بگویم پذیرایی بیاورند,قهوه که میخورید؟
ناریه با تحکمی درصدایش خیلی جدی گفت:نه برادر,برای خوردن قهوه نیامده ام,دنبال پسر این خواهرمجاهدهستم,چندین روز است گم شده وهرچه تلاش کرده پیدایش نکرده,گفتم شاید اینجا باشد...
داعشی:همانطور که خودتان میدانید اینجا فقط یک کلاس وخوابگاه برای بچه ها است,عمده بچه هایی که پیدامیکنند رابه اردوگاه تموز,میبرند.
نشانی خاصی دارد؟
ناریه:نامش عماد است وگویا لال است,نزدیک چهارسال دارد..
داعشی دستی به ریشش کشید وگفت:ده ,دوازده تا چهارساله اینجا هست که ازبلبل بهترچهچه میزنند ونام هیچ کدامشان عمادنیست وهمه شان از بچه های,هم قطاران خودمان هستند,بچه ای که نتواند خودش رامعرفی کند ,احتمالا به اردوگاه وقسمت اسیران جنگی میبرندشان....
دلم هرری,ریخت پایین ,این یعنی ,عماد اینجا نیست...خدای من نام اسیران جنگی؟؟؟برای پسربچه های چهارپنج ساله زیادی بزرگ است.
ناریه خداحافظی کرد وباهم سوار ماشین شدیم.
ناریه:نگران نباش ام عماد...اردوگاه را اشنایی کامل دارم,اخه من وفیصل انجا یک اتاق داریم,اخه با بمباران گاه وبیگاه شهر,اردوگاه امن تراست.بازهم میگویم اگر عماد زنده باشد وبا ماموران حکومت برخورد کرده باشد,حتما الان سالم وسرحال در اردوگاه است.
ماشین وارد خیابان اصلی شد,نگاهی به فیصل کردم,بچه مثل فرشته ها خواب بود,درست است که پدرش داعشی خبیثی بوده ومادرش هم به داعش خدمت میکرد,اما خودش بچه بود,مثل عماد,گناهی نداشت وازهمه ی اینها گذشته اگر عمادراپیدا میکردم,باعث وبانیش همین فیصل کوچک بود.
درهمین افکاربودم که ناریه روبه من گفت:از لهجه ات مشخص است ازعربهای عراق هستی,من که گفتم ازعربستان امدم تو مال کجایی؟نام شوهرت چیست وکجا شهیدشده؟اگر از نیروهای نام نویسی شده عراق قبل ازورود داعش به موصل باشد شاید بشناسمش امااگر ازنیروهای مردمی که باورود ما به موصل,به داعش پیوسته اند,چون سازمان دهی نشدند,احتمالا ناشناس است...
ناریه دید جوابی ندادم دوباره نگاهی به من کرد وگفت:نام شوهرت چیست؟
#ادامه دارد....
💦⛈💦⛈💦⛈