🦋ای در دام عنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۹۰ 🎬
درست میدیدم علی بود .
ازنگاه خیره خودم خجالت کشیدم ,سرم را انداختم پایین وگفتم:علی اقا شما اینجا چه میکنید؟شما فرشته نجات من شدید.
علی با همون لبخند مهربون همیشگیش گفت:داستانش مفصله,سرفرصت برات تعریف میکنم ,عماد کجاست؟
اشاره کردم به ماشین
علی به سمت ماشین ناریه رفت وگفت:تواین جهنم بااین صداها هنوز مثل فرشته خوابیده.......داخل ماشین شد وگفت :سوار شو ,باید این ماشین راسرجاده اصلی بگذاریم تا بتونن جسد راپیدا کنند,وقتی دیدم ماشین شما ایستاد ،ماشین خودم را خیلی بالاتر پارک کردم تااینجا پیاده امدم تا این زنک متوجه حضورم نشه.
اشاره کردم به ناریه وگفتم:شاید نمیخواست بکشتم....
علی:اگه یک لحظه دیرتر شلیک کرده بودم ,کشته بودت,اینا بس که جنایت کردند,کشتن شما براشون ارزش کشتن یه پشه هم نداره,خودت را ناراحت این جونورها نکن ,سوار شو تا کنار ماشین,وقت میگذره...
کنار ماشین علی پیاده شدیم عماد رابغل کردم وسوار ماشین علی شدیم .عماد بیدارشد وبادیدن علی خیلی خوشحال شد,انگار خدا رابهش داده بودند,هی میخواست چیزی بگه اما نمیتونست ,علی گونه اش رابوسید وگفت:فلفل زبون,چرا شیرین زبونی نمیکنی هااا
اهسته اشاره کردم به علی وبهش فهموندم که عماد لال شده,علی زد روی پیشونیش وبه فکر فرو رفت.
وقتی حرکت کردیم ،چشمم افتادبه اشعه های,طلایی خورشید که به من چشمک میزد ,یاد وقتی افتادم که با ناریه داخل نخلستان شدیم,فکر میکردم من طلوع خورشید رانمیبینم ,اما برعکس شده بود وناریه طلوع خورشید را ندید.
روکردم به علی وگفتم:چه طور منو پیداکردید؟چرا قیافه تان ,اینقدر تغییرکرده؟
علی:حالا بماند...بعدا مفصل میگم ,حالا توسوال من راجواب بده...اگه قیافه ام تغییرکرده ازکجا شناختیتم؟؟
روم نشدبگم اگه چشمهای مهربان تورا بین هزاران چشم ببینم بازهم تشخیصش میدم وگفتم:خوب از بچگی باهم بودیم ,دخترخاله ات هستم دیگه....اگه صدسال دیگه هم میدیدمت وموهاتم ریخته بودند و...بازم میشناختمت....
یکدفعه یاد فیصل افتادم ...
من:علی اقا,تکلیف فیصل چی میشه؟میشه من برم بیارمش پیش خودمون؟
علی:نه نه...برگشتن توبه اردوگاه اصلا ,صلاح نیست همین الان دنبال ام فیصل میگردند اخه دوتا داعشی گفتند دیشب بعدازنماز,ناریه با ماشینش چندتا مرد روبسته را برده داخل شهر والان به ناریه مشکوک شدن ووقتی ناریه به چنگشون نیافته ,رفیقش رامیگیرن...اگه توبری مطمینا گیرمیافتی...من خودم یه فکری به حال فیصل میکنم.
باخودم فکر کردم مگه علی شیعه نیست؟مگه برعلیه داعش نمیجنگه؟چرا اینقدر راحت حرف میزنه ,انگار یکی از مقامات داعش هست....
روم نمیشد هی,سوال بپرسم اما نمیدونستم که مقصدمان کجاست که خود علی گفت:....
#ادامه_دارد ..
💦⛈💦⛈💦⛈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قربون تو و چادرت و روبندت و پستونکت برم من😁😁😁😘😘😘
🔴https://eitaa.com/yasegharibardakan
📸 سفره افطاری باصفا در بینالحرمین
https://eitaa.com/yasegharibardakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واکنش آقا به درخواست افطاری یکی از حاضرین در جلسه خارج فقه😃
https://eitaa.com/yasegharibardakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حقیقت ماجرای درگیری پلیس و تجمع کنندگان خیابان پاستور
پیرمرده چه کلهای میزنه تو صورت پلیس 😨 اون پسر جوون که سرش آسیب دیده بود داره فن کشتی میزنه به پلیس. چقدر دلم سوخته بود برای این دوتا وقتی عکساشونو دیدم...
هرجای دنیا با پلیس اینطوری برخورد کنن زنده نمیمونن...
اینم دقت کنید، جلوی نهاد ریاست جمهوری از امنیتیترین نقاط کشور هستش و پروتکلهای امنیتی ویژهی خودش رو داره، برای نیروی امنیتی مهم نیست چهکسانی و بخاطر چه موضوعی تجمع کردن، اگه حرکات ضد امنیتی انجام بدن به شدت باهاشون برخورد میشه. اگه این تجمع جای دیگری بود احتمال زیاد اتفاقی نمیفتاد. 👇👇👇
https://eitaa.com/yasegharibardakan
َ
محدودهی پاستور مهمترین محدوده امنیتی کشور هستش. همه مسئولان ردهاول مملکتی اونجا هستن. این سمت نهاد ریاست جمهوریه، اون سمت بیت رهبریه، اون طرف شورای امنیتملیه، شورای نگهبانه و....
اونجا قطعا ضریب امنیتی چندبرابر جاهای دیگهس و طبیعتا برخورد با موارد ضدامنیتی شدیدتره. همه کشورها این نقطههای متمرکز امنیتی رو دارن که بسیار حساسه مثلا
کاخ سفید در واشنگتن
کاخ کرملین در میدان سرخ مسکو
کاخ الیزه در پاریس
کاخ باکینگهام در لندن و ...
و خب طبیعی هست ضریب امنیتی تو این نقاط خیلی بالاتر هست.
تو این مناطق قطعا هر حرکتی ضدامنیت تشخیص داده بشه برخورد میشه.
ما رفقامون چندسال قبل تو اردوی جهادی نزدیک یک پادگان نظامی هلیشات بلند کردن، پدافند باموشک زدش😂😱 اینجا که دیگه همه چیز متفاوت هست. یکی بیاد داد و بیداد کنه هم مشکل ایجاد میشه. یعنی اگر نیروی امنیتی حس کنه یک فعل ضدامنیتی انجام شده سریع وارد عمل میشه. تو این تجمع هم همین شده. حرکات و افعال مردم ضد امنیتی تشخیص داده شد. راه رو بستن، بلندگو گرفتن دستشون، فیلمبرداری از اون مکان کردن، با حرف پلیس توجهی نکردن و کارهای دیگه. برای نیروی امنیتی مهم نیست موضوع حجابه یا چیز دیگه، وظیفهش هست برخورد کنه. وگرنه پلیس کاری به کسی نداره. کما اینکه خیلی وقتها جلوی پاستور تجمع میشه در سکوت و اتفاقی هم نمیفته. چون مساله ضدامنیتی اتفاق نمیفته
تو فیلم بالا مشخصه مردم نه تنها تذکرهای پلیس رو گوش ندادن بلکه با پلیس وارد درگیری فیزیکی شدن. پلیس اگه برخورد نمیکرد بیعرضه و دستوپاچلفتی لقب میگرفت. یه پلیس رو بگذارید مقتدر بمونه خدایی. پلیس اگه تضعیف بشه، اگه کتک بخوره و کاری نکنه دیگه سنگ رو سنگ بند نمیشه.
https://eitaa.com/yasegharibardakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#30شب30نکته30ثانیه
#رمضان
از مولا امیرالمومنین علیه السلام:
اذا لَم یَکُن ما تُرید فَلا تُبَل ما کُنت
هنگامی که چیزی را خواستی و به آن نرسیدی به هر آنچه هست قانع باش.
روز پنجم.
منبع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🐜 مورچه رو ببین
👌وسط رودخانه روی سنگ گیر کرده، اما خدا براش قایق می فرسته و نجاتش میده.
😭ما تنها نیستیم، ما خدا داریم.
🤲غصه نخور اگر گره افتاده به کارت، خدا به موقعش حلش می کنه.
👈اگر در زندگی مون اهل تقوا و توکل باشیم، خداوند امداد های خاصش رو برا ما اینطوری میفرسته.
🌐
🦋ای در دام عنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۹۲ 🎬
همینطور که پشت سر علی میرفتم ،اهسته گفتم پس الان تو کی هستی؟چی صدات کنم؟
وارد اسانسور شدیم ,علی دکمه طبقه ۴را زد وهمینطور که دماغ عماد را فشارمیداد وباهاش بازی میکرد ,چشمکی به طرفم زد وگفت:خوب معلومه ,من هارون هستم،هانیه خانم گل... ☺️
تمام تنم داغ شد....نمیدانم ازشوق بود یا از ترس اینده ای مبهم وگنگ....
جلوی واحد ۱۵ایستاد ودر راباز کرد...
داخل که شدیم ,بلند بلند شروع به صحبت کرد وگفت:هانیه جان....استراحتی بکن،من شب برمیگردم,رفت طرف اشپزخانه ویک لیوان ابی ریخت خورد ودوباره بیرون زد.
نگاهی کردم به خونه ,اپارتمان جم وجور وتروتمیزی بود,اثاثیه اش کاملا نو وخیلی هم زیبا ,هال واشپزخانه ویک اتاق خواب,همینطور که همه جا را دید میزدم چشمم افتاد به عماد که خیره به تلویزیون بود...
چادرم را دراوردم وخیلی بی صدا عماد رابغل کردم وبوسه ای از گونه اش گرفتم,کاناپه روبروی مبل,نشاندمش وتلویزیون را براش روشن کردم....بمیرم براش که چندین روز اززندگی طبیعی وعادیش وتلویزیون نگاه کردنش ,دورافتاده بود.
رفتم طرف اشپزخانه تا ببینم چی هست برای صبحانه عمادبیارم....
یاد ناریه وچند ساعت پیش افتادم...
#ادامه_دارد ..
💦⛈💦⛈💦⛈
✅ چه وقت باید احساس بزرگی کرد؟
1- هر گاه از خوشبختی کسانی که دوستمان ندارند خوشحال شدیم.
2- هر گاه برای تحقیر نشدن دیگران از حق خود گذشتیم.
3 - هرگاه شادی را به کسانی که آن را از ما گرفته اند هدیه دادیم.
4- هرگاه خوبی ما به علت نشان دادن بدی دیگران نبود.
5- هرگاه کمتر رنجیدیم و بیشتر بخشیدیم.
6- هرگاه به بهانه ی عشق از دوست داشتن دیگران غافل نشدیم.
7- هرگاه اولین اندیشه ما برای رویارویی با دشمن انتقام نبود.
8- هرگاه دانستیم عزیز خدا نخواهیم شد. مگر زمانی که وجودمان آرام بخش دیگران باشد.
9- هرگاه بالاترین لذت ما شاد کردن دیگران بود.
10- هرگاه همه چیز بودیم و گفتیم: هیچ نیستیم ...
🦋ای دردام عنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۹۳ 🎬
صبحانه عمادرا دادم,بعدازنزدیک به یک ماه در خانه ای تنها بودم واحساس ارامش بهم دست میداد اما اینقدر ذهنم مشغول اتفاقات اخیر بود که حس این ارامش برام قابل درک نبود.
هنوز هم بابت کشته شدن ناریه ناراحت بودم اما یک حس درونیم میگفت که بیش ازاین حقش بود ,نمیدونستم سرفیصل چی میاد,درسته پوست وگوشت واستخوانش از وهابیهای سعودی وخونخواران داعش بود منتها هنوز,بچه است گناهی ندارد.
عماد غرق تماشای تلویزیون بود .بهترین موقعیت برای من که یک سرکی به کل اپارتمان بکشم.
هال واشپزخانه اش راکه دیدم ,رفتم سراغ اتاق خواب،یک تختخواب دونفره با میزتوالت و... داخل کمد لباس رانگاه کردم ,چیزی نبود خالی خالی ,گوشه ی اتاق هم دوتا چمدان بسته ,انگار ساکنان خونه قصد سفرداشتند,ازاینکه داخل خونه ای بودم که بهم تعلق نداشت ,احساس بدی داشتم اما وقتی به این فکر میکردم که علی من رااینجا اورده ,احساسم چیز دیگه ای میگفت من به علی وطارق وکارهاشون ایمان داشتم ,میدونستم کاری که خلاف خواست خدا باشه ,محاله انجام بدهند.
دست به چمدانها نزدم چون نمیدونستم واقعا اجازه دارم یانه،از اتاق امدم بیرون ورفتم برای نهار چیزی درست کنم,یخچال خونه برخلاف چمدانهای بسته,پروپیمان بود,مطمینم کارعلی است,دوست داشتم غذای مورد علاقه عماد را بگذارم تا بعدازمدتها دربه دری وزجر وشکنجه, یک امروز احساس راحتی کند وخوش باشد....
نهار که ماهی سوخاری باکلی سیب سرخ شده بود,اماده شد کشیدم داخل ظرف ورفتم که عماد را بغل کنم وبیارم سرمیز تاباهم بخوریم,اخه اولا علی گفته بود باعماد حرف نزنم وصداش نکنم,حتما موردی داشته که تذکر داده وثانیا علی گفت که تا شب نمیاد پس ما نتها باید غذا بخوریم.
همونطور که عماد رابغل گرفتم وبی صدا گونه اش رابوسیدم,گوشی موبایل که علی بهم داده بود زنگ خورد.
#ادامه_دارد ..
💦⛈💦⛈💦⛈
🦋ای در دام عنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۹۴ 🎬
عماد راگذاشتم روی صندلی اشپزخونه وگوشی رابرداشتم:الو...سلام ع...یکدفعه به خودم اومدم ,من نمی بایست اسم علی رابگم
سلام اقا هارون بفرمایید..
علی:هانیه جان نهارتون را بخورید واهسته گفت برو داخل اتاق خواب ,اونجا میتونی راحت صحبت کنی...
همینطور که حرف میزدم رفتم داخل اتاق خواب برای اطمینان در راپشت سرم بستم .
من:الان اتاق خواب هستم چی شده؟
علی:ببین داخل هال واشپزخونه میکروفن کارگذاشتند اما اتاق خواب پاکسازی شده,هرچی میگم گوش کن وبه خاطربسپار ,البته همه اش برای احتیاطه,نترسی هااا
الان غذاتون رابخورید بعداززغروب افتاب اذان را که گفتند باعماد بیا تواسانسور ومستقیم برین زیرزمین ,داخل زیرزمین سمت چپت ردیف اول را نگاه کنی یک بی ام و بارنگ بژ میبینی که روی شیشه ی عقبش پرچم داعش را زدیم, درش بازه وسوییچ روش ,سوار شو ادرس داخل داشتبرد روی جلد بیسکویت سوم هست،خیلی بااحتیاط میای بیرون وبه محل مورد نظر که رسیدی ,سه بار پشت سرهم ،زنگ میزنی بدون فاصله ,اونجا که بری همه چی رامیفهمی...کاری نداری عزیزم؟
با گفتن عزیزم علی...تنم داغ شد وگونه هام گر گرفت ,خیلی دستپاچه گفتم:نه نه ممنون وگوشی راقطع کردم...
تمام تنم غرق عرق بود.
رفتم اشپزخونه,عماد خیره به یکجا نشسته بود ,روی زانوم نشاندمش ولقمه لقمه غذا دهنش کردم,مثل زمانی که پدرم زنده بود.
بعداز نهار ظرفها راشستم عمادرابغل کردم وبردم تواتاق خواب,اینجا ازادانه میتونستم باهاش حرف بزنم,یه بوسه بزرگ ازگونه اش گرفتم وگفتم:عمادم میخوای روی تخت بازی کنی؟عمادباخوشحالی سرش راتکون داد.
من:پس بیا باهم یک حمام دبش وگرم بریم بعدش میایم هرچی دوست داری بازی کن...
بعدازمدتها،فارغ از دنیای بیرون باعماد کلی اب بازی کردیم وخوش گذروندیم اما نمیدونستم این اخرین باری هست که باعماد اینجور خوشم...
#ادامه_دارد ..
💦⛈💦⛈💦⛈
@
🔸 حکم روزه گرفتن کارگر
⁉️ اینجانب کارگر هستم و میتوانم روزه بگیریم؛ ولی کار کردن در ماه رمضان و روزه گرفتن برایم بسیار مشکل است؛ به طوری که کارم را تحت تأثیر قرار میدهد و به اخراجم منجر میشود و دچار مشکل میشوم. لطفاً مرا راهنمایی کنید؟
✅ روزه حتی در فرض سؤال واجب است؛ منتهی هر گاه ادامه روزه مشقت بسیار زیاد داشت، میتوانید روزه را افطار کنید و پس از ماه رمضان قضای آن را بگیرید.
💻https://eitaa.com/yasegharibardakan
#دلنوشته
#سحرششم....
مینویسم برایت از قلبی که لانه همه بیماری های زمین است💔
مینویسم برایت از چشمانی که قلب بیمارم، باران را از او ربوده است🌧
مینویسم برایت از دستانی که حضور در برابرت را نیاموخته است...😔
و تو با این شرح حال هنوز هم
دلبر بی دل باقی نمانده ای💜
آنقدر بزرگی که شرمندگیم ازارت میدهد
آنقدر مهربانی که که سر به زیر افکندنم... شرمسارت میکند
من کج میروم تو شرم می کنی🌱
من خطا می کنم تو حیا می کنی🌱
من عهد میشکنم و تو باز منتظر می مانی🌱
شنیده ام برای خودت نامی را پسندیده ای 🌸
تا هر بار که روی آمدن به سمت آغوشت نداشتم آن را در کف دستانم بگیرم و دستانم را به سویت بالا بیاورم.... 🤲🏻
شنیده ام گفته ای طاقت دیدن شرم مرا نداری❤️
راستی برای چنین دلبری چگونه باید جان داد؟؟
شب، شرم سیاهی تمام عمرم را پشت قشنگ ترین نام تو پنهان میکنم و دل به دل دریا میسپارم🌊
من حتما تطهیر خواهم شد... ☔️
یا اِلهَ العاصین🌻
ای دلبر کسی که جز گناه هیچ ندارد🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#30شب30نکته30ثانیه
#رمضان
از رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم:
حُبُّکَ للشَیئِ یُعمِی و یُصِمّ
عشق آدم را کور و کر می کند.
روز ششم.
منبع
عارفانه
کاری ز دست شعر هایت برنمیآید
وقتی دل معشوق جای دیگری باشد!
#امیرحسین_پورعزیز
┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈
https://eitaa.com/yasegharibardakan
#تجمع_پاستور
#چند_لحظه_تامل
✍ حجتالاسلام حدادپور جهرمی
۱. وقتی شما ثابت در جایی ایستاده باشی و با سر دادن شعار از طریق بلندگو، اسباب اختلال در نظم عمومی فراهم کنی، یک نفر میفرستند تا تذکر بدهد.
۲. وقتی یکی دو بار به شما تذکر میدهند و از شما میخواهند که متفرق شوید. اگر رفتید که هیچ، اما اگر پافشاری کردی و همچنان ایستادی و مدام شعار بدهی، بالاخره به سراغت میآیند.
۳. وقتی آمدند سراغت، و همچنان شما و اطرافیانت شعار بدهی، و صدا به صدا نرسد، حتی اگر به شما دست نزنند، با حالتی که به کسی تعارف میکنی و میخواهی راه را نشانش بدهی، شما را به طرفی راهنمایی میکنند.
۴. در اینجا اگر شما پافشاری کنی و نروی، دستت را میگیرند و میکِشند. اگر رفتی که هیچ، اما اگر نرفتی و او همچنان تو را کشید، اینجا کشمکش شکل میگیرد.
۵. او مأمور است و معذور و دارد کارش را میکند. اما شما چه؟ همان غیرروحانی و درس ناخوانده حوزوی که سالها در مجازی و حقیقی برایت کلاس و دوره امر و نهی گذاشته و گفته اگر امر و نهی نکنی، تو در مقابل تمام خونهای به ناحق ریخته شده انبیا و اولیا مسئولی، تا جایی که حتی گفته همین خودِ تو که امر و نهی نمیکنی، مانع ظهور هستی، آیا دلیل شرعی و قانونی برای متفرق نشدن و همچنان پافشاری کردن و نرفتنت به تو یاد داده؟ اصلا چنین دلیلی وجود خارجی دارد؟!
۶. وقتی دستت خالی است و هیچ حجت شرعی و قانونی برای پافشاری علیه مأمور دولتی و انتظامی نداری، بدترین حالتش این است که با او درگیر شوی و اگر تو را هُل داد، تو هم او را هُل بدهی و با کف گرگی و کَله و حرکت رزمی، مأمور معذور انتظامی را که دارد به وظیفهاش عمل کند، بزنی!!
۷. خب قطعا زورت به آن مأمور نمیرسد و کشمکشی که مسببش بودی، منجر به خونی شدن سر و صورت و محاسن مبارکت میشود. دقیقا آنجاست که خواهران و برادرانی که اطرافت هستند، و از دو ساعت قبلش دوربین به دست، منتظر وقتش هستند، بالاخره وقتش میرسد و از شما در حالات مختلف عکس و فیلم میگیرند و در حسینیه ایتا منتشر میکنند و زمین و آسمان ریسمان میکنند که الا یااهل العالم! ناهی از منکر را زدند! چه نشسته اید که آمر به معروف را مانند مقتدایش حسین علیه السلام در خونش کردند و سرش را شکستند. (حالا همان آمر بزرگوار، حرکت جودو روی مأمور معذور پلیس انجام میداد!)
۸. حالا تصور کنید که اگر از دماغ همان اعزهای خون میآمد که بلندگو دست گرفته بود و شعار سرمیداد، و یا زبانم لال ماموری به طرف بانویی رفته بود که جلوی ماشین مردم ایستاده و به کاپوت آن مشت میکوبید و آن بانو را فقط هل داده بود، و یا بدتر از آن اگر مادری که پوشیه زده و نمیدانم با چه مجوز و یا درایتی با بچه خردسال در بغلش، مشتش را گره کرده و در نزدیک ترین صحنه به کشمکش مردان شعار میداد، زبانم لال اگر مویی از سر آن مادر و فرزند دلبندش کم میشد، چه اتفاقی میافتاد؟
دقت کنید لطفا، سوال حساسی است؛ اولا وایرال کردن آن عکسها در مجازی علی الخصوص حسینیه ایتا چه بازتاب زشت و زننده و منفی داشت؟ ثانیا مسئول آن خون چه کسی بود؟
آیا آن دکتر برادر عزیز غیرمتخصص دینی که گفت مانع ظهوری اگر نهی از منکر نکنی، پیدایش میشود و اصلا خون را گردن میگیرد؟ و یا آن برادران بسیار عزیزی که صندلی گذاشتند و ردیف هم در قم نشستند و بالا و پایین نظام را در مسئله حجاب با شیلنگ چهارده میلی شستند و خشک کردند، گردن میگیرند؟
حاشا و کلا که احدی از آن دلبران حتی به خود زحمت عیادت بدهند! نهایتا خوراک چرب و چیلی علیه نظام پیدا میکنند تا باز هم بکوبند و از احساس غیرت دینی مردم ساده دل نهایت سواستفاده را بکنند.
۹. حالا یک قدم برویم بالاتر. شما تصور میکنید این جماعت اگر کتک خورد، که معتقدم نخورد و فقط متفرق شدند، به فرض اگر کتک خورد و یا همان هایی که برایش زبانم لال گفتم رخ بدهد، دیگر کار تمام است؟! نه به جان عزیزتان. تازه کار حضرات شروع میشود. فاز بعدی را اسمش میگذارند *حرکت آتش به اختیار* و از این عبارت نورانی رهبر حکیم انقلاب سواستفاده میکنند و خودشان به جای نهادهای مربوطه تصمیم میگیرند و به جان مردم میافتند و با به فضاحت کشیدن عبارت *حرکت انقلابی* رأسا به پاکسازی فضای جامعه میخواهند اقدام کنند. چنانچه این را در دهان بعضی خانوادههای شهدا گذاشتند و کلیپش آمد بیرون و گفتند اگر تا تابستان جلوی مردم را نگیرید، با کفن به کف خیابان خواهیم آمد. همین قدر خودسر و تصور فراقانونی و بااعتماد به نفس!
۱۰. بنده همان کسی هستم که از روی تخت بیمارستان در ایام کرونا مقاله فتنه عظمی را نوشتم و خطر واکسن ستیزان را که تندترین شعارها علیه رهبری و بیت حضرت آقا و دلسوزان نظام سرمیدادند، گوشزد کردم. بفرمایید. ملاحظه کنید. دقیقا همان ها دوباره ریخته اند کف خیابان اما ... این اما خیلی مهم است...
ادامه این پست👇
اما با پشتیبانی ادمین های سوپرانقلابی که که فقط یک ردیف صندلی میگذارند و هر کدام یک ربع حرف میزند و سرتاپای نظامرا در قم و در جوار فاطمه معصومه سلام الله علیها میشورد. بعدش مردم فقط بغض کنند و بگویند اللهم عجل لولیک الفرج؟ فقط مشت گره کنند و بگویند مرگ بر اسراییل؟ بعدش دست اهل و عیال را بگیرند و بروند صفائیه و یک فلافل دو نان بزنند؟ خرسند باشند که چقدر قشنگ حرف زدید؟
قطعا از این خبرها نیست. بلکه زن با بچه ای که در بغل دارد، هم جلوی مأمور دولت و نیروی انتظامی میایستد و جیغ و داد و شعار میدهد و هم جلوی چند تا سلیطه پاچه پاره که یادش رفته قلاده را به جای دهان سگش به دهان کثیف خودش بزند میایستد و با خوش خیالی نهی از منکرش میکند! آن بانوی عزیز با بچه شیرخوار در بغل، همان که شما یک عالمه حرفهای نسنجیده به خوردش دادید، هر اتفاقی برایش بیفتد، میگذارد پای روضه رباب و علی اصغر شش ماهه! جواب این کج فهمی را چه کسی میدهد؟ جواب شکسته شدن قبح نیروی انتظامی و ماموران دولتی در چشم و اذهان امت را چه کسی میدهد؟ میدانید بازی را که شروع کردید، تهش کجاست؟ اصلا متوجهید که سر از چه هرج و مرجی درمیآورد؟
خدا به دادتان برسد
من با آن کسانی که تجمع کردند و نظم عمومی را بهم ریختند و فورا از خودشان عکس گرفتند و فرستادند فضای مجازی، با آنان صحبتی ندارم. روی سخنم با پشت پردههایی است که اگر گناهشان بیشتر از اتاق فکر سران فتنه و ایادی و عوامل شورش ززآ نباشد، کمتر نیست. خود دانید.
#عقلانیت_دینی
#تفسیر_به_رای_ممنوع
#دمیدن_بر_آتش_زیر_خاکستر_ممنوع
#تشویش_اذهان_عمومی_ممنوع
#تحریک_احساسات_پاک_دینی_مردم_ممنوع
#افراط_و_تفریط_ممنوع
#مراقب_دینتان_باشید
#لطفا_نشر_حداکثری
✍ کانال #حدادپور_جهرمی
@Mohamadrezahadadpour
ریمیکس نهایی بیدارش باید پاشم برخیز ای برادر_۲۰۲۲_۱۲_۱۲_۲۳_۰۰_۵۶_۷۳۱.mp3
2.64M
زنگ بیدار باش سحر برای اونایی که نمیشه بیدارشون کرد😁😂
۲ دقیقه و ۴۴ ثانیه.
🎋ای جاااانم👏😂👏
https://eitaa.com/yasegharibardakan