eitaa logo
مجمع عاشقان بقیع اردکان
4هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
35 فایل
مجمع عاشقان بقیع اردکان اردکان ، خیابان مطهری جلسات هفتگی: جمعه شب ها، با سخنرانی سخنرانان توانا و مداحی مداحان اهل بیت از استان وکشور، آموزش مداحی ارتباط با مدیران کانال @Maa1356 @h_ebrahimian
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت پنجم قصه دلبری وقتی برگشت پیغام داد می خواهد بیاید خواستگاری. باز قبول نکردم. مثل قبل عصبانی نشدم، ولی زیر بار هم نرفتم. خانم ابویی گفت: «دوسه ساله این بندۀ خدا رو معطل خودت کردی! طوری نمی شـه که! بذار بیاد خواسـتگاری و حرفاش رو بزنه!» گفتم: «بیاد، ولی خوش بین نباشه که بله بشنوه!» شب میلاد حضرت زینب مادرش زنگ زد برای قرار خواستگاری. نمی دانم پافشاری هایش باد کله ام را خواباند یا تقدیرم؟ شاید هم دعاهایش. به دلم نشسته بود. با همان ریش بلند و تیپ سادۀ همیشـگی اش آمد. از در حیاط که وارد خانه شد، با خاله ام از پنجره او را دیدیم. خاله ام خندید: «مرجان، این پسره چقدر شبیه شهداست!» با خنده گفتم: «خب شهدا یکی مثه خودشون رو فرستادن برام!» خانواده اش نشسـتند پیش مادر و پدرم. خانواده ها با چشم و ابرو به هم اشاره کردند که «این دو تا برن توی اتاق، حرفاشون رو بزنن!» با آدمی که تا دیروز مثل کارد و پنیر بودیم، حالا باید باهم می نشستیم برای آینده مان حرف می زدیم. تـا وارد شـد، نگاهـی انداخت به سـرتاپای اتاقـم و گفـت: «چقدر آینـه! از بس خودتون رو می بینین این قدر اعتماد به نفستون رفته بالا دیگه!» از بس هـول کرده بودم، فقـط با ناخن هایم بـازی می کردم. مثل گوشـی در حال ویبره، می لرزیدم. خیلی خوشحال بود. به وسـایل اتاقم نگاه می کرد. خوب شد عروسـک پشـمالو و عکس هایم را جمع کـرده بودم. فقـط مانده بـود قاب عکس چهارسالگی ام. اتاق را گز می کرد، انگار روی مغزم رژه می رفت. جلوی همان قاب عکس ایستاد و خندید. چه در ذهنش می چرخید نمی دانم!نشسـت رو به رویم. خندید و گفت: «دیدید آخـر به دلتون نشسـتم!» زبانم بند آمده بود. من که همیشـه حاضرجواب بودم و پنج تا روی حرفش می گذاشـتم و تحویلش می دادم، حالا انگار لال شـده بودم.خودش جواب خودش را داد: «رفتم مشهد، یه دهه متوسل شدم. گفتم حالا که بله نمی گید، امام رضا از توی دلم بیرونتون کنه، پاکِ پاک که دیگه به یادتون نیفتم. ادامه دارد... ‌‌‌ ــ ـ ــــــــ ــ ◇ ــ ــــــــ ـ ـ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخوند باحالیه😄 منتظر بودم بگه یهو یه شاسی بلند خدا رسوند! +اینجاست که میگن شکر نعمت نعمتت افزون کند، کفر نعمت از کفت بیرون کند 😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ صبحتوووون به خیرررررر 😁🌹🌹🌹 https://eitaa.com/yasegharibardakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌در روزگاری که ۱+۵ مد نبود.... ✅️ کلیپ بالا رو نگاه کنید و با مهمان ارزشمند این هفته جمعه شب مجمع آشنا بشین...👆👆👆 بی‌صبرانه منتظر حضورش هستیم..😍 🌸 روابط عمومی مجمع عاشقان بقیع اردکان @yasegharibardakan
توجه با عنایت به اعلام قبلی و تعطیلی فروشگاه در روزهای چهارشنبه و پنجشنبه ، اسامی محمد و صادق ،روز های شنبه و یکشنبه ،صبح و عصر تشریف بیارین و هدیه رو تحویل بگیرید.
🌷دفاع مقدس اسلام را احیاء کرد... ✅️ مراسم گرامیداشت هفته دفاع مقدس و یاد و نام شهدای جنگ تحمیلی 🔹️باحضور ارزشمند: دکتر سیدناصر حسینی پور نویسنده کتاب🌹پایی که جاماند🌹 🔹️مدیحه سرایی: حاج محمد ابراهیمیان 🔹️همراه با اجرای: گروه سرود شهدای جنت آباد 🔰جمعه ۶ مهرماه ۱۴۰۳ 🔰همراه با اقامه نماز مغرب و عشاء ✴️ مجمع عاشقان بقیع اردکان 🙏باکمال افتخار منتظر همه شما عزیزان هستیم...😍 @yasegharibardakan
مستمعین عزیز جلسات هفتگی مجمع لطفا حواستون به ساعت اذان باشه. حدود ساعت شیش ،اذان مغرب هست و جلسه شروع میشه. سخنرانی امشب از ساعت هفت آغاز میشه... دیر نکنید لطفاً ... مخصوصا که امشب میهمان خاص هم داریم و حرفاش شنیدنیه..
هم اکنون ✅️ سخنرانی سیدناصر حسینی پور نویسنده کتاب پایی که جاماند مجمع عاشقان بقیع اردکان
🔶 دانلود صوتی مراسم گرامیداشت هفته دفاع مقدس 👤راوی: # دکتر_سیدناصر_حسینی_پور 🗣ذاکر: 🚩 🆔 @YasegharibArdakan
1sokhan.mp3
8.1M
دفاع مقدس_بخش اول 👤 راوی: 🔶 مراسم گرامیداشت هفته دفاع مقدس 🚩 🆔 @YasegharibArdakan
2sokhan.mp3
9.32M
دفاع مقدس_بخش دوم 👤 راوی: 🔶 مراسم گرامیداشت هفته دفاع مقدس 🚩 🆔 @YasegharibArdakan
4roze.mp3
5.48M
🗣ذاکر: 🔶 مراسم گرامیداشت هفته دفاع مقدس 🚩 🆔 @YasegharibArdakan
5zamine.mp3
3.62M
🗣ذاکر: 🔶 مراسم گرامیداشت هفته دفاع مقدس 🚩 🆔 @YasegharibArdakan
6shoor.mp3
1.65M
🗣ذاکر: 🔶 مراسم گرامیداشت هفته دفاع مقدس 🚩 🆔 @YasegharibArdakan
💥مکان تغییر یافت؛به مکان توجه کنید 🌹گرامیداشت شهدای محله کوشکنو 🌹گردهمایی رزمندگان هشت سال دفاع مقدس 🌹و اولین سالگرد طوفان الاقصی 🔸با روایتگری : سردار اهوازیان (همرزم حاج قاسم) 🔸با نوای : حاج محمد ابراهیمیان 🌷همراه با رونمایی از پرچمی که هرزمان همراه حاج قاسم بود🌷 🕝 زمان : شنبه ۷ مهرماه ؛ بعد از نماز مغرب و عشا 📍مکان : پایگاه انقلاب اردکان ؛ مسجد کوشکنو
قسمت ششم قصه دلبری یادم می آید از قبل به مادرم گفته بودم که من پذیرایـی نمی کنم. مادرم در زد و چای و میوه آورد و گفت: «حرفتون که تموم شد، کارتون دارم!» از بس دل شوره داشتم، دست و دلم به هیچ چیز نمی رفت. یک ریز حرف می زد و لابه لایش میوه پوست می کند و می خورد. گاهی با خنده به من تعارف می کرد: «خونۀ خودتونه، بفرمایین!» زیاد سؤال می پرسـید. بعضی هایش سـخت بود، بعضی هم خنده دار. خاطرم هست که پرسید: «نظر شما دربارۀ حضرت آقا چیه؟» گفتم: «ایشون رو قبول دارم و هرچی بگن اطاعت می کنم!» گیر داد که «چقدر قبولشون دارید؟» در آن لحظه مضطرب بودم و چیزی به ذهنم نمی رسید، گفتم: «خیلی!» خودم را راحت کردم که نمی توانم بگویم چقدر. زیرکی به خرج داد و گفت: «اگه آقا بگن من رو بکُشـید، می کشـید؟» بی معطلی گفتم: «اگه آقا بگن، بله!» نتوانسـت جلوی خنده اش را بگیرد. او که انگار از اول بله را شنیده، شروع کرد دربارۀ آیندۀ شغلی اش حرف زد. گفت دوسـت دارد برود در تشـکیلات سـپاه، فقط هم سـپاه قدس. روی گزینه های بعدی فکر کرده بود؛ طلبگی یا معلمی. هنوز دانشـجو بـود. خندید و گفت که از دار دنیا فقط یک موتـور تریل دارد که آن را هم پلیـس از رفیقش گرفته و فعلاً توقیف شده است. پررو پررو گفت: «اسم بچه ها مونم انتخاب کردم: امیرحسین، امیرعباس، زینب و زهرا.» انگار کتری آبجوش ریختند روی سرم. کسی نبود بهش بگوید: «هنوز نه به باره نه به داره!» یکی یکی در جیب های کتش دسـت می کـرد. یاد چـراغ جادو افتـادم. هرچه بیرون می آورد، تمامی نداشـت. با همان هدیه ها جادویـم کرد: تکه ای از کفن شهید گمنام که خودش تفحص کرده بود، پلاک شهید، مهر و تسبیح تربت با کلی خرت و پرت هایی که از لبنان و سوریه خریده بود. مطمئـن شـده بـود کـه جوابـم مثبـت اسـت. تیـر خـلاص را زد. صدایـش را پایین تر آورد و گفت: «دو تا نامه نوشـتم بر اتون: یکی تـوی حرم امام رضا ع، یکی هم کنار شـهدای گمنامِ بهشـت زهرا!» برگه ها را گذاشـت جلـوی رویم1، کاغذ کوچکی هم گذاشت روی آن ها. درشت نوشته بود. از همان جا خواندم؛ زبانم قفل شد: تو مرجانی، تو در جانی، تو مروارید غلتانی اگر قلبم صدف باشـد میان آن تو پنهانی. ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆تو دهنی محکم حجت‌الاسلام دکتررفیعی به یاوه گویی‌های اخیر حسن آقامیری در مورد حضرت نوح در برنامه لجن پراکن علی ضیاء. https://eitaa.com/yasegharibardakan
أللّهُمَّ انصُرِ الإسلَامَ وَ أهلَهُ وَ اخذُلِ الکُفرَ وَ أهلَهُ. أللّهُمَّ انصُر جُیُوشَ المُسلِمِینَ. أللّهُمَّ ارحَم زَعِیمَ المُسلِمِینَ. أللّهُمَّ أیِّد وَ سَدِّد قَائِدَ المُسلِمِینَ. أللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ. اللّهُمَّ عَجَّل لِوَلیِّکَ الفَرَجَ وَ العَافِیةَ وَ النَّصرَ وَ اجعَلنَا مِن أعوَانِهِ وَ أنصَارِهِ وَ شِیعَتِهِ. بِمَنِّکَ وَ جُودِکَ و کَرَمِکَ یَا أرحَمَ الرَّاحِمِینَ. برای سلامتی سید دعا کنید......
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قصه ای شنیدنی😂 کاش آخوندای دیگه از شما یاد می‌گرفتند! کاش همه روحانیون مثل شما بودند! ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅ https://eitaa.com/yasegharibardakan