✍️ #رمان_تنها_میان_داعش
#قسمت_پانزدهم
💠 فرصت همصحبتیمان چندان طولانی نشد که حلیه دنبالم آمد و خبر داد امشب همه برای نماز مغرب و عشاء به مقام #امام_حسن (علیهالسلام) میروند تا شیخ مصطفی سخنرانی کند.
به حیدر که گفتم خواست برایش دو رکعت نماز حاجت بخوانم و همین که قدم به حیاط مقام گذاشتم، با خاطره حیدر، خانه خیالم به هم ریخت.
💠 آخرین بار غروب روزی که عقد کردیم با هم به مقام آمده بودیم و دیدن این گنبد سفید نورانی در آسمان نیلی نزدیک اذان مغرب، بر جراحت جالی خالی حیدر نمک میپاشید.
نماز مغرب و عشاء در فضای غریبانه و عاشقانه مقام اقامه شد در حالی که میدانستیم #داعش دور تا دور شهر اردو زده و اینک ما تنها در پناه امام حسن (علیهالسلام) هستیم.
💠 همین بود که بعد از نماز عشاء، قرائت دعای فرج با زمزمه گریه مردم یکی شده و به روشنی حس میکردیم صاحبی جز #صاحب_الزمان (روحیفداه) نداریم.
شیخ مصطفی با همان عمامهای که به سر داشت، لباس رزم پوشیده بود و بلافاصله شروع به سخنرانی کرد :«ما همیشه خطاب به #امام_حسین (علیهالسلام) میگفتیم ای کاش ما با شما بودیم و از شما #دفاع میکردیم! اما امروز دیگه نیاز نیست این حرف رو بزنیم، چون ما امروز با #اهل_بیت (علیهمالسلام) هستیم و از #حرم شون دفاع میکنیم! ما به اون چیزی که آرزو داشتیم رسیدیم، امروز این مقام و این شهر، حرم اهل بیت (علیهمالسلام) هست و ما باید از اون دفاع کنیم!»
💠 گریه جمعیت بهوضوح شنیده میشد و او بر فراز منبر برایمان #عاشقانه میسرود :«جایی از اینجا به #بهشت نزدیکتر نیست! دفاع از حرم اهل بیت (علیهمالسلام) عین بهشت است! ۱۴۰۰ سال پیش به خیمه امام حسن (علیهالسلام) حمله کردن، دیگه اجازه نمیدیم دوباره به مقام حضرت جسارت بشه! ما با خونمون از این شهر دفاع میکنیم!»
شور و حال #شیعیان حاضر در مقام طوری بود که شیخ مصطفی مدام صدایش را بلندتر میکرد تا در هیاهوی جمعیت به گوش همه برسد :«داعش با چراغ سبز بعضی سیاسیون و فرماندهها وارد #عراق شد، با خیانت همین خائنین #موصل و #تکریت رو اشغال کرد و دیروز ۱۵۰۰ دانشجوی شیعه رو در پادگان تکریت قتل عام کرد! حدود چهل روستای اطراف #آمرلی رو اشغال کرده و الآن پشت دیوارهای آمرلی رسیده.»
💠 اخبار شیخ مصطفی، باید دلمان را خالی میکرد اما ما در پناه امام مجتبی (علیهالسلام) بودیم که قلبمان قرص بود و او همچنان میگفت :«یا باید مثل مردم موصل و تکریت و روستاهای اطراف تسلیم بشیم یا سلاح دست بگیریم و مثل #سیدالشهدا (علیهالسلام) مقاومت کنیم! اگه مقاومت کنیم یا پیروز میشیم یا #شهید میشیم! اما اگه تسلیم بشیم، داعش وارد شهر میشه؛ مقدساتمون رو تخریب میکنه، سر مردها رو میبُره و زنها رو به اسارت میبَره! حالا باید بین #مقاومت و #ذلت یکی رو انتخاب کنیم!»
و پیش از آنکه کلامش به آخر برسد فریاد #هیهات_من_الذله در فضا پیچید و نه تنها دل من که در و دیوار مقام را به لرزه انداخت. دیگر این اشک شوق #شهادت بود که از چشمه چشمها میجوشید و عهد نانوشتهای که با اشک مردم مُهر میشد تا از شهر و این مقام مقدس تا لحظه شهادت دفاع کنند.
💠 شیخ مصطفی هم گریهاش گرفته بود، اما باید صلابتش را حفظ میکرد که بغضش را فروخورد و صدا رساند :«ما اسلحه زیادی نداریم! میدونید که بعد از اشغال عراق، #آمریکاییها دست ما رو از اسلحه خالی کردن! کل سلاحی که الان داریم سه تا خمپاره، چندتا کلاشینکف و چندتا آرپیجی.» و مردم عزم مقاومت کرده بودند که پیرمردی پاسخ داد :«من تفنگ شکاری دارم، میارم!» و جوانی صدا بلند کرد :«من لودر دارم، میتونم یکی دو روزه دور شهر خاکریز و خندق درست کنم تا داعش نتونه وارد بشه.»
مردم با هر وسیلهای اعلام آمادگی میکردند و دل من پیش حیدرم بود که اگر امشب در آمرلی بود فرمانده رشید #مدافعان شهر میشد و حالا دلش پیش من و جسمش دهها کیلومتر دورتر جا مانده بود.
💠 شیخ مصطفی خیالش که از بابت مقاومت مردم راحت شد، لبخندی زد و با آرامش ادامه داد :«تمام راهها بسته شده، دیگه آذوقه به شهر نمیرسه. باید هرچی غذا و دارو داریم جیرهبندی کنیم تا بتونیم در شرایط #محاصره دووم بیاریم.» صحبتهای شیخ مصطفی تمام نشده بود که گوشی در دستم لرزید و پیام جدیدی آمد.
عدنان بود که با شمارهای دیگر تهدیدم کرده و اینبار نه فقط برای من که #خنجرش را روی حنجره حیدرم گذاشته بود :«خبر دارم امشب #عروسیات عزا شده! قسم میخورم فردا وارد آمرلی بشیم! یه نفر از مرداتون رو زنده نمیذاریم! همه دخترای آمرلی #غنیمت ما هستن و شک نکن سهم من تویی! قول میدم به زودی سر پسرعموت رو برات بیارم! تو فقط عروس خودمی!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
😡😡 بچه ها #عصبانی هستید؟؟؟
انتقام میخواهید؟؟
میگویید #انتقام سردار هم هنوز مونده؟؟ ای بابا چه انتقامی؟؟؟
‼️ خب خوبه. عصبانی باشید؛
اما فکر می کنید چند درصد مردم با شما همراهند؟؟؟
✴️ شک نکنید #اقتدار_نظامی لازم، کاملا وجود دارد و مهیای دردناک ترین پاسخ است.
نکته اینجاست. اغلب سیاست مداران و البته مردم مهیای تنش و ... نیستند و #سکوت و #ذلت را ترجیح میدهند.
دوست دارند این درد را تا ابد تحمل کنیم و درد بزرگ جراحی را برنمیتابند.
گرچه بعد از آن به #قدرت و #عزت و #آرامش برسیم.
🔆 یک دوره استقامت (ثم استقاموا) و بعد پیروز نهایی، #همراهی حداکثری می خواهد.
❓دلایل عدم همراهی مردم چیست؟؟
همین الان من هم می توانم مانند بسیاری از دوستان دلایلی را ذکر کنم و راههایی پیشنهاد بدهم.
فایده ای دارد گفتنش؟ گوش شنوایی هست؟؟ بعد از شنیدن ضمانت اجرایی هست؟؟؟
این هم میگذرد.
💡اما اگر روزی کسی خواست فکر به حال عاقبت این مملکت کند (که خیلی بعید میدانم) راهش مشخص است.
1- باز شدن باب #گفتگو بی هیچ ملاحظه و مصلحتی.
2- ایجاد کمیتهای از مصلحان و منتقدان تا رسیدن به دستور العملی برای خارج شدن از وضعیت فعلی.
افرادی که وامدار جناح های سیاسی نباشند. چیزی برای از دست دادن نداشته باشند. چشم طمعی به قدرت و #ثروت نداشته باشند و بستگانشان در غرب گروگان نرفته باشند.
حداقل من با همین اشراف اندکم 20 اسم و 20 مجموعه منسجم و کارکرده در ذهنم دارم.
3- ملزم کردن نهادها و دستگاههای نظام به اجرای زمان بر طرح تا به نتیجه رسیدن در چند سال.
✅ این سه مورد بسیار کلی است. وارد جزئیات شدن بی فایده است و نهایتا یک غرغر بینتیجه.
باز هم خواهند زد. و باز هم ما فقط تهدید خواهیم کرد و محکوم...
⚜ البته راه سادهتری هم هست: به #فحش و #نفرین و فرافکنی ها ادامه بدیم و خلاص!!
کسی می تواند حدس بزند #آینده این مملکت در ده سال آینده چه میشود؟؟
شنبه 8 آذر 1399
#سید_محمد_انجوی_نژاد
@yasegharibardakan
گفتگوی ویژه خبری در خصوص یک اتفاق بی سابقه
💢 جمعی از رسانه های بزرگ خبری در پِی حادثه ای که به سرعت جهانی شد و جمعیت زیادی را با خود همراه کرد با عامل این حرکتِ عظیم نشست اضطراری برقرار کردند . 💢
#مصاحبه_ای_جنجالی
⭕ این اقدام شما هیاهوی بسیاری را برپا کرد و عده ای از حرکت شما خُرده گرفتن .. برای شفاف سازی اَفکار عمومی و دفع هر گونه #شبهه ، مستقیم از خودِ شما سوالاتی پرسیده خواهد شد .
برای آشنایی بیشتر مخاطبین ، خودتون رو معرفی بفرمائید
✅ 《بسم رب العالمین 》من ، حسین پسر علی بن ابی طالب ، زاده فاطمه برترین بانوی جهان ، از سُلاله پیامبر خاتم ، من همانم که پیغمبر خدا شَه پیغمبران در وصفش فرمود ؛
حسین از من است و من از حسینَم .
⭕ همه جا حرف از شماست .. بسیار مشتاقیم بدانیم چه کردید .. از اَولش برایمان بگویید .
✅ معاویه مُرد و چون یزید حاکم بر مسلمانان شد ، برای حکومتش از من ، که بین مسلمانان از جایگاه ویژه ای برخوردار بودم ، بیعت خواست و من قبول نکردم . تا آنکه مرا بر سر دو راهی قرار دادند ؛ مُردن یا بیعت
و من برای آنکه از خطر #ترور در امان بمانم تصمیم گرفتم از شهرم مدینه به سمت مکه هجرت کنم .
⭕ چرا بیعت نکردین .. میتوانستید با این کار آسوده زندگی کنید ... چرا بر بیعت نکردن اصرار داشتید ... این همه #مقاومت برای چه بود .
✅ بیعتِ من با یزید یعنی قبول و تصدیق خلافت یزید و اطاعت از او .
لازم است یزید را هم معرفی کنم ؛ شراب خواری ،سگ بازی ، فساد جنسی، شعر سرایی بر ضد دین و اسلام ، به هنگام مستی به پیامبر ناسزا گفتن در کارنامه اعمالش آشکارا دیده میشد و از این کارها اِبایی نداشت .. همچون شخصی می خواست حاکم مسلمانان شود !!!!
بیعت با این آدم #ذلت است
⭕ پس شما به خاطره بیعت نکردنِ با یزید و برای در اَمان ماندن از توطئه و حفظ جانتان قیام کرده و از محل سکونت خود حرکت کردین ..
✅ این سخنِ باطلی است ..
حتی اگر از بیعت هم سخنی نبود باز قیام میکردم چون جانِ اسلام در خطر بود .
جامعه مسلمانان به دست انسانِ پلیدی چون یزید گرفتار بود . من برای اِحیای سنت جدم پیامبر قیام کردم..
ادامه دارد ....
#نذر_قلم
✍ بانوی کویر / ف.خ