eitaa logo
مجمع عاشقان بقیع اردکان
3.9هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
3.4هزار ویدیو
32 فایل
مجمع عاشقان بقیع اردکان اردکان ، خیابان مطهری جلسات هفتگی: جمعه شب ها، با سخنرانی سخنرانان توانا و مداحی مداحان اهل بیت از استان وکشور، آموزش مداحی ارتباط با مدیران کانال @Maa1356 @h_ebrahimian
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ 💠 فرصت هم‌صحبتی‌مان چندان طولانی نشد که حلیه دنبالم آمد و خبر داد امشب همه برای نماز مغرب و عشاء به مقام (علیه‌السلام) می‌روند تا شیخ مصطفی سخنرانی کند. به حیدر که گفتم خواست برایش دو رکعت نماز حاجت بخوانم و همین که قدم به حیاط مقام گذاشتم، با خاطره حیدر، خانه خیالم به هم ریخت. 💠 آخرین بار غروب روزی که عقد کردیم با هم به مقام آمده بودیم و دیدن این گنبد سفید نورانی در آسمان نیلی نزدیک اذان مغرب، بر جراحت جالی خالی حیدر نمک می‌پاشید. نماز مغرب و عشاء در فضای غریبانه و عاشقانه مقام اقامه شد در حالی که می‌دانستیم دور تا دور شهر اردو زده و اینک ما تنها در پناه امام حسن (علیه‌السلام) هستیم. 💠 همین بود که بعد از نماز عشاء، قرائت دعای فرج با زمزمه گریه مردم یکی شده و به روشنی حس می‌کردیم صاحبی جز (روحی‌فداه) نداریم. شیخ مصطفی با همان عمامه‌ای که به سر داشت، لباس رزم پوشیده بود و بلافاصله شروع به سخنرانی کرد :«ما همیشه خطاب به (علیه‌السلام) می‌گفتیم ای کاش ما با شما بودیم و از شما می‌کردیم! اما امروز دیگه نیاز نیست این حرف رو بزنیم، چون ما امروز با (علیهم‌السلام) هستیم و از شون دفاع می‌کنیم! ما به اون چیزی که آرزو داشتیم رسیدیم، امروز این مقام و این شهر، حرم اهل بیت (علیهم‌السلام) هست و ما باید از اون دفاع کنیم!» 💠 گریه جمعیت به‌وضوح شنیده می‌شد و او بر فراز منبر برایمان می‌سرود :«جایی از اینجا به نزدیک‌تر نیست! دفاع از حرم اهل بیت (علیهم‌السلام) عین بهشت است! ۱۴۰۰ سال پیش به خیمه امام حسن (علیه‌السلام) حمله کردن، دیگه اجازه نمیدیم دوباره به مقام حضرت جسارت بشه! ما با خون‌مون از این شهر دفاع می‌کنیم!» شور و حال حاضر در مقام طوری بود که شیخ مصطفی مدام صدایش را بلندتر می‌کرد تا در هیاهوی جمعیت به گوش همه برسد :«داعش با چراغ سبز بعضی سیاسیون و فرمانده‌ها وارد شد، با خیانت همین خائنین و رو اشغال کرد و دیروز ۱۵۰۰ دانشجوی شیعه رو در پادگان تکریت قتل عام کرد! حدود چهل روستای اطراف رو اشغال کرده و الآن پشت دیوارهای آمرلی رسیده.» 💠 اخبار شیخ مصطفی، باید دل‌مان را خالی می‌کرد اما ما در پناه امام مجتبی (علیه‌السلام) بودیم که قلب‌مان قرص بود و او همچنان می‌گفت :«یا باید مثل مردم موصل و تکریت و روستاهای اطراف تسلیم بشیم یا سلاح دست بگیریم و مثل (علیه‌السلام) مقاومت کنیم! اگه مقاومت کنیم یا پیروز میشیم یا میشیم! اما اگه تسلیم بشیم، داعش وارد شهر میشه؛ مقدسات‌مون رو تخریب می‌کنه، سر مردها رو می‌بُره و زن‌ها رو به اسارت می‌بَره! حالا باید بین و یکی رو انتخاب کنیم!» و پیش از آنکه کلامش به آخر برسد فریاد در فضا پیچید و نه تنها دل من که در و دیوار مقام را به لرزه انداخت. دیگر این اشک شوق بود که از چشمه چشم‌ها می‌جوشید و عهد نانوشته‌ای که با اشک مردم مُهر می‌شد تا از شهر و این مقام مقدس تا لحظه شهادت دفاع کنند. 💠 شیخ مصطفی هم گریه‌اش گرفته بود، اما باید صلابتش را حفظ می‌کرد که بغضش را فروخورد و صدا رساند :«ما اسلحه زیادی نداریم! می‌دونید که بعد از اشغال عراق، دست ما رو از اسلحه خالی کردن! کل سلاحی که الان داریم سه تا خمپاره، چندتا کلاشینکف و چندتا آرپی‌جی.» و مردم عزم مقاومت کرده بودند که پیرمردی پاسخ داد :«من تفنگ شکاری دارم، میارم!» و جوانی صدا بلند کرد :«من لودر دارم، میتونم یکی دو روزه دور شهر خاکریز و خندق درست کنم تا داعش نتونه وارد بشه.» مردم با هر وسیله‌ای اعلام آمادگی می‌کردند و دل من پیش حیدرم بود که اگر امشب در آمرلی بود فرمانده رشید شهر می‌شد و حالا دلش پیش من و جسمش ده‌ها کیلومتر دورتر جا مانده بود. 💠 شیخ مصطفی خیالش که از بابت مقاومت مردم راحت شد، لبخندی زد و با آرامش ادامه داد :«تمام راه‌ها بسته شده، دیگه آذوقه به شهر نمی‌رسه. باید هرچی غذا و دارو داریم جیره‌بندی کنیم تا بتونیم در شرایط دووم بیاریم.» صحبت‌های شیخ مصطفی تمام نشده بود که گوشی در دستم لرزید و پیام جدیدی آمد. عدنان بود که با شماره‌ای دیگر تهدیدم کرده و اینبار نه فقط برای من که را روی حنجره حیدرم گذاشته بود :«خبر دارم امشب عزا شده! قسم می‌خورم فردا وارد آمرلی بشیم! یه نفر از مرداتون رو زنده نمی‌ذاریم! همه دخترای آمرلی ما هستن و شک نکن سهم من تویی! قول میدم به زودی سر پسرعموت رو برات بیارم! تو فقط عروس خودمی!»... ✍️نویسنده:
‍ 😡😡 بچه ها هستید؟؟؟ انتقام می‌خواهید؟؟ می‌گویید سردار هم هنوز مونده؟؟ ای بابا چه انتقامی؟؟؟ ‼️ خب خوبه. عصبانی باشید؛ اما فکر می کنید چند درصد مردم با شما همراهند؟؟؟ ✴️ شک نکنید لازم، کاملا وجود دارد و مهیای دردناک ترین پاسخ است. نکته اینجاست. اغلب سیاست مداران و البته مردم مهیای تنش و ... نیستند و و را ترجیح می‌دهند. دوست دارند این درد را تا ابد تحمل کنیم و درد بزرگ جراحی را برنمی‌تابند. گرچه بعد از آن به و و برسیم. 🔆 یک دوره استقامت (ثم استقاموا) و بعد پیروز نهایی، حداکثری می خواهد. ❓دلایل عدم همراهی مردم چیست؟؟ همین الان من هم می توانم مانند بسیاری از دوستان دلایلی را ذکر کنم و راه‌هایی پیشنهاد بدهم. فایده ای دارد گفتنش؟ گوش شنوایی هست؟؟ بعد از شنیدن ضمانت اجرایی هست؟؟؟ این هم می‌گذرد. 💡اما اگر روزی کسی خواست فکر به حال عاقبت این مملکت کند (که خیلی بعید می‌دانم) راهش مشخص است. 1- باز شدن باب بی هیچ ملاحظه و مصلحتی. 2- ایجاد کمیته‌ای از مصلحان و منتقدان تا رسیدن به دستور العملی برای خارج شدن از وضعیت فعلی. افرادی که وامدار جناح های سیاسی نباشند. چیزی برای از دست دادن نداشته باشند. چشم طمعی به قدرت و نداشته باشند و بستگانشان در غرب گروگان نرفته باشند. حداقل من با همین اشراف اندکم 20 اسم و 20 مجموعه منسجم و کارکرده در ذهنم دارم. 3- ملزم کردن نهادها و دستگاه‌های نظام به اجرای زمان بر طرح تا به نتیجه رسیدن در چند سال. ✅ این سه مورد بسیار کلی است. وارد جزئیات شدن بی فایده است و نهایتا یک غرغر بی‌نتیجه. باز هم خواهند زد. و باز هم ما فقط تهدید خواهیم کرد و محکوم... ⚜ البته راه ساده‌تری هم هست: به و و فرافکنی ها ادامه بدیم و خلاص!! کسی می تواند حدس بزند این مملکت در ده سال آینده چه می‌شود؟؟ شنبه 8 آذر 1399 @yasegharibardakan
گفتگوی ویژه خبری در خصوص یک اتفاق بی سابقه 💢 جمعی از رسانه های بزرگ خبری در پِی حادثه ای که به سرعت جهانی شد و جمعیت زیادی را با خود همراه کرد با عامل این حرکتِ عظیم نشست اضطراری برقرار کردند . 💢 ⭕ این اقدام شما هیاهوی بسیاری را برپا کرد و عده ای از حرکت شما خُرده گرفتن .. برای شفاف سازی اَفکار عمومی و دفع هر گونه ، مستقیم از خودِ شما سوالاتی پرسیده خواهد شد . برای آشنایی بیشتر مخاطبین ، خودتون رو معرفی بفرمائید ✅ 《بسم رب العالمین 》من ، حسین پسر علی بن ابی طالب ، زاده فاطمه برترین بانوی جهان ، از سُلاله پیامبر خاتم ، من همانم که پیغمبر خدا شَه پیغمبران در وصفش فرمود ؛ حسین از من است و من از حسینَم . ⭕ همه جا حرف از شماست .. بسیار مشتاقیم بدانیم چه کردید .. از اَولش برایمان بگویید . ✅ معاویه مُرد و چون یزید حاکم بر مسلمانان شد ، برای حکومتش از من ، که بین مسلمانان از جایگاه ویژه ای برخوردار بودم ، بیعت خواست و من قبول نکردم . تا آنکه مرا بر سر دو راهی قرار دادند ؛ مُردن یا بیعت و من برای آنکه از خطر در امان بمانم تصمیم گرفتم از شهرم مدینه به سمت مکه‌ هجرت کنم . ⭕ چرا بیعت نکردین .. می‌توانستید با این کار آسوده زندگی کنید ... چرا بر بیعت نکردن اصرار داشتید ... این همه برای چه بود . ✅ بیعتِ من با یزید یعنی قبول و تصدیق خلافت یزید و اطاعت از او . لازم است یزید را هم معرفی کنم ؛ شراب خواری ،سگ بازی ، فساد جنسی، شعر سرایی بر ضد دین و اسلام ، به هنگام مستی به پیامبر ناسزا گفتن در کارنامه اعمالش آشکارا دیده می‌شد و از این کارها اِبایی نداشت .. همچون شخصی می خواست حاکم مسلمانان شود !!!! بیعت با این آدم است ⭕ پس شما به خاطره بیعت نکردنِ با یزید و برای در اَمان ماندن از توطئه و حفظ جانتان قیام کرده و از محل سکونت خود حرکت کردین .. ✅ این سخنِ باطلی است .. حتی اگر از بیعت هم سخنی نبود باز قیام میکردم چون جانِ اسلام در خطر بود . جامعه مسلمانان به دست انسانِ پلیدی چون یزید گرفتار بود . من برای اِحیای سنت جدم پیامبر قیام کردم.. ادامه دارد .... ✍ بانوی کویر / ف.خ