eitaa logo
چهارشنبه های زهرایی.آتش به اختیار
2.3هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
2.9هزار ویدیو
99 فایل
|گروه جهادے چهارشنبه های زهرایے✨| -هیئت شهیـ🥀ـده های انقلاب -موسسه راه بهشت اطـ💞ــهر قم المقدسه خادم ڪانال : 09105830377 @yazahraa1397
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 
حسینی: #🖤 . در شهری سنتی و صميمی حدود 60 كيلومتری شهركرد به كتابخانه‌ای زيبا و پربار ميرسی كه بر سينه آن نوشته‌اند : كتابخانه ! می‌پرسی معصومه كيست؟ می‌گويند دختری كه شهيد عفاف خويش شد و مشهد(محل شهادت) او كتابخانه !!! . دختری كه به عشق می‌ورزيد ، شيفته بود و فرصت‌های خويش را پس از كلاس و مدرسه در كتابخانه ميگذارند. يک روز در غرق مطالعه بود و اصلاً متوجه خلوت شدن کتابخانه نشده بود. با پیشنهاد بیشرمانه مسئول کتابخانه در حالیکه فقط او و معصومه در کتابخانه مانده بودند و شراره از او جهنمی متحرک ساخته بود معصومه شروع به جیغ و فریاد میکند ولی صدایش به جایی نمی‌رسد چون کتابخانه در منطقه‌ایست که با مرکز شهر مقداری فاصله دارد... . وقتی مسئول کتابخانه مقاومت معصومه را میبیند چاقویش را در می‌آورد و او را با تهدید به کشتن به حمام زیر کتابخانه میبرد... معصومه به آن نانجیب می‌گوید تمام طلاهایم را به تو می‌دهم دست از این کار کثیف بردار من تا الان دامنم به گناه آلوده نشده است... . مسئول کتابخانه که هواهای شیطانی تمام وجودش را پر کرده است قبول نمی‌کند و وقتی می‌بیند این دختر تن به خواسته گناه آلود او نمی‌دهد با کارد به گلوی معصومه می‌زند و او را به می‌رساند. بعد شروع به مُثله کردن شهیده می‌کند و بدن اِرباً اِربای او را درون کیسه می‌گذارد و در زیر پلی پنهان می‌کند... . چند روز بعد پیکر قطعه قطعه شده‏‌اش که در عفاف‌اش پيچيده شده بود كشف شده و به پزشک قانونی منتقل می‌شود. پزشک قانونی به عفت و پاكی او گواهی می‌دهد. شهر سه روز به حالت تعطيل عمومی درآمده و همگان در شهادت‏ آن عزادار بودند. به لطف الهی ديری نپاييد كه او شناسايی و در برابر ديدگان مردم داغدار آن شهر به دار مجازات آويخته می‌شود... . كارد به حلقوم معصومه نشست و او كه با نهج‌البلاغه انس داشت و شهيد شمشير را می‌شناخت حلقومش را به تيغ سپرد اما تن به گناه و تباهی نداد و وفاداری‌اش را به عقيده‌اش و به پرچمدار مكتب عصمت و عفت "(س)" به اثبات رساند... . پ.ن : سال 1369 ، شهادت معصومانه اين دانش آموز ، تحولی شگرف در منطقه آفريد اما بازتاب و تبليغ كافی نداشت... حال پس از قریب سی سال و در آينده‌ای نزديک به تماشای مستند خواهیم نشست! 💫چادرهای سرخ💫 💢چادر نماد حجاب💢سرخی نماد شهادت💢 @chadorhayesorkh 💢💢💢💢💢💢💢💢💢
💫آرامش معصومه ها در شهری سنتی و صميمی حدود 60 كيلومتری شهركرد به كتابخانه‌ای زيبا و پربار ميرسی كه بر سينه آن نوشته‌اند : كتابخانه ! می‌پرسی معصومه كيست؟ می‌گويند دختری كه شهيد عفاف خويش شد و مشهد(محل شهادت) او كتابخانه !!! . دختری كه به عشق می‌ورزيد ، شيفته بود و فرصت‌های خويش را پس از كلاس و مدرسه در كتابخانه ميگذارند. يک روز در غرق مطالعه بود و اصلاً متوجه خلوت شدن کتابخانه نشده بود. با پیشنهاد بیشرمانه مسئول کتابخانه در حالیکه فقط او و معصومه در کتابخانه مانده بودند و شراره از او جهنمی متحرک ساخته بود معصومه شروع به جیغ و فریاد میکند ولی صدایش به جایی نمی‌رسد چون کتابخانه در منطقه‌ایست که با مرکز شهر مقداری فاصله دارد... . وقتی مسئول کتابخانه مقاومت معصومه را میبیند چاقویش را در می‌آورد و او را با تهدید به کشتن به حمام زیر کتابخانه میبرد... معصومه به آن نانجیب می‌گوید تمام طلاهایم را به تو می‌دهم دست از این کار کثیف بردار من تا الان دامنم به گناه آلوده نشده است... . مسئول کتابخانه که هواهای شیطانی تمام وجودش را پر کرده است قبول نمی‌کند و وقتی می‌بیند این دختر تن به خواسته گناه آلود او نمی‌دهد با کارد به گلوی معصومه می‌زند و او را به می‌رساند. بعد شروع به مُثله کردن شهیده می‌کند و بدن اِرباً اِربای او را درون کیسه می‌گذارد و در زیر پلی پنهان می‌کند... . چند روز بعد پیکر قطعه قطعه شده‏‌اش که در عفاف‌اش پيچيده شده بود كشف شده و به پزشک قانونی منتقل می‌شود. پزشک قانونی به عفت و پاكی او گواهی می‌دهد. شهر سه روز به حالت تعطيل عمومی درآمده و همگان در شهادت‏ آن عزادار بودند. به لطف الهی ديری نپاييد كه او شناسايی و در برابر ديدگان مردم داغدار آن شهر به دار مجازات آويخته می‌شود... . كارد به حلقوم معصومه نشست و او كه با نهج‌البلاغه انس داشت و شهيد شمشير را می‌شناخت حلقومش را به تيغ سپرد اما تن به گناه و تباهی نداد و وفاداری‌اش را به عقيده‌اش و به پرچمدار مكتب عصمت و عفت "(س)" به اثبات رساند... . پ.ن : سال 1369 ، شهادت معصومانه اين دانش آموز ، تحولی شگرف در منطقه آفريد اما بازتاب و تبليغ كافی نداشت... https://eitaa.com/joinchat/1220804622C852f66096a
در شهری سنتی و صميمی حدود 60 كيلومتری شهركرد به كتابخانه‌ای زيبا و پربار ميرسی كه بر سينه آن نوشته‌اند : كتابخانه ! می‌پرسی معصومه كيست؟ می‌گويند دختری كه شهيد عفاف خويش شد و مشهد(محل شهادت) او كتابخانه !!! . دختری كه به عشق می‌ورزيد ، شيفته بود و فرصت‌های خويش را پس از كلاس و مدرسه در كتابخانه ميگذارند. يک روز در غرق مطالعه بود و اصلاً متوجه خلوت شدن کتابخانه نشده بود. با پیشنهاد بیشرمانه مسئول کتابخانه در حالیکه فقط او و معصومه در کتابخانه مانده بودند و شراره از او جهنمی متحرک ساخته بود معصومه شروع به جیغ و فریاد میکند ولی صدایش به جایی نمی‌رسد چون کتابخانه در منطقه‌ایست که با مرکز شهر مقداری فاصله دارد... . وقتی مسئول کتابخانه مقاومت معصومه را میبیند چاقویش را در می‌آورد و او را با تهدید به کشتن به حمام زیر کتابخانه میبرد... معصومه به آن نانجیب می‌گوید تمام طلاهایم را به تو می‌دهم دست از این کار کثیف بردار من تا الان دامنم به گناه آلوده نشده است... . مسئول کتابخانه که هواهای شیطانی تمام وجودش را پر کرده است قبول نمی‌کند و وقتی می‌بیند این دختر تن به خواسته گناه آلود او نمی‌دهد با کارد به گلوی معصومه می‌زند و او را به می‌رساند. بعد شروع به مُثله کردن شهیده می‌کند و بدن اِرباً اِربای او را درون کیسه می‌گذارد و در زیر پلی پنهان می‌کند... . چند روز بعد پیکر قطعه قطعه شده‏‌اش که در عفاف‌اش پيچيده شده بود كشف شده و به پزشک قانونی منتقل می‌شود. پزشک قانونی به عفت و پاكی او گواهی می‌دهد. شهر سه روز به حالت تعطيل عمومی درآمده و همگان در شهادت‏ آن عزادار بودند. به لطف الهی ديری نپاييد كه او شناسايی و در برابر ديدگان مردم داغدار آن شهر به دار مجازات آويخته می‌شود... . كارد به حلقوم معصومه نشست و او كه با نهج‌البلاغه انس داشت و شهيد شمشير را می‌شناخت حلقومش را به تيغ سپرد اما تن به گناه و تباهی نداد و وفاداری‌اش را به عقيده‌اش و به پرچمدار مكتب عصمت و عفت "(س)" به اثبات رساند... . پ.ن : سال 1369 ، شهادت معصومانه اين دانش آموز ، تحولی شگرف در منطقه آفريد اما بازتاب و تبليغ كافی نداشت... حال پس از قریب سی سال و در آينده‌ای نزديک به تماشای مستند خواهیم نشست! .https://eitaa.com/joinchat/3474784276Ccb7f2b49a6
هدایت شده از 
در شهری سنتی و صميمی حدود 60 كيلومتری شهركرد به كتابخانه‌ای زيبا و پربار ميرسی كه بر سينه آن نوشته‌اند : كتابخانه ! می‌پرسی معصومه كيست؟ می‌گويند دختری كه شهيد عفاف خويش شد و مشهد(محل شهادت) او كتابخانه !!! . دختری كه به عشق می‌ورزيد ، شيفته بود و فرصت‌های خويش را پس از كلاس و مدرسه در كتابخانه ميگذارند. يک روز در غرق مطالعه بود و اصلاً متوجه خلوت شدن کتابخانه نشده بود. با پیشنهاد بیشرمانه مسئول کتابخانه در حالیکه فقط او و معصومه در کتابخانه مانده بودند و شراره از او جهنمی متحرک ساخته بود معصومه شروع به جیغ و فریاد میکند ولی صدایش به جایی نمی‌رسد چون کتابخانه در منطقه‌ایست که با مرکز شهر مقداری فاصله دارد... . وقتی مسئول کتابخانه مقاومت معصومه را میبیند چاقویش را در می‌آورد و او را با تهدید به کشتن به حمام زیر کتابخانه میبرد... معصومه به آن نانجیب می‌گوید تمام طلاهایم را به تو می‌دهم دست از این کار کثیف بردار من تا الان دامنم به گناه آلوده نشده است... . مسئول کتابخانه که هواهای شیطانی تمام وجودش را پر کرده است قبول نمی‌کند و وقتی می‌بیند این دختر تن به خواسته گناه آلود او نمی‌دهد با کارد به گلوی معصومه می‌زند و او را به می‌رساند. بعد شروع به مُثله کردن شهیده می‌کند و بدن اِرباً اِربای او را درون کیسه می‌گذارد و در زیر پلی پنهان می‌کند... . چند روز بعد پیکر قطعه قطعه شده‏‌اش که در عفاف‌اش پيچيده شده بود كشف شده و به پزشک قانونی منتقل می‌شود. پزشک قانونی به عفت و پاكی او گواهی می‌دهد. شهر سه روز به حالت تعطيل عمومی درآمده و همگان در شهادت‏ آن عزادار بودند. به لطف الهی ديری نپاييد كه او شناسايی و در برابر ديدگان مردم داغدار آن شهر به دار مجازات آويخته می‌شود... . كارد به حلقوم معصومه نشست و او كه با نهج‌البلاغه انس داشت و شهيد شمشير را می‌شناخت حلقومش را به تيغ سپرد اما تن به گناه و تباهی نداد و وفاداری‌اش را به عقيده‌اش و به پرچمدار مكتب عصمت و عفت "(س)" به اثبات رساند... . پ.ن : سال 1369 ، شهادت معصومانه اين دانش آموز ، تحولی شگرف در منطقه آفريد اما بازتاب و تبليغ كافی نداشت... حال پس از قریب سی سال و در آينده‌ای نزديک به تماشای مستند خواهیم نشست! .https://eitaa.com/joinchat/3474784276Ccb7f2b49a6
در شهری سنتی و صميمی حدود 60 كيلومتری شهركرد به كتابخانه‌ای زيبا و پربار ميرسی كه بر سينه آن نوشته‌اند : كتابخانه ! می‌پرسی معصومه كيست؟ می‌گويند دختری كه شهيد عفاف خويش شد و مشهد(محل شهادت) او كتابخانه !!! . دختری كه به عشق می‌ورزيد ، شيفته بود و فرصت‌های خويش را پس از كلاس و مدرسه در كتابخانه ميگذارند. يک روز در غرق مطالعه بود و اصلاً متوجه خلوت شدن کتابخانه نشده بود. با پیشنهاد بیشرمانه مسئول کتابخانه در حالیکه فقط او و معصومه در کتابخانه مانده بودند و شراره از او جهنمی متحرک ساخته بود معصومه شروع به جیغ و فریاد میکند ولی صدایش به جایی نمی‌رسد چون کتابخانه در منطقه‌ایست که با مرکز شهر مقداری فاصله دارد... . وقتی مسئول کتابخانه مقاومت معصومه را میبیند چاقویش را در می‌آورد و او را با تهدید به کشتن به حمام زیر کتابخانه میبرد... معصومه به آن نانجیب می‌گوید تمام طلاهایم را به تو می‌دهم دست از این کار کثیف بردار من تا الان دامنم به گناه آلوده نشده است... . مسئول کتابخانه که هواهای شیطانی تمام وجودش را پر کرده است قبول نمی‌کند و وقتی می‌بیند این دختر تن به خواسته گناه آلود او نمی‌دهد با کارد به گلوی معصومه می‌زند و او را به می‌رساند. بعد شروع به مُثله کردن شهیده می‌کند و بدن اِرباً اِربای او را درون کیسه می‌گذارد و در زیر پلی پنهان می‌کند... . چند روز بعد پیکر قطعه قطعه شده‏‌اش که در عفاف‌اش پيچيده شده بود كشف شده و به پزشک قانونی منتقل می‌شود. پزشک قانونی به عفت و پاكی او گواهی می‌دهد. شهر سه روز به حالت تعطيل عمومی درآمده و همگان در شهادت‏ آن عزادار بودند. به لطف الهی ديری نپاييد كه او شناسايی و در برابر ديدگان مردم داغدار آن شهر به دار مجازات آويخته می‌شود... . كارد به حلقوم معصومه نشست و او كه با نهج‌البلاغه انس داشت و شهيد شمشير را می‌شناخت حلقومش را به تيغ سپرد اما تن به گناه و تباهی نداد و وفاداری‌اش را به عقيده‌اش و به پرچمدار مكتب عصمت و عفت "(س)" به اثبات رساند... . پ.ن : سال 1369 ، شهادت معصومانه اين دانش آموز ، تحولی شگرف در منطقه آفريد اما بازتاب و تبليغ كافی نداشت... حال پس از قریب سی سال و در آينده‌ای نزديک به تماشای مستند خواهیم نشست! .https://eitaa.com/joinchat/3474784276Ccb7f2b49a6