eitaa logo
نکات ناب قرآن و اهلبیت
6.1هزار دنبال‌کننده
24هزار عکس
10هزار ویدیو
390 فایل
دارالاحسان حضرت فاطمه (ثبت۱۲۷) صدقات_قربانی 6037997599431443 🌟زائرسرامشهد 5894637000163383 کانال حرفام @mahdi_ghazizadeh باقیات وصالحات eitaa.com/joinchat/1591935613Ca5a49c0d76 تعبیرخواب eitaa.com/joinchat/78250187Cf36eb3bb66 مدیر کانال @ghazizadeh1
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 هشتصد دست و پا قطع شد تا صدمه‌ای به آن زن در جمل نرسد اما ... مرحوم شیخ مفید می‌نویسد: 📋 ... فَمَا زَالَ كُلَّمَا أَخَذَ بِخِطَامِ الْجَمَلِ رَجُلٌ قُطِعَتْ يَدَاهُ أَوْ جُذَّ سَاقُهُ حَتَّى هَلَكَ مِنْهُمْ ثَمَانُمِائَةِ رَجُلٍ وَ قَبْلَ ذَلِكَ قُتِلَ حَوْلَ الْجَمَلِ سَبْعُونَ رَجُلًا مِنْ قُرَيْشٍ 🔻در جنگ جمل هر آن كس كه لگام آن شتر را مى‌گرفت يا دستش قطع مى‌شد يا ساق پايش، تا آنجا كه هشتصد نفر بدين گونه به درک واصل شدند. گفته‌اند در آن روز، فقط هفتاد مرد از قريش به پای آن شتر كشته شدند! 📚الجمل، ص۱۷۳ ✍ هشتصد دست و پا قطع شد تا صدمه‌ای به آن زن شترسوار نرسد ... 🥀 اما وقتی که ده‌ها نفر برای کتک‌زدن دختر پیغمبر «صلی‌الله‌علیه‌وآله» آمدند، «یک‌دست» هم بالا نرفت تا از آن مظلومهٔ مقهوره، دفاع کند ... 🥀 بلکه برعکس ... همهٔ بی‌سر و پاها، شیر شده بودند و به شهادت تاریخ: 📋 فَالْتَفَتَ عُمَرُ إلىٰ مَن حَولِهِ وَ قال: «إضرِبُوا فاطمةَ» فَانْهٰالَتِ السِّياطُ عَلَى حَبيبةِ رَسولِ اللهِ...حتّى أدمُوا جِسمَها! ▪️عمر رو کرد به همه اطرافیانش و فریاد زد: «فاطمه را بزنید!» پس، از زمین و هوا تازیانه‌ها بر جسم شریف آن حضرت فرود می‌آمد و آن قدر آن مظلومه را زدند تا که خون از جای جای جسم شریفش جاری شد.(۱) 📚مؤتمر علماء بغداد، ص۶۳
🩸با صورت و پیشانی مبارکش، نقش زمین شد ... علامه شيخ يوسف بحراني مي‌نويسد: 📋 لَطَمَها حَتّي خَرَّت لِوَجهِها و جَبِينِها … ▪️آنچنان عمر به صورت مبارک صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها سيلي زد، به طوري كه با صورت و پيشانی مبارکش به زمين خورد … 📚الحدائق الناضرة، ج۵ ص۱۸۰ ✍ مادری خورد زمین و همه جا ریخت بهم همه‌ی زندگیِ شیر خدا ریخت بهم داغی و تیزیِ مسمار اذیّت میکرد تا که برخاست ز جا عرش خدا ریخت بهم بشکند پای کسی که لگدش سنگین بود تا که زد، سلسله ی آل عبا ریخت بهم ثلث سادات میان در و دیوار افتاد نسل سادات به یک ضربه‌ی پا ریخت بهم گُر گرفته بدنِ فاطمه، ای در بس کن وسط شعله ببین زمزمه ها ریخت بهم رویِ او ریخت بهم پهلویِ او ریخت بهم دهنش غرقِ به خون گشت و صدا ریخت بهم شدتِ ضربه چنان بود که سر خورد به در رویِ آشفته‌یِ اُمّ النُجَبا ریخت بهم پشتِ در سینه‌یِ سنگین شده هم ارثی شد گیسوانِ پسرش کرب و بلا ریخت بهم ... Eitaa.com/yazahramadad135
🩸از هوش رفت و ... وقتی‌که به هوش آمد، دید که دیگر مولا علی علیه‌السلام را برده‌اند ... در نقلی آمده است: 📋 ضَرَبَها عُمَر بِغَمَدِ سَیفِهِ عَلَى كِتْفِهَا حَتَّى أُغْمِىَ عَلَيْهَا ▪️عمر با غلاف شمشیرش آن‌قدر بر کتف مبارک صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها ضربه زد، تا اینکه آن حضرت از هوش رفت. 📋 ثمَّ أَفَاقَتْ وَ رَأَتِ الدَّارَ خَالِيَةً مِنْ عَلِي علیه‌السلام ▪️وقتی که به هوش آمد نگاهی به خانه انداخت و دید که دیگر امیرالمؤمنین علیه‌السلام در خانه نیست. 📋 فسَألَتْ عَنهُ فَأجابَتْ فِضَّةُ مَعَ سَائرِ النّاسِ بِأنَّ القَومَ أخَذُوا اِبنَ عَمِّك وَ جَرُّوهُ اِلَى البَيعَة .... ▪️پس سوال نمود: مولایم علی علیه‌السلام کجاست؟ فضّه و چند نفر دیگر که در آنجا بودند،گفتند:«پسر عمویت را کشان‌کشان برای بیعت بردند!» 📚مجمع النورين،مرندي، ج۱ ص۸۲ (نسخه خطی) ✍️ باورش سخت است یک زن را چهل نامرد، مرد بر در خانه به جرم با علی‌بودن زدند باورش سخت است اما عاشقان باور کنید ناجوانمردانه زهرا را در آن بَرزن زدند مرتضی می‌دید زهرا را به کوچه عده‌ای با غلاف و تازیانه تا دَم مُردن زدند برگ های صفحه تاریخ هم شرمنده‌اند که در اینجا تازیانه بر تن یک زن زدند باغ وحی از آتش نمرودیان آتش گرفت باغبان می‌دید که آتش بر آن خرمن زدن یاس باغ مصطفی تاب فشار در نداشت بر تنش اما نشان با میخی از آهن زدند فاطمه در پشت در امداد از فضه گرفت وای من! بر پهلوی بانوی آبستن زدند Eitaa.com/yazahramadad135
🩸سرخیِ چشمی که تا زمان دفن هم خوب نشد ... در نقلی آمده است: 📋 ثُمَّ لَطَمَ عُمَر خَدَّها حَتّى احْمَرَّتْ عَينَها ▪️... سپس عمر با دستان نحسش چنان ضربه‌ای به وجه مبارک صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها زد که چشمان مبارک آن حضرت سرخ شد. 📚عوالم العلوم ج۱۱ ص۳۷ 🔖 و این «سرخی چشم» ادامه داشت تا آن ساعتی که «اسماء» گوید: 🥀 در حال غسل‌دادن دیدم بی‌اختیار صدای گریه امیرالمؤمنین صلوات‌اللّه‌علیه بلند شد. گفتم: حق دارید در گریه کردن در این مصیبت عظمی و بلیّه کبری! لیکن دیدم بی‌اختیار صدای مبارک به گریه بلند شد! سبب آن چه بود؟ 🥀 مولا علی علیه‌السلام فرمود: ای اسماء! در حال غسل دادن نظرم افتاد به صورت فاطمه سلام‌الله‌علیها ؛ دیدم که از ضربت آن بی‌دین کبود شده است و چشم مبارکش‌چون خون، سرخ شده است و بازوی مبارکش ورم کرده است چون یک دُملُج (دست‌بند)... 📚انوار الشهاده، ص۴۳۴ ✍ حالی که داری،حال دوران پیمبر نیست از تو چه پنهان حال ما هم از تو بهتر نیست ای لیله القدری که عمرت لیله القدر است انگار زنده ماندنت دیگر مقدر نیست با دیدن تابوتِ خود، همسر که میخندد یعنی دلش دیگر به ماندن پیش شوهر نیست من که نود زخم از اُحُد دارم خبر دارم که هیچ زخمی سخت تر از “زخم بستر” نیست یک پلک تو‌ از ضربه ی سیلی ورم کرده اندازه‌ی چشمان تو با هم برابر نیست حوریه با برگ گلی مجروح میگردد اصلا نیازی به غلاف و میخ، دیگر نیست در را شکستند و به پهلوی تو کوبیدند باور کنم اینها تقاص فتح خیبر نیست؟ اصلا چه بهتر فضه را آنجا صدا کردی مسمار از سینه کشیدن کار حیدر نیست یک گوشه زینب گریه یک گوشه حسین گریه دریا حریف اشک این خواهر برادر نیست سهم حسینت پیرُهن ، پس سهم زینب چه؟ در یادگاری‌های تو یک تکه معجر نیست؟
🩸هیزم‌هایی که داغ امام زمان «ارواحنافداه» را تازه می‌کند... 🔖 رسم است که ابزار قتل و آزار مقتول را از دیدگان اولیاء دَم او دور می‌کنند تا داغ قلبشان تازه نگردد.‌.. 🔎 اما به حکم روایت: 📋 ذَلِكَ الْحَطَبُ عِنْدَنَا نَتَوَارَثُهُ(۱) ▪️آن هیزم‌ها در نزد ما اهل‌بیت، از امامی به امام بعدی به ارث می‌رسد. 👈 عین همان هیزم‌هایی که خانه صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها را به آتش کشیدند، در زمان حاضر در نزد حضرت ولیعصر «ارواحنافداه» است... و خدا می‌داند که با دیدن آن هیزم‌ها چه بر قلب نازنینش می‌گذرد ... 📝 همان هیزم‌هایی که چنان بلایی بر سر صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها آوردند که خود آن مظلومه فرمود: 📋 فَسَقَطْتُ لِوَجْهِی وَ النَّارُ تُسْعَرُ وَ تَسْفَعُ وَجْهِی، ▪️در آنجا (پشت در) با صورت به زمين خوردم، در حالی كه آتش دور و‌ برم شعله می‌کشید و حرارتش صورتم را مي‌سوزاند!(۲) 📌 لغت عرب معنای «تَسْفَعُ» را اینگونه می‌نویسد: أی «تَضرِب» و «تَلطِم»(۳) ✍ یعنی آن‌قدر آتش شعله‌ور بود که گویا زبانه‌های آتش، سیلی به وجه مبارک آن حضرت می‌زد... 📚(۱)دلائل الإمامة، ص۴۵۶ 📚(۲)ارشاد القلوب، ج۲ ص۳۶۲ 📚(۲)بحارالانوار ج۳۰ ص۳۴۳ 📚(۳)القاموس المحیط، ج۱ ص۷۲۸. ✍🏻 گیرم آتش به جفا، «در» که نباید می‌سوخت آشیان سوخت، کبوتر که نباید می‌سوخت آتش این‌بار گلستان نشد انگار؛ ولی باغ و بستان پیمبر که نباید می‌سوخت کینه دارند اگر مردم شهر از پدرم، وسط حادثه مادر که نباید می‌سوخت...
🩸برای هیچ‌کس به اندازه امیرالمؤمنین «صلوات‌اللّه‌علیه» دلم نسوخت... عدیّ بن حاتم طائی گوید: 📋 مَا رَحِمْتُ أَحَداً رَحْمَتِی عَلِیّاً حِینَ أُتِیَ بِهِ مُلَبَّباً ▪️برای هیچ کس به اندازه علی علیه‌السلام دلم نسوخت؛ هنگامی که گریبانش را گرفته و او‌ را می‌کشاندند.... 📚 بحارالانوار ج۲۸ ص۳۹۳ ✍ نگاه حیدری‌اش خیره خیره بر در بود و نیمه‌های وجودش میان بستر بود نفس نفس زدن فاطمه عذابش داد که چشم او همه شب تا خود سحر تر بود زمین نخورده کسی پیش چشم غیرتی‌اش یگانه یار غریبان شهر، حیدر بود علی، علی است میان مدینه تا وقتی... کنار حضرت مولا، وجود کوثر بود و پشت‌ْگرمی او در کشاکش سختی نگاهِ فاطمیِ دختر پیمبر بود فدک بهانه شده بود، کینه دیرینه است تمام نقشه‌ی شان انتقام خیبر بود برای قتل علی تیر و نیزه کاری نیست برای کشتن او راه های بهتر بود... هجوم و آتش و دود و غلافِ نامردی... دو دست بسته و چشمی که سوی دلبر بود ندای (فضه خُذینی) بلند شد، یعنی... ز دست رفته...تمامِ امیدِ مادر بود هنوز فکر و خیالش چقدر آشفته است به یاد کوچه باریک و حال معجر بود
🩸من این مرد را می‌شناسم... او همان کسی‌است که درب خیبر را با یک تِکان از جا کَنْد... در نقلی آمده است: 🥀 وقتی‌که امیرالمؤمنین صلوات‌اللّه‌علیه را كشان‌كشان براي بيعت با ابوبكر به مسجد می‌بردند، يك مرد يهودی كه آن وضع و حال را ديد، بی‌اختيار لب به تهليل و شهادت گشوده و مسلمان شد. 🥀 چون علت آن را پرسيدند،گفت: من اين شخص را می‌شناسم؛ او‌ همان كسی است كه وقتی در ميدان‌های جنگ ظاهر مي‌شد، دل رزم‌جويان را ذوب كرده و لرزه بر اندام‌شان می‌افكند؛ 🥀 او‌ همان كسی است كه قلعه‌های مستحكم خيبر را گشود و درب آهنين آن‌ را كه به وسيله چندين نفر باز و بسته مي‌شد، با يك تكان از جايگاهش كَند و به زمين انداخت. 🥀 اما حالا كه در برابر جنجال يك مُشت آشوبگر سكوت كرده، بی‌حكمت نيست و سكوت او براي حفظ دين اوست و اگر اين دين حقيقت نداشت او در برابر اين اهانت‌ها صبر و تحمل نمي‌كرد؛ اينست كه حق‌بودن اسلام بر من ثابت شد و مسلمان شدم. 📚علی کیست؟!،کمپانی،ص۲۵۵ ✍ علی: آن که ندیده هیچ میدانی شکستش را ولی نامردها در خانه‌اش بستند دستش را دهانِ صبر وا مانده است از صبر جوانمردی که دیده روزگاری درب خیبر، نازِ شَستش را نگاهش کرد خاموش آتش نمرود را، اما در این آتش علی از دست خواهد داد هستش را به اسم دین درِ آن خانه‌ای را می‌زنند آتش که اسلام از درِ آن خانه دارد چفت و بستش را از اسلامِ پس از سوزاندن این در چه خواهد ماند؟! تصور کن، خرابه خانه‌ای بعد از نشستش را اگر اسلام این باشد که این‌ها مدعی هستند الهی که خدا ویران نماید پای بستش را!
🩸نه فقط صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها… بلکه امیرالمؤمنین علیه‌السلام هم «فضّه» را صدا زد… در نقل‌ها آمده است: 📋...وَ صَاحَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ بِفِضَّةَ یَا فِضَّةُ مَوْلَاتَکِ فَاقْبَلِی مِنْهَا مَا تَقْبَلُهُ النِّسَاءُ فَقَدْ جَاءَهَا الْمَخَاضُ مِنَ الرَّفْسَةِ وَ رَدِّ الْبَابِ فَأَسْقَطَتْ مُحَسِّناً ▪️در همان گیر و دار که آن حرامیان به داخل خانه آمدند، امیرمؤمنان علیه‌السلام فریاد زد و فرمود: ای فضّه! بانوی خود را دریاب که از ضرب لگد و فشار درب خانه، دچار درد زایمان شده است. چون فضّه آمد، دید که محسن علیه‌السلام سقط شده است. 📚الهدایة الکبری، ص۴۰۸ 📚بحارالانوار ج۵۳ ص۱۹ ✍ چه دید آنجا زمان بردنش حیدر...، که زد فریاد: بیا فضه..، بیا فضه..، بیا فضه..، بیاااا..، زهرا...
🩸ای عمّار! همین‌جا بود که فاطمه‌ام را کشتند... ای عمّار! همین میخ بود که کار خودش را کرد... در نقلی آمده است: 🥀 بعد از گذشت چند روز از شهادت صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها، «عمار» به دنبال امیرالمؤمنین صلوات‌اللّه‌علیه آمد. آن حضرت بعد از اینکه گوشه‌ای از صدمات وارده بر فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها را برای عمّار بازگو کردند، خواستند تا که از خانه خارج شوند. 📋 فَلَمّا وَصَلَ إلَى البابِ وَقَعَ نَظَرُهُ عَلَى المِسمارِ فَوَقَعَ مَغشِيّاً عَلَيه. ▪️وقتی که امیرالمؤمنین صلوات‌اللّه‌علیه به کنار در خانه رسیدند، نگاهشان به میخ در افتاد و همان‌جا از هوش رفته و نقش بر زمین شدند. 🥀 عمار گوید: بعد از لحظاتی که مولا علی علیه‌السلام به هوش آمد، به محضرش عرضه داشتم: ای مولای من! آیا به پا نمی‌خیزید تا برویم؟! امیرالمؤمنین صلوات‌اللّه‌علیه به من رو کرده و فرمودند: 📋 يا عَمّار! دَعْنِي مَعَ يَتامىٰ فَاطِمة علیهاالسلام ▪️ای عمار! مرا با یتیمان فاطمه سلام‌الله‌علیها تنها بگذار... 📋 يا عَمّار! هُنا قَتَلوا حَبيبَتي فَاطِمة، هُنا عَصَروا فاطمة، هُنا أسقَطوا جَنينَها، ▪️این عمار! همین‌جا بود که حبیبهٔ من، فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها را کشتند! همین‌جا بود که او را بین در و دیوار تحت فشار قرار دادند! همین‌جا بود که جنینش را سقط کردند! 📋 يا عَمّار! بِهَذا المِسمٰار تَمَزَّقَتْ أحشَاءُ حَبيبَتي فاطِمَة. ▪️ای عمار! به واسطه همین میخ بود که بدن مبارک فاطمه سلام‌الله‌علیها از درون هم زخم شد! 📚العبرة الساکتة،ج۲ ص۸۲ ✍ رنگ خزان شدم ز غمت ای خزان من زهرای من! حبیبه‌ی من! مهربان من می‌بینی از غمت چقدر میخورم زمین؟ دیگر شدم بدون عصا آسمان من! مانده هنوز بستر تو گوشه‌ی اتاق با لاله‌اش چکار کنم باغبان من؟! ماندست چند تار مویت بین شانه‌ای... چشمم که خورد تیر کشید استخوان من! راحت بخواب درد کشیدن تمام شد! راحت بخواب دردْکشیده جوان من! کابوس لحظه‌های علی نبش قبر توست! فکرش به هم زده‌ست زمین و زمان من چهل قبر ساختم که نفهمند هیچ‌وقت آخر کجاست قبر تو راز نهان من... گفتم درِ جدید بسازند بعد تو تا میخ‌ها دوباره نگیرند جان من... حالا دگر تمام شده امتحان تو... حالا دگر شروع شده امتحان من...