#امام_صادق__ع__روضه
بگذارید از این خانه عبا بردارد
لااقل رحم نمایید عصا بردارد
بگذارید در این حلقه ی دود و آتش
طفلِ ترسیده از این معرکه را بردارد
پیرمرد است نبندید دو دستش نکشید
وای اگر دستِ نحیفی به دعا بردارد
کوچه ای تنگ و دلی سنگ و زمین خوردن ها
استخوانی که تَرَک خورد صدا بردارد
آی نامردِ سواره نَفَسَش بند آمد
فرصتی دِه قدمی پشتِ شما بردارد
رَمَقش نیست ولی می رود و می خواهد
که قدم یادِ غمِ کرب وبلا بردارد
آخرین روضه ی او روضه ی گودالش بود
وقتِ آن است به لب بانگِ عزا بردارد
تشنگی بود و لبی چاک و تَنی خون آلود
لشگری حلقه زده رسمِ حیا بردارد
خوب پیداست چرا این همه نیزه اینجاست
هر کسی آمده یک سهمِ جُدا بردارد
هر کسی آمده یک تکه بگیرد بکشد
حق بده اینهمه زخم از همه جا بردارد
کاش می شد که سنان تا که سنان را نزند
دست از گیسویِ بر خاک رها بردارد
زجرکُش می کند این قاتلِ خنجر در مُشت
کاش می شد که از این حنجره پا بردارد
(حسن لطفی
سبک وشعر
مداحی
ویژه مادحین
خواهران برادران
#رضاابوالحسنی
https://eitaa.com/yazahramadadi135
935-1665336122286.mp3
1.15M
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_صادق__ع__روضه
باز آتش شعله زده بر بيت الاحزان بهشتي مدينه
زنده شد با دست تقدير خاطرات تلخ زخم روي سينه
واي اي امان از اين مصيبت گشته در اين شهر غربت هتک حرمت بر ولايت
واويلا واويلا
گر هستي امام شيعه پس بگو عمامه ي روي سرت کو
مانده اي بي يار و ياور در ميان کوچه ها، پس لشگرت کو
آه امتي که سر رسيدند گرچه جسمت را کشيدند از تنت سر نبريدند
واويلا واويلا
مي سوزم از اين عزا که جانماز زير پايت را کشيدند
در بين غوغاي کوچه اشک چشم دخترانت را نديدند
آه دشمن تو وحشيانه آمده با تازيانه مي زند بر روي شانه
واويلا واويلا
🥀🥀🥀
شاعر : رضا تاجیک
#امام صادق (ع)
#روضه
سبک وشعر
مداحی
ویژه مادحین
خواهران برادران
کربلایی رضاابوالحسنی
https://eitaa.com/yazahramadadi135
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#امام_صادق__ع__روضه
از مسیر در نه ، از دیوارِ خانه ریختند
روز نَه این قومِ نامحرم شبانه ریختند
حتم دارم با قلاف و تازیانه ریختند
یک نفر آمد به محراب و نمازش را شکست
بی حیایی بی هوا راز و نیازش را شکست
نیمه شب هست آه فکر سن و سالش نیستند
ریسمانها میکشند و فکر بالش نیستند
بینِ این خانه مگر اهل و عیالش نیستند
او خدای غیرت است از درد میریزد بِهَم
پیش طفلانش مَکِش نامرد میریزد بِهَم
باز هم صد شُکر آتش بر سر و رویش نخورد
این درِ سوزان حیا کرد و به پهلویش نخورد
سنگ بی احساسِ دیواری به اَبرویش نخورد
باز هم صد شُکر در ، آئینهاش را خط نزد
در میانِ شعله میخی سینهاش را خط نزد
در میانِ کوچهها با زور او را میکِشند
بر زمین میاُفتد و بدجور او را میکِشند
روی مرکب میروند از دور او را میکِشند
پیرمرد شهر با هر زحمتی پا میشود
آه میگوید فقط " یا عَمَّتی" پا میشود
دخترک میگفت با نِی حنجرش را پس بده
من یتیمم طشتِ زر یک شب سرش را پس بده
جان بابا ، ساربان انگشترش را پس بده
حرمله وقتی که میآید پریشان میشوم
پشتِ عمه ، زجر وقتی هست پنهان میشوم
کوچه کوچه تکه تکه پیشِ ما نان ریختند
شامیان نان خشکها را پیش مهمان ریختند
دختران تَه ماندهها را پای طفلان ریختند
عمه جان حس میکنم مژگانِ بابا کم شده
خیزران ای وای یک دندانِ بابا کم شده
(حسن لطفی
سبک وشعر
مداحی
ویژه مادحین
خواهران برادران
#رضاابوالحسنی
https://eitaa.com/yazahramadadi135
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#امام_صادق__ع__روضه
از مسیر در نه ، از دیوارِ خانه ریختند
روز نَه این قومِ نامحرم شبانه ریختند
حتم دارم با قلاف و تازیانه ریختند
یک نفر آمد به محراب و نمازش را شکست
بی حیایی بی هوا راز و نیازش را شکست
نیمه شب هست آه فکر سن و سالش نیستند
ریسمانها میکشند و فکر بالش نیستند
بینِ این خانه مگر اهل و عیالش نیستند
او خدای غیرت است از درد میریزد بِهَم
پیش طفلانش مَکِش نامرد میریزد بِهَم
باز هم صد شُکر آتش بر سر و رویش نخورد
این درِ سوزان حیا کرد و به پهلویش نخورد
سنگ بی احساسِ دیواری به اَبرویش نخورد
باز هم صد شُکر در ، آئینهاش را خط نزد
در میانِ شعله میخی سینهاش را خط نزد
در میانِ کوچهها با زور او را میکِشند
بر زمین میاُفتد و بدجور او را میکِشند
روی مرکب میروند از دور او را میکِشند
پیرمرد شهر با هر زحمتی پا میشود
آه میگوید فقط " یا عَمَّتی" پا میشود
دخترک میگفت با نِی حنجرش را پس بده
من یتیمم طشتِ زر یک شب سرش را پس بده
جان بابا ، ساربان انگشترش را پس بده
حرمله وقتی که میآید پریشان میشوم
پشتِ عمه ، زجر وقتی هست پنهان میشوم
کوچه کوچه تکه تکه پیشِ ما نان ریختند
شامیان نان خشکها را پیش مهمان ریختند
دختران تَه ماندهها را پای طفلان ریختند
عمه جان حس میکنم مژگانِ بابا کم شده
خیزران ای وای یک دندانِ بابا کم شده
(حسن لطفی
سبک وشعر
مداحی
ویژه مادحین
خواهران برادران
#رضاابوالحسنی
https://eitaa.com/yazahramadadi135
679.5K
#امام_صادق__ع__روضه
بگذارید از این خانه عبا بردارد
لااقل رحم نمایید عصا بردارد
بگذارید در این حلقه ی دود و آتش
طفلِ ترسیده از این معرکه را بردارد
پیرمرد است نبندید دو دستش نکشید
وای اگر دستِ نحیفی به دعا بردارد
کوچه ای تنگ و دلی سنگ و زمین خوردن ها
استخوانی که تَرَک خورد صدا بردارد
آی نامردِ سواره نَفَسَش بند آمد
فرصتی دِه قدمی پشتِ شما بردارد
رَمَقش نیست ولی می رود و می خواهد
که قدم یادِ غمِ کرب وبلا بردارد
آخرین روضه ی او روضه ی گودالش بود
وقتِ آن است به لب بانگِ عزا بردارد
تشنگی بود و لبی چاک و تَنی خون آلود
لشگری حلقه زده رسمِ حیا بردارد
خوب پیداست چرا این همه نیزه اینجاست
هر کسی آمده یک سهمِ جُدا بردارد
هر کسی آمده یک تکه بگیرد بکشد
حق بده اینهمه زخم از همه جا بردارد
کاش می شد که سنان تا که سنان را نزند
دست از گیسویِ بر خاک رها بردارد
زجرکُش می کند این قاتلِ خنجر در مُشت
کاش می شد که از این حنجره پا بردارد
(حسن لطفی
https://eitaa.com/yazahramadadi135
کانال متن وسبک مداحی
#رضاااابوالحسنی