|⇦•بابا دیدی تموم شده....
#روضه وتوسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج مهدی رسولی
بابا دیدی تموم شده،صبوریم،اومدی
معلومه که تو از چه راه دوری اومدی
آخه تو که پا نداری،چجوری اومدی
پای منم ببین! میسوزه تاولش
خیلی عوض شدی بابا،نشناختم اولش
بشم فدای اون،چشمای بی رمق
کدوم پلیدی سرتو گذاشته تو طبق
*گفت بابا...*
وضع منو می بینی،درد منو می دونی
خوابم میاد بابایی،قصه برام می خونی؟!
مثل قدیما دوباره،میکشی نازمو
تو گوشِت میخوام بگم،بابا یه رازمو
دیدی توی بازارشام چادر نمازمو
بهم بگو کجا،رفتی تو این شبا
خرابه بهتر از تنورِ خولیِ بابا
قصه ی کوچه ها خیلی مفصله
هنوز رو صورتم جای سیلیِ اوله
نگم کجاها بردن،خواهر و دخترهاتو
هی می بینم کابوسِ دروازهٔ ساعاتو
بازار نرفته بودیم،که رفتیم...
سیلی نخورده بودیم،که خوردیم...
محاله دیگه خوب بشه زخمای این گلو
از قصهٔ طشت طلا چیزی بهم نگو
راستی بابا چرا باهات نیومده عمو
خبر داره شده، سیلی نوازشم
میدونه خاک این خرابه شده بالشم
https://eitaa.com/yazahramadadi135
#کانال_متن_وسبک_مداحی
#رضااااا_ابوالحسنی
خبر داره عمو، که گریه کارمه
نقاب من چندروزه که آستینه پارمه
روضه AETrim1718937361876.mp3
13.11M
💠#روضه
اسم آب میاد، یاد این شعر میفتم…
❣#حضرت_علی_اصغر
https://eitaa.com/yazahramadadi135
#کانال_متن_سبک_مداحی
#رضااااا_ابوالحسنی
🎤#حاج_عباس_طهماسب_پور
|⇦•نگاهگریه داری....
#روضه و توسل ویژهٔ اربعین حسینی اجرا شده به نفسِ کربلایی محمد جواد احمدی
نگاه گریه داری داشت زینب
چه گام استواری داشت زینب
دل با اعتباری داشت زینب
چهل منزل حسینِ منجلی شد
گهی زهرا شد و گاهی علی شد
پس از آنکه زمین را زیرو رو کرد
سپاه شام را بی آبرو کرد
بسمت کربلا خوشحال رو کرد
کمی از خاک را برداشت بو کرد
رسیدم کربلا ای وای ای وای
حسینِ سر جدا ای وای ای وای
*حسینجان ای کاش الان تو کربلا برات گریه میکردم...*
چهل روز است گریانم حسین جان
چو موی تو پریشانم حسین جان
چهل روز است میخوانم حسین جان
حسین جان
تویی ذکر لبم الحمدلله
حسینی مذهبم الحمدلله
*حالا این خانم بعد چهل روز اومده..*
همینجا شیرخواره گریه میکرد
رباب بی ستاره گریه میکرد
گهی بر مشک پاره گریه میکرد
گهی بر گاهواره گریه می کرد
خدایا از چه طفلم دیر کرده
مرا بیچاره کرده پیر کرده
همینجا بود که سقای ما رفت
بسمت علقمه دریای ما رفت
*سادات ببخشند، امام زمان ببخشند..*
پی او گوشواره های ما رفت
فقط از علقمه یک مشک برگشت
حسین بن علی با اشک برگشت
حسین...ای جان
همینجا بود که دلها گرفت و..
*وقتی خانم نگاهش افتاد به این دشت ، قطعا یاد اون چند روز پیش افتاد که چیا دید جلو چشمش..*
همینجا بود که دلها گرفت و
یکی بر سینه ی تو جا گرفت و
سر پاکت کمی بالا گرفت و
و از پشت سرت، سر را گرفت و
همینکه بر گلویت خنجر آمد
صدای ناله ی زهرا درآمد
«حسین.....ای وای ای وای....»
*گفت حسین من برات گزارش سفر بدم ..*
بهاری داشتم اما خزان شد
قدی که داشتم بی تو کمان شد
عقیق تو به دست ساربان شد
طلای من نصیب کوفیان شد
خبر داری مرا بازار بردن
مرا در مجلس اغیار بردن
«حسین...»https://eitaa.com/yazahramadadi135
#کانال_متن_وسبک_مداحی
#رضااا_ابوالحسنی
#روضه
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
بریم مدینه خونه ی امام حسن بشینیم کنار حسین و زینب،کنار ابالفضل گریه کنیم. شیخ مفید در ارشاد روایت کرده: بعد از آن که این سم به بدن مبارکش اثر کرد رو کرد به امام حسین؛ فرمود: حسین جان!"فَاِذَا قَضَیْتُ فَغَمِّضْنِی وَ غَسِّلْنِی وَ کَفِّنِّی..."
*چه وصیتی به امام حسین کردی...*
وقتی از دنیا رفتم خودت چشمای منو ببند...خودت منو غسل بده...خودت منو کفن کن...
*از اینجا رو نیت می کنم برا مادرت روضه میخونم...اگه قابل بدونه یه سری بزنه....*
فرمود:حسین جان! "وَ احمِلنی عَلی سَریری اِلی قبرِ جدّی رسول الله( صلی الله علیه وآله وسلم) لِاُجَدِّدَ بِه عَهدا...*حسین جان من رو روی یک تابوتی بگذار...ببر برای زیارت قبر جدم پیغمبر...دیدار تازه کنم.
بعد فرمود:حسین جان! موقع تشییع من یه عده میان جلوتو میگیرند که بدن منو نبری کنار پیغمبر دفن کنی.حسین جان! تمام تلاشتو بکن خونی پای جنازه ی من ریخته نشه...
" و شهیدِِ فوقَ الجِنازَه قَد شُکَّت اَکفانُه بالسِّهام..."
*اونقدر تیر به اون تابوت زدند.... تمام بدنش خونی شد...*
حسین جان! منو ببر بقیع دفن کن...
من نمیدونم...شاید دلش میخواسته نزدیک مادرش باشه....*
خلاصه روح از بدن مبارکش مفارقت کرد.
ابیعبدالله به وصیت برادر عمل کرد.بدن رو غسل داد و کفن کرد.پیکر رو روی تابوت گذاشت.
*فَلَمَّا تَوَجَّهَ بِهِ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ اِلَی قَبْرِ جَدِّهِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله...*
وقتی آقا این تابوت رو به طرف مرقد پیغمبر میبرد..." اَقْبَلُوا اِلَیْهِمْ..."دورشون رو گرفتند...دور و برِ جنازه ی برادرش شلوغ شد...
*حسین جان یاد چه خاطراتی افتادی؟*
مروان ملعون امد جلو یه جسارتی کرد...حسن بن علی رو با کسی مقایسه کرد که بمونه....مهر کردند و دهانم دوختند...تشییع کنندگان رو تهدید کرد...گفت"اَنا اَحمِلُ السَّیف..."شمشیر میکشم...
امام حسین علیه السلام که وضعیت رو این طوری دید فرمود بریم.
ما نمیخوایم جنازه رو کنار پیغمبر دفن کنیم.پیکر مبارک برادر رو برد قبرستان بقیع کنار فاطمه بنت اسد دفن کرد.
*روضه م تمومه...این یه حجت خدا بود.این یه امام بود. یه فرزند پیغمبر بود.برادرش با احترام بدنشو غسل داد...اما یه حجت خدایی رو میشناسم...یه امامی رو میشناسم...یه فرزند پیغمبری رو میشناسم نه که غسلش دادند...چرا غسلش دادند...یه خط ناحیه مقدسه بخونم...امام زمان فرمود"السلام علی المُغَسَّلِ بِدَمِ الجِراح..."
سلام بر اون آقایی که با خون جراحاتش غسل داده شد....غسل دادند...تازه کفنشم کردند...کی گفته حسین کفن نداره؟!*
کفنی داشت ز خاک و کفنی داشت ز خون
تا نگویند حسین بن علی بی کفن است...
اربعین کربلا باشی.صدا بزن یا حسین...
کانال سبک وشعر
مداحی
ویژه مادحین
خواهران برادران
#رضاابوالحسنی
https://eitaa.com/yazahramadadi135
#روضه
#امام_حسن
حسین گفتم و شد سینه بی قرار حسن
برای این که حسین است سوگوار حسن
محرم و صفر اندوهگین غربت او
دو چشم علقمه گریان و اشکبار حسن
*شاید بی دست کربلا وقتی تو علقمه افتاد وقتی مادر سادات اومد استقبالش...اون وقتی که صدا میزد:پسرم...عزیزدلم....شاید اونجا عباس با خودش میگفت:حسنم! چه کشیدی! چه دیدی! *
ضریحِ کرب و بلا نقرهِ داغِ تربتِ او
زهیر و حر و حبیبند داغدارِ حسن
اگر چه دور و برش از حبیب ها خالی است
امام ها همه جمعند در کنارِ حسن...
*حسن جان...حسن جان...*
مزارِ خاکیِ او شد ابوترابیِ محض
از آن به بعد نجف گشت خاکسارِ حسن
عجب نباشد اگر که به روزِ رستاخیز
حسینِ فاطمه برخیزد از جوارِ حسن
برایِ غربت او بی قرار می گریم
شبیهِ شمعِ خیالی سرِ مزارِ حسن
برایِ داغِ دو تا ماهپاره اش یا که
برای لحظه ی جانسوزِ احتضارِ حسن
*دوتا پسر فرستاد کربلا...دوتا دسته گل فرستاد فدایی بشن...*
برای روضه ی او با کنایه می خوانم
مدینه...کوچه...فدکنامه...گوشواره...حسن
#شاعر_محسن_حنیفی
*غریب اونیه که تو کوچه های بنی هاشم مادرشو نگاه میکرد....*
غریب اونیه که همدم اشک و آهه...
دیده که مادرش تو کوچه بی پناهه...
{حسن...آقام حسن...آقام حسن...حسن جاان}
کریم کاری به جز جود و کرم ندارد
آقام تو مدینه ست ولی حرم نداره
*امشب سرو کار ما با کریمه...میخوام آروم آروم روضه بخونم...کریم یعنی چه؟!کریم چه کسیه؟!من بگم؟! نه....یه کریم برات تعریف کنه کَرَم رو....از خودِ امام حسن سوال کردند:"قیلَ فَمَن کَرَم؟!آقا کَرَم یعنی چی؟!فرمود:"اَلاِبتداءُ بِالعَطیَّه قَبلَ المَسالَه.."یعنی قبل از اینکه سائل ازت چیزی بخواد بهش عطا کنی...*
ندهد فرصت گفتار به محتاج،کریم
گوشِ این طایفه آوازِ گدا نشنیده ست....
*من میگم خدارو چه دیدی شاید امشب قبل از اینکه بیای روضه امام حسن برات اربعین،کربلا رو نوشته باشه...به هر موکب نمک گیر امام مجتبی هستیم...
تو مگو ما را بدان شه بار نیست...
با کریمان کارها دشوار نیست...
کانال سبک وشعر
مداحی
ویژه مادحین
خواهران برادران
#رضاابوالحسنی
https://eitaa.com/yazahramadadi135
#روضه و توسل ویژه شهادت پبامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس حاج محمد کمیل•ೋ
ميخواي حالِ مادرمون فاطمه رو بالاي بستر باباش بفهمي؟...*
بس کُن عزیزِ تا سحر بیدار بس کُن
کُشتی مرا از گریه ی بسیار بس کُن
ای چند شب بیدار مانده، آب رفتی
ای چند شب گریانِ من، اینبار بس کُن
از اشك کنارِ بسترم خیس است زهرا
آتش نزن بر این تنِ تَب دار بس کُن
*ببين پيغمبر نگرانِ چيه...*
رویت ندارد طاقتِ این اشکها را
طاقت ندارد اینهمه آزار بس کُن
*اينقدر گريه مي كرد بالا بستر بابا، ديديد دختر آخرين لحظات بابا، بالاي بسترِ باباش گريه ميكنه؟ از قديم هم گفتن: گريه كُنِ بابا دخترِ..."يه اشاره كنم، اربعيني ها، اونايي كه به نيابت از رقيه زيارت كرديد، كربلا نگذاشتن دخترش گريه كنه، داغِ گريه رو به دلش گذاشتن...*
باید ببینی روزهایِ بعد از این را
باید بمانی با غمی دشوار بس کُن
باید بگویم روضه هایِ بعد خود را
باید بسوزی بعد از این دیدار بس کُن
ای کاش بعد از من کسی جایت بگوید
با هیزم و با آتش و با دیوار بس کُن
*پيغمبر فرمود: زهرا جان! غصه نخور، اولين كسي كه مياد پيش بابات، تو هستي، زود به من ملحق ميشي...*
ای کاش میگفتند خانوم بچه دارد
ای کاش میگفتند با مسمار بس کُن
*نانجيب خودش نوشته: چنان لگدي به در زدم....يكي نبود بگه اين خانوم باردارِ، اين خونه داغ ديده است، بابا از دست داده...*
در کوچه می اُفتی کَسی غیر از حسن نیست
با گریه می گوید که در انظار بس کُن
* ميگن: امام حسن فقط هفت سال داشت، اون موقعي كه زهرا گفت: بيا بريم بايد يه مردي همراهم باشه، علي كه نميشه، تو بيا، خيلي دلش خوش شد، مادرم رويِ من يه حسابِ ديگه اي باز كرده، من ديگه مرد شدم، اما يه داغي به دلِ امام حسن گذاشتن، تا آخر عمرش از يادش نرفت...*
در کوچه می اُفتی و می گوید به قنفذ
اُفتاد دستِ مادرم از کار بس کُن
دستت مغیره بشکند حالا که اُفتاد
از چادر او پایِ خود بردار بس کُن
*حالا كه افتاده رويِ زمين، لااقل بريد عقب....
لحظه هاي آخر پيغمبر داره به علي سفارش ميكنه، ديد علي صورتش داره برافروخته ميشه، هي ميگه: " عَلَي رأسي، عَلَي عَيني" به روي چشم، چشم صبر ميكنم، يه وقت ديدن علي رو زانو بلند شد، يا رسول الله! بازم بايد صبر كنم؟ فرمود: آره، اگه فاطمه رو هم جلوت زدن، دستات رو بستن بازم صبر كن...
من ميگم: يا رسول الله! خبرها رو جلو جلو دادي، گفتيد چه بلايي سرش ميآد، دستورِ صبر بهش دادي، اين گذشت، علي بود، مردِ مردايِ عالم، يه روزي هم اومد كربلا، دخترش بالاي قتلگاه، مي ديد، يه زن، كسي بهش خبر نداده بود، ديد "و الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِه" زينب رو كرد به سمت مدينه"صَلّی عَلَیکَ مَلیکُ السَّماءِ هذا حُسَینٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ مُنْقَطَعُ الاعْضاءِ..."
بگذار یک جمله هم از گودال گویم
خون گریه ات را کربلا بگذار بس کُن
وقتِ هزار و نُهصدو پنجاه زخم است
ای نیزه ی خونبار، این اصرار بس کُن
این ناله هایِ دخترت پیشِ حرامی است
با شمر می گوید نزن نشمار… بس کُن
#شاعر حسن لطفی
کانال سبک وشعر
مداحی
ویژه مادحین
خواهران برادران
#رضاابوالحسنی
https://eitaa.com/yazahramadadi135
#روضه و توسل ویژه شهادت پبامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس حاج محمد کمیل•ೋ
ميخواي حالِ مادرمون فاطمه رو بالاي بستر باباش بفهمي؟...*
بس کُن عزیزِ تا سحر بیدار بس کُن
کُشتی مرا از گریه ی بسیار بس کُن
ای چند شب بیدار مانده، آب رفتی
ای چند شب گریانِ من، اینبار بس کُن
از اشك کنارِ بسترم خیس است زهرا
آتش نزن بر این تنِ تَب دار بس کُن
*ببين پيغمبر نگرانِ چيه...*
رویت ندارد طاقتِ این اشکها را
طاقت ندارد اینهمه آزار بس کُن
*اينقدر گريه مي كرد بالا بستر بابا، ديديد دختر آخرين لحظات بابا، بالاي بسترِ باباش گريه ميكنه؟ از قديم هم گفتن: گريه كُنِ بابا دخترِ..."يه اشاره كنم، اربعيني ها، اونايي كه به نيابت از رقيه زيارت كرديد، كربلا نگذاشتن دخترش گريه كنه، داغِ گريه رو به دلش گذاشتن...*
باید ببینی روزهایِ بعد از این را
باید بمانی با غمی دشوار بس کُن
باید بگویم روضه هایِ بعد خود را
باید بسوزی بعد از این دیدار بس کُن
ای کاش بعد از من کسی جایت بگوید
با هیزم و با آتش و با دیوار بس کُن
*پيغمبر فرمود: زهرا جان! غصه نخور، اولين كسي كه مياد پيش بابات، تو هستي، زود به من ملحق ميشي...*
ای کاش میگفتند خانوم بچه دارد
ای کاش میگفتند با مسمار بس کُن
*نانجيب خودش نوشته: چنان لگدي به در زدم....يكي نبود بگه اين خانوم باردارِ، اين خونه داغ ديده است، بابا از دست داده...*
در کوچه می اُفتی کَسی غیر از حسن نیست
با گریه می گوید که در انظار بس کُن
* ميگن: امام حسن فقط هفت سال داشت، اون موقعي كه زهرا گفت: بيا بريم بايد يه مردي همراهم باشه، علي كه نميشه، تو بيا، خيلي دلش خوش شد، مادرم رويِ من يه حسابِ ديگه اي باز كرده، من ديگه مرد شدم، اما يه داغي به دلِ امام حسن گذاشتن، تا آخر عمرش از يادش نرفت...*
در کوچه می اُفتی و می گوید به قنفذ
اُفتاد دستِ مادرم از کار بس کُن
دستت مغیره بشکند حالا که اُفتاد
از چادر او پایِ خود بردار بس کُن
*حالا كه افتاده رويِ زمين، لااقل بريد عقب....
لحظه هاي آخر پيغمبر داره به علي سفارش ميكنه، ديد علي صورتش داره برافروخته ميشه، هي ميگه: " عَلَي رأسي، عَلَي عَيني" به روي چشم، چشم صبر ميكنم، يه وقت ديدن علي رو زانو بلند شد، يا رسول الله! بازم بايد صبر كنم؟ فرمود: آره، اگه فاطمه رو هم جلوت زدن، دستات رو بستن بازم صبر كن...
من ميگم: يا رسول الله! خبرها رو جلو جلو دادي، گفتيد چه بلايي سرش ميآد، دستورِ صبر بهش دادي، اين گذشت، علي بود، مردِ مردايِ عالم، يه روزي هم اومد كربلا، دخترش بالاي قتلگاه، مي ديد، يه زن، كسي بهش خبر نداده بود، ديد "و الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِه" زينب رو كرد به سمت مدينه"صَلّی عَلَیکَ مَلیکُ السَّماءِ هذا حُسَینٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ مُنْقَطَعُ الاعْضاءِ..."
بگذار یک جمله هم از گودال گویم
خون گریه ات را کربلا بگذار بس کُن
وقتِ هزار و نُهصدو پنجاه زخم است
ای نیزه ی خونبار، این اصرار بس کُن
این ناله هایِ دخترت پیشِ حرامی است
با شمر می گوید نزن نشمار… بس کُن
#شاعر حسن لطفی
کانال سبک وشعر
مداحی
ویژه مادحین
خواهران برادران
#رضاابوالحسنی
https://eitaa.com/yazahramadadi135
🏴#شهادت_امام_حسن_علیه_السلام
🏴#روضه
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
در فضای كوچه آه مجتبی پیچیده بود
چادر ِ خاكی به زیر دست و پا پیچیده بود
تو رو به خدا سادات گوش خودشون رو بگیرند نشنوَن، آخه روضه مادر خوندن جلوی اولاد سخت ِ.
آنقدر گویم ز ظلم آن جنایتكار پست
ضربت سیلی صدایش در فضا پیچیده بود
بخدا الان اینجا به شما بگن:یه زن و بیرون مجلس دارن میزنند،همه میرید بیرون میگید:نامرد آدم با زن طرف نمیشه،تا افتاد بی بی رو زمین، امام مجتبی اومد زیر بغل مادر و گرفت، بلندش كرد،تا چشمش افتاد به چشم مادر،می دونی مادر چی گفت؟
مادرم گفت:حسن بر دلم آذر نزنی
حرفی از قصه ی امروز به حیدر نزنی
دید حالش منقلب ِ گفت:سریع برو داداشم رو خبر كن،بگو داری بی داداش میشی،زینبم رو هم خبر كن اما آروم آروم،نكنه به زینب یه دفعه بی هوا بگی، ابی عبدالله سراسیمه اومد،امام حسن داره از حال میره،سر رو گذاشت روی زانوش اینقدر اشك ریخت،آروم آروم امام حسن چشمش رو باز كرد،اما اینقدر حسین گریه كرد،امام حسن فرمود:
حسین گریه نكن آشنا رسید
آخر اجل به داد غریبی ِ ما رسید
چشم انتظار بودم و دیدی مادرم
آخر برای بردن غم نامه ها رسید
همچین كه داشت حرف می زد یه وقت دید در باز شد،زینب اومد تو
بس كن حسین زینبم از راه آمده
آی مردم برا امام حسن بلند بلند گریه كنید،آخه بعضی ها میگن:حسن گریه كن نداره،بخدا مادرش اینقده دعاتون میكنه، میگه:دلِ من ِ پهلو شكسته رو شاد كردید.
بس كن حسین زینبم از راه آمده
این تشت را نبر كه به غم مبتلا رسید
هر چی گفت:دید ابی عبدالله آروم نمیشه،فرمود:حالا كه می خوای گریه كنی بذار برات روضه بخونم.
بگذار روضه های مگو را بگویمت
از آن غروب تلخ كه شام عزا رسید
با مادرم كه یاس تر از هر فرشته بود
رد میشدیم تا که به ما بی حیا رسید
دیوار سنگ سطح زمین سنگ كوچه سنگ
نامرد سنگ با دل ِ سنگی به ما رسید
دستی سیاه از سر ِ من بی هوا گذشت
دستی به روی مادرمان بی هوا رسید
گفت:زیر بغل مادرم و گرفتم گفتم:بیا بریم،گفت:حسن جان تو بگو از كجا بریم،رسید در ِ خونه،امیرالمومنین فرمود:فاطمه جان چی شده؟فرمود:هیچ چی. گفت:فاطمه جان هیچ چی؟ فاطمه جان:
اگر چه ضرب سیلی را ندیدم
ولیكن من صدایش را شنیدم
کانال سبک وشعر
مداحی
ویژه مادحین
خواهران برادران
#رضاابوالحسنی
https://eitaa.com/yazahramadadi135
|⇦•ملک وجود غرق....
#روضه و توسل ویژه شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه اجرا شده به نفسِ سید مهدی میرداماد •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
"اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ، بِمُوالاتِكُمْ عَلّمنا اللّهُ مَعالِمُ دينِنا و أصْلَحَ ما كانَ فَسَدَ مِنْ دُنْيانا"
مُلک وجود غرق در اندوه و در عزاست
آغاز صبح غربت زهرا و مرتضاست
قرآن عزا گرفته و عترت شده غریب
شهر مدینه را به جگر داغ مصطفاست
خون گریه کن مدینه از این ماتم عظیم
گر آسمان خراب شود بر سرت رواست
گشته اند انبیاء همه چون فاطمه یتیم
زیرا عزای قافله سالار انبیاست
خلقت چه لایق است که صاحب عزا شود
عالم عزا گرفته و صاحب عزا خداست
اهل ولا بهوش که با رحلت نبی
شهر مدینه یکسره آبستن بلاست
قومی برای غَصب خلافت شدند جمع
یاللعجب وصی پیمبر علی کجاست؟
کجاست مولا؟
دارالولا محاصره زهراست پشت در
دود و شراره بر فلک ازبیت کبریا
آتش زدند به خانه ی ریحانه ی رسول
پاداش رنج های شب و روز مصطفی
*فرمود:هیچ پیغمبری مثل من اذیت نشد.
بیست وسه سال هر جوری خواستن
اذیتش کردن ،هر تهمتی خواستن بهش زدن، مگه نمی گن کسی برات کاری میکنه هنوز عرقش خشک نشده باید مزدش رو بدی ..مردم مدینه آب غسل پیغمبر خشک نشده مزدش رو دادن، کاری کردن مادر ما بین در ودیوار صداش بلند شد..*
"قُل لا أَسأَلُكُم عَلَيهِ أَجرًا إِلَّا المَوَدَّةَ فِي القُربىٰ ۗ" ذَوِیالْقُربیٰ کیان ؟مگه غیر از فاطمه و بچه های فاطمه ذَوِیالْقُربیٰ بودن..یادتون رفت پیغمبر چقدر حسن رو بغل می کرد چقدر حسین رو، رو دوشش سوار می کرد؟ یادتون رفت چقدر نوه هاشو می بوسید؟پیغمبر می بوسید گریه می کرد
امام مجتبی رو بغل می کرد لبهاشو می بوسید هر وقت ابی عبدالله رو بغل می کرد زیر گلوش رو می بوسید آقا چرا؟ می فرمود: این لبها یه روز از زهر کبود میشه..*
آقا جان شما یه غریبی امام رضا هم یه غریبه..اینقدر این شبها تو حرمش شلوغه عربی وارد حرم امام رضا شد اول یه نگا به در ودیوار کرد یه نگاه به ازدحام جمعیت وزائرا ، این همه چراغ..برگشت عقب گفت آقاجان اگه غریب میخوای بیا مدینه بیا ببین چهارتا سنگگذاشتن ...
https://eitaa.com/yazahramadadi135
#کانال_متن_وسبک_مداحی
#رضااا_ابوالحسنی
هدایت شده از متن و سبک مداحی
مداحی_آنلاین_ملک_وجود_غرق_در_اندوه_و_در_عزاست_سید_مهدی_میرداماد.mp3
5.96M
|⇦•ملک وجود غرق......
#روضه و توسل ویژه شهادت پیامبر صلوات الله علیه اجرا شده به نفسِ سید مهدی میرداماد •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
https://eitaa.com/yazahramadadi135
#کانال_متن_وسبک_مداحی
#رضااا_ابوالحسنی
🏴🏴🏴🏴
#روضه امام حسن عسکری (ع)
#روضه شهادت
بسمالله الرحمن الرحیم
یارحمن یارحیم
یااَبامُحَمَّدٍ یا حَسَنَ بنَ عَلِیٍ اَیُّهَا الزَّکِیُّ العَسکَرِیُّ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه"
🔸پدری در دم مرگ است و به بالین پسرش
🔸پسری اشک فشان است به حال پدرش
🔸پدری جام شهادت به لبش بوسه زده
🔸پسری سوخته از داغ مصیبت جگرش
🔸پسری را که بود نبض دو عالم در دست
🔸شاهد داغ پدر آه و دل و چشم ترش
🔸حسن العسکری از زهر جفا می سوزد
🔸حجه یابن الحسن از غم شده گریان به برش
🔸چار ساله پسری مانده و صد ها دشمن
🔸که خداوند نگه دارد و از هر خطرش
🔸دشمن افکنده زپا نخل امامت را باز
🔸کند اندیشه به نابودی یکتا ثمرش
🔸خانه را که عدو دست به غارت زده است
🔸اتش ظلم بر افروخته از بام و درش
🔸آه از آن روز که شد غیبت مهدی آغاز
🔸غیبتی را که بود خون شهیدان اثرش
⬅️اجرومزده شما برادران و خواهران بابی بی دوعالم فاطمه زهرا(س) انشاالله درهرگوشه ای ازاین مجلس ومحفل نشسته آید به ابروی فاطمه زهرا حاجت روا بشید شفای همه مریضها انشاالله روز شهادت امام عسکری (ع) است روز یتیمی امام زمان(عج) است.
امروز هم ناله شیم با امام زمان..
قربون اشک چشمت برم آقا جان.
آقا قربونت برم تو سن کودکی لباس عزا به تن کردی.
امروز دم در ایستاده.
شال عزا به گردن انداخته.
آقا...قربون اون شال عزا برم به گردن انداختی.
هر جایی بری مراسم ختم،صاحب عزا دَمِ در می ایسته،خوش آمد میگه.
امروز صاحب عزا خودِ امام زمانِ.
دَمِ در ایستاده،خوش آمد میگه.
میگه آی عزادارای پدرم! خوش اومدید...
ما امروز اومدیم خودمون رو بهت نشون بدیم ،ما هم اومدیدم آقا! اما تو رو ندیدیم یوسفِ زهرا..
◼️آقا جان مهدی زهرا..
امروز بیا یه روزی به ما بده.
آخه 2ماه بر امام حسین گریه کردیم... ناله زدیم..
آقا جان هنوز بعضیا پیرهن مشکی رو در نیاوردن.
آقا میدونی عزای ما کی تموم مشه....
اون لحظه ای که شما تکیه به دیوار کعبه بزنی...بگی.
الا یا اهل العالم انا بقیة الله.
دلتو ببرم سامرا و التماس دعا
◼️میرسد نالهٔ فاطمه بر گوش
◼️حجة ابن الحسن گشته سیه پوش
◼️سامرا بار دیگر در عزا شد
◼️حجة ابن الحسن صاحب عزا شد
آقا خادمشُ صدا زد ظرف آبی براش بیاره..
میگه:ظرف آب رو برداشت آورد،داد دستِ امام حسن.
اینقدر آقا ضعیف شده.
،دست ها میلرزه،بدن داره میلرزه.
ظرف آب رو که به دست امام حسن داد،اینقدر که دست ها میلرزید، ظرف آب رها شد، ریخت رو زمین..
صدا زد:آی خادم! برو پسرم مهدی رو خبر کن...مهدیم بیاد.
بمیرم برا امام حسن عسکری..
امام زمان اومد... کنار پدر..
ظرف آب رو برداشت..
ظرف آب رو نزدیک دهان مبارک بابا آورد.
اینقدر این بدن ضعیف شده..
اینقدر این بدن نحیف شده.
همچین که ظرف به دهان مبارک حضرت رسید...
از شدت ضعف هی ظرف آب به دندونای حضرت میخورد...
امان امان(3)..
نمیدونم اون لحظه امام عسکری.آخ یاد چه صحنه ای افتاد...
شاید یاد اون لحظه ای افتاد.
که عمه جانش زینب دید دارن با چوب خیزران به لب و دندان حســـــــــين....
یه لحظه امام حسن شروع کرد گریه کردن...
آقا صدا زد: بابا! چرا گریه می کنید؟
شاید فرموده باشه!!! مهدی جان برا تو گریه میکنم.
خیلی غریبی.
بعد از من بیابون گرد میشی...بعد از من خیلی بی کس میشی
اما می خوام بگم آقا جان.
درسته داغ بابا دیدی.
ولی شیعه آمدن بدن بابا رو احترام کردند.
با عزت بدن بابا رو تشیع کردند .
ما من بمیرم برای جد غریبت حسین .
چه تشیع جنازه ای شد.
۱۰ نفر نعل تازه به اسبها زدن .
اینقدر رو بدن عزیز زهرا تاختن.
امان امان .
الهی خواهری که داغ برادر دیده بینمون نباشه.
چه کشید بیبی زینب ....
اومد گودی قتلگاه... این شمشیر شکسته ها رو کنار زد... نیزه شکسته ها رو کنار زد ...
آخ یه بدنی دید بی سر...عریان.. قطعه قطعه...
چه کرد عمهٔ سادات...
یه وقت دیدن خم شد لباشُ گذاشت به رو رگهای بریده حســـــــین....
حسین آرام جانم.. حسین روح روانم
الالعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
#التماس_دعا
#احمد بهزادی
🏴
https://eitaa.com/yazahramadadi135
#کانال_متن_وسبک_مداحی
#رضااا_ابوالحسنی
🏴 #شهادت_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
🏴#روضه
🎤مداح :کربلایی سید رضا نریمانی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
*میگه: آقا امام حسن عسکری غلامش رو صدا زد: یه کم آب برام بیار، آقا! چشم، جوشانده ای رو آماده کرد، گذاشت خُنَک شد، درظرف آبی ریخت، داد دست امام حسن عسکری، آقا ظرف رو گرفت، روایت میگه: اینقدر رعشه بر بدنِ امام عسکری بود، از شدتِ لرزش و رعشه این ظرف توی دستِ آقا تکون میخورد، آقا ظرف رو آوُرد جلو لب و دندانش، میگه: اینقدر این ظرف به لب و دندان خورد، نتونست آب رو بخوره...
غصه نخورید آی نوکرا! پسرش مهدی اومد ظرفِ آب رو برداشت، لحظه های آخر به آقا آب داد، امام زمان شاید چهار یا پنج ساله بوده ولی ظرفِ آب رو برداشت به لب های باباش امام حسن رسوند...
یه دختر سه ساله ای رو هم من سراغ دارم، همچین که آب آزاد شد، دیدن دارن میدوه، یه نفر گرفتش، چی میخوای اینقدر میدوی؟ گفت: شنیدم آب آزاد شده، میشه یه ظرف آب به من بدید؟ ظرف آبی دادم دستِ این دختر، تشنه است، میخواد آب بخوره حتماً؟ ظرف آب رو که دستش دادم، گفت: آقا! یه سئوال دارم، چیه؟ میشه به من بگی راه گودال از کدوم طرفِ؟
این تا خرابه تو ذهنِ رقیه موند، که نتونست به باباش آب بده...*
با حسینیم با حسن هستیم
ما گدای دو تا حسن هستیم
نام ما را که از قدیم نوشت
از گدایانِ این حریم نوشت
تا خدا حال و روز ما را دید
بعدِ نام حسن، کریم نوشت
تا که پیشِ تو درد دل کردیم
نام ما را خدا کلیم نوشت
دلِ ما را اسیر کرد آنکه
بال جبریل را گلیم نوشت
رفته بودیم مشهد و آقا
باز هم روزیِ عظیم نوشت
سامرا واجبیم، امام رضا!
نه کبوتر که یا کریم نوشت
با حسینیم با حسن هستیم
ما گدای دو تا حسن هستیم
این طرف صحن صاحبِ کَرَم است
آن طرف یک غریب بی حرم است
این طرف هرچه هست زائر هست
آن طرف بی چراغ بی عَلَم است
این طرف احترام میبینی
آن طرف ناسزا که دَمبهَدم است
سامرا شد خراب فهمیدم
چقدر روضهها شبیه هم است
مادری اند هر دوتا آقا
مو سپید است هرکه غرقِ غم است
پیش هر دو به گریه میشنوی
روضهی پهلویی که محترم است
کاش پلکت کمی تکان بخورد
به زمین وَرنه آسمان بخورد
پسرت آمده است تا جگرت
زخم کمتر از این و آن بخورد
ظرفِ آبی به دستهایش تا
پدر آبی نفس زنان بخورد
میخورد ظرف هِی به دندانت
چه کند آب نیمه جان بخورد
خوب شد کودکت ندیده لبت
ضربه از چوبِ خیزران بخورد
روی پیشانیات فقط چین است
آه اگر سنگِ بی امان بخورد
عمه مانده است زیر هر ضربه
که مبادا به دختران بخورد
دختران تشنهاند و با خنده
لقمهی خویش را سنان بخورد
#شاعر حسن لطفی
پاشو حال و روزِ ما رو ببین
ببین بازم مادر خورده زمین
برا خیمه ات یه عده درکمین
ای لب تشنه توی گودال
شمر وخولی به رقابت افتادن
توی گودال سر فرصت
به جسارت افتادن
توی گودال رو تنِ تو
برا غارت افتادن
انگار اومد بر قلبِ من فرود
خنجری که سر تو رو از پیکرت ربود
اونی که سر از تنت برید
فکری به حالِ دلِ زینبت نکرده بود
رگاتو می بوسم
تو رو خدا دست و پا نزن
نذار که ببینه
اینقده مادر و صدا نزن
*ای حسین!...*
کانال سبک وشعر
مداحی
ویژه مادحین
خواهران برادران
#رضاابوالحسنی
https://eitaa.com/yazahramadadi135
14000722-narimani-roze.mp3
3.32M
🏴 #شهادت_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
🏴#روضه
🎤مداح :کربلایی سید رضا نریمانی
کانال سبک وشعر
مداحی
ویژه مادحین
خواهران برادران
#رضاابوالحسنی
https://eitaa.com/yazahramadadi135
🏴#شهادت_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
🏴#روضه
🎤مداح :حجت الاسلام میرزا محمدی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
تسليت اي حجت ثاني عشر
يابن الحسن
( كسي تو سامرا به آقامون تسليت نگفتا )
تسليت اي حجت ثاني عشر
يابن الحسن
( ميدوني دل آدم كجا ميره ؟ يه مرتبه ياد گودال افتادم ، اونجاهم به يتيمان ابي عبدالله كسي تسليت نگفت ... )
زود بود از بهر تو داغ پدر
يابن الحسن
معمولا فاميلا جمع ميشن ، عمو ، دايي، عمه و ديگر بستگان ؛ نميزارن بچه يتيم كنار پيكر پدر بي تابي كنه ، اما برا امام زمان ما اين اتفاق نيفتاد ... حتي كربلا هم اينجوري نبود ... اونجا عمه ي امام زمان بچه هاي ابي عبدالله رو سرپرستي كرد ...
قلب بابَ ت
از شرار زهرِ دشمن آب شد
سوخت جسم و جانش
از پاتا به سر ، يابن الحسن
طفل بودي ، پيش چشمت
چشم بابا بسته شد 2
تو نگه كردي و او
زد بال و پر ، يابن الحسن
آخ دلم يه جايي رفت ، نگي امشب چرا داره پريشون خواني ميكنه ؟ به خدا دست من نيست ؛ دلم با اين يه بيت رفت كوچه بني هاشم
#حسين_جان
طفل بودي ، پيش چشمت
دست بابا بسته شد
تو نگه كردي و قنفذ ...
كودك 6 ساله بودي
بر پدر خواندي نماز
ريختي از چشمِ خود
خونِ جگر ، يابن الحسن
قرن ها ، فرياد زهرا مادرت
آيد به گوش
از مدينه بينِ آن ديوار و در
« يابن الحسن ... » 3
مادر؛ كاش بودم
تا علي را يار بودم
من جاي تو
بينِ در و ديوار بودم
مادر شنيدم بارها از پا فتادي
ديدي علي تنها بوَد
باز ايستادي ...
يوسف زهرا بيا
با ما بگو آخر چرا
تُربت زهراست مخفي از نظر
« يابن الحسن ... »
فرمود عقيل ، برو به اون كودكي كه تو حجره هست ، گو بياد ... اومدم ديدم يه ماه شب چهارده ،گوشه ي حجره مشغول عبادته ، آقامون حجت ابن الحسن بود ، تا پيغام رو دادم سراسيمه اومد ؛ سر بابا رو بغل گرفت ، تا امام عسكري اونو ديد ، نفرمود پسرم ، فرمود : يا سيد أَهْلَ الْبَيْتِ اسْقِنَا المَاءٍ .... يعني تشنمه، به من آب بنوشان ... اِسْقِنَا المَاءٍ ... (آخ بميرم ...) هر طوري بود نزاشت بابا لب تشنه از دنيا بره ... امام جواد هم يه كودك 6،7 ساله بود ، نزاشت باباش امام رضا تشنه لب جون بده ... اما لايوم كيومك يااباعبدالله ... حسين ... بميرم ، هر چي صدا زد : جماعت جگرم داره ميسوزه ... جي جوري آبش دادن ؟ فَلَمْ يُجِبْهُ أَحَدٌ إِلَّا بِالسُّيُوفِ ... حسين ...
کانال سبک وشعر
مداحی
ویژه مادحین
خواهران برادران
#رضاابوالحسنی
https://eitaa.com/yazahramadadi135
2. حجت ثانی عشر.mp3
9.75M
🏴#شهادت_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
🏴#روضه
🎤مداح :حجت الاسلام میرزا محمدی
کانال سبک وشعر
مداحی
ویژه مادحین
خواهران برادران
#رضاابوالحسنی
https://eitaa.com/yazahramadadi135
🏴🏴🏴🏴🏴
#روضه امام عسکری
#گریز حضرت اباالفضل(ع)
بسم الله الرحمن الرحيم
یا رحمن یا رحیم
(السلام علیک) یا اَبامُحَمَّدٍ یا حَسَنَ بنَ عَلِیٍ اَیُّهَا الزَّکِیُّ العَسکَرِیُّ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه
🔻هر کی با امام عسکری کار داره صدا بزنه...
یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه
⬅️اجرومزده شما برادران و خواهران بابی بی دوعالم فاطمه زهرا(س) انشاالله درهرگوشه ای ازاین مجلس ومحفل نشسته آید به ابروی فاطمه زهرا حاجت روا بشید شفای همه مریضها انشاالله روز شهادت امام عسکری (ع) است روز یتیمی امام زمان(عج) است.
امروز هم ناله شیم با امام زمان..
قربون اشک چشمت برم آقا جان.
آقا قربونت برم تو سن کودکی لباس عزا به تن کردی.
امروز دم در ایستاده.
شال عزا به گردن انداخته.
آقا...قربون اون شال عزا برم به گردن انداختی.
هر جایی بری مراسم ختم،صاحب عزا دَمِ در می ایسته،خوش آمد میگه.
امروز صاحب عزا خودِ امام زمانِ.
دَمِ در ایستاده،خوش آمد میگه.
میگه آی عزادارای پدرم! خوش اومدید...
ما امروز اومدیم خودمون رو بهت نشون بدیم ،ما هم اومدیدم آقا! اما تو رو ندیدیم یوسفِ زهرا..
◼️آقا جان مهدی زهرا..
امروز بیا یه روزی به ما بده.
آخه 2ماه بر امام حسین گریه کردیم... ناله زدیم..
آقا جان هنوز بعضیا پیرهن مشکی رو در نیاوردن.
آقا میدونی عزای ما کی تموم مشه....
اون لحظه ای که شما تکیه به دیوار کعبه بزنی...بگی.
الا یا اهل العالم انا بقیة الله.
دلتو ببرم سامرا و التماس دعا
◼️میرسد نالهٔ فاطمه بر گوش
◼️حجة ابن الحسن گشته سیه پوش
◼️سامرا بار دیگر در عزا شد
◼️حجة ابن الحسن صاحب عزا شد
آقا خادمشُ صدا زد ظرف آبی براش بیاره..
میگه:ظرف آب رو برداشت آورد،داد دستِ امام حسن.
اینقدر آقا ضعیف شده.
،دست ها میلرزه،بدن داره میلرزه.
ظرف آب رو که به دست امام حسن داد،اینقدر که دست ها میلرزید، ظرف آب رها شد، ریخت رو زمین..
صدا زد:آی خادم! برو پسرم مهدی رو خبر کن...مهدیم بیاد.
بمیرم برا امام حسن عسکری..
امام زمان اومد... کنار پدر..
ظرف آب رو برداشت..
ظرف آب رو نزدیک دهان مبارک بابا آورد.
اینقدر این بدن ضعیف شده..
اینقدر این بدن نحیف شده.
همچین که ظرف به دهان مبارک حضرت رسید...
از شدت ضعف هی ظرف آب به دندونای حضرت میخورد...
عرضه بداریم...
یا صاحب الزمان...
خوب شد شما...
لحظه آخر کنار پدر بودید...
حضرت رو سیراب کردید...
نگذاشتید امام عسکری...
با لب تشنه از دنیا بره...
یادشهدا امام شهدا اموات جمع حاضر از این مجلس ومحفل فیض ببرند گریزی هم به روضه آقا اباالفضل داشته باشیم همه اموات فیض ببرند
امروز خدارو قسم بده به حق اون آقایی که کربلا امیدش ناامید شد..
آقایی که خجالت کشید...
بگو آقا نزار دست خالی برگردم...
امان امان2
(بگمو نالشو بزنی؟)
دستاشو از بدن جدا کردند..
تیر به چشم نازنینش زدند...
آخ عمود آهن به فرق نازنینش زدن...
همچین که از بالای مرکب با صورت به زمین آفتاد.....
آخ صدا زد .....
برادر... برادر تو دریاب...
الهی نبینی داغ براد🏴اگه برادر داری الهی داغشو نبینی)
آی برادر دارا یه وقت دیدن عزیز زهرا حسین ع داره میاد...
اما دیگه پاهاش قدرت نداره...
دوزانو اومد کنار بدن اباالفضل...
سر عباسُ از زمین برداشت رو زانو گذاشت..
کمتر بزن بازوی خود را بر زمین اباللفضل
( داداش)
شرمنده ام کردی گل ام البنین اباالفضل
بودُ امیدم مرا یاری کنی
سالها بهرم علمداری کنی
آخ بی برادر گشتمُ پشتم خمید2
دیده بگشا که طبیبت سر بالین آمد
دیده بگشا که حسین با دل خونین آمد
دیده بگشا ای سرو بخون غلطیده
تا نگویند حسین داغ برادر دیده
الالعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
#التماس_دعا
https://eitaa.com/yazahramadadi135
#کانال_متن_وسبک_مداحی
#رضااا_ابوالحسنی
🏴🏴🏴🏴🏴
|⇦•سلام ما به تو ..
#قسمت_اول #روضه و توسل ویژه شهادت ابا المهدی آقا امامحسن عسکری علیه السلام اجرا شده ۱۴۰۲به نفسِ حاج عباس حیدر زاده •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
"یَا أَبا مُحَمَّدٍ، یَا حَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ أَیُّهَا الزَّکِیُّ الْعَسْکَرِیُّ ، یَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، یَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلیٰ خَلْقِهِ، یَا سَیِّدَنا وَ مَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَا سْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکَ إِلَی اللّٰهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَیْ حاجاتِنا، یَا وَجِیهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ"
سلام ما به تو سامرای اطهر تو
سلام ما به حرمخانه ی منور تو
سلام بر تو و بر حُرمتت که جبرائیل
جبین گذاشته بر آستانه ی درِ تو
سلام ما به تو ای عسکری لقب که خدا
نهاده خیل ملک را معین و عسکر تو
سلام ما به شکوه، به شوکت و عِلمت
که آگه است از این قدر و جاه داور تو
آقا جان! قسم به عمر کمت....
*میدونی امام عسکری چند سالشون بود به شهادت رسیدن؟ جوونای مجلس خوب دقت کنن.. امام عسکری علیه السلام بیست و هشت سالشون بود. اما زهر کاری کرده بود که بدن حضرت میلرزید،دستانش می لرزید..*
قسم به عمر کم ات ای گل بهشت رسول
دوباره زنده شده یاد عمرِ مادر تو
*امشب اگه بدونی کی داره گریه میکنه آرام نمی شینی.. امشب اگه بدونی کی اشکش جاریِ قرار نداری.. امشب امام زمانمون شاله عزا رو گردن انداخته میگه بابای غریبم، بابای مظلومم..*
سلام ما به دل پاره پاره ات هر دم
سلام اهل سماواتیان به پیکر تو
سلام ما به تو و آن گلی که از داغت
شرر گرفته دل او کنار بستر تو
*قربون اون آقای پنج سالهای برم که داغ بابا دید..تازه طفل پنج ساله نیاز به نوازش بابا داره..نیاز داره سایه ی بابا بالا سرش باشه..دیدی تو خود ما یه بچه پنج ساله که داغ بابا میبینه میگید حیفه چقدر سخته بچه ی پنج ساله بی بابا شه....*
ز بس که رعشه بجانت فتاده بود از زهر
به دست او شده سیراب لعل اطهر تو
*عقیل میگه امام زمان عج رو صدا کردم
گفتم..آقا بیا! آقا بیا! بابای غریبتون صداتون میکنه میگه دیدم دوان دوان اومد یه نگاه کرد. دید بابا تو بستر افتاده رنگش پریده، دستش داره میلرزه. بابا قربونت برم چی شده ؟امام عسکری یه نگاه کرد به قد و بالای فرزند دلبندش پنج سالشه،اشک از چشمان امام عسکری جاری شد..بابا! این کاسه آبو به لبم بگذار. بابا! من بار سفر بستم...می دونی گریه امام زمان برای چیه؟ برای اینکه یه عدهای خونه ی حضرت رو محاصره کردن میخوان پسرش مهدی رو دستگیر کنند..*
بعد من سر به بیابان بگذاری شب و روز
باشد از حالت زارت خبرم، مهدی جان!
*آقا یا امام عسکری سرت تو بغل فرزندت امام زمان بود سرت رو سینه ی عزیز دلبندت حضرت مهدی بود از دنیا رفتی..اما بمیرم برای غریبی که سرش رو خاک گرم کربلا بود داشت با خدا راز و نیاز میکرد. یه وقت متوجه شد سینهاش سنگین شد.. یه نگاه کرد دید شمر با خنجر برهنه...*
آه! شمر روی سینه اش بنشسته بود
استخوان سینه اش بشکسته بود
* آدم هرچی دردم داره هرچی سختی هم داره اما نمیخواد خواهرش ببینه نمیخواد دخترش بشنوه یه مرتبه نگاه کرد دید زینب اومده بالای بلندی..*
آتش است اینجا نسوزی چون سپند
یا برو، یا چشمهایت را ببند
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#حاج_عباس_حیدرزاده
#ادامه...👇
#قسمت_پایانی #روضه و توسل ویژه شهادت ابا المهدی آقا امامحسن عسکری علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ حاج عباس حیدر زاده •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
*الهی خواهر نبینه..برادرایی که خواهر دارن میدونن من از شما سوال میکنم..کدوم خواهری طاقت داره ببینه قاتل رو سینه برادر نشسته؟ زینبم طاقت نداشت هی مینشست بلند میشد داد میزد نه اینکه گریه کنه داد میزد..هی صدا میزد.. وا محمدا.... مجبور شد روشو کرد طرف عمر سعد ملعون فرمود:" ایقتلُ ابا عبدالله و انت تنظر؟" دارن حسین منو سر میبرن تو نگاه میکنی؟ اونقدر عمه جان این جمله رو جانسوز و از ته جگرش گفت.. نوشتن دشمن خدا عمر سعد اشکش جاری شدروشو برگردوند...حسین..*
*اگه با خدا کاری داری خدا رو به این لحظهی زینب کبری قسمش بده..حضرت مضطر شده بود.. دید اون نانجیب روشو برگردوندبی بی روشو کرد جانب لشکر فرمود: یه نفر مسلمان بین شما نیست دارن حسینمو سر میبرن... وقتی از همه ناامید شد روشو کرد جانب قاتل ابی عبدالله یه درخواست ازش کرد.. گفت:..*
ای نامرد کمتر بین خون تابش بده
*یا میرن رو سینه اش یا محاسنشو تو دست میگرفت اون یکی نیزه تو سینش میزد..*
گفت ای نامرد کمتر بین خون تابش بده
یا مَبُر سر از تنش یا لااقل آبش بده
*حالا هر کسی نفس داره بگه حسین...*
*حسین وقتی نالههای زینبو دید دیگه طاقت نداشت اشاره کرد خواهر برگرد. تو طاقت نداری ببینی سر حسینتو میبُرَن تو طاقت نداری ببینی..*
وقتی که زهر بر لب و بر حنجرش رسید
گویا شراره بر همهی پیکرش رسید
فصل بهار زندگی اش را خزان گرفت
این ارث زود رفتنش از مادرش رسید
آخی شد روضه خوان او پسرداغدیده اش
وقتی به روی لب نفس آخرش رسید
خیلی غریب بود ولی آخرین نفس
یک جرعه آب به گلوی اطهرش رسید
اما غریب کرب و بلا زیر نیزه ها
با چکمه یک نفر به روی پیکرش رسید
هر بار بوسه زد به گلو تیغ شمر دون
در قتلگاه جان به لب مادرش رسید
#شاعر:قربانی فر
https://eitaa.com/yazahramadadi135
#کانال_متن_وسبک_مداحی
#رضااا_ابوالحسنی
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#حاج_عباس_حیدرزاده
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
شهادت امام عسکری ع ۴۰۲.mp3
14.12M
|⇦•سلام ما به تو....
#روضه و توسل ویژۀ شهادت اباالمهدی آقا امام حسن عسکری علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفس استاد حاج عباس حیدر زاده •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
سلام بر تو و بر حُرمتت که جبرائیل
جبین گذاشته بر آستانه ی درِ تو
سلام ما به تو ای عسکری لقب که خدا
نهاده خیل ملک را معین و عسکر تو
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
🆔
https://eitaa.com/yazahramadadi135
#کانال_متن_وسبک_مداحی
#رضااا_ابوالحسنی
|⇦•دوباره بغل کردم...
#روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده به نفس حاج مهدی رسولی
دوباره بغل کردم این پیرهنو
دارم خاطراتت رو بو میکنم
به وقتش نشد مانعش شم ولی
حالا زخم هاتو رفو میکنم
میدونی یه وقتایی حس میکنم
دلم اون روزای قدیمو میخواد
تو باشی پدر باشه مادر باشه
دلم روزای بچگیمو میخواد
داداش!
هنوز یادت هست اون روزِ مادرم
همه کاری کردم بمونه نشد
تا حالا به هیشکی نگفتم ولی
دیگه بعدش اون خونه خونه نشد
تو سرمای روزای بی مادری
دلم گرم بود که برادر دارم
دلم گرم بود وقت دلتنگیام
سرم رو روی شونه هاش میذارم
*زینب داره خاطراتشو مرور میکنه..*
داداش!
دم عصر اون روز و یادت میاد؟
چقد بی کس و یار و یاور شدم
نگفتم دلم خیلی شور میزنه
دیدی آخرش بی برادر شدم
*همه مقدمه بود، حالا زینب وارد روضه شده، دیگه انگار حال بی بی هم عوض شده، این پیراهنو محکم به سینه چسبونده، این زنهایی که دورِشَن میبینن چهره ی زینب عوض شد، مگه زینب چی به یادش اومده...؟*
همونجایی که صورتت آشنا
با اون غربت تنگ گودال شد
تو اون گیر و دار شلوغی حسین
با جسمت غرورم لگدمال شد
نمیدیدمت اما تو ازدحام
صدای بُنیّ به گوشم رسید
یه حسی مث بچگیام بازم
منو سمت آغوش مادر کشید
*داداش صدای مادرمه..
بنیّ بنیّ بنیّ حسین*
دوباره همه پیش هم بودیم و
تو بودی و من بودم و مادرم
ولی ایندفعه جای گلبوسه هاش
چقد میزدم من به روی سرم
*داداش! میدونی یهو چی دیدم؟*
او میدوید و من میدویدم
او مینشست و من مینشستم
او میکشید و من میکشیدم
*آقا ببخش منو، دیگه صدای زینب هم قطع شد تو این یه جمله، چیه؟..*https://eitaa.com/yazahramadadi135
کانال متن و سبک مداحی
#رضاابوالحسنی
او میبرید و من می بریدم..
|⇦•معصومه یعنی...
#قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج حسن شالبافان •
"لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر"
معصومه یعنی نور یعنی عصمت زهرا
پیداست در صحن و سرایش، جنّت زهرا
مانند زهرا روشنای خانه این بانوست
راضیه و انسیه و حنانه این باشد
کوثر شده زهرای اطهر میشود بیشک
انسیةـ الحورا دیگر میشود بیشک
معراج را معنا و مظهر میشود بی شک
بند دل موسی بن جعفر میشود بیشک
* یه عدهای اومدن دم خونه آقا در زدن با حضرت کار داشتند.بی بی معصومه فرمود: پدرم نیستند بیرون شهر هستند. چه کار دارید؟ گفتن سوال داشتیم محضر امام کاظم. سوالاتون چیه؟ سوالها را گرفتند و جواب دادند. برمیگشتند تو راه برخوردند به آقا امام کاظم علیه السلام. آقا پرسیدن کجا بودید؟ گفتن دم منزل شما بودیم سوال داشتیم خب چه خبر؟ گفتن سوالها رو دخترتون فاطمه معصومه همه رو جواب دادن حضرت فرمودند: ببینم جواب سوالها را. تا نگاه حضرت افتاد دیدند هی میفرماید:" فداها ابوها.. "به خدا بچهها ساده نمیشه گذشت از این جمله.امام معصوم هست داره به دخترش میگوید "فداها ابوها" این جمله را دیگه کدام بابا به کار برد؟ اینجا اگر اینها شنیدند میگه بابا به قربونت بره همه دوست بودند محب بودند. اما یه جای دیگه سراغ دارم یه بابا فرمود: فاطمه جان! "فداها ابوها" کاری کردند بین در و دیوار هی گفت بابا...*
دست کریم برکتش مثل کریمان است
قم ظاهرا خشک است در باطن گلستان است
باران نمیخواهد همیشه نور باران است
هر زائر قم تو بگو زائر شاه شهیدان است
*وقتی این خانم را دفن کردند یه عدهای رفتن طوس محضر امام رضا حضرت یه نگاه بهشون کرد فرمود: ما یه امانتی تو شهر شما داریم یه فاطمه از ما تو این شهر دفن شده حواستون به خواهر ما هست زیارتش میروید یا نه؟ لذا اونجا حضرت فرمود: هر کس خواهرم را زیارت کند انگار منِ امام رضا را زیارت کرده..*
چون فاطمه نور است تو شرحی در بیانش نیست
چون زینب است و جز رضا ورد زبانش نیست
گرچه شکسته، حرفی از قد کمانش نیست
بر آسمان نیزه، ماه کاروانش نیست
بی کس نشد یک لحظه هم در این مسیر اصلاً
خانم بیمار شد اما نشد اینجا اسیر
باید از آقا گفت یا خواهر که تنها شد
او را زدند اشرار بالا سر که تنها شد
گودال شد عرش خدا مادر که تنها شد
غارت شد از هر گوشهای پیکر که تنها شدhttps://eitaa.com/yazahramadadi135
#کانال_متن_وسبک_مداحی
#رضااا_ابوالحسنی
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج حسن شالبافان •
*امام زمان منو ببخشه.. سادات حلالم کنید..*
در ازدحام خیمه زینب ناتوان افتاد
روبندهٔ زنها به دست این و آن افتاد
«ای وای ای وای ای وای»
*هفده روز این فاطمه تو شهر ما بود. آنقدر احترامش کردند.. چند روز قبل یه اهل دلی میگفت نه اینکه بزرگ شهر گفته باشه اینقدر فهمیده بودند زنها اومدن به شوهراشون گفتند ببینید این چند روزه نباید از اینجا عبور کنید. گفتن چرا؟ گفتن یه فاطمه تو این خونه است..
آخ برات بمیرم مادر.. که تا دید نامرد داره میاد اول روش رو برگردون.. این نامرد بیهوا زد تو صورتش. بعد از هفده روز هم که بی بی از دنیا رفت قمی ها چه تشییع جنازهای کردن. اون قسمتی که الان خانم حرمش هست باغی بوده تو تاریخ به نام باغ بابِلان. این باغ را آماده کردند قبر آماده شد آخه دختر امامه احترام داره لذا میگن تابوت را که گذاشتن رو زمین هیچکس جرات نمیکرد به این بدن دست بزنه، همه رفتند. عقب خدایا چه کار کنیم؟خِبرههای روضه فهمیدند کجا رفتیم یه وقت دیدن دو تا سوار دارن از سمت قبله میان.. ان شاالله هیچ موقع داغ نبینی اونهایی که داغ مادر دیدند میفهمند. رفقا! اگر بخواهند یه خانمی را دفن کنند اول از همه یکی میگه نامحرمها برن کنار. باید دوتا محرم باشند. لذا میگن امام رضا آمد، جوادالائمه آمد، بدن را با احترام نماز خوندن و دفن کردند.. چرا میگن دو تا محرم. چون باید یکی بره تو قبر یکی دیگه اون بالا بدن رو بده دستش.. چی میخوای بگی اگه این روایت چهل وپنج روز شهادت بی بی را بخوام بگم مثل این شبا هی علی رفت تو قبر بیرون اومد هی نگاه به قبر میکرد یه نگاه به فاطمه میکرد، قهرمان خیبر به چه کنم چه کنم افتاد. یه وقتی دید دو تا دست شبیه دستای پیغمبر هی میگفت الیّ. این دوتا بدن.. یه جای دیگه هم برات بگم.. بنی اسد هی به این بدنها نگاه کردند یه وقت دیدن یه سوار از سمت قبله آمد بنی اسد کنار برید من این بدنها را خوب میشناسم برید یه قطعه بوریا بیاورید. ای بی کفن...https://eitaa.com/yazahramadadi135
#کانال_متن_وسبک_مداحی
#رضااا_ابوالحسنی
|⇦•نه توجسارت دیده ای ....
#روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها گریز به روضه حضرت معصومه سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج مهدی رسولی
با سر رسیده ای، بگو از پیکری که نیست
از مصحف ورق ورق و پرپری که نیست
*روضه برا ساداته، الهی قربون اون خانمی که صدا میزد داداش..*
نه تو به غارت رفته ای، نه من به غارت
نه تو جسارت دیده ای، نه من جسارت
پس ما دو تا قربان آن خواهر برادر
*سر رو دادن، بغل گرفت، خوش اومدی قربونت بشم، نگران بود، گفت: بابا اول بگو امشب میمونی یا میری؟ چیکاره ای بابا؟ آخ جونم بابا! آخ عمرم بابا! آخ نفسم بابا! این خاصیت دختره ها، تا سر رو بغل کرد گفت بابا یا منو ببر یا بمون پیشم امشب..*
بابا!
شبها که سر به سردیِ این خاک مینهم
رو دست مهربان نوازشگری که نیست
*گفت قربونت اومدی سر حرفم باز شده، به خودت قسم چند روزه لام تا کام حرف نزدم..*
بابا!
دستی کشید عمه بر این پلک ها و گفت
حالا شدی شبیه همان مادری که نیست
*الان اگه من روضه نخونم میگن لابد داره نفس تازه میکنه، لابد داره آب میخوره، اما اگه طولانی بشه نخوندنم، بعضیا میگن چیشد؟ عادت خانم اینه چادر رو سر میکشه گریه میکنه، چادر رو برمیدارن، چیشد دیگه روضه خون نمیخونه؟ خرابه رو ریخته بود به هم نازدانه، گفت بابا، روضه کوتاهش خوبه..تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل..*
گفت بابا
ما بودیم، حرمله بود
*از این هم بدتر میشه؟ آره صبر کن*
ما بودیم، حرمله بود، عمو نبود
*نازدانه همه رو ریخته به هم، یهو دیدن صداش دیگه نمیاد، من امشب باید دلتو یه جا دیگه ببرم، هرچی گوش دادن، صبر کردن، نه دیگه حرف نمیزنه، آروم آروم همه بچه ها سرِ زانو، چیشد؟ زینب اومد، اصلا بابا رو بده من، دیگه نمیخواد، تا سر رو گرفتن دیدن نازدانه افتاد رو زمین، صدای ناله ها بلند شد، صدای گریه ی زینب بلند شد، خوب چی میخوای بگی؟ تا خودِ خرابه یک کلمه به احترام زینب حرف نزده، چند روزه یه کلمه حرف نزده، اما وای از اون روزی که بزرگتر خودش ناله بزنه، دیگه بقیه رو نمیشه نگه داشت، تازه سر حرفش وا شد، کی؟ دیدن از گوشه ی خرابه صدا داره میاد، صدای کیه؟*
*لالا لالا لالا...رباب زبون گرفته*
لالا لالا لالا
یکم دیگه دووم بیار
*چی زینبو پیر کرد؟ گفت حسین به کی بگم باورش میشه؟ پنجاه سال گریه کردم، میدونی باعث مرگ زینب چیه؟ ربابه...
گفت: پسرم!
به کمک عمه جونت، بچه ها رو خوابوندم
تو سخت ترین شام غریبون عالم
حالا توی این بیابون، دنبال تو میگردم
گل نازم، خیلی پریشونه حالم
کجایی گل نازم، صدا کن منو بازم
بیا تا برات از دستام گهواره بسازم
لالایی لالایی، یعنی الان کجایی؟
لالایی لالایی، کجای کربلایی؟
لالایی لالایی، نکنه رو نیزه هایی
* تا نامه ی امام رضا رو بست، یه نگاه کرد به داداش هاش گفت بلند شید، گفتن چه خبره؟ گفت دوباره یه علی رو دستشو بستن، یه فاطمه باید بلند شه، دوباره یه لشکر اومدن پشت در، این لحن نامه ی داداشم به من عین ناله های امیرالمؤمنینه.. *
تا از صمیم دل به علی اقتدا کند
میخواست جان خسته ی خود را فدا کند
دانی چرا به پشتِ در آمد گل نبی؟
گلچین مگر ز ساحت قدسش حیا کند
*امام زمان عذر میخوام ..*
مادر زنی نبود که بیخود فغان کند
از در سوال کن ز چه این سان نوا کند؟
و لَستُ اَدری خَبَراً مِسماری
مادرم زمین خورد
وَ لَستُ اَدری خَبَراً مِسماری
با پا به در زد
و لَستُ اَدری خَبَراً مِسماری
به نیت قتل پسر زدhttps://eitaa.com/yazahramadadi135
#کانال_متن_وسبک_مداحی
#رضااا_ابوالحسنی
|⇦•از آنچه در دو جهان هست ..
#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژه ایام فاطمیه به نفس آقا سید محمد جوادی
از آنچه در دو جهان هست بیشتر دارد
فقط خداست که از کار او خبر دارد
یکی برای علی ماند و آن یکی همه بود
اگر چه لشکر دشمن چهل نفر دارد
خدا خیر بده به مستمعی که زمزمه داره این کمتر کاریه که ما به ناله برا مادرمون فاطمه بزنیم .. خانمی که داغدارِ و تو بستر افتاده ..
عقیقِ سرخ از آتش نداشت واهمه ای
کسی که کفو علی می شود جگر دارد
کمر به یاری تنهایی علی بسته
میان کوچه اگر دست بر کمر دارد
[این گوشه کار نشستی ، برا فاطمه مثه شمع بسوزیم .. اگر مادر داری خدا برات نگه داره اگه مادر نداری ان شاالله امشب سر سفرهی فاطمه باشه .. با بچه های علی هم صدا شو ..]
سر علی به سلامت چه باک از این سردرد
محبت ولی الله درد سر دارد
کسی که شهر سر سفره ی قنوتش بود
چگونه دست به نفرین قوم بردارد ؟!
.
صدا زد : ” اَشهد انّ علی ولی الله “
ولی دریغ که این شهر گوش کر دارد
اگرچه باغ فدک نعمت فراوان داشت
ولی ولایت او بیشتر ثمر دارد
دلای آماده ، اونایی دقیقه ها و ساعت ها رو شمردن فاطمیه بیاد .. نکنه نام بی بی رو ببرن آرام بشینی .. به خدا مدینه یه ختم براش نگرفتن .. یکی نیمد به بچه هاش سرسلامتی بده .. بچه هاش نتونستن بلند بگن مادر .. نفس داری برا خانم نفس بزن .. آخه این شبا به سختی نفس میکشید فاطمه .. برا خانمی داری نفس میزنی که همه عمرش هجده بهار دیده
هجده بهار داشتُ صد ساله مینمود ..
دست اجل گرفت از او خشت بعد خشت
یه موقعی دست به دیوار می گرفت یه موقعی هم دست رو شونهی حسن میزاشت قدم میزد .. طوری شد بعد از شهادت بی بی میگفت مادر :
تو که شربت ز دست مرگ خوردی
چرا مادر عصایت را نبردی ..
قربون قبر گم شدت مادر ..
گرفت راه زنی را به کوچه راه زنی
در آن محله که بسیار رهگذر دارد
فدای محسن شش ماهاش که زد فریاد
سپرد ندارد اگر مادرم، پسر دارد ..
کشید و بُرد، زد و رفت، من نمیدانم
حسن دقیقتر از این ماجرا خبر دارد
قربونت برم که روز به روز آب شدی ..
دور بسترش نشستن مادر یه دعا کن .. شب تا صبح برا همسایه ها دعا میکنی ، یه دعا هم برای خودت کن حسین آمین بگه حسن آمین بگه .. دستاشون رو بالا آوردن (خدا بهتون خیر بده مجلس بی بی رو دارید گرم میکنید .. مگه هر چشمی میتونه برا فاطمه گریه کنه ..) یه وقت صدا زد : اَجل وَفاتی سَریعا .. آی نَنَه .. علامه طباطبایی فرمود فقط سادات نمیتونن بگه مادر ، گفت هر دلی که برا فاطمه بِتَپه میتونه بگه مادر .. آی خانم .. آی خانم ..
عمریست دل به چشم تو بستم نگاه کن
زهرایِ من، علیُ تو هستم نگاه کن
ای دل بریده تا نبریدم بلند شو
ای پر شکسته تا نشکستم بلند شو
زانوی بوتراب به خاک آشنا شده
بر خاک التماس نشستم نگاه کن
یک دستِ من ز پیکر خیبر توان گرفت
حالا به لرزه های دو دستم نگاه کن ..
من علی ام .. حرف بزن با من .. از روزی که از کوچه برگشتی دیگه صورتت رو ندیدم ..
زدنت ، کبود شده همه بدنت ..
زدنت ، جلوی چشمایِ حسنت ..
زدنت .. زدنت ..
دلم رو بردی ، دستُ بالا آوردی
قنوت بهونهتِ میخوای بگی سیلی نخوردی
چه سر به زیری ، نکنه داری میری
دستِ شکسته سختته بخوای که رو بگیری
اونا که مَردن، تو روضه کوهِ دردن
پیرای ما واسه جوونیه تو گریه کردن
دلم آتیشِ، که میگفتم همیشه
حسن باهات باشه کسب مزاحمت نمیشه ..
جلو حسن زدنت ، خجالت از حسن میکشی
جلو حسن زدنت ، که منت کفن میکشی
زدنت ، کبود شده همه بدنت ..
زدنت ، جلوی چشمایِ حسنت ..
زدنت .. زدنت ..
خوش به حال اونایی که برا بی بی داد میزنن.. نامرد بی هوا تو صورت مادرِ ما زد ..
خدا کند که زنی بی هوا زمین نخورد ..
دم غروبِ، گلایه هام زِ چوبِ
دیدم یزید با خیزران روی لبت میکوبه
یه شب نمیشه که راحتم بزارن
شده بابا بخوای سر بریدهشو بیارن؟!
زدنت، بهونه دخترت رو گرفت
زدنت ، رباب دویدو سرت رو گرفت
حسین ....
گوشه خرابه رفتیم همه فیض ببرن ، مظلومین غزه رو یادت نره ، دخترایی که بین آوارها موندن .. یارالی بابا .. گفت بابا :
https://eitaa.com/yazahramadadi135
#کانال_متن_وسبک_مداحی
#رضااا_ابوالحسنی
خواب دیدم که برایم گل سر آوردی
خار از این پای پر از آبله در آوردی
Haftegi14030726[05].mp3
9.49M
▫️آن تندباد تیر بگو با تنت چه کرد؟ (#روضه)
🎙 بانوای: حاج #میثم_مطیعی
آن تندباد تیر ، بگو با تنت چه کرد ؟
با قلب مثل آینه ی روشنت ، چه کرد ؟
وقتی که عرش را به تلاطم کشیده است
با ما ، ببین که روضه ی افتادنت چه کرد
می گفت روضه خوان : که تنت غرق تیر بود
هر تیر ، واژگون که شدی ، با تنت چه کرد ؟
افتادی و سه ساله خبر دارد و خدا
بر خاک ، سنگ ، با رخِ بی جوشنت چه کرد
انداخت این سه شعبه تو را ، باغبان ! ببین
با حلق نازکِ گل در گلشنت ، چه کرد ؟
جان داد خواهرت ، به خدا ! تا که دید ، شمر
با چکمه ، در کشاکشِ جان دادنت ، چه کرد
ای بوسه گاه مادر دریا ، گلوی تو !
آن تیغ کُند ، با رگ و با گردنت چه کرد
از حال رفت و بی رمق افتاد ، روضه خوان
دیگر نگفت از این که پس از کشتنت ، چه کرد
یا ایها العزیز ! پس انگشترت کجاست ؟
آن گله گرگ ، با تن و پیراهنت چه کرد ؟
لرزید آسمان ، چو دویدند اسب ها
بر سینه زد رسول ، مگر دشمنت چه کرد ؟
شاعر: #قاسم__صرافان ✍
#روضه_امام_حسین
https://eitaa.com/yazahramadadi135