eitaa logo
متن و سبک مداحی
6هزار دنبال‌کننده
162 عکس
273 ویدیو
58 فایل
مداح #رضاابوالحسنی جهت هماهنگی @Reza_abolhasani_1368
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5947450869304790480.ogg
زمان: حجم: 1.43M
کلیسا شده نورانی چه میزبان چه مهمانی سر بریده رو دادن به یک راهب نصرانی واویلا حسین ...خون شدازغم دل مصطفی حسین واویلا حسین .... تو کجا دِیرِ مسیحیا حسین وای حسین .... روزا روی نی اذیت بود شبا رو خشت و تربت بود این اولین شبه جایِ سر بریده راحت بود واویلا حسین ... چرا خشکیده لب اطهر تو واویلا حسین ... معلومه تشنه بریدن سرِتو وای حسین ..... سر بریده رو تا شُست با دیده های تر راهب صدای مادرش اومد کمی آهسته تر راهب زخمیه سرش...خون میریزه از رگای حنجرش زخمیه سرش... الهی براش بمیره مادرش وای حسین کانال سبک وشعر مداحی ویژه مادحین خواهران برادران https://eitaa.com/yazahramadadi135
  چون حریم خسرو بطحا ز بیداد زمانه سوی شام از کربلا بهر اسیری شد روانه جملگی چون طایر پر بسته بی‌آشیانه در یکی منزل مکان کردند هنگام شبانه بر در دیر نصاری به افغان و اضطرابی راهبی می‌بود در آن دیر اندر کیش عیسی طالب طور تجلی سالها مانند موسی جا پی گنج حقیقت کرده در کنج کلیسا جذبه نور حسینی شد دلیل مرد ترسا دید شد بر پا به دور دیر شور و انقلابی لشگر خونخوار جراری بدد از حصر بیرون نیزه‌ها بر دست زیب نیزه‌ها سرهای پرخون هر سری از نور چهر آتش زده بر ماه گردون چند زن با دختر منتظم چون در مکنون در پی هر نیزه با دست بسته در طنابی رفت راهب را از این هنگامه هوش از سر ز تن تاب گفت یا رب این به بیداریست بینم یا که در خواب صبح محشر گشته ظاهر در جهان گویا از این باب آفتاب است از زمین یک نی بلند از امر وهاب ورنه هرگز بر سر نی کس ندیده آفتابی این زنان موپریشان غریب تیره کوکب کیستند و از برای چیست روز جمله چون شب از چه رو دارند ذکر واحسینا جمله بر لب هادی من شوبجاه و قرب روح الله یا رب برگشا از بهر من از سر این اسرار بابی پس از بام دیر نصرانی به قلب پرتلاطم بر زمین گردید نال چون مسیح ار چرخ چارم گفت ای قوم شده از راه و رسم مردمی گم این چه آشوبست این سیر کیست ای بی‌رحم مردم کس ندیده گوش نشنیده چنین ظلم و عذابی گفت با او ظالمی زان ناکسان زشت ابتر هست این سر از حسین بن علی سبط پیمبر بر امیر شام یاغی گشت و شد لب تشنه بی‌سر این اسیراناهل بیت او بود از بهر کیفر سوی شام آورده‌ایم از کوفه با چنگ و ربابی ریخت نصرانی به دامن گوهر از دریای دیده گفت ای قوم ز کف دین داده و دنیا خریده کز طمع پیوسته با شیطان و از یزدان بریده چند بدر زر ز میراث پدر بر من رسده می‌دهم این زر که سردار شما سازد ثوابی این سر ببریده را امشب نهد اندر بر من در زمان کوچ تسلیمش کنم بر وجه احسن مرغ روح شمر زد از وعده زربال بر تن داد سر زر را گرفت از راهب پاکیزه دامن دیده گریان برد سوی دیر سر را باشتابی هاتفی در گوش وی داد این ندای روح افزا کای مسیحا ساختی از خود رضا روح مسیحا سودها از بهر این سودا نصیبت شد ز یکتا راهب پاکیزه سیرت راس نور چشم زهرا شست و جا در معبد خود داد با مشک و گلابی رفت اندر گوشه‌ای آن مرد نصرانی نهان شد دید بعد از لحظه‌ای هنگامه کبری عیان شد از خروش واحسینا لرزه بر کون و مکان شد با ندای طرقوا سوی زمین از آسمان شد شش زن معجر سیه در ناله یا قلب کبابی ساره و مریم، صفورا، آسیه، حوا و هاجر حلقه ماتم زدند از گریه در اطراف آن سر عرش و فرش افتاد از نور در تزلزل بار دیگر از فلک آمد خدیجه بر سر آن راس انوار شد زمین از اشک وی چون بر سر دریا حبابی ناگهان آمدند ابر گوش آن راهب دوباره می‌رسد زهرای اطهر چشم بر بند از نظاره چشم حق بین را به هم بنهاد راهب زان اشاره لیک می‌آمد به گوش وی از آن دارالزیاره ناله زار و حزینی از دل پرپیچ و تابی با فغان می‌گفت ای شاهنشه بی‌سر حسینم از قفا ببرید سر سلطان بی‌لشکر حسینم زیب پیکر زینب آغوش پیغمبر حسینم کشته بی‌یار غمخوار و الم‌پرورم حسینم از چه‌ای مظلوم با مادر نمی‌گویی جوابی ای غریب کشته بی‌غسل و کفن کو پیکر تو کو علمدار و سپه کو اکبر و کو اصغر تو کو ستمکش زینب آواره غم‌پرور تو محنت دوران چه آورده است ای سر بر سر تو گه به مطبخ گه بنی گه دیرو گه بزم شرابی رفت نصرانی ز هوش از ناله جان‌سوز و زهرا چون به هوش آمد کسیر ازان زنان نادید برجا نزد آن سر گفت و در عین ادب استاد برپا ایهاالراس المبارک ای عزیز فرد یکتا تو کدامین سرفرازی سرور عالی جنابی گفت ای راهب من مظلوم سبط مصطفایم مادرم زهرای اطهر خود حسین سر جدایم در منای نینوا قربانی راه خدایم تشنه لب سر داده اندر راه حق در کربلایم نیست ای راهب غم و درد مرا حد و حسابی بر دل راهب دگر طاقت نماند از گفتگویش زد بسر دست عزا بنهاد روی خود برویش کرد روی خویشتن را سرخ از خون گلویش از ادب زد بوسه بر پمرده لبهای نکویش با تضرع نزد آن سر کرد عجز و اضطرابی گفت شاها بر ندارم دست امیدت ز دامن تا نگویی در قیامت شافع تو می‌شوم من گفت بیرون کن دگر زنا راهب ز گردن شو مسلمان تا شفیع تو شوم در پیش ذوالمن همچو (صامت) روز محر از وصالم کامیابی 🔸شاعر: کانال سبک وشعر مداحی ویژه مادحین خواهران برادران https://eitaa.com/yazahramadadi135
روضهٔ راه گم کردی که از دِیْر نصاری سر در آوردی؟! یا به دنبال مسلمانی در این اطراف می‌گردی؟! با سکوتت پاسخم را می‌دهی هرچند حق داری خسته‌ای، پیداست قدر چند منزل راه طی کردی خط به خط پیشانی خون‌رنگ تو تفسیر صدها زخم زیر این کوه مصیبت خم به ابرویت نیاوردی در نگاه تو بعینه می‌توان تاریخ غم را دید من یقین دارم که با یحیی در این غم‌نامه هم‌دردی در حضور تو چشیدم لذت پروانه بودن را نیمه‌شب تابیدی و بر دِیْر ظلمت سایه گستردی شست‌وشو دادی دل آیینه‌ام را، با نگاهی گرم مشکل از دل بود، می‌دیدم پر از خاکی، پر از گردی هدیه آوردی برایم یک نَفَس عطر مسیحا را با دم توحیدی‌ات در من دمیدی زنده‌ام کردی ✍ کانال سبک وشعر مداحی ویژه مادحین خواهران برادران https://eitaa.com/yazahramadadi135
زمان: حجم: 239.5K
کلیسا شده نورانی چه میزبان چه مهمانی سر بریده رو دادن به یک راهب نصرانی واویلا حسین ...خون شدازغم دل مصطفی حسین واویلا حسین .... تو کجا دِیرِ مسیحیا حسین وای حسین .... روزا روی نی اذیت بود شبا رو خشت و تربت بود این اولین شبه جایِ سر بریده راحت بود واویلا حسین ... چرا خشکیده لب اطهر تو واویلا حسین ... معلومه تشنه بریدن سرِتو وای حسین ..... سر بریده رو تا شُست با دیده های تر راهب صدای مادرش اومد کمی آهسته تر راهب زخمیه سرش...خون میریزه از رگای حنجرش زخمیه سرش... الهی براش بمیره مادرش وای حسین کانال سبک وشعر مداحی ویژه مادحین خواهران برادران https://eitaa.com/yazahramadadi135
سربه سر باشدان گوتورموش انبیا عمامه سین تک به تک تنن چخاردوبلار مصرت جامه سین حضرت خاتم ائدور اجرا عزا برنامه سین جعبنون آغزون آچوبدورسسلنور جان جان حسین دینیمین قربانیسن جدین سنه قربان حسین قیلدی معراج انبیا نازل اولوبدوربانوان قاره چادر شبلری باشلاردا عفتدن نشان دور ائدوب صندوقی  اولدی هربیری بیر نوحه خوان مریمو سارا وحوا آسیه ایوای دیور قانلی باشه گوزتیکوب زهرا بالام لای لای دیور بیری دییر لبلریوه چشمه زمزم قربان بیری دییر قاش گوزوه غم زده مریم قربان بیری دییر قانه باتان باشیوه عالم قربان (اما دییر گوردوم بیر خانم عورت یانا یانا دییر) حسین:اویارالی سینوه سینه زهراقربان ویردولار سینه خانملارناله وداد ایئدیلر اوپدولر قانلی باشی بیربیرمرامه یتدیلر دیریدن گوزیاشلاری گوزده کناره گیتدیلر رعشه دوتدی سسلنوبدور راهب پاکیزه خو من ایاقم ای خدا یاعالم رویادی بو حال وحشتلن یاخنلاشدی حسینون باشینه ایلدی دقت اوباشین کول دوتان گوز قاشینه پرتو سیماسینه هم حنجر خونپاشینه قانه باتمیش خطینه لعل لب خونبارینه سجده گاهینن سمایه قوزانان انوارینه سالدی بیر سینیه زرینه اول سبز حریر وسط سینیه قویدی اوباشی راهب پیر توکدی بیرظرف بلورینده سوا مشک وعطیر توکدی آهسته سو قانین یودی زلفون دارادی کولری ردایلدی گوردی دوداقلار یارادی عرض ائدیب ویرم قسم درک ایتدیگیم آیتلره دیریده باشین آچان نورانی شخصیتلره بیربه بیر قانلی دوداقینن اوپن عورتلره کیمسن آی باش بوقدر موی کنانین وار سنون عالم معناده چوخلی نوحه خوانون وار سنون https://eitaa.com/yazahramadadi135
. دوباره غم قلب پریشونم و آزرده  یه زخم دیگه روی زخم جگرم خورده! دلشوره ی سرت نذاشت پِلک بذارم رو پِلک تا فهمیدم خولی سرت رو با خودش برده برای زینب نمیشه سر امشب کشته منو غمت برادر امشب ای کاش می‌شد سرت رو پس بگیرم می‌سْپارمت به دست مادر امشب آه یااباعبدالله این لحظه ها خیلی برام سخته و جانسوزه پس کی به آخر می‌رسه عذاب هر روزه من راضی ام سرت بالای نیزه ها باشه! حداقل موهات دیگه اونجا نمی‌سوزه هر روز و شب خواهرت از تو دوره برای من بساط گریه جوره خدا بخیر بگذرونه عزیزم امشب سرت تا صبح توی تنوره آه ، یااباعبدالله تا خوده صبح از ته قلبم میکشم هی آه  من غیره سوختن غیره ساختن که ندارم راه دلنگرانیم واسه ی اینه که می‌دونم  رقیه این سر و ببینه می‌میره والله مرهم دل نشد به غیره راهب عاقبتش ختم به خیره راهب خداروشکر حداقل یه ذره سامون گرفت سرت توو دیره راهب آه ، یااباعبدالله 👇# # در ایتا https://eitaa.com/yazahramadadi135
زمینه؛ مهمان راهب.mp3
زمان: حجم: 3.74M
علیه‌السلام 🔹مهمان راهب🔹 امشب غوغاست شوری برپاست ای مهر ای ماه امشب مهمان راهبی همچون یحیی تو در اوج مصائبی خون شده دلم از مصیبت تو چه بوده مگر حکایت تو حکایت غربت تو چرا پریشان شد موی تو به فدای تو چرا شده خونین روی تو به فدای تو به فدای تو و لب‌های تو «مظلوم، تشنه، تنها» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دارد مویت عطر جنت ای سر با خود داری نور پیمبران بر من یک‌دم از آیات خدا بخوان زنده شد دلم از اِشارَت تو نگاه پر از بشارت تو فدای کرامت تو با دل من در این نیمه‌شب سخنی بگو از نامت ای ماه تشنه‌لب سخنی بگو سخنی بگو ای خونین‌گلو «مظلوم، تشنه، تنها» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ماندم تنها غرق غم‌ها ماه حیدر نور چشم محمدم جان زهرا محبوب قلب احمدم مقتلم شده دشت کرب‌وبلا تنم که مُرَمَّلٌ بِالدّماء سرم شده ماه شب‌ها غرق به خون شد ماه حرم ولی تشنه‌لب کشته شده حتی اصغرم ولی تشنه‌لب همه تشنه‌لب و در تاب و تب «مظلوم، تشنه، تنها» شاعر: نغمه‌پرداز: # # در ایتا https://eitaa.com/yazahramadadi135
. سر زدی شبانه به خانه‌ی من روشن شده با تو کاشانه‌ی من به خانه‌ی محقّرم صفا آوردی وای حسینم چرا لبت خشکه مگه آب نخوردی؟ وای حسینم وای حسینم...وای حسینم... ای سر خونین تو عیسی مسیحی؟ یا از نسل اسماعیل ذبیحی؟ پس کو تن مطهرت؟ مهمان راهب... وای حسینم دردت الهی سیدی به جان راهب وای حسینم وای حسینم... وای حسینم... خسته شدی از راه دور اومدی بمیرم از کنج تنور اومدی سوخته سرت ، بسوزم از غمت الهی وای حسینم تشنه تو رو کشتن آخه با چه گناهی؟ وای حسینم وای حسینم... وای حسینم... اشک چشمام و رو زخمات می‌ریزم راحت بخواب این‌جا امشب عزیزم سرت رو تا سحر در آغوشم می‌گیرم وای حسینم نمیدمت به نیز‌دار... مگه بمیرم... وای حسینم وای حسینم... وای حسینم... کی سرت و روی نیزه‌ها بسته؟ کجا بودی این‌جور سرت شکسته؟ برای شستشوی تو گلاب آوردم وای حسینم لبت‌ رو وا کن که برات آب آوردم وای حسینم وای حسینم... وای حسینم... شرمنده‌ی زهرا هستم همیشه گیسوی آشفته‌ت شانه نمیشه کاش که دروغ باشه ولی راهب شنیده وای حسینم موی سرت رو شمرِ بی ادب....... وای حسینم وای حسینم... وای حسینم... ✍ .👇# # در ایتا https://eitaa.com/yazahramadadi135
. ✅داستان اسلام آوردن راهب مسیحی، در منابع متعددی از کتب شیعه و اهل سنت، ذکر شده است از جمله؛ در کتاب الخرائج و الجرائح قطب الدین راوندی[متوفی سال۵۷۳ق](۱) و کتاب تذکرۀ الخواص ابن جوزی[متوفی سال۶۵۴ق](۲) و همچنین در کتاب مناقب ابن شهرآشوب[متوفی سال۵۸۸ق] ذکر شده است. 👤سید ابن طاووس درباره افرادی که سر مبارک امام حسین(ع) را حمل می کردند، می نویسد : 📋《لَمّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِي(ع) وَ حَمَلُوا بِرَاءْسِهِ جَلَسُوا يَشْرَبُونَ وَ يَجِيى ءُ بَعْضُهُمْ بَعْضا بِالرَّاءْسِ فَخَرَجَتْ يَدُ وَ كَتَبَتْ بِقَلَمٍ حَديدٍ عَلَى الْحائِطِ : اَ تَرْجُو اءُمَّةٌ قَتَلَتْ حُسَيْناً، شَفاعَةَ جَدِّهِ يَوْمَ الْحِسابِ؟!》 ♦️وقتی امام حسين(ع) به درجه شهادت نائل آمد، سر مطهر آن جناب را به سوى شام مى بردند و در هر منزلى كه فرود مى آمدند، حمل كنندگان آن سر مقدس مى نشستند و شراب می خوردند و بعضى از ايشان آن سر انور را به نزد بعضى ديگر مى آورد. پس در آن حين، دستى از غيب بيرون آمد و با قلم آهنى اين شعر را بر ديوار نوشت : آيا امتى كه حسين(ع) را كشتند، در روز قيامت اميد شفاعت جدّ او را دارند؟! 📋《فَلَمَّا سَمِعُوا بِذلِکَ تَرَکُوا الرَّأْسَ وَ هَزِمُوا》 ♦️ماموران ابن زياد چون اين صحنه را ديدند، سر مبارک امام حسین(ع) را رها کردند و همگى از ترسشان گريختند.(۳) 👤ابن شهر آشوب این قضیه را با داستان کامل راهب مسیحی می نویسد : وقتی عُبیدالله بن زياد به سرکردگی خولی بن یزید أصبَحی سر امام حسين(ع) را همراه با زنان و اطفال از نسل رسول اکرم(ص) که سخت در بندشان كرده بود، سوار بر شترِ بى‏ جهاز به سمت شام نزد یزید بن معاویه فرستاد. لشگریان هرگاه در منزلى فرود مى‏ آمدند، سر را از صندوق مخصوص آن بيرون مى‏ آوردند و آن را بر سرِ نيزه مى‏ كردند و همه شب تا هنگام حركت، از آن، محافظت مى‏ كردند و سپس آن را به صندوق، باز مى‏ گرداندند و حركت مى‏ كردند. لشکر خولی، در یکی از شبها در کنار دیر راهبی در حوالی شهر حلب، منزل کرده و سر مبارک را بر نیزه کرده و دور او نشسته و از آن حراست می کردند. و همگی به شُرب خمر مشغول گشتند. در آنجا در سه نوبت دستی از غیب بیرون شده بر دیوار بیرونی دیر و عبادتگاه، ابیاتی در لعن و عذاب قاتلان امام حسین(ع) می نوشت. لشکریان از این ابیات خوف کرده و عیش و طرب رها را رها کردند و از صاحب دیر درخواست کردند که شب را در درون دیر بگذرانند. آن غذا بر آنان ناگوار شد و آن شب با ترس خوابیدند. نیمه شب، صدایی به گوش راهب رسید، چون گوش داد ذکر تسبیح و تقدیس الهی شنید. راهب برخاست و سر از پنجره ی دیر بیرون کرد. 📋《رَأَى الرّاهِبُ نوراً مِن مَكانِ الرَّأسِ إلى‏ عَنانِ السَّماءِ، فَأَشرَفَ عَلَى القَومِ》 ♦️راهب دید از صندوقی که در کنار دیوار نهاده اند، از جايگاهِ سر مبارک امام حسین(ع)، تا دوردستِ آسمان نور عظیمی به جانب آسمان بالا می رود. 📋《وَ قالَ: مَن أنتُم؟ قالوا: نَحنُ أصحابُ ابنِ زِيادٍ. قالَ: وهذا رَأسُ مَن؟ قالوا: رَأسُ الحُسَينِ بنِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ، ابنِ فاطِمَةَ بِنتِ رَسولِ اللَّهِ(ص). قالَ: نَبِيُّكُم؟ قالوا: نَعَم. قالَ: بِئسَ القَومُ أنتُم، لَو كانَ لِلمَسيحِ وَلَدٌ لَأَسكَنّاهُ أحداقَنا》  ♦️آن راهب به آنان رو كرد و گفت : شما كيستيد؟ گفتند : ما ياران ابن زياد هستيم. راهب گفت : اين سرِ كيست؟ گفتند : سرِ حسين بن على بن ابى طالب پسر فاطمه، دختر پيامبر خدا(ص) است. راهب مسیحی گفت : پيامبرتان؟! گفتند : آرى. راهب گفت : قوم بدى هستيد! اگر مسيح(ع) فرزندى داشت، او را بر بالاى چشمانمان جاى مى‏ داديم. راهب بسی ناراحت و محزون شد و برای نگه داشتن سر امام حسین(ع) برای یک شب به سپاهیان ابن زیاد پیشنهاد وسوسه انگیزی داد. 📋《ثُمَّ قالَ : هَل لَكُم في شَي‏ءٍ؟ قالوا : وما هُوَ؟ قالَ : عِندي عَشَرَةُ آلافِ دينارٍ تَأخُذونَها، وتُعطونِّي الرَّأسَ يَكونُ عِندي تَمامَ اللَّيلَةِ، وإذا رَحَلتُم تَأخُذونَهُ! قالوا: وما يَضُرُّنا، فَناوَلوهُ الرَّأسَ، وناوَلَهُمُ الدَّنانيرَ، فَأَخَذَهُ الرّاهِبُ، فَغَسَلَهُ وطَيَّبَهُ، وتَرَكَهُ عَلى‏ فَخِذِهِ، وقَعَدَ يَبكي اللَّيلَ كُلَّه‏》  ♦️سپس راهب گفت : آيا موافقيد كارى كنيم؟ گفتند : چه كارى؟ گفت : ده هزار دينار، نزد من است. آن را مى‏ گيريد و در عوض امشب، سر را به من مى‏ دهيد و آن را هنگام حركت، از من پس مى‏ گيريد. گفتند : براى ما زيانى ندارد. سر را به او دادند و دينارها را داد و سر را گرفت و آن را شست و خوش‏بو كرد و روبروی خود قرار داد و همه شب را به گريه نشست‏. ادامه مطلب :👇# # در ایتا https://eitaa.com/yazahramadadi135