eitaa logo
متن و سبک مداحی
6هزار دنبال‌کننده
163 عکس
273 ویدیو
59 فایل
مداح #رضاابوالحسنی جهت هماهنگی @Reza_abolhasani_1368
مشاهده در ایتا
دانلود
. قاتلان، ناموسِ زهرا را اسیری می‌برند زینب کبراست که با این حقیری می‌برند؟! او عقیله، دخترِ شاهِ بنی هاشم علی است با چه اوضاعی بزرگان را اسیری می‌برند؟! شمرها دانند، اینها صاحبانِ کعبه اَند باز از گودال، با وضعِ خطیری می‌برند ناقه های بی جهاز و بانوان بی پناه نور را با نار، بی یار و مجیری می‌برند خیلِ نامحرم، کنار محرمانِ مصطفی دستهای بسته را با بد سفیری می‌برند شمرهای بی حیا تا میتوانند از جفا بد دهانی می‌کنند و بد مسیری می‌برند جمعی از اعرابِ اوباش و اَراذل، با کتک کودکانِ خسته را چون جمعِ پیری می‌برند روزِ روشن، از میان روستاها و قُراء با لباس پاره چون طفلِ صغیری می‌برند از کنار کشته های بی سرِ کرب و بلا عده ای مظلومه را، جمع کثیری می‌برند حنجرِ پاره، گواهِ اینهمه بی حرمتی است بی سر و پاها، سری را با دلیری می‌برند! با کلام الله بازی می‌کنند و سرخوشند رَاس ها را مست ها با دلپذیری می‌برند ظالمان، گویی نمیدانند تا شام خراب با ستم دارند جمع بچه شیری می‌برند گاه زیر تازیانه، گاه زیر کعبِ نی آل عصمت را به دستور امیری می‌برند دختران حتی ز یکدیگر خجالت میکشند کوفیان، این جمع را با سر بزیری می‌برند عاقبت اَسرار آل الله بازاری شدند آل زهرا را ببین از چه مسیری می‌برند .# # در ایتا https://eitaa.com/yazahramadadi135
. نیزه نیزه شد جای ثارُالله زینب زینب گشته اسیرُالله راسِ شاه عطشان شد قاری قرآن مظلوم ای حسین جان(۴) کوفه کوفه چون میدان جنگ است سرها سرها نشانه ی سنگ است آه از دل زینب شد جان او بر لب مظلوم ای حسین جان(۴) طفلت طفلت بر ناقه بی‌تاب است بنگر بنگر قلبش ز غم آب است بر او ترحم کن با او تکلم کن مظلوم ای حسین جان(۴) راهم راهم چون به اینجا افتاد کوفه کوفه بر ما تصدق داد آه از اهانت‌ها باران تهمت‌ها مظلوم ای حسین جان(۴) ✍ 👇# # در ایتا https://eitaa.com/yazahramadadi135
. از مصیباتِ شام باید مُرد از غمی ناتمام باید مُرد بر سرِ ما از آنچه آمده است در ورودیِ شام باید مُرد پشتِ دروازه صبح تا شب، کس برنمی‌داشت گام باید مرد از غمِ ناگزیرِ ماندَن با... مردمی بَد کلام باید مرد خارجی خوانده‌اند، عترت را جای عرض سلام، باید مرد در تکاپوی جشنواره‌ی شوم وسطِ ازدحام باید مرد در میانِ همه تعارفها از شراب و طعام باید مرد رقصِ رجاله‌ها حرم را کشت بینِ اهلِ حرام باید مرد سنگباران که جای خود، فحش از کوی و بازار و بام باید مرد آستین‌های پاره کافی نیست بر حجابی تمام باید مرد هم ز شرمِ حجابِ رفته ز دست هم ز شرمِ امام باید مرد بس علی را دهند، بد دشنام گشت بی احترام باید مرد از بلای عظیمِ کفر و نفاق در خواص و عوام باید مردم از فریبِ هزارها اخبار با چنین صید و دام باید مرد وای از مجلسِ شراب و قمار وای از بذل جام باید پیشِ رَاسِ بریده، از باده می‌گرفتند کام باید مرد آه ناموسِ فاطمه، تهمت! از سوی سرخ فام باید مرد گریه‌ی خون نمی‌شود مرهم تا رسد انتقام باید مرد ✍ .# # در ایتا https://eitaa.com/yazahramadadi135
. فَابکِ عَلی' رقیه، که او را چه بد زدند فَابکِ عَلی' رقیه، که بر او لگد زدند منزل به منزل عاطفه اَش غرق آه شد هر جا رسید کعبِ نِئی سدّ راه شد وقتی شبیهِ مادر سادات شد مفید از بسکه ضربه خورد، چو او قامتش خمید کوچک ولی بزرگِ حرم شد، ز داغ و درد تاثیرِ اوست، بیشتر از صد هزار مَرد از بسکه دید محنت و غمهای عالمین شد پیر راهِ قافله زینب و حسین حالا که اینهمه اثرش جاودانه شد مانند فاطمه به تنش تازیانه شد تا گفت یاعلی، کتکی خورد بیشتر یافاطمه که گفت، چَکی خورد بیشتر هر بار، ذکرِ یااَبَتا یاحسین گفت سیلی جواب او شد و بَد ناسزا شِنفت خسته نشد از اینهمه دردی که میچشید خسته شد از کنایه‌ی زشتی که میشنید مویی که بارها دلِ باباش، آب شد در دستِ زجر، گیسوی پُر پیچ و تاب شد از فَرطِ ضربه ها، که دهانش بخون نشست دندان و لَثّه‌ها و زبانش بخون نشست لَحنَش ز لَحنِ فاطمه زینت گرفته بود شیرین زبانِ قافله، لُکنَت گرفته بود برگشته بود، لهجه‌ی بابایی گفتنَش داداشی است، عاشقِ لالایی گفتنَش بر نیزه رَاسِ کودکِ شش ماهه را که دید غَش کرد و طفل، شیوه‌ی لالایی اَش ندید در آخرِ مسیر، شد از یک پدیده شاد بابا ز نیزه خم شد و یکباره بوسه داد این بوسه را دوباره سحر در خرابه دید وقتی سری، به دیده‌ی تر در خرابه دید بعد از یکی دو دردِ دل، انگار جان گرفت در آخرین نفَس، لبِ بابا نشان گرفت لب های پاره پاره، به اشکش که شُسته شد چشمانِ خسته اَش به پدر بود و بسته شد ✍ .# # در ایتا https://eitaa.com/yazahramadadi135
. با این‌همه دِلواپسی و ناله و زاری ترسم همه این است، که در موسمِ یاری گردم ز تو و یاری اَت، ای یار فراری باز از سرِ اِکرام، تو منَّت بگذاری انگار نه انگار که از من گله داری هربار که گفتم برسان درکِ حضورم بی‌شک تو همین دور و بری، من ز تو دورم از نزدِ تو راحت شده بسیار، عبورم شاید برسد با تو همان لحظه قراری انگار نه انگار که از من گله داری هر طفل، به بابای خودش کرد غریبی گم شد ز رَه و، رفت بدامان رقیبی باید بِهَراسیم ز هر، دام و فریب با اینکه کنم اشک تُرا این‌همه جاری انگار نه انگار که از من گله داری گه سوی گنه، گاه بدنبال ثوابم بی آنکه بدانم ز ثوابم ز عِقابم زیر نظر توست حسابم وَ کتابم هرچند زِ من دلخوشی، ای یار نداری انگار نه انگار که از من گله داری ای قامتِ مولائی تو، قبله‌ی جانم ای سایه‌ی زهرائی تو، امن و امانم ای شیوه‌ی آقائی تو، تاب و توانم کی گفته غلام تو ندارد کس و کاری انگار نه انگار که از من گله داری راهم بدهی از کرم و لطفِ عجیبت در محفلِ ماتمکده‌ی جدِّ غریبت ای جان بفدای تو و چشمانِ نجیبت تا کی به رویم بابِ کرم، باز گذاری انگار نه انگار که از من گله داری در همرهیِ قافله‌ی کرب و بلایت اشکم دهی از همدمیِ صبح و مسایت همناله کنی نوکرِ خود را به نوایت بر دیده‌ام از روضه دهی ابر بهاری انگار نه انگار که از من گله داری هربار که گفتم سخن از معجر زینب یا سنگِ رَهِ کوفی و زخمِ سر زینب یا مسخره‌ی شامی و چشمِ تر زینب خون گریه‌ی تو داد مرا، گریه و زاری انگار نه انگار که از من گله داری وقتی که برای تو، ز مظلومه بخوانم یا روضه‌ای از عمه‌ی مضروبه بخوانم یا گوشه‌ای از روضه‌ی مکشوفه بخوانم از درد، نمانَد به دِلت تاب و قراری انگار نه انگار که از من گله داری روزیکه قدومِ تو بسوی حرم آید ای‌کاش که روی تو به چشم ترم آید امید که بر پای تو جان و سرم آید گر در سپهَت از شهدایم بشماری انگار نه انگار که از من گله داری ✍ .# # در ایتا https://eitaa.com/yazahramadadi135
. عطر ظهور می‌رسد، از نفس حسینیان درک حضور می‌رسد، از نفس حسینیان کرده امامِ اربعین، باز قیام در زمین نفخه‌ی صور می‌رسد از نفس حسینیان جاده به جاده صف به صف، قافله آید از نجف عشق و شعور می‌رسد از نفس حسینیان راهِ نجف به کربلا، راهِ رسیدن به خدا برگ عبور می‌رسد از نفس حسینیان موکب عاشقان بپاست، یاد گرسنگان رواست رزقِ وفور می‌رسد از نفس حسینیان لعلِ لبانِ تشنه را، همسفرانِ تشنه را جامِ طهور می‌رسد از نفس حسینیان سینه‌زنانِ کربلا، بر غم و درد مبتلا نوحه و شور می‌رسد از نفس حسینیان کرب و بلا قیامتیست، گِردِ حرم اقامتیست شورِ نشور می‌رسد از نفس حسینیان □ □ □ یادِ شرر به خیمه‌گاه، یادِ گذر ز قتلگاه ذکرِ عبور می‌رسد از نفس حسینیان یادِ عبور کاروان، یاد حجابِ بانوان وقتِ مرور می‌رسد از نفس حسینیان عطرِ حضورِ فاطمه، پخش شده به علقمه نامِ غیور می‌رسد از نفس حسینیان هر که کند مسیر طِی، یاد کند ز رَاس و نِی جلوه‌ی نور می‌رسد از نفس حسینیان یادِ سرِ بریده و بانوی قد خمیده و بوی تنور می‌رسد از نفس حسینیان هم قدَمانِ قافله، پای همه پُر آبله روضه‌ی حور می‌رسد از قدم حسینیان یاد خرابه تازه شد، داغِ سه‌ساله تازه شد گریه وفور می‌رسد از نفس حسینیان نیمه شب و اسارت و گمشده و جسارت و ناله چه‌جور می‌رسد از نفس حسینیان تا که فتاد دختری، یاورِ اوست مادری آه ز دور می‌رسد از نفس حسینیان دختِ یتیمِ دربدر، گفت مرا بِبَر پدر با تو سرور می‌رسد از نفس حسینیان گریه‌ی زینبِ حزین، ناله‌ی زین العابدین اشکِ غرور می‌رسد از نفس حسینیان زیر شعاعِ ماهتاب، کاخِ یزید شد خراب حق به صبور می‌رسد از نفس حسینیان ✍ .# # در ایتا https://eitaa.com/yazahramadadi135
. (توسل و گریز) یارسولَ الله ممنونم ز الطاف شما اینکه هستم روز و شب اطراف و اکناف شما نیستم از زمره‌ی اصحابِ ناب و راستین هستم اما از سرِ توفیق اطراف شما از خدا خواهم نگردم دور، یک آن از درت تا ندانم خویش را، پنهان ز اِشراف شما جمله ذرات جهان، هستند از اَحبابِتان کیست داند ذره‌ای از کوهِ اوصاف شما دردِ دل ناگفته دانی، یک توسل کافی است ای دلم آئینه‌ی رخسارِ شفاف شما در عمل هستم غدیری، با اِطاعت از علی نیستم هنگامه‌ی لبیک، حراف شما نیستم اهل فرار از تنگه‌ی سختِ اُحد رهسپارم با علی تا قله‌ی قاف شما تو اَبالزهرائی و من عبد کویش از ازل حبّ زهرا دارم از اَخلاف و اَسلاف شما ای علی را برترین محبوب، محبوبِ دلم ای خدایت با خبر از آن دلِ صاف شما بینِ مردم، از همه کسبِ حلالیَّت کنی جان بقریان صفا و عدل و انصاف شما قاتلَت با حیله زَهرت داد، صد لعنت به او ای شهادت جامه‌ی زیبا و زرباف شما لحظه‌ی آخر هم از یاریِ حیدر دم زدی دشمنت مانع شد از تثبیتِ اهداف شما دوزخِ اهلِ نفاق از اهلِ عصیان بدتر است در قیامت می‌شود روشن ز اَعراف شما تشنه لب را جای آب از نیزه سیرابش کنند شد گریز روضه‌ی من، سوره‌ی کاف شما از دَمِ شمشیرشان، سبطِ پیمبر کشته شد از غلافِ تیغشان، زهرای اطهر کشته شد ✍ .# # در ایتا https://eitaa.com/yazahramadadi135
. دل زنده می‌شوم ز وجود تو یا حسن ما را تو برده‌ای نجف و کربلا حسن دست تمام اهل سماوات سوی توست خوانده کریمِ آل عبایت، خدا حسن هرگز کسی ز کوی تو نالان نمی‌رود حتی کسی که کرده جسارت ترا حسن سوزِ دلِ تو، نغمه‌ی قرآنی خداست دل می‌برد قرائتت از مرتضا حسن اول کسی که شِبهِ پیمبر شده تویی آئینه‌ی تمام رخِ مصطفا حسن بالِ فرشته فرش قدم‌های فاطمیت ای خاکِ پات، سرمه‌ی چشمانِ ما حسن با این وجود، کاش بمیرم برای تو وقتی قَدَت، به مادرتان شد عصا حسن آن صحنه‌ی بلا که تو در کوچه دیده‌ای حق داشتی، که عمر تو شد در عزا حسن سیلی چنان مقابل چشمت به یاس خود کز ضربِ آن، نشست به دیوار جا حسن از بس که اعظم است مصیباتِ حضرتت والله کربلاست به تو مبتلا حسن وقتی به خانه، همسرِ تو قاتلِ تو شد گفتی برو، حسین نبیند ترا حسن آهِ رباب هم ز غمِ تو شنیدنی است وقتی کند ز جاریِ خود شِکوه‌ها حسن شد خانه‌ات ز پاره جگر، قتلگاهِ تو گودال هم برای تو دارد نوا حسن آماجِ تیر شد بدنت، از روی کفن گریانِ توست، بی کفنِ کربلا حسن ✍ .# # در ایتا https://eitaa.com/yazahramadadi135
. سؤال از خودمان، از چه یک زمان نکنیم که اعتماد، چرا بر اماممان نکنیم توسلاتِ درونی، اگر زیاد شود توقعاتِ زیادی از این و آن نکنیم چقدر حقِ ولیِ خدا، اَدا کردیم چرا عنایتِ او را کمی عیان نکنیم همیشه اوست که باشد، ز جان مراقبِ ما چرا تشکری از صاحب الزمان نکنیم دلِ امام زمان، از گناهِ ما خون است بس است، گفتگویی از گناهمان نکنیم □ □ □ کسی که داغِ پیمبر به سینه‌اش دارد رواست صحبتی امروز، غیرِ آن نکنیم کسی که جدِ غریبش حسن، جگر پاره ست به غیرِ سوزِ جگر، مطلبی بیان نکنیم کسی که مادرِ او را به کوچه‌ها زده‌اند چرا توجهی اصلاً به اصلِ آن نکنیم کسی که عترتِ او را به خارجی خواندند چرا به یاریِ او، یادِ کاروان نکنیم حسین کشته شد و عترتش اسیر شدند که ما به جهل، اِطاعت ز گمرهان نکنیم خدا گواه که امروز، مثلِ آنروز است اگر مسیرِ ولیِ خدا، نشان نکنیم شهیدِ امنیتِ ما، شهید کرب و بلاست چرا تسلّیِ از داغدیدگان نکنیم قسم به فاطمه، اینجا حریمِ فاطمه است چرا دفاع ز مرزِ حریممان نکنیم اگر شود خبری؛ پرچمی نمی‌ماند! تهاجمِ حرمِ خویش، بی اَمان نکنیم بِمان بپای ولایت، قوی و مستحکم وگرنَه در رهِ قلّه، نثارِ جان نکنیم قسم به صبحِ فرج، انتقام نزدیک است اگر که غفلت از این راهِ جاودان نکنیم ✍ گریز .# # در ایتا https://eitaa.com/yazahramadadi135
. پاره جگر منم، که به مرگم رضا شدم آخر ز فرطِ غصه، چنان مجتبا شدم گاهی ز داغِ مادرِ مظلومه‌ی جوان راضی به مرگِ خویش، به دست دعا شدم مظلومیِ علی، که مرا کشت بارها اصلاً فدائیِ علیِ مرتضا شدم احکام، زیرِ پا شد و دین منحرف ز راه عمری قرینِ دردِ دلِ مصطفا شدم هجرِ پدر، چنان همه عمرِ مرا گرفت گوئی که خویش، حبس به سجنِ بلا شد از غصه‌های سخت و گلوگیرِ جدّ خویش صاحب عزای خامسِ آل عبا شدم آنقدر روز و شب به غمِ او گریستم تا عاقبت شهید رهِ کربلا شدم در حجره دست و پا زدنم چون حسین شد نیزه نخورده، بر غمِ او مبتلا شدم وقتی جواد، بر سرِ بالینِ من رسید جان دادم و ز غصه و غم‌ها رها شدم اما حسین، در برِ جسمِ علی چه گفت؟ برخیز، پیشِ نعشِ تو من‌هم فدا شدم زینب فقط برادرِ خود را نجات داد گفتا اگر به خیمه نیایی، فنا شدم عباس کودکانِ حرم را نگاه داشت گفتا چو روح از بدنِ خود جدا شدم حالا برای امر فرج می‌کنم دعا با مرگ خویش، یاورِ صاحب لوا شدم ✍ .# # در ایتا https://eitaa.com/yazahramadadi135
. رو بسوی توام ای قبله هفتم مددی کلب کوی توام ای حجت هشتم مددی بی سر و پایم و در کوی شما دربدرم راه گم کرده‌ام و عشقِ ترا مفتخرم اربعینی‌ام و با آه، ز راه آمده‌ام با غم و داغِ حسین، بعدِ دو ماه آمده‌ام بی عنایاتِ تو هرگز نرسد امدادی گریه و اشکِ روان را، تو به چشمم دادی من اگر بر لبِ خود، نوحه‌ی جدّت دارم ناله‌ی یابنِ شبیبِ تو کند غمبارم این تو هستی ‌که شدی، غرقِ مصیباتِ حسین پِلکِ چشمانِ تو مجروحِ جراحاتِ حسین عاقبت تشنه چنان جدّ خودت جان دادی گوشه‌ی حجره‌ی دربسته‌ی خود افتادی دست و پا می‌زدی و یادِ حسین می‌کردی با همان زمزمه امدادِ حسین می‌کردی ✍ .# # در ایتا https://eitaa.com/yazahramadadi135
. تا فکر و ذکرِ ما، جلوات محمدی است بالاترین دعا، صلوات محمدی است در آیه آیه مُصحفِ سرمد، نِگر بِبین قرآن ز معرفت، صفحات محمدی است حَیِّ وَدود، خُلقِ عظمَش قرار داد خُلقِ نِکوی ما، حسنات محمدی است سرمَنشأِ معارفِ اسلام، یک کلام... آئین و دینِ ما، کلمات محمدی است با او مقامِ قُربِ الهی، شود درست ایمانِ کامل از درجات محمدی است جز در هوای اوست تنفُّس، حرامِ ما جان‌ها به هر نفَس، نفحات محمدی است با دشمنانِ او، سر سازش محالِ ماست الگوی این سخن، غزوات محمدی است مژده به عاشقانِ تولّای اهل‌بیت حب علی و آل، برات محمدی است میلاد باسعادت او آشنای ماست یعنی نبی ز روز ازل، مقتدای ماست ما از اَلَست، پای رکابِ پیمبریم زیرا که از ازل، ز محبانِ حیدریم خوش‌بختیِ محب، ز تولّای مرتضاست خوشبخت‌تر از آن، که ز اولادِ کوثریم گِلهای ما، اضافه‌ی گِلهای نوری است یعنی که ما، ز طینتِ زهرای اطهریم لطفی که کرده فاطمه، مادر بما نکرد واللهِ ما نظر شده‌، تا صبحِ محشریم بِینِ مَوالیانِ نبی، با علی خوشیم مِنّاترین مَوالیِ مِنّای جعفریم با سیره‌ی نبی و علی، جعفری شدیم یعنی که، شیعه‌ی پدر و جدّ مادریم مادر بزرگِ ما همه، بانو خدیجه است با روح و جان، به آلِ نبی آشناتریم از حبّ و بغض، در دلِ ما شک و شُبهه نیست وقتی که ما بزرگ شده، پای منبریم سِلمیم با هر آنکه به حُبِّ پیمبر است حَربیم با هر آنکه به حَربِ پیمبر است مائیم دوستدارِ تمام پیمبران شک نیست، در برائَتِمان از ستمگران از اصل و ریشه، دشمنِ اَدیان، یهود بود بَدخواهِ یوسف است یهودا، برادران! از ابتدا که سیره‌ی ابلیس داشتند قوم یهود بود، پِیِ حذفِ سَروَران می‌خواستند؛ ختم نبوّت نهان شود تا با ستم کنند، ز خود نَصبِ رهبران اینگونه از پیمبر اسلام تا به بعد..‌. يک يک خورانده‌اَند به آنان، زِ شوکران جای علی، که نَصبِ خلافت نموده‌اند شد نامِ رأی، توطئه‌ی کودِتاگران مجبور شد امام حسن، با معاویه امضای صلح‌نامه کند، نزدِ داوران در صلح و سازشِ حسنی، شَک نمی‌کنیم هرگز نمی‌دهیم گَزَک، دستِ دیگران آنکه به نامه، حکمِ معاویّه را نوشت با دستِ خویش، نقشه‌ی کرب و بلا نوشت باید حواسِ جمع بیاریم، پای کار تا بشنویم، صوتِ رسای طلایه‌دار با گوشِ دل نَه، بلکه همین گوشِ سر شنید رمزِ ظهور شد؛ گذر از فتنه و غبار از خود صلاح نیست، بگیریم موضعی تا دشمنان شَوند، روی موجِ آن سوار یک‌بار امتحان شده تاریخ، کافی است! مسلم قرار نیست، شود باز سَربدار باید به روزگار، نظر منصفانه کرد اینک به نفعِ شیعه بچرخد، همه مَدار امروز روز خَبط و خطا نیست، ای دریغ! از شُبهه‌ای که، فاصله اُفتد در انتظار خون‌های ریخته به حرم، خِفتِمان کند تاخیر اگر بکارِ فرج آید از نِقار وَرنَه اگر سُلاله‌ی حیدر، کند ظهور کِی کُند می‌شود، دو لبِ تیزِ ذوالفقار وقتی امام، می‌رسد از پرده‌ی نهان با یک اشاره کُن فَیَکون، می‌شود جهان وقتی امامِ کعبه کند، از حرم ظهور عالَم شود به صبحِ فرج، لَمعه‌ای ز نور با صوتِ خُوش، ندای لِثارات می‌دهد ما پاسخَش دهیم، به لبیک، با سُرور یارانِ خاص، گِردِ حرم جمع می‌شوند ما می‌شویم، در صفِ آن صبحدم، مُرور هر کس که بر امامِ خودش، می‌کند سلام پاسخ دهد امام، به لبخندِ یک عبور می‌بیند از جلال و شکوه محمدی انسان تمامِ عِصمت حق را، به یک حضور آنگاه شِکوِه می‌کند، از دشمنِ خدا بر آن دو بُت اشاره کند، تا خَدیوِ گور با یک شِگِرد، گردنِ طاغوت می‌زند آنگاه که دمیده شود، نَفخه‌های صور پای رکابِ یوسف زهرا، به انتقام آغاز می‌شود، عملیاتِ پُر غرور منصورِ امت از علی و فاطمه مدد گیرد پِیِ اقامه‌ی عدلش، تمام قد ✍ .