eitaa logo
- یـه‌کُنـــج‌ازحَـــرَم -
609 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
2هزار ویدیو
27 فایل
‹بِسْــمِ‌رَبِّ‌حُ‌ـسین‌جـٰانم› 1401.2.11 #تابع‌قوانین‌ایتا. بی‌پناه‌‌که‌شدی‌صدایش‌‌کن او‌حسین‌ِ‌وِترالمَوتوراست‌ میداندتک‌وتنها‌شدن‌‌یعنی‌‌چه‌.. درآغوشت‌می‌گیرد🤍● کپی؟ -حلالت‌مومن،بھ‌شرط‌ِصلوتی‌برای‌مولا:)💚 @Rezvan_000🌱:)جانِ‌دلم
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀 سالࢪوز ورود حضرٺ مسلم به ڪوفہ از حال و روز کوفه پریشان شدم حسین گفتم بیا به کوفه پشیمان شدم حسین💔 دست‌مارآ‌به‌محرݥ‌برساݩیدفقط✋🏼🖤 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تمام شبکه‌های دنیا مجازیست و من در این هیاهوی مجازی دلم را تنها به حقیقت شبکه‌های تو گره زده‌ام
روےایݩ‌دوشت‌حسیݩ‌ و روےآݩ‌دوشت‌حسݩ «قاب‌قوسین»ی‌چنیݩ می‌خواست«او ادنی»شدݩ 🌸 💚.•°
•🌸🦋• اگـر‌چیـزۍ‌براۍِ‌شڪر‌گذاری‌نداری،،، نبضت‌رو‌چڪ‌ڪن :)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مهربـانم . . عالم از توست . . غریبـانه چرا میگردی . . ؟!
🌊🌱🕊 از اولـش خدا بوده از اینجا به بعدشم خدا هست...
💜امام حسین(علیـہ السلام) : هرگاہ دو نفر با هم قهر باشند و یڪے از آنها براے آشتے پیش قدم شود آن شخص زودتر از دیگرے وارد بهشت میشود.❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"•❈﷽❈•" آقا نخون نخون که اگه خوندی مجبوری باید کپی کنی منم خوندم مجبور شدم کپی کنم😁😁 نخوووون😒 عجب آدمی هستی تو دیگه 😂😂. . . . . . . . . . خیلی دلت میخواد بخونی باشه . . . . . . . . . برو پایین 👇🏻 . . . . . . . آره برو 👇🏻 . . . . . . . . 👇🏻اینم مطلب 👇🏻 . . . . . . برچهره دل ربای مهدی (عج) صلوات اگه این پیامو تو گروه یا کانال دیگه نذاری تا آخر عمر مدیونی 😍😍😍😍😍 واسه گل روی امام زمان بفرست !!! 😁😁♥️
هدایت شده از دختࢪان فاطمے❥︎":)💛
4فرشته بیادبذارم🦋 کانالمون✨ @fereshte_chadori
دیگه باید چه اتفاقی در جهان بیفتد که بدونیم ما به امام زمان محتاجیم؟!
بسم رب المهدی 🌹🖐🏻
🌱 ✨ به کوچه حسينيه که رسیدم انتظامات مردم را هدایت می کردند تا هر چه سریع تر از آنجا دور شوند خودم را به در حسینیه رساندم‌ انتظاماتی کنار در ایستاده بود و مدام میگفت: ( خانما سریع تر! زود خارج بشین) به سمتش رفتم و شانه اش را گرفتم _شما دختر من رو ندیدین؟ راضیه رو ندیدین؟ با تعجب چشمانش را تنگ کرد _کدوم راضیه؟ _راضیه کشاورز _نمی شناسم آن لحضه حس میکردم مثل مدرسه همه راضیه را می‌شناسند در حسینیه با تعداد کمی دوست شده بود اما در مدرسه همه سر صف با او آشنا شده بودند خودش برایم تعریف کرد. گفت: در یکی از روزهایی که در حیاط بزرگ مدرسه صف کشیده بودیم. وقتی قرائت قرآن به پایان رسید مدیر پشت تریبون قرار گرفت خب بچه ها امروز دانش آموز موفق و منضبط مدرسه مون رو میخوایم که بیان این جا و رمز موفقیتشون رو برای ما بگن....
🍓 🚗 در چهره ي کسانی که از رو به رویم گذر می کردند دقیق تر می شدم تا شاید راضیه را بیابم مادری مقابل دختر و بچه گریانش ایستاده بود و خون سرو صورتش را پاک می‌کرد چند دختر دیگر به دوستانشان که به نقطه ای خیره شده بود و از چشمانش اشک می ریخت دلداری می دادند با هر چند قدمي خبری می شنیدم که بر دلم چنگ می انداخت _یعنی صدای چه بود؟ ما که اول حسينيه بودیم چیزی نفهمیدیم _فکر کنم یه چیزی ترکید _وای یه لحضه آخر حسينيه مثل روز روشن و داغ شد ادامه دارد...