هدایت شده از یک آیه در روز
.
2️⃣ «تَنْزیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ»
قبلا در بحث از آیه دوم سوره حمد اشاره شد که اگرچه بسیاری از مترجمان «العالَمین» را به «جهانیان» ترجمه کردهاند و این ترجمه غلط نیست؛ اما ترجمه آن به «جهانها» چهبسا دقیقتر باشد «العالَمین» را هم به «جهانیان» و هم به «جهانها» میتوان ترجمه کرد. (جلسه۳۶ http://yekaye.ir/fateha-alketab-1-2/)
و در آيه حاضر نیز اگرچه باز اغلب مترجمان «العالَمین» را به «جهانیان» ترجمه کردهاند؛ اما معدودی از مترجمان به معنای «جهانها» توجه کردهاند مثلا:
پروردگار عالمهای آفریدگان (ترجمه جلال الدین فارسی، ص۱۰۷۵)
پروردگار عالمها (ترجمه شاه ولی الله دهلوی، ص۱۲۱۴)
آفريدگار جهانها و جهانيان (ترجمه طاهره صفارزاده، ص۱۳۱۳)
پروردگار جهانها (حجة التفاسیر، ج۶، ص۲۹۴)
💢اکنون میافزاییم با تحلیلی که درباره کلمه «العالمین» به عمل آید بخوبی میتوان فهمید که چرا هر دو ترجمه درست است:
«عالَم» وقتی به صورت جمع سالم بسته شود فقط در مورد ذوی العقول به کار میرود؛ و در حدیث ۲ از امام صادق ع نقل شد که هر انسانی یک عالم است.
پس اینکه خداوند رب العالمین است یعنی خداوند پروردگار انسانهایی است که هریک یک جهان است؛ پس خداوند از همان جهت که پروردگار جهانیان (انسانها) است؛ از همان جهت پروردگار جهانها هم هست.
✅این موید همان تحلیلی است که قبلا به تفصیل بیان شد که یکی از ویژگیهای خاص انسانها این است که انسانها موجوداتیاند که «جهان» دارند و «جهانی» هستند. این مطلب لااقل به دو معنا قابل توجه است:
الف. برخورداری انسان از اختیار، امکان ایجاد بینهایت جهان را برای او مهیا نموده است:
ب. هر انسانی در «جهان» زندگی میکند نه فقط در مکان و زمان پیرامون خویش
جلسه ۵۱۷ http://yekaye.ir/al-qalam-48-52/
و همه این جهانها هم تحت ربوبیت خداوند است.
📝نکته تخصصی #انسانشناسی و #خداشناسی
👇ادامه مطلب👈
https://eitaa.com/yekaye/8747
هدایت شده از یک آیه در روز
ادامه تدبر ۲ در آیه «تَنْزیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ»
📝نکته تخصصی #انسانشناسی و #خداشناسی
سارتر، اگزیستانسیالیست مشهور، منکر خداوند بود؛
و علت انکارش را این گونه معرفی میکرد که وی طرفدار اراده و آزادی انسان است و قبول وجود خداوند منجر به مجبور دانستن انسان میشود.
توجه به اینکه به تعداد انسانها جهان داریم و هر انسانی خودش یک جهانی است؛ و ربوبیت خداوند نسبت به انسانها نه ربوبیت نسبت به یک جهان، بلکه ربوبیت نسبت به تمام جهانهای ممکن است میتواند بخوبی ناصواب بودن برداشت وی از خدا را نشان دهد.
بله،
تا پیش از آفریدن انسان شاید می شد از یک جهان سخن گفت:
یک جهان که با قوانین علت و معلولی از پیش تمامی آن قابل پیشبینی بود؛زیرا سلسله علت و معلولها به نحو جبری همه واقعیات پس از خود را رقم میزد.
اما خداوند انسان را آفرید و در او امانتی بینظیر نهاد که آسمانها و زمین تحمل آن را نداشتند؛
و آن امانت احتمالا همین اختیار بود.
دادن اختیار به انسان همان و اینکه هر انسانی خودش یک جهان شود همان.
در واقع، اگر تا پیش از آفریدن انسان تنها یک جهان در کار بود؛ خداوند با آفریدن انسان، امکان تحقق هر جهانی را برای هر انسانی مهیا کرد؛
و البته تمامی این جهانهای ممکن، خارج از محدوده ربوبیت خداوند نیست؛ اما نسبت خداوند و انسان و جهانهایی که هر انسانی رقم میزند نسبت فرازمانی است؛
پس این گونه نیست که خداوند در نقطه شروع زمان ایستاده باشد و از پیش وقوع تمام جهانها توسط هر انسانی را رقم زده باشد (که اگر این گونه بود باز تنها و تنها یک جهان در کار بود)؛ بلکه خداوند وقتی به انسان اختیار دارد یعنی انسان را با این «امکان» آفرید که چیزی از او سر بزند که لزوما بر اساس سیر طبیعی علل موثر بر وی نباشد.
به تعبیر دیگر، گویی با آفرینش انسان در زمین، این قاعده که تا پیش از این آفرینش در عالم طبیعت شیوع داشت که «الشیء ما لم یجب لم یوجد» به هم زد؛ و در زمین موجودی قرار داد که چنین نیست امور به نحو وجوب بر او رقم بخورد و علت تامهی افعال او گردد تا فعلی از اوسر زند؛ بلکه اختیار را جزء اخیر علت تامه صدور افعال از او قرار داد؛ یعنی پتانسیلی که اگر همه علل طبیعی جمع شود تا فعلی را از او صادر کند این اختیار میتواند آن جمع را بر هم زند و صدور فعل از وی رقم نخورد؛ و به جای اینکه همواره همین جهان با ضرورت خود پیش رود و هیچ جهان ممکن دیگری وارد عرصه وجود نشود؛ انسان بتواند با هر اختیار خود یکی از جهانهای ممکن را به عرصه وجود وارد سازد؛
و این همان حقیقت عظیمی است که با نام #بداء از آن یاد شده است:
یعنی اگر همه روالهای طبیعی و عادی عالَم اقتضای خاصی را داشته باشند، اما جای اراده کردن جدید انسان همواره باز است و ممکن است هر انسانی این روند قبلی نظام عالم را به هم بزند و روند جدیدی را پیش آورد و در واقع جهان جدیدی را جایگزین جهان قبلی کند.
پس در عین حال که مجال برای اختیار انسان باز است (زیرا جهان کنونی تنها جهان ضروریای که تخلف از روند آن محال باشد نخواهد بود؛ و هر انسانی در هر تصمیمی میتواند یکی دیگر از جهانهای ممکن مفروض را به جای جهانی که در روند طبیعی باید موجود میشد، به عرصه وجود وارد کند) اما نظام هستی از ربوبیت خداوند خارج نمیشود (زیرا تمام آن جهانهای ممکن، و نیز نظم منطقی بین هر اراده و وارد کردن هر جهان ممکن به عرصه وجود، و نیز تمامی ارادههای تمامی انسانها [= تمامی گزینههایی که پیش رو دارند و گزینهای که از میان آنها انتخاب میکنند] و در یک کلام تمامی عرصه زمانمند با تمامی امکاناتش، مسبوق به خداوند و به یک معنای عمیق تحت ربوبیت خداوند است.
💢پس نه چیزی از دایره ربوبیت خداوند خارج است و نه گستره ربوبیت خداوند دایره اختیار (و دایره امکان) را بر آدمی میبندد.
مشکل امثال سارتر در این است که ربوبیت خداوند را بسیار محدود و تنها در فضای نظم ضروری طبیعی فهم کردهاند؛ و تصویری از «اختیار دادن توسط خداوند به موجود دیگر» نداشتهاند.
✳️ تبصره
تحلیل فوق بر اساس مبنای «اوسعیت واقعیت و نفسالامر از وجود» [به تعبیر شهید صدر؛ لوح الواقع أوسع من لوح الوجود] و «واقعی بودن جهانهای ممکن» است؛ که البته این منبا با مبنای رایج در فلسفه اسلامی که «واقعیت را مساوق وجود» و «نظام هستی» را «تنها نظام واقعا ممکن» قلمداد میکند متفاوت است؛ و تبیین این مبنا مجال دیگری میطلبد.
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
☀️۱) از امیرالمومنین ع روایت شده است:
کسی که در امر دین سستی ورزد پست و حقیر گردد.
📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص86
قال امیرالمومنین ع: مَنْ تَهَاوَنَ بِالدِّينِ هَانَ.
@yekaye
☀️۲) از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:
از غفلت بپرهزید که همانا کسی که غافل شود از خویش غافل شده است؛
و از سستی کردن در امر خدا بپرهیزید که کسی که امر خدا را سست و کمارزش بگیرد خداوند او را روز قیامت خوار و کمارزش خواهد نمود.
📚ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص203؛ المحاسن، ج1، ص96؛
إِيَّاكُمْ وَ الْغَفْلَةَ فَإِنَّهُ [فانما] مَنْ غَفَلَ فَإِنَّمَا يَغْفُلُ عَنْ (علی] نَفْسِهِ وَ إِيَّاكُمْ وَ التَّهَاوُنَ بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنَّهُ [فإن] مَنْ تَهَاوَنَ بِأَمْرِ اللَّهِ أَهَانَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.
@yekaye
☀️۳) از امام صادق ع روایت شده است:
کسی که سورهای از قرآن را فراموش کند آن سوره در صورت [زن]ی زیبا و درجهای رفیع در بهشت برای او متمثل گردد؛ چون وی را ببیند از او بپرسد تو کیسیتی؟ چقدر زیبایی؟ کاش از آن من بودی!
میگوید: مرا نمیشناسی؟ من سوره کذا و کذا هستم؛ و اگر مرا فراموش نکرده بودی تو را به این مکان رفعت میدادم.
📚الكافي، ج2، ص607-608؛ المحاسن، ج1، ص96
مَنْ نَسِيَ سُورَةً مِنَ الْقُرْآنِ مُثِّلَتْ لَهُ فِي صُورَةٍ حَسَنَةٍ وَ دَرَجَةٍ رَفِيعَةٍ فِي الْجَنَّةِ فَإِذَا رَآهَا قَالَ مَا أَنْت؟ مَا أَحْسَنَكِ لَيْتَكِ لِي! فَيَقُولُ أَ مَا تَعْرِفُنِي أَنَا سُورَةُ كَذَا وَ كَذَا وَ لَوْ لَمْ تَنْسَنِي رَفَعْتُكَ إِلَى هَذَا [لَرَفَعْتُكَ إِلَى هَذَا الْمَكَانِ].
@yekaye
☀️4) از امام رضا ع از پدرانشان از امیرالمومنین ع روایت شده که شنیدم که رسول اله ص میفرمودند:
من بر شما در خصوص خوار و خفیف شمردن دین و فروش حُکم [= رشوه گرفتن و حکم را عوض کردن] و قطع کردن رَحِم می ترسم؛ و نیز اینکه قرآن را همچون سرودها* قرار دهید و کسی را بر خود مقدم کنید [= حکومت را به دست کسی بدهید] که در دین برترین شما نباشد.
✳️* احتمالا مقصود این است که به جای توجه و جدی گرفتن محتوای آن و عمل به آن، صرفا به نیکو خواندن آن و چهچهه زدن با آن و ... مشغول شوید.
📚عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج2، ص42
سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ:
إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمُ اسْتِخْفَافاً بِالدِّينِ وَ بَيْعَ الْحُكْمِ وَ قَطِيعَةَ الرَّحِمِ وَ أَنْ تَتَّخِذُوا الْقُرْآنَ مَزَامِيرَ وَ تُقَدِّمُونَ أَحَدَكُمْ وَ لَيْسَ بِأَفْضَلِكُمْ فِي الدِّينِ.
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
1️⃣ «أَ فَبِهذَا الْحَدیثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ»
مقصود از «هذا الحدیث» و به تبع آن «مدهن» بودن چیست؟
🍃الف. اغلب مفسران «هذا الحدیث را اشاره به «قرآن کریم» دانستهاند؛ و «مدهن» بودن را هم گفتهاند مقصود سست گرفتن امر قرآن و اعتنا نکردن به آن و جدی نگرفتن آن است (المیزان، ج۱، ص)؛ اما در خصوص اینکه مشخصا مقصود از «مدهنون» کیست:
🌱الف.۱. به معنای «مکذبون» (تکذیبکنندگان) است؛ و مخاطب مشرکان مکهاند (ابنعباس؛ به نقل از مجمع البيان، ج9، ص342 و الدر المنثور، ج6، ص162 ) ظاهرا از این جهت که قرآن را جدی نمیگرفتند؛ و این مبتنی بر آن است که قرآن را از جانب خدا ندانند و آن را دروغ بشمارند. موید این دیدگاه، آیه بعدی است که از تکذیبگری آنان سخن میگوید.
🌱الف.۲. مقصود «متمایلان به کفار» است؛ یعنی در مواجهه با کفار مانند کفار به سمت کفر ورزیدن به قرآن میروید (مجاهد؛ به نقل از مجمع البيان، ج9، ص342 و الدر المنثور، ج6، ص162 )
🌱الف.۳. مقصود «منافقان» است؛ از این جهت که در مواجهه با قرآن از سویی در ظاهر آن را تصدیق میکنند و میگویند بدان ایمان آوردیم اما در عین حال در روابط با مشرکان همچنان مداهنه و سستی میورزند و در خلوت به آنها میگویند ما با شماییم؛ در واقع، «مدهن» کسی است که یک نحوه نرمی از خود نشان می دهد تا کفرش را مخفی کند (مؤرج؛ به نقل از مجمع البيان، ج9، ص342 )
🌱الف.۴. چهبسا اشاره به هر کسی باشد که محتواها و توصیههای قرآن را جدی نمی گیرد؛ یعنی چهبسا این تعبیر دیگری باشد از همان گلایه رسول الله ص که قرآن کریم در این باره در جای دیگر فرمود: «وَ قالَ الرَّسُول يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورا» (فرقان/۳۰)
🌱الف.۵. ...
🍃ب. چهبسا مقصود از «هذا الحدیث» جملات قبلی باشد؛ که در این صورت میتواند مقصود:
🌱ب.۱. جملات قبلی کفار در همین سوره باشد (هذا الحدیث = ما تحدثوا به من قبل) یعنی آنجا که «وَ كانُوا يَقُولُونَ أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ: و دائم میگفتند آيا هنگامی که بمیریم و خاکی و استخوانی شویم، آیا واقعا ما باز هم برانگیخته میشویم؟ و آیا پدران اولین ما نیز؟!» (واقعة/47-48). آنگاه مقصود این است که خداوند در آیات قبل با دلایلی که برشمرد این دیدگاه آنان را به چالش کشید و نهایتا سوگند خورد که این قرآن از جانب خداست؛ اکنون دوباره به سراغ سخنان آنان رفت و فرمود: آیا با آن سخنانی که گفتید قصد ماستمالی کردن مطلب را دارید؛یعنی طبق این دلایلی که ما توضیح دادیم خودتان هم میدانید که قیامت در کار است اما برای فریب دادن پیروانتان با آن تعابیر میخواهید افرادی که دور و بر شما را گرفتهاند همچنان پیرامون خود نگه دارید. (مفاتيح الغيب، ج29، ص434 )
🌱ب.۲. شاید ناظر به خود سوالات و هشدارهایی باشد که خداوند در آیات قبل مطرح کرد؛ یعنی شواهدی که بر قدرت خداوند در همین دنیا ارائه کرد (زمینی که میکارید؛ آب باران که می نوشید؛ آتشی که برمیافروزید؛ که اینها واقعا به دست شما بود یا خدا)؛ و الان میفرماید اگر اینها را فهمیدید چرا باز مساله را ماستمالی میکنید و نمیخواهید به قطعی بودن معاد اذعان کنید؟
🌱ب.۳. چهبسا ناظر به محتوای خود آیه قبل باشد؛ یعنی این مطلب را که قرآن نازل شده از جانب رب العالمین است جدی نمیگیرید و باور نمیکنید؛ که در این صورت شاید کسانی که اشتمال قرآن بر همه حقایق را - به خاطر اینکه بعید میدانند در یک کتاب بتوان همه حقایق عالم را جمع کرد – منکرند مخاطب قرار میدهد؛ و به آنها میگوید اگر این کتاب را همچون کتابهای دیگر نمی دانستید و کاملا جدی میگرفتید که این کتابی بسیار ارجمند (کریم) و مستقیما از جانب رب العالمین است اینچنین استبعادی را روا نمیشمردید.
🌱ب.۴. ..
🍃 ج. با توجه به اینکه تعبیر «حدیث» بسیاری از اوقات به معنای یک مطلب خاص و یک حکایت به کار رفته (مثلا: حَتَّى يَخُوضُوا في حَديثٍ غَيْرِهِ، نساء/۱۴۰ و انعام/۶۸؛ وَ هَلْ أَتاكَ حَديثُ مُوسى، طه/۹) این احتمال منتفی نیست که این تعبیر برای اشاره به یک مطلب و حکایتی باشد که در بین پیامبر و آنان رد و بدل شده باشد (مثلا ولایت امیرالمومنین ع یا چیز دیگری شبیه این) (موید این دیدگاه که «هذا الحدیث» اشاره به یک واقعه بیرون از متن باشد - شان نزولی است که برای این مجموعه آیات، بویژه آیه بعد مطرح شده و قبلا در ذیل آیه 75 (جلسه ۱۰۴۲ http://yekaye.ir/al-waqiah-56-75/ ) مطرح شد)
🍃د. ...
✅یادآوری
با توجه به امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا اینکه همه اینها هم مد نظر بوده باشد بعید نیست؛ و هرچه باشد از صرف اینکه برای یکی از این اقوال شواهد بیشتری هست منطقا نمیتوان نادرستی سایر اقوال را نتیجه گرفت.
@yekaye