eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
یک آیه در روز
1047) 📖 تنْزیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ 📖 ترجمه 💢فروفرستادنی [یا: فروفرستاده‌ای] از جانب پروردگار ج
. 2️⃣ «تَنْزیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ» قبلا در بحث از آیه دوم سوره حمد اشاره شد که اگرچه بسیاری از مترجمان «العالَمین» را به «جهانیان» ترجمه کرده‌اند و این ترجمه غلط نیست؛ اما ترجمه آن به «جهان‌ها» چه‌بسا دقیق‌تر باشد «العالَمین» را هم به «جهانیان» و هم به «جهان‌ها» می‌توان ترجمه کرد. (جلسه۳۶ http://yekaye.ir/fateha-alketab-1-2/) و در آيه حاضر نیز اگرچه باز اغلب مترجمان «العالَمین» را به «جهانیان» ترجمه کرده‌اند؛ اما معدودی از مترجمان به معنای «جهانها» توجه کرده‌اند مثلا: پروردگار عالمهای آفریدگان (ترجمه جلال الدین فارسی، ص۱۰۷۵) پروردگار عالمها (ترجمه شاه ولی الله دهلوی، ص۱۲۱۴) آفريدگار جهانها و جهانيان (ترجمه طاهره صفارزاده، ص۱۳۱۳) پروردگار جهانها (حجة التفاسیر، ج۶، ص۲۹۴) 💢اکنون می‌افزاییم با تحلیلی که درباره کلمه «العالمین» به عمل آید بخوبی می‌توان فهمید که چرا هر دو ترجمه درست است: «عالَم» وقتی به صورت جمع سالم بسته شود فقط در مورد ذوی العقول به کار می‌رود؛ و در حدیث ۲ از امام صادق ع نقل شد که هر انسانی یک عالم است. پس اینکه خداوند رب العالمین است یعنی خداوند پروردگار انسانهایی است که هریک یک جهان است؛ ‌پس خداوند از همان جهت که پروردگار جهانیان (انسانها) است؛ از همان جهت پروردگار جهان‌ها هم هست. ✅این موید همان تحلیلی است که قبلا به تفصیل بیان شد که یکی از ویژگی‌های خاص انسان‌ها این است که انسان‌ها موجوداتی‌اند که «جهان» دارند و «جهانی» هستند. این مطلب لااقل به دو معنا قابل توجه است: الف. برخورداری انسان از اختیار، امکان ایجاد بی‌نهایت جهان را برای او مهیا نموده است: ب. هر انسانی در «جهان» زندگی می‌کند نه فقط در مکان و زمان پیرامون خویش جلسه ۵۱۷ http://yekaye.ir/al-qalam-48-52/ و همه این جهان‌ها هم تحت ربوبیت خداوند است. 📝نکته تخصصی و 👇ادامه مطلب👈 https://eitaa.com/yekaye/8747
ادامه تدبر ۲ در آیه «تَنْزیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ» 📝نکته تخصصی و سارتر، اگزیستانسیالیست مشهور، منکر خداوند بود؛ و علت انکارش را این گونه معرفی می‌کرد که وی طرفدار اراده و آزادی انسان است و قبول وجود خداوند منجر به مجبور دانستن انسان می‌شود. توجه به اینکه به تعداد انسان‌ها جهان داریم و هر انسانی خودش یک جهانی است؛ و ربوبیت خداوند نسبت به انسانها نه ربوبیت نسبت به یک جهان، بلکه ربوبیت نسبت به تمام جهان‌های ممکن است می‌تواند بخوبی ناصواب بودن برداشت وی از خدا را نشان دهد. بله، تا پیش از آفریدن انسان شاید می شد از یک جهان سخن گفت: یک جهان که با قوانین علت و معلولی از پیش تمامی آن قابل پیش‌بینی بود؛‌زیرا سلسله علت و معلولها به نحو جبری همه واقعیات پس از خود را رقم می‌زد. اما خداوند انسان را آفرید و در او امانتی بی‌نظیر نهاد که آسمانها و زمین تحمل آن را نداشتند؛ و آن امانت احتمالا همین اختیار بود. دادن اختیار به انسان همان و اینکه هر انسانی خودش یک جهان شود همان. در واقع، اگر تا پیش از آفریدن انسان تنها یک جهان در کار بود؛ خداوند با آفریدن انسان، امکان تحقق هر جهانی را برای هر انسانی مهیا کرد؛ و البته تمامی این جهانهای ممکن، خارج از محدوده ربوبیت خداوند نیست؛ اما نسبت خداوند و انسان و جهانهایی که هر انسانی رقم می‌زند نسبت فرازمانی است؛‌ پس این گونه نیست که خداوند در نقطه شروع زمان ایستاده باشد و از پیش وقوع تمام جهانها توسط هر انسانی را رقم زده باشد (که اگر این گونه بود باز تنها و تنها یک جهان در کار بود)؛ بلکه خداوند وقتی به انسان اختیار دارد یعنی انسان را با این «امکان» آفرید که چیزی از او سر بزند که لزوما بر اساس سیر طبیعی علل موثر بر وی نباشد. به تعبیر دیگر، گویی با آفرینش انسان در زمین، این قاعده که تا پیش از این آفرینش در عالم طبیعت شیوع داشت که «الشیء ما لم یجب لم یوجد» به هم زد؛ و در زمین موجودی قرار داد که چنین نیست امور به نحو وجوب بر او رقم بخورد و علت تامه‌‌ی افعال او گردد تا فعلی از اوسر زند؛ ‌بلکه اختیار را جزء اخیر علت تامه صدور افعال از او قرار داد؛ یعنی پتانسیلی که اگر همه علل طبیعی جمع شود تا فعلی را از او صادر کند این اختیار می‌تواند آن جمع را بر هم زند و صدور فعل از وی رقم نخورد؛ و به جای اینکه همواره همین جهان با ضرورت خود پیش رود و هیچ جهان ممکن دیگری وارد عرصه وجود نشود؛ انسان بتواند با هر اختیار خود یکی از جهان‌های ممکن را به عرصه وجود وارد سازد؛ و این همان حقیقت عظیمی است که با نام از آن یاد شده است: یعنی اگر همه روال‌های طبیعی و عادی عالَم اقتضای خاصی را داشته باشند، اما جای اراده کردن جدید انسان همواره باز است و ممکن است هر انسانی این روند قبلی نظام عالم را به هم بزند و روند جدیدی را پیش آورد و در واقع جهان جدیدی را جایگزین جهان قبلی کند. پس در عین حال که مجال برای اختیار انسان باز است (زیرا جهان کنونی تنها جهان ضروری‌ای که تخلف از روند آن محال باشد نخواهد بود؛ و هر انسانی در هر تصمیمی می‌تواند یکی دیگر از جهانهای ممکن مفروض را به جای جهانی که در روند طبیعی باید موجود می‌شد، به عرصه وجود وارد کند) اما نظام هستی از ربوبیت خداوند خارج نمی‌شود (زیرا تمام آن جهانهای ممکن، و نیز نظم منطقی بین هر اراده و وارد کردن هر جهان ممکن به عرصه وجود، و نیز تمامی اراده‌های تمامی انسانها [= تمامی گزینه‌هایی که پیش رو دارند و گزینه‌ای که از میان آنها انتخاب می‌کنند] و در یک کلام تمامی عرصه زمانمند با تمامی امکاناتش، مسبوق به خداوند و به یک معنای عمیق تحت ربوبیت خداوند است. 💢پس نه چیزی از دایره ربوبیت خداوند خارج است و نه گستره ربوبیت خداوند دایره اختیار (و دایره امکان) را بر آدمی می‌بندد. مشکل امثال سارتر در این است که ربوبیت خداوند را بسیار محدود و تنها در فضای نظم ضروری طبیعی فهم کرده‌اند؛ و تصویری از «اختیار دادن توسط خداوند به موجود دیگر» نداشته‌اند. ✳️ تبصره تحلیل فوق بر اساس مبنای «اوسعیت واقعیت و نفس‌الامر از وجود» [به تعبیر شهید صدر؛ لوح الواقع أوسع من لوح الوجود] و «واقعی بودن جهان‌های ممکن» است؛ که البته این منبا با مبنای رایج در فلسفه اسلامی که «واقعیت را مساوق وجود» و «نظام هستی» را «تنها نظام واقعا ممکن» قلمداد می‌کند متفاوت است؛ و تبیین این مبنا مجال دیگری می‌طلبد. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1048) 📖 أَ فَبِهذَا الْحَدیثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ 📖 ترجمه 💢آیا پس نسبت بدین حکایت شما مسامحه‌کار (سهل‌انگار) هستید؟! سوره واقعه (56) آیه 81 1399/8/25 29 ربیع‌الاول 1442 @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹الْحَدیثِ ▪️درباره ماده «حدث» ظاهرا دو معنای «آشکار کردن» و «پدید آمدن» لحاظ شده، چنانکه به جوان تازه پا به سن گذاشته «شاب حدث» گویند و به هر شیء جدیدی، «حدیث» گفته می‌شود و «حَدَث» هم به معنای آشکار کردن به کار رفته (کتاب العین، ج۳، ص۱۷۷ ) و اغلب اهل لغت یکی از این دو را محور قرار داده و دیگری را به آن برگردانده‌اند؛ ▪️برخی گفته‌اند که این ماده در اصل به معنای پیدایش چیزی در زمانی متاخر، اعم از اینکه این تکون در ذات چیزی باشد یا در صفات و اعراض و افعال و اقوال (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏2، ص177 ) و به تعبیر دیگر عبارت است از «بودن چیزی بعد از اینکه قبلا نبوده» (پدید آمدن) (مفردات ألفاظ القرآن، ص222 ) و اینان حدیث به معنای «کلام» و سخن و گفتار را هم از این باب دانسته‌اند که در سخن گفتن دائما مطلبی بعد از مطلب دیگر پدید می‌آید (معجم المقاييس اللغة، ج‏2، ص36 ) ▪️در مقابل، برخی بر این باورند که معنای محوری این ماده پرده‌برداری (کشف) از روی چیزی و آشکار کردن آن است با تراشیدن یا کندن یا سایر اموری که به یک نحوه بریدن برمی‌گردد، چنانکه به تبر یک سر که با آن زمین را می‌شکافند «حَدَث» گفته می‌شود؛ و تعبیر «حدیث» به معنای خبر هم به مناسبت همین معنای پرده‌برداری و کشف است، چرا که خبر از درون شخص پرده برمی‌دارد؛ و از همین آشکار کردن معنای ایجاد هم آمده است و «حدث الامر» به معنای واقع شدن و رخ دادن به کار رفته و «حَدَث» به معنای امر حادث و واقع شده به کار رفته است (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۳۹۰). ▪️تعبیر «حدیث» اگرچه مطلق است و به هر خبری گفته می‌شود اما در میان مسلمانان به صورت اصطلاحی در مورد سخنان پیامبر اکرم ص و ائمه اطهار به کار برده می‌شود (چنانکه تعبیر «حادث» در مقابل «قدیم»، در میان متکلمان؛ و یا تعبیر «محدِث» به معنای کسی که از او «حَدَث» [= امر مبطل وضو]ای سرزده، در میان فقها نیز از اصطلاحاتی است که بعد از اسلام رایج شده است) (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏۲، ص۱۷۷ )؛‌ ▫️هرچند برخی خواسته‌اند کاربرد کلمه «حدیث» در این معنای اصطلاحی را با معنای لغوی‌اش یک کاسه کنند و گفته‌اند: «حدیث» عبارت است از هر سخنی که از طریق شنیدن یا وحی در بیداری یا خواب به انسان برسد؛ و آياتی همچون «وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلى‏ بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِيثاً» (تحريم/3) یا «هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ الْغاشِيَةِ» (غاشية/1) را شاهد بر این معنا دانسته و حتی تعبیر «احادیث» در آیه «وَ عَلَّمْتَنِي مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحادِيثِ‏» را منحصر به آنچه در خواب به شخص گفته می‌شود دانسته و گفته‌اند به همین مناسبت خداوند به خود قرآن هم در موارد متعددی اطلاق «حدیث» کرده است؛ مانند: «فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِثْلِهِ‏» (طور/34) یا «أَ فَمِنْ هذَا الْحَدِيثِ تَعْجَبُونَ‏» (نجم/59) یا «فَما لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ لا يَكادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثاً» (نساء/78) یا «حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ» (أنعام/68) «فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَ آياتِهِ يُؤْمِنُونَ‏» (جاثية/6) [«فَبِأَيِّ حَديثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ (اعراف/185؛ مرسلات/50)] «وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِيثاً» (نساء/87) (مفردات ألفاظ القرآن، ص۲۲۲ ) ▫️اما به نظر می‌رسد که صرف نظر از اینکه می‌توان در اینکه مراد از برخی از آیات لزوما خود قرآن باشد مناقشه کرد [مثلا «حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ» (أنعام/68) «فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَ آياتِهِ يُؤْمِنُونَ‏» (جاثية/6)] درباره بقیه هم واقعا نمی‌توان گفت که اینها از باب معنای لفظ است بلکه به نظر می‌رسد اینها صرفا یک کاربرد است و البته کثرت کاربرد در مورد کلام پیامبر و ائمه (و نه سخن خداوند) آن را به صورت یک معنای اصطلاحی درآورده است؛ چنانکه در مورد «فَجَعَلْناهُمْ أَحادِيثَ‏» (سبأ/19) خود ایشان گفته به معنای این است که «آنان را خبرهایی قرار می‌دهیم که برای مردم مَثَل می‌شود» (مفردات ألفاظ القرآن، ص223 ) ▫️و برخی هم ضمن توضیح این مطلب که در این مورد «حدیث» به معنای هر چیزی است که حکایتش هر از چند گاهی نو به نو نقل و روایت می‌شود، برخی موارد فوق و موارد دیگری از کاربرد قرآنی این کلمه مانند «حَتَّى يَخُوضُوا في‏ حَديثٍ غَيْرِهِ» (نساء/140؛ انعام/68) و «وَ هَلْ أَتاكَ حَديثُ مُوسى»‏ (طه/9؛ نازعات/15) و «هَلْ أَتاكَ حَديثُ الْغاشِيَةِ» (غاشیه/1) [و شبیه این: «هَلْ أَتاكَ حَديثُ ضَيْفِ إِبْراهيمَ الْمُكْرَمينَ» (ذاریات/24) «هَلْ أَتاكَ حَديثُ الْجُنُودِ» (بروج/17)] و «إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَديثِ أَسَفاً» (کهف/6) و «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَري لَهْوَ الْحَديث» (لقمان/۶) را مصداق همین نحوه کاربرد دانسته‌اند. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏2، ص178 ) 👇ادامه مطلب👇 @yekaye
ادامه ماده «حدث» ▪️این ماده وقتی به ابواب افعال و تفعیل می‌رود متعدی می‌شود؛ ▫️در تفاوت این دو گفته‌اند که وقتی به باب تفعیل می‌رود (تحدیث) تاکید بر جهت وقوع وانتساب به مفهول است: «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ» (ضحی/11) یا «قالُوا أَ تُحَدِّثُونَهُمْ بِما فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ لِيُحَاجُّوكُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّكُمْ» (بقره/۷۶) «يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها» (زلزله/4) و «محدِّث» به معنای کسی که حدیث می‌گوید هم از همین باب است؛ ▫️و وقتی به باب افعال می‌رود (إحداث) تاکید بر جهت صدور و انتساب به فاعل است: «فَلا تَسْئَلْني‏ عَنْ شَيْ‏ءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْراً» (کهف/70) «صَرَّفْنا فيهِ مِنَ الْوَعيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْراً» (طه/113) «لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ أَمْراً» (طلاق/1) (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏2، ص177-178 ) و اسم مفعول آن (مُحْدَثُ) هم به معنای آن چیزی است که بعد از اینکه نبود پدید آمده است؛ خواه از حیث خودش یا حیث حصولش نزد دیگران: «ما يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلاَّ اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ يَلْعَبُونَ‏» (أنبياء/2) و «وَ ما يَأْتيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنَ الرَّحْمنِ مُحْدَثٍ إِلاَّ كانُوا عَنْهُ مُعْرِضينَ» (شعراء/5) و نیز گفته شده که «محدث» هر آن چیزی است که قریب العهد باشد عملا یا قولا (مفردات ألفاظ القرآن، ص222 ) ▪️چنانکه اشاره شد معنای «حدیث» به «خبر» بسیار نزدیک است؛ در تفاوت این دو گفته‌اند که در «خبر» اصل بر خبر دادن از غیر بوده (چنانکه در تعریف خبر هم گفته‌اند سخنی که می‌تواند متصف به صدق و کذب شود) ولی در «حدیث» اصل بر خبر دادن از حال خود بوده است بدون اینکه به دیگری استناد داده شود، گویی واقعه‌ای برای انسان حادث شده و انسان آن را بیان می‌کند و شاهدش هم اینکه از طرفی می‌گویند فلانی «یحدث عن نفسه» و نمی‌گویند «یخبر عن نفسه» و نیز تعبیر«حدیث نفس» داریم اما «خبر نفس» نداریم؛ و از طرف دیگر کسی که می‌خواهد خبر بگیرد می‌گوید «أخبرونی» و نمی‌گوید «أحدثونی»؛ و تفاوت دیگری که مطرح شده این است که «حدیث» در جایی است که بیش از یک مطلب و یک خبر در کار باشد و البته آن اخبار همگی به هم مرتبط باشد لذا جمله «رأيت زيدا» خبر است، اما جمله «رأيت زيدا منطلقا: دیدم زید آزاد شده» حدیث است (الفروق في اللغة، ص۳2 ). به همین مناسبت تفاوت اخیر، خوب است به تفاوت «حدیث» با «قصه» هم اشاره شود؛ و آن این ▪️است که «قصه»‌ در جایی است که احادیث متعدد طولانی – غالبا درباره گذشتگان – در کار باشد: «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ» (یوسف/۳) «وَ كُلاًّ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُل» (هود/۱۲۰)؛ چرا که اصل ماده «قصص» به معنای این است که چیزی در پی چیز دیگری بیاید: «وَ قالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّيهِ» (قصص/۱۱) و در مجموع در «قصه» ‌پشت سر هم آمدن مطالب موضوعیت دارد؛ اما حدیث هم می‌تواند درباره گذشتگان باشد هم حاضران و هم طولانی باشد و هم کوتاه (الفروق في اللغة، ص33 ) 📿ماده «حدث» و مشتقات آن 36 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
🔹مُدْهِنُونَ قبلا بیان شد که ▪️ماده «دهن» در اصل دلالت دارد بر نرمی و سهولت؛ و از این ماده، کلمه «الدُهن» (مومنون/۲۰) به معنای «روغن» بسیار مشهور است؛ و البته به بارانی هم که در حدی ببارد که زمین را خیس [و لغزنده] کند «دهن» می‌گویند. «دِهان» (فَكانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهانِ‏؛ الرحمن/۳۷) را برخی به معنای ته‌نشینِ (= دُردِ) روغن؛ و برخی آن را جمع «دُهن» دانسته‌اند. ▪️فعل «أدهَنَ، إدهان» یا «داهَنَ، مداهنه» به معنای مواجهه نرم و آرام است، از برای سازشکاری ریاکارانه، گویی طرف مقابل را روغن‌مالی کرده و تسکین می‌دهند. برخی گفته‌اند «مدهن» کسی است که در باطن برخلاف ظاهر حرکت می‌کند و این حرکت را چنان به سهولت و سریع [بی‌سروصدا] انجام می‌دهد که از این جهت او را به روغن شبیه دانسته‌اند؛ و مداهن معنایی نزدیک به منافق دارد. شاید هم بتوان گفت تعبیر «مداهنه» به لحاظ بار معنایی استعاره‌ای که دارد معادل تعبیر کنایه‌ای «ماست‌مالی کردن» در زبان فارسی است؛ و «مُدهِنون» (واقعه/۸۱) هم اسم فاعل از ماده «ادهان» است، به معنای کسانی که می‌خواهند امور را با سرهم‌بندی و ماست‌مالی کردن فیصله دهند. 🔖جلسه ۴۷۵ http://yekaye.ir/al-qalam-68-9/ @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️۱) از امیرالمومنین ع روایت شده است: کسی که در امر دین سستی ورزد پست و حقیر گردد. 📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص86 قال امیرالمومنین ع: مَنْ تَهَاوَنَ بِالدِّينِ هَانَ. @yekaye
☀️۲) از امام صادق ع روایت شده که فرمودند: از غفلت بپرهزید که همانا کسی که غافل شود از خویش غافل شده است؛ و از سستی کردن در امر خدا بپرهیزید که کسی که امر خدا را سست و کم‌ارزش بگیرد خداوند او را روز قیامت خوار و کم‌ارزش خواهد نمود. 📚ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص203؛ المحاسن، ج‏1، ص96؛ أَبِي ره قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِيَّاكُمْ وَ الْغَفْلَةَ فَإِنَّهُ [فانما] مَنْ غَفَلَ فَإِنَّمَا يَغْفُلُ عَنْ (علی] نَفْسِهِ وَ إِيَّاكُمْ وَ التَّهَاوُنَ بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنَّهُ [فإن] مَنْ تَهَاوَنَ بِأَمْرِ اللَّهِ أَهَانَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ. @yekaye