☀️۲) از امام صادق ع روایت شده است که در فرازی از روایتی طولانی فرمودند:
از سر مردم دست بردارید و نگویید فلانی عموی من یا برادرم یا پسرعمویم یا همسایهام است*؛ اگر خداوند خیر کسی را بخواهد روحش را پاک گرداند پس او سخن معروفی نشنود مگر اینکه بدان اذعان کند و سخن منکری نشنود مگر اینکه آن را انکار نماید؛سپس خداوند در دلش کلمهای اندازد که کارش بدان جمع شود.
✳️* پی نوشت:
ظاهرا مقصود حضرت از این جمله آن است که گمان نکنید که به خاطر قرابت یا رفاقتی که با کسی دارید میتوانید کاری کنید که وی حتما و قطعا به راه راست هدایت شود.
📚الكافي، ج1، ص165؛ و ج2، ص213
📚المحاسن، ج1، ص200
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ [أَبِي] إِسْمَاعِيلَ السَّرَّاجِ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ ثَابِتِ بْنِ [/أَبِي] سَعِيدٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: يَا ثَابِتُ مَا لَكُمْ وَ لِلنَّاسِ كُفُّوا عَنِ النَّاسِ ...
كُفُّوا عَنِ النَّاسِ وَ لَا يَقُولُ أَحَدٌ عَمِّي وَ أَخِي وَ ابْنُ عَمِّي وَ جَارِي؛ فَإِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً طَيَّبَ رُوحَهُ فَلَا يَسْمَعُ مَعْرُوفاً إِلَّا عَرَفَهُ وَ لَا مُنْكَراً إِلَّا أَنْكَرَهُ ثُمَّ يَقْذِفُ اللَّهُ فِي قَلْبِهِ كَلِمَةً يَجْمَعُ بِهَا أَمْرَهُ.
📚این عبارات با مقدمهها و موخرههای متفاوت و سندهای دیگری نیز از امام صادق ع (مثلا خطاب به مومن الطاق (ابوجعفر محمد بن نعمان الاحول) در تحف العقول، ص312 ؛ یا خطاب به عبدالغفار جاری در بصائر الدرجات، ج1، ص16 و ...) روایت شده است.
@yekaye
یک آیه در روز
۱۰۹۸) 📖 فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ 📖 ترجمه 💢پس کسی که بخواهد، آن را متذکر شود؛ سوره عبس (۸۰) آیه ۱۲ ۱۴
.
1️⃣ «فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ»
این آيه جمله معترضهای است که متضمن یک نحوه وعده و وعید است
📚البحر المحيط، ج10، ص408
یعنی وقتی کلمه «تذکرة» در آیه قبل مطرح شود، پیش از اینکه کلام در روال خودش ادامه یابد و توضیح دهد که این تذکرة در کجاست، هشداری داد که البته چون مایه تذکر است تنها به درد کسی میخورد که خودش بخواهد تذکر را پذیرا باشد و در دعوت الهی زور و اجبار اثربخش نخواهد بود؛ بلکه خود شخص باید بخواهد
📚مجمع البيان، ج10، ص665
📚الميزان، ج20، ص201
به تعبیر دیگر میخواهد بیان کند که اگر کسی پذیرای تذکر نباشد این سخنان اثری در او نخواهد گذاشت و گمان نکنید با صرف بیان ما همه عامل خواهند شد.
📝#تذکر_اخلاقی
قرار نیست هرکس اسم مسلمان روی خود گذاشت بیعیب و نقص باشد و همه سخنان اسلام را عمل کند.
به خودمان نگاه کنیم:
آیا همه دستورات اسلام را مو به مو انجام میدهیم؟!
پس چرا از دیگران انتظار داریم که چنین باشند و اگر این طور نبودند مسلمانی آنان را زیر سوال میبریم.
توجه شود:
غرض از این سخن صرفا یک تذکر است که انتظارمان را از دیگران اصلاح کنیم و با دیدن یک اشتباه یا گناه، سریع انگ بیدینی و ... بر افراد نگذاریم، نه اینکه بخواهیم بیاعتنایی افراد به تذکرات الهی را توجیه کنیم.
سخن این است که خداوند با کلام خودش و توسط پیامبر، مخاطبان مستقیم پیامبر را تذکر میدهد اما این تذکر در برخی از آنها، که حتی در زمره اصحاب ایشاناند، اثری نمیگذارد زیرا نخواستهاند که تذکر را بپذیرند؛ و این یک وضعیتی است که ما به طریق اولی باید در محاسباتمان در جامعه دینی جدی بگیریم.
@yekaye
#عبس_12
یک آیه در روز
۱۰۹۸) 📖 فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ 📖 ترجمه 💢پس کسی که بخواهد، آن را متذکر شود؛ سوره عبس (۸۰) آیه ۱۲ ۱۴
.
3️⃣ «فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ»
اغلب مرجع ضمیر «ه» در «ذَكَرَهُ» را «تذکرة» در آیه قبل دانستهاند؛ اما اگر چنین است چرا به صورت مذکر آمد و نفرمود: «ذَكَرَها»؛ بویژه که در آیه قبل از ضمیر مونث استفاده کرده بود و فرموده بود: «إِنَّها تَذْكِرَةٌ»؟
🌴الف. چون «تذکره» به معنای ذکر است؛ و این ضمیر به معنای این کلمه برگشت میکند نه به ظاهر آن
(الكشاف، ج4، ص702 ؛ البحر المحيط، ج10، ص408).
🌴ب. ممکن است مرجع ضمیر، قرآن (که در ادامه فرمود جایگاهش در صحف مکرمه است) باشد؛ یعنی هرکه بخواهد میتواند از این قرآن تذکر گیرد؛ و در این صورت چهبسا تلویحی دارد که مطالب قرآن همگی در لوح فطرت ما از قبل ثبت شده است (الميزان، ج20، ص201 )؛ و لذا عمده آنها یادآوری است، نه ارائه مطلبی که هیچ سابقهای از آن نداریم؛ که در این صورت باز هم تاکیدی است بر اینکه در دعوت قرآن، اكراه و اجبارى نيست و هركس بخواهد با اختيار خودش آن را مىپذيرد
(تفسير نور، ج10، ص386).
🌴ج. ...
@yekaye
#عبس_12
یک آیه در روز
۱۰۹۸) 📖 فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ 📖 ترجمه 💢پس کسی که بخواهد، آن را متذکر شود؛ سوره عبس (۸۰) آیه ۱۲ ۱۴
.
2️⃣ «فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ»
وقتی کلام خداوند که توسط پیامبر اکرم بیان میشود، تا وقتی خود شخص نخواهد در وی اثری نخواهد گذاشت، تکلیف تذکر دادنهای ما معلوم است.
📝#ثمره_اخلاقی
ضابطه تذکر مناسب، این نیست که حتما در مخاطب اثر کند. یکی از عوامل برای اثر کردن تذکر در افراد، خواست درونی خود آنان است؛ یعنی باید در آنها آمادگیای برای پذیرش حق و تذکر باشد تا تذکر دادن در آنها موثر واقع شود. پس این گونه نیست که اگر تذکر اثر نداد حتما تذکر دهنده از روش درستی استفاده نکرده است.
این سخن به معنای آن نیست که همواره تقصیر از مخاطب است و هر تذکر دهندهای به وظیفه خود درست عمل کرده؛ خیر؛ واضح است که گاهی وقتها تذکردهنده شرایط لازم برای اثرگذاری تذکر را رعایت نکرده است؛ اما سخن این است که صرف اثر نکردن تذکر، دلیل بر نارسایی و نامناسب بودن نحوه اقدام تذکردهنده نیست.
@yekaye
#عبس_12
یک آیه در روز
۱۰۹۸) 📖 فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ 📖 ترجمه 💢پس کسی که بخواهد، آن را متذکر شود؛ سوره عبس (۸۰) آیه ۱۲ ۱۴
🔹صُحُفٍ
▪️ماده «صحف» در اصل دلالت دارد بر انبساط و گسترش و مسطح شدن چیزی، چنانکه به سطح زمین «صَحِيف» گویند و به پوست صورت هم «صَحِيفة» گویند و به همین مناسبت به صفحهای که رویش چیزی نوشته شود نیز «صَحِيفة» گفته میشود (معجم المقاييس اللغة، ج3، ص334 ؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج6، ص197 ) و به تعبیر دیگر انبساط جرم چیزی به نحوی که سطح آن کاملا نمایان باشد (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۱۹۷ ).
▪️در واقع، «صحیفه» بر وزن فعیله به معنای چیزی است که انبساط مییابد و مسطح میگردد؛ و به همین جهت است که به هر نوع کاغذ یا برگهای برای نوشتن آماده میشود اطلاق شده است و جمع آن «صحائف» و «صُحُف» است (مفردات ألفاظ القرآن، ص476 ؛ مجمع البيان، ج10، ص663 ؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج6، ص197 )،
که فقط دومی در قرآن به کار رفته است؛
و میتواند مادی و ظاهری باشد: «أَ وَ لَمْ تَأْتِهِمْ بَيِّنَةُ ما فِي الصُّحُفِ الْأُولى» طه/(133)، «أَمْ لَمْ يُنَبَّأْ بِما في صُحُفِ مُوسى» (نجم/36)، «بَلْ يُريدُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ يُؤْتى صُحُفاً مُنَشَّرَةً» (مدثر/52)، «في صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ» (عبس/13)، «إِنَّ هذا لَفِي الصُّحُفِ الْأُولى» (اعلی/18)، «صُحُفِ إِبْراهيمَ وَ مُوسى» (اعلی/19)، «رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ يَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً» (بینة/2)،
و یا ماروای امور مادی و دنیوی: «وَ إِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ» (تکویر/10)
(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج6، ص197-۱۹۹ )
▪️و مصحف را هم بدین جهت چنین نامیدهاند که جامع صحیفههای مکتوب در بین دو جلد است (كتاب العين، ج3، ص120 ).
🔸کلمات «صحیفه» و «مصحف» به جای کلمات دفتر و کتاب نزدیکاند؛ در تفاوت اینها گفتهاند:
▪️«صحیفه» بر یک تکبرگ هم اطلاق میشود در حالی که دفتر حتما باید یک دسته اوراق در کنار هم جمع شده باشد؛ و لذا وقتی کلمه «صحف» به کار برده میشود صرفا نگاه به تکثر صحیفههاست، یعنی تکثر صفحاتی است که مطالبی روی آنها نوشته شده، نه در یک مجموعه متصل به هم. که برای مجموعه متصل به هم از تعبیر «مصحف» استفاده میشود و
▪️ فرق مصحف با «کتاب» هم در این است که کتاب به صرف نوشته اطلاق میشود و لذا اگر یک برگ هم باشد باز نام کتاب میتواند بر آن صدق کند (لذا در عرب به یک برگه نامه هم کتاب میگویند)؛ در واقع، مساله اصلی در نامیده شدن به کتاب، کتابت و وجود نوشته است نه لزوما کاغذ آن؛ و لذاست که در قرآن تعبیر «کتاب در کاغذ» آمده است (وَ لَوْ نَزَّلْنا عَلَيْكَ كِتاباً فِي قِرْطاسٍ؛ انعام/۷) در حالی که در مورد صحیفه نمیتوان چنین تعبیری را استفاده کرد
(الفروق في اللغة، ص287 ).
▪️از کلمات دیگری که از این ماده در قرآن به کار رفته است «صحاف» است: «يُطافُ عَلَيْهِمْ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ أَكْوابٍ» (زخرف/71) که جمع «صحفة» میباشد به معنای جام و قدحی که پهن و وسیع باشد (كتاب العين، ج3، ص120 ؛ مجمع البيان، ج9، ص84 ) و
در تفاوت «صحیفة» و «صفحه» گفتهاند وزن فعلیة دلالت بر اتصاف چیزی به ثبوت دارد که برای لوح و صفحهای که به نحو ثابت برای کتابت استفاده میشود به کار میرود؛ اما وزن فعلة برای وقوع یکباره چیزی است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج6، ص19۹ ).
📿ماده «صحف» و مشتقات آن ۹ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
🔹مُكَرَّمَةٍ
درباره ماده «کرم» قبلا به تفصیل بیان شد که
▪️با توجه به تنوع گسترده در مشتقات آن، برخی بر این باورند این ماده در اصل بر دو معنای مختلف دلالت دارد: یکی معنای شرافت فی نفسه (بزرگواری) و شرافت در خُلقی از اخلاقیات (بزرگمنشی) میباشد؛ چنانکه مثلا زمین مکرمه زمینی است که برای رشد گیاهان بسیار مناسب است و کریم بودن خداوند هم به این است که بسیار از بندگان خود درمی گذرد؛ و معنای دیگر این ماده گردنبند (کَرْم) است؛ و انگور را هم به این مناسبت که مجموعهای از خوشههای دارای دانههای کنار هم چیده شده است (شبیه گردنبند) «کَرْم» گویند؛
▪️اما اغلب تلاش کردهاند که همه این معانی را به یک معنا برگردانند؛
▫️حسن جبل بر این باور است که معنای محوری این ماده «رقت یک چیز جمع شده و پاکیزگی و صفای آن همراه با یک نحوه قابلیت داشتن و پذیرش در آن است» و اصلا کرامت به معنای یک نحوه فضیلت و پاکیزگی (نقاوت) از عیوب میباشد؛ و کَرَم به معنای جود و بخشندگی هم بدین جهت چنین نامیده شده که شخص جواد نفسی رقیق و نرم و منعطف دارد نه غلیظ و سخت.
▫️راغب اصفهانی نیز بر این باور است که این کلمه در جایی به کار میرود که این بزرگواری و بزرگمنشی ظهور و بروز داشته باشد؛ چنانکه کاربرد در مورد خدا در جایی است که او احسان و انعامش ظهور کرده (فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ؛ نمل/۴۰) و در مورد انسان هم وقتی اطلاق میشود که ویژگیهای اخلاقی خوب از وی بروز کند و لذا مادامی که شخصی خوبیاش بروز نکرده کلمه «کریم» بر او اطلاق نمیشود؛ و البته نقل هم شده که کَرَم اساساً شرافت و بزرگواری در هر چیزی که متناسب با خودش بروز کند، کرامت خوانده میشود چنانکه در «قُرْآن كَرِيم» (واقعه/۷۷) تعابیری مانند «زَوْجٍ كَرِيمٍ» (لقمان/۱۰)، «زُرُوعٍ وَ مَقامٍ كَرِيمٍ» (دخان/۲۶)، «قَوْلًا كَرِيماً» (إسراء/۲۳) به کار رفته است؛ و
▫️مرحوم مصطفوی هم معتقد است که معنای اصلی «کرامة» نقطه مقابل «هوان» (حقارت و پَستی) است (وَ مَنْ يُهِنِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ؛ حج/۱۸)، همان طور که نقطه مقابل «عزت»، «ذلت» است (جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً، نمل/۳۴؛ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلّ، منافقون/۸) و همان طور که نقطه مقابل «کِبَر» (بزرگی)، «صِغَر» (کوچکی) میباشد (وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْبَرُ إِلاَّ في كِتابٍ مُبينٍ؛ یونس/۶۱؛ سبأ/۳).
از نظر ایشان «هوان» و «ذلت» هر دو به معنای خواری است که اولی فی نفسه لحاظ میشود اما دومی در قبال شخص مافوق؛ و به همین ترتیب در مفهوم «عزت» هم یک نحوه استعلا و تفوق بر دیگری لحاظ شده اما کرامت یک نحوه عزت و تفوق فی نفسه است که در آن استعلای نسبت به غیری که دون اوست لحاظ نمیشود؛ و با این توضیح بر این باورند که معانیای همچون جود (بخشش) و اعطاء و سخاوت و منزه بودن و عظمت و … از لوازم و آثار کرامت است نه معنای اصلی آن.
▪️اگرچه کاربرد ثلاثی مجرد این ماده در زبان عربی رایج است (مَنْ كَرُمَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَيْهِ شَهَوَاتُه؛ نهجالبلاغه، حکمت۴۴۹) اما این ماده به صورت فعل در قرآن کریم تنها در دو باب «اکرام» (فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ؛ فجر/۱۵) و «تکریم» (وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ؛ اسراء/۷۰) به کار رفته است که اینها متعدی و به معنای بزرگواری کردن در حق دیگران بدون هیچ چشمداشت، یا چیزی ارزشمند را به کسی بخشیدن میباشد که در تعبیر «ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ» (الرحمن/۲۷) در خصوص خداوند ظاهرا هر دو معنا لحاظ شده است (یعنی هم در حق دیگران بزرگوار است؛ و هم اشیای ارزشمندی به دیگران میبخشد) و اسم مفعولهای این دو به ترتیب عبارتند از «مُكْرَم» و «مُکَرَّم» یعنی کسی ویا چیزی که مورد اکرام و تکریم قرار میگیرد، که گاه معنای گرامی داشته شدن غلبه دارد: «في صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ: در صحیفههایی ارزشمند» (عبس/۱۳)، و گاهی معنای مورد اکرام و بخشش واقع شدن «ضَيْفِ إِبْراهِيمَ الْمُكْرَمِينَ: مهمانان مورد اکرامِ حضرت ابراهیم ع» (ذاريات/۲۴) و گاه هر دو معنا چنانکه «أُولئِكَ في جَنَّاتٍ مُكْرَمُونَ» (معارج/۳۵) ظاهرا هر دو معنا لحاظ شده است.
در تفاوت «اکرام» و «تکریم» هم شاید بتوان همان مطلبی را گفت که در بحث از آیه ۵۲ اشاره شد که در باب افعال جهت صدور این عمل از فاعلش مد نظر است؛ اما در باب تفعیل جهت وقوع و تعلق به مفعول؛ یعنی در «اکرام» بیشتر این اقدام از جانب اکرامکننده مد نظر است؛ اما در «تکریم» خود مورد اکرام واقع شدن.
🔖جلسه ۱۰۴۴ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-77/
@yekaye
📖اختلاف قرائت
▪️در قراءات مطابق با مصحف عثمان این آیه به صورت «في صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ» قرائت شده است؛
▪️اما در قرائتی از اعمش و ابن وثاب که بر اساس سایر مصاحف بوده به صورت «في كُتُبٍ مَزْبورَةٍ» قرائت شده است.
📚معجم القراءات ج ۱۰، ص۳۰8
🤔درباره اختلاف قرائات قبلا
(بویژه در جلسه ۹۹۶ تدبر۲ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-29/
و جلسه ۱۰۷۸ بخش اختلاف قراءات https://yekaye.ir/al-hujurat-49-13/)
به تفصیل بیان شد که اختلاف قراءاتی که همگی به پیامبر ص و نزول از جانب خداوند برمیگردد، به اختلاف در حرکات و اعراب محدود نمیباشد و گاه اختلاف در حد کلمات است که این آیه از نمونههای بارز چنین امری است.
@yekaye