یک آیه در روز
. ۱۱۱۶) 📖 و حَدائِقَ غُلْباً 📖 ترجمه 💢و باغهایی از درختان تنومند [و تودرتو]؛ سوره عبس (۸۰) آیه ۳
.
1️⃣ «وَ حَدائِقَ غُلْباً»
«حدائق» جمع حدیقه به معنای باغ است:
🌴الف. چنانکه در نکات ادبی گذشت، غالبا توضیح دادهاند که باغهایی است که دور آنها حصار کشیده شده باشد و محدودهاش کاملا معلوم باشد؛ و برخی تاکید کردهاند که اگر این حالت حصارکشی نباشد اصلا کلمه حدیقة به کار نمیرود.
🤔شاید وجه اینکه از کلمه «باغ» به جای کلماتی مانند جنگل (الغابة) استفاده کرده این باشد که مقصود درختانی است که انسانها در شکلگیری آنها نقشی ایفا کردهاند؛ چنانکه تمامی مواردی که پیش از این ذکر شد نیز از گیاهانی است که غالبا انسانها در روند تولید و تکثیر آن نقش ایفا میکنند. یعنی چهبسا میخواهد توجه دهد درختهای این باغهایی که شما میکارید و با حصار کشیدن آن را کاملا برای خود معرفی میکنید همه مدیون بارش الهی است که اگر باران نبارد باغی در کار نخواهد بود.
🌴ب. از ابن عباس نقل شده که به هر عرصه درهمپیچیدهای حدائق گویند؛ که در این صورت در این کلمه تاکید بر انبوه و تو در تو بودن درختان است نه حصار داشتن آنها (الدر المنثور، ج6، ص316 ).
✳️تبصره:
در توضیح «حدائق غلبا» بسیاری به همین درهمپیچیده و تو در تو بودن اشاره کردهاند (مانند حدیث۷ در جلسه ۱۱۱۴) که احتمال دارد به خاطر همین برداشت از کلمه «حدائق» باشد
و احتمال دارد به خاطر کلمه «غلبا» باشد؛ چنانکه برخی این سخن مجاهد که «حدائق غلبا» را به معنای درختان تودرتو معرفی کرده (الدر المنثور، ج6، ص316 )، ناظر به کلمه «غلبا» دانستهاند (مجمع البيان، ج10، ص668 ).
@yekaye
#عبس_30
یک آیه در روز
. ۱۱۱۶) 📖 و حَدائِقَ غُلْباً 📖 ترجمه 💢و باغهایی از درختان تنومند [و تودرتو]؛ سوره عبس (۸۰) آیه ۳
.
2️⃣ «وَ حَدائِقَ غُلْباً»
در نکات ادبی توضیح داده شد که ماده «غلب» برای یک نوع غلبه و تفوق به کار میرود و کلمه «غُلْب» (که جمع أغلب است) به معنای گردنکلفتی است؛ و در خصوص درختان آن را به معنای شداد و غلاظ و تنومند بودن دانستهاند (ابن عباس و عکرمه و سدی، به نقل الدر المنثور، ج6، ص316 ) چنانکه به درخت تنومند و محکم «شجرة غلباء» گفته میشود (مجمع البيان، ج10، ص667 )؛
اما درباره اینکه مقصود از آن در این آیه چیست، نظرات مختلفی بیان شده است که میتوان آنها را در دو دسته کلی قرار داد:
🌴الف. معانیای که ناظر به درختان دنیوی باشد؛ که با توجه به اینکه کلمه «غلب» وصف تکتک درختان باشد یا وصف کل باغ، خود این قول مشتمل بر دو دسته میشود:
🌿الف.۱. وصف تک تک درختان باشد؛ که در این صورت مقصود از «حدائق غلبا» باغهایی است که مشتمل بر درختان بزرگ و تنومند (مجمع البيان، ج10، ص668 ؛ الميزان، ج20، ص209 ) ویا بزرگ و بلند (ابن عباس، به نقل الدر المنثور، ج6، ص316 و مفاتيح الغيب (للفخر الرازی)، ج31، ص60) باشد؛ که برخی هم در همین فضا مقصود را درختان نخل تنومند ویا پربار و ارزشمند دانستهاند (معاني القرآن (فراء)، ج3، ص238 ؛ حسن و عبد بن حمید، به نقل الدر المنثور، ج6، ص316 ؛ قتاده و ابنزید، به نقل البحر المحيط، ج10، ص410 ).
🌿الف.۲. وصف کل باغ باشد که اشاره باشد به انبوه و تودرتو بودن باغ (مجاهد و مقاتل، به نقل مفاتيح الغيب، ج31، ص60 ).
🌴ب. معانیای که ناظر به آخرت یا ملکوت باشد:
🌿ب.۱. مقصود درختانی در بهشت است که سایهگسترند ولی بار ندارند (ابن عباس، به نقل الدر المنثور، ج6، ص316 )
🌿ب.۲. چهبسا این باغها اشاره به مقامات روحانی و ملکوتی است و مقصود از «أغلب» و «غُلْب» در اینجا آن حالت تفوق و قوت و قدرتی است که این مقام بر سایر مقامات دارد (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج7، ص303 ).
🌿ب.۳. میتواند معانی استعاری دیگری هم داشته باشند همانند تعابیر باغ و درختی که در مناجات دوازدهم از مناجات خمس عشرة امام سجاد ع (مُنَاجَاةُ الْعَارِفِين) به کار رفته است: «إِلَهِي فَاجْعَلْنَا مِنَ الَّذِينَ تَرَسَّخَتْ أَشْجَارُ الشَّوْقِ إِلَيْكَ فِي حَدَائِقِ صُدُورِهِمْ، وَ أَخَذَتْ لَوْعَةُ مَحَبَّتِكَ بِمَجَامِعِ قُلُوبِهِم: خدایا مرا از کسانی قرار داده که درختان شوق به تو در باغهای سینههایشان ریشه دوانیده است و سوز و گداز محبت تو محل تجمع قلوبشان را فراگرفته است» (زاد المعاد، ص415).
@yekaye
#عبس_30
یک آیه در روز
. ۱۱۱۶) 📖 و حَدائِقَ غُلْباً 📖 ترجمه 💢و باغهایی از درختان تنومند [و تودرتو]؛ سوره عبس (۸۰) آیه ۳
🔹فاكِهَةً
در مورد ماده «فکه» قبلا بیان شد که
▪️برخی گفتهاند که در اصل دلالت دارد بر طیب خاطر و دلپسندی، و یا خوش طبع بودن؛ و
▪️برخی با اشاره به کاربرد کلمه «مُفکِهة» و «مُفکِه» در خصوص شتری که آماده وضع حمل است (که نشیمنگاهش باز میشود) [و احتمالا باز شدن دهان در هنگام خندیدن] گفتهاند اصل این ماده دلالت دارد بر گشودگی و باز شدن میانه چیزی با امر لطیفی که آن را پر میکند ویا از آن بیرون میزند.
▪️«فاکهه» (لَهُمْ فيها فاكِهَةٌ؛ یس/۵۷) – که جمع آن «فواکه» است (لَكُمْ فيها فَواكِهُ كَثيرَةٌ؛ مومنون/۱۹) – به میوه گویند، از آن جهت که انسان از آن احساس طیب خاطر میکند، و یا اینکه چون طبیعتش دلپسند است، و یا اثر طیب و دلپسندی در نفس آدمی باقی می گذارد؛
▪️هرچند که برخی به خاطر آیه «فيهِما فاكِهَةٌ وَ نَخْلٌ وَ رُمَّانٌ» (الرحمن/۶۸) بر اطلاق آن بر تمام میوهها تردید کردهاند و گفتهاند بر انگور و انار و خرما اطلاق نمیشود (ظاهرا این نظر ابوحنیفه بوده) و
▫️برخی هم پاسخ دادهاند که این تفصیلهای بعد از اجمال لزوما دلالت بر عدم شمول کلمه اول نمیشود چنانکه در مورد کلمه پیامبران در آیه «وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثاقَهُمْ وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى وَ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ« (احزاب/۷) مشاهده میشود.
به نظر میرسد کسی که چنان تحلیل داشته از این آیه «فَأَنْشَأْنا لَكُمْ بِهِ جَنَّاتٍ مِنْ نَخيلٍ وَ أَعْنابٍ لَكُمْ فيها فَواكِهُ كَثيرَةٌ وَ مِنْها تَأْكُلُونَ» (مومنون/۱۹) کاملا غفلت کرده، و روایتی نبوی هم که ذیل این آیه سوره الرحمن آمده موید همین عام بودن است.
🔖جلسه ۹۸۷ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-20/
@yekaye
🔹أَبًّا
درباره ماده «أبب»
▪️ابن فارس بر این باور است که این ماده در اصل بر دو معنای متفاوت دلالت دارد:
▫️یکی بر معنای چراگاه و مرتع؛ و
▫️دیگری قصد کردن و آماده شدن (معجم المقاييس اللغة، ج1، ص6-7).
▪️اما اغلب اهل لغت دومی را معنای محوری این ماده دانستهاند و اولی را به آن برگرداندهاند، چنانکه مثلا
▫️راغب و مرحوم مصطفوی هردو بر این باورند که وجه تسمیه چراگاه به «أبّ» این است که برای چریدن چارپایان آماده است (مفردات ألفاظ القرآن، ص59 ؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص18 )؛ و
▫️ حسن جبل هم معنای محوری این ماده را «آماده شدن برای کاری به نحو پیشگام شدن یا ارتفاع گرفتن» دانسته و وجه تسمیه چراگاه به «أب» را این دانسته که اولا بدون اینکه کسی برایش زحمتی بکشد همیشه برای چرای دامها آماده است و ثانیا برخلاف حبوبات که رشد رو به بالا ندارند چراگاه رشدش رو به بالاست و با بالا آمدن علفها آماده برای چریدن چارپایان میشود (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۵۳-55).
▪️البته ظاهر کلام مرحوم طبرسی به نحوی است که گویی معنای اصلی این ماده همان چراگاه است و کلمه قصد کاری کردن یا آماده شدن هم به نحوی از آن گرفته شده چنانکه از نظر وی تعبیر «أب الی سیفه فاستله: دست به سمت شمشیرش برد که آن را بیرون آورد» از باب تشبیه به چهارپایانی است که میخواهند از چراگاه خارج شوند (مجمع البيان، ج10، ص667 ).
📿ماده «أبب» تنها همین یکبار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
☀️تمام احادیثی که ذیل آیه ۲۷ گذشت به این آیه نیز مربوط میشود؛
جلسه ۱۱۱۳ https://yekaye.ir/ababsa-80-27/
همچنین ذیل آیه ۲۸فرازی از تفسیر قمی گذشت که اغلب آن را توضیح مرحوم قمی دانستهاند:
جلسه ۱۱۱۴ حدیث۷ https://yekaye.ir/ababsa-80-28/
اما برخی هم آن را ادامه حدیث امام باقر ع قلمداد کردهاند. که در آنجا آمد: «الْأَبُّ» یعنی علوفه چهارپایان.
اما احادیث دیگر:
🔹۱) الف. روايت شده که از ابو بكر معنى آيه شريفه «وَ فاكِهَةً وَ أَبًّا» را پرسيدند. او معنى كلمه «أبّ» را نمیدانست و گفت: كدام آسمان بر من سايه گستراند، يا كدام زمين مرا بر خود گيرد، يا چه بكنم اگر در كتاب خداى تعالى چيزى را بگويم كه آن را ندانم، اما «فاكهة» را ميدانیم كه چيست و اما «أب» پس خدا به آن داناتر است.
☀️اين سخنان به گوش امير المؤمنين عليه السّلام رسيد فرمود: سبحان اللَّه! آيا نمیدانست كه «أب» همان مرتع و چراگاه است، و اين گفتار خداوند متعال كه فرموده: «وَ فاكِهَةً وَ أَبًّا» براى برشمردن نعمتهاى او بر بندگان است، كه چگونه غذای آنها را مهیا کرده و براى ايشان و براى چهار پايانشان چه آفريده كه موجب زندگى خودشان و قوام یافتن بدنشان است.
📚الإرشاد، ج1، ص200؛
📚مناقب آل أبي طالب ع (لابن شهرآشوب)، ج2، ص358 ؛
📚كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام، ص69
وَ رَوَوْا أَنَّ أَبَا بَكْرٍ سُئِلَ عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى «وَ فاكِهَةً وَ أَبًّا» فَلَمْ يَعْرِفْ مَعْنَى الْأَبِّ فِي الْقُرْآنِ وَ قَالَ أَيُّ سَمَاءٍ تُظِلُّنِي وَ أَيُّ أَرْضٍ تُقِلُّنِي أَمْ كَيْفَ أَصْنَعُ إِنْ قُلْتُ فِي كِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى بِمَا لَا أَعْلَمُ؟ أَمَّا الْفَاكِهَةُ فَنَعْرِفُهَا وَ أَمَّا الأَبُّ فَاللَّهُ أَعْلَمُ بِهِ.
☀️فبَلَغَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع مَقَالُهُ فِي ذَلِكَ فَقَالَ ع: يَا سُبْحَانَ اللَّهِ! أَ مَا عَلِمَ أَنَّ الْأَبَّ هُوَ الْكَلَاءُ وَ الْمَرْعَى؟! وَ إِنَّ قَوْلَهُ عَزَّ اسْمُهُ «وَ فاكِهَةً وَ أَبًّا» اعْتِدَادٌ مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ بِإِنْعَامِهِ عَلَى خَلْقِهِ فِيمَا غَذَّاهُمْ بِهِ وَ خَلَقَهُ لَهُمْ وَ لِأَنْعَامِهِمْ مِمَّا تَحْيَا بِهِ أَنْفُسُهُمْ وَ تَقُومُ بِهِ أَجْسَادُهُم
📚سخن ابوبکر در بسیاری از منابع اهل سنت آمده است مانند مصنف ابن أبي شيبة (ج6، ص136 )، الكشف والبيان عن تفسير القرآن (ثعلبی) (ج10، ص134 )؛ تفسير القرطبي (ج19، ص223 )
✅و جالب اینجاست که در بسیاری از کتب تفسیری اهل سنت بلافاصله بعد از این واقعه، شبیه همین را در مورد عمر روایت کردهاند (از جمله همین دو تفسیر فوق، یعنی تفسیر الثعلبی، ج10، ص134 و تفسير القرطبي، ج19، ص223 )
🤔و البته در این نقلها معلوم میشود که ابوبکر فقط ابراز ندانستن کرد اما عمر وقتی میفهمید برخی صحابه بر این مطلب اطلاع دارند و برای مردم پاسخ میدهند دست به تازیانه میبرد!
از باب نمونه برخی از نقلهای خود اهل سنت که سیوطی ذیل همین آیه گردآوری کرده است تقدیم میشود:
🔹ب. از ابو بكر معنى آيه شريفه «وَ فاكِهَةً وَ أَبًّا» را پرسيدند. گفت: كدام آسمان بر من سايه گستراند، يا كدام زمين مرا بر خود گيرد، اگر در كتاب خداى تعالى چيزى را بگويم كه آن را ندانم.
🔹ج. به طرق متعدد از انس روایت شده که عمر بر منبر آیات «فَأَنْبَتْنا فِيها حَبًّا وَ عِنَباً وَ قَضْباً» را تا عبارت «وَ أَبًّا» قرائت کرد. سپس گفت: همه اینها را میدانیم که چیست، اما «أبّ» چیست؟! سپس عصایی را که در دستش بود پرتاب کرد و گفت: به جانم سوگند این تکلف است! چه اشکالی دارد که ندانیم «أبّ» چیست؟ آنچه را هدایتش از کتاب آشکار است پیروی کنید و بدان عمل کنید و آنچه را نمیدانید به پروردگارش واگذار نمایید.
🔹د. عبدالرحمن بن یزید میگوید:شخصی از عمر درباره سخن خداوند «وَ أَبًّا» سوال کرد. [عمر پاسخی نداشت] وقتی دید که اصحاب دارند پاسخ وی را میدهند با تازیانه به سراغشان رفت.
🔹ه. به طریقی دیگر از انس روایت شده که عمر آیه «وَ فاكِهَةً وَ أَبًّا» را قرائت کرد و گفت: میوه را که میدانیم چیست؛ اما «أبّ» چیست؟! سپس گفت: ما از تکلف نهی شدهایم.
🔹و. از ابووائل روایت شده است که از عمر درباره اسن سخن خداوند «وَ أَبًّا» سوال شد. گفت: ما به این مکلف نشدهایم؛ یا: ما به این دستور داده نشدهایم.
📚الدر المنثور، ج6، ص317
🔹ب. أخرج أبو عبيد في فضائله و عبد بن حميد عن ابراهيم التيمي قال: سئل أبو بكر الصديق رضى الله عنه عن قوله وَ أَبًّا فقال أى سماء تظلني و أى أرض تقلني إذا قلت في كتاب الله ما لا أعلم.
🔹ج. أخرج سعيد بن منصور و ابن جرير و ابن سعد و عبد حميد و ابن المنذر و ابن مردويه و البيهقي في شعب الايمان و الخطيب و الحاكم و صححه عن أنس: أن عمر قرأ على المنبر «فَأَنْبَتْنا فِيها حَبًّا وَ عِنَباً وَ قَضْباً» إلى قوله «وَ أَبًّا». قال: كل هذا قد عرفناه فما الأب؟! ثم رفض عصا كانت في يده، فقال: هذا لعمر الله هو التكلف. فما عليك ان لا ندري ما الأب؟ اتبعوا ما بين لكم هداه من الكتاب، فاعملوا به، و ما لم تعرفوه، فكلوه إلى ربه.
🔹د. أخرج عبد بن حميد عن عبد الرحمن بن يزيد: أن رجلا سأل عمر عن قوله «وَ أَبًّا». فلما رآهم يقولون، أقبل عليهم بالدرة.
@yekaye
👇ادامه مطلب👇