eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
یک آیه در روز
۱۱۴۰) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا جاءَكُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّه
. 8️⃣«فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإيمانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِناتٍ» با توجه به تدبرهای ۳ و ۷ معلوم است که این امتحان حداکثر یک ظن و گمانی را درباره ایمان آن زنان ایجاد می‌کند، نه علم یقینی. پس چرا نفرمود: «فإن ظننتم» و از تعبیر علم استفاده کرد؟ 🌴الف. به نظر می‌رسد تعبیر «علم» در قرآن کریم اعم از مواردی است که حتما مطلب به صورت صددرصد یقینی باشد؛ بلکه در قرآن کریم هرجا انسان با استناد به قواعدی به حکم ظاهری برسد آن هم در حکم علم است. 📝نکته تخصصی : اعتبار برخی از اهل سنت خواسته‌اند با تمسک به همین آیه بگویند که چون با صرف قسم خوردن افراد صرفا ظن و گمانی به ایمان آنها حاصل می‌شود نه علم یقینی، پس این گونه ظن و گمانها مورد امضای شارع است و با تمسک به این آیه از قیاس فقهی هم دفاع کرده‌اند (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص523 ). در پاسخ باید گفت مذمت پیروی از ظن در قرآن کریم: (مانند: وَ ما يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْني‏ مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً؛ یونس/۳۶) که گاه آن را در مقابل «علم» قرار داده است (وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْني‏ مِنَ الْحَقِّ شَيْئا، نجم/۲۸) ظنی است که صرفا یک گمانه‌زنی غیرمعتبر باشد؛ وگرنه در بسیاری از موارد ظنونی داریم که اگرچه به حد یقین نمی‌رسد اما در عرف عقلا مورد استناد قرار می‌گیرد؛ که نمونه بارز آن ظن در موضوع احکام شرعی است (مثلا برای اینکه حکم کنیم یک لباسی پاک است نیاز نیست که علم یقینی داشته باشیم؛ یا نمونه معروفش هنگام وقوع شک در نماز است که با ظن می‌توان از موقعیت شک خارج شد و نیاز نیست که حتما به حد یقین برسد). و مخالفت شیعه با قیاس فقهی بدین جهت است که آن را ظن معتبر نمی‌داند؛ بلکه از جنس گمانه‌زنی‌هایی است که اگر درست درآید صرفا اتفاقی است. 🌴ب. ... @yekaye
یک آیه در روز
۱۱۴۰) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا جاءَكُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّه
. 9️⃣ «فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ» استفاده از تعبیر «مؤمنات» در این فراز از آیه، علاوه بر اینکه نشان می‌دهد آنها از این امتحان موفق درآمده‌اند، وجه و فلسفه حکم عدم برگرداندن آنان به کفار را هم نشان می‌دهد که چون اینان مومن و آنان کافرند و علقه زوجیت بین مومن و کافر نمی تواند باقی بماند (الميزان، ج‏19، ص240 ). به لحاظ ادبی هم آمدن حرف «ف» در ابتدای جمله دوم بخوبی همین نکته را نشان می‌دهد؛ که معلوم شود این حکم (که نباید آنان را نزد کفار برگردانید) صرفا یک حکم تعبدی نیست؛ و نکات متعددی از آن قابل استخراج است؛ مانند: 🌴الف. نقش ايمان در مسايل خانوادگى و زناشويى بسيار مهم است. اگر زنِ كافرى مؤمن شد، او را به شوهر كافرش برنگردانيد زيرا همسر كافر محيط خانواده را ناسالم مى‌‏كند (تفسير نور، ج‏9، ص589). 🌴ب. سلطه و حكومت كافر بر مسلمان از هر جهت ممنوع است، خواه سياسى و اجتماعى باشد که در جای دیگر فرمود: «لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ‏ سَبِيلًا» (نساء/۱۴۱)، و خواه خانوادگى باشد كه اين آيه مى‌‏فرمايد: زن مسلمان نبايد تحت امر شوهر كافر باشد (تفسير نور، ج‏9، ص589). 🌴ج. جامعه و محيط در فرد مؤثر است. ممكن است محيط كفر، زن مسلمان را در خود هضم كند، پس او را به كفّار برنگردانيد (تفسير نور، ج‏9، ص590). 🌴د. كفرِ يكى از طرفين ازدواج، منجر به طلاق قهرى مى‌‏شود (تفسير نور، ج‏9، ص590). 🌴ه. ... @yekaye
یک آیه در روز
۱۱۴۰) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا جاءَكُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّه
. 🔟 «فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ» از اینکه فرمود «إِلَى الْكُفَّارِ» و نفرمود: «الى زوجه»، شاید بتوان نتیجه گرفت: به علاقه شخصى مرد به همسر قانع نشويد، ممكن است شوهر، زن را دوست داشته باشد ولى جامعه فاسد بر روح زن فشار وارد كند (تفسير نور، ج‏9، ص590). @yekaye
🔹ب. لا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَ لا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ وَ آتُوهُمْ ما أَنْفَقُوا وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ
. 1️⃣1️⃣ «لا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَ لا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ» این دو جمله در کنار هم کنایه از این است که با کفر پیوند زوجیت منقطع می‌گردد (الميزان، ج‏19، ص240 ) و در واقع از هر دو طرف بر هم حرام می‌شوند. اینکه از زنان شروع کرد علی‌القاعده به خاطر این است که موضوع بحث این زنانی بودند که از شورهان کافرشان گریخته‌اند؛ اما چرا مساله را از زاویه زنان به صورت اسم (حلّ) آورد اما از زاویه مردان به صورت فعل «یحلون»؟ البته خود تفنن در عبارت بر زیبایی کلام می‌افزاید؛ اما این نکته غیر از تفنن در عبارت چه دلالتی می‌توانند داشته باشد؟ 🌴الف. کاربرد اسم در مقام خبر دلالت بر یک حالت قطعیت دارد، اما فعل، آن هم فعل مضارع یک نحوه نرمشی در وقوع واقعه دارد؛ شاید می‌خواهد بگوید از زاویه زنان مومن برای آن مردان، چنان مسأله قطعی است که اصلا بر آن مردان حلال نیست و ونباید شما اندک اجازه‌ای بدان شوهران سابق بدهید که بخواهند سراغ این زنان بیایند؛ اما از زاویه آن مردان برای این زنان، بدین قاطعیت نیست، بله، آن مردان فعلا بر این زنان حلال نمی‌باشند ولی می‌دانیم که اگر آن مردان از کفرشان دست بردارند آنگاه برای این زنان چنان حلال می‌شوند که اگر این زنان خودشان مایل باشند و هنوز ازدواج نکرده باشند دیگر نیازی به عقد جدید نیست. 🌴ب. ... @yekaye
یک آیه در روز
۱۱۴۰) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا جاءَكُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّه
. 2️⃣1️⃣ «فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ لا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَ لا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ و آتُوهُمْ ما أَنْفَقُوا» برخی از مفسران از این آیه برداشت کرده‌اند: حق مالكيّت و حقوق مالى كفّار غير حربى محفوظ است (تفسير نور، ج‏9، ص590). مقصودشان علی‌القاعده این است که این زنان چون مؤمن شده‌اند دیگر نباید مجبور کرد که به نزد شوهران سابقشان برگردند و درست است که دیگر اینها بر هم حلال نیستند، اما این دلیل نمی‌شود که اسلام حقوق آن شوهران سابق را – ولو کافرند – نادیده بگیرد. آنان مهریه‌ای پرداخت کرده‌اند که این زن همواره همسرش باشد، اکنون که اسلام حکم به رهایی زن از آن شوهر می‌دهد باید آن مهریه‌ای که وی پرداخت کرده را بدهد. البته با توجه به اینکه این آیه ناظر به وضعیت «هدنه» (صلحی که معلوم نیست چندان پایدار باشد) است، اینکه بتوان این سخن را به عنوان یک حکم فقهی برای شرایط عادی بیان کرد (که مثلا حتی در شرایط کنونی اگر زنی مسلمان شد و از یکی از کشورهای کفر گریخت و به یک کشور اسلامی پناهنده شد آیا حکومت آن کشور وظیفه‌ای دارد که مهریه وی به شوهر کافرش را پرداخت کند یا خیر)، جای بحث دارد، چنانکه از برخی از قدمای مفسران نقل شده که این حکم را کاملا ناظر به شرایط هدنه می‌دانستند (فقه القرآن، ج‏2، ص133 ؛ و نیز زهری، به نقل از مجمع البيان، ج‏9، ص412 ). @yekaye
یک آیه در روز
۱۱۴۰) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا جاءَكُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّه
. 3️⃣1️⃣ «وَ آتُوهُمْ ما أَنْفَقُوا وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ» هر ازدواجى، مهريّه جداگانه دارد. مهريّه قبلى كه شوهر كافر داده است [به او] بپردازيد و براى ازدواج دوّم كه خودتان اقدام مى‏كنيد بايد مهريّه جداگانه بدهيد. 📚تفسير نور، ج‏9، ص590 @yekaye
یک آیه در روز
۱۱۴۰) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا جاءَكُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّه
. 4️⃣1️⃣«إِذا جاءَكُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ ... و لا جُناحَ عَلَيْكُمْ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ» سابقه كفر یک تازه مسلمان، مانع ازدواج با او نيست (تفسير نور، ج‏9، ص590). @yekaye
یک آیه در روز
۱۱۴۰) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا جاءَكُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّه
. 5️⃣1️⃣ ) «فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ ... و لا جُناحَ عَلَيْكُمْ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ ...» تعبیر «و لا جُناحَ عَلَيْكُمْ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ ...» نشان می‌دهد که مانعی برای ازدواج با این زنان مومنی که شوهر داشتند ولی مهاجرت کردند نیست (الميزان، ج‏19، ص241 ). در واقع، می‌توان گفت شوهر داشتن برای زنی که اسلام آورده ولی شوهرش کافر مانده، مانعی برای نکاح و ازدواج او با یک مسلمان نیست. البته باید عده‌اش را به پایان برساند؛ اما دیگر طلاق گرفتن و ... ندارد. 📝نکته تخصصی (مساله ۳) قبلا درباره بردگی در اسلام توضیحاتی گذشت جلسه ۳۴۲، تدبرهای ۵ و ۶ http://yekaye.ir/al-balad-90-13/ و به برخی از شبهات آن (به ویژه درباره زنانی که به کنیزی گرفته می‌شوند) پاسخ داده شد جلسه ۹۵۰، تدبر۱۰ https://yekaye.ir/an-nesa-4-23/ و جلسه ۹۵۱، تدبر۳ http://yekaye.ir/an-nesa-4-24/ و مخصوصا در جلسه ۹۵۲ (تدبر ۱۰) https://yekaye.ir/an-nesa-4-25/ بیان شد که در آیه ۲۵ سوره نساء برای صاحب کنیز تعبیری را به کار می‌برد که وی را جزء اهل و خانواده وی حساب می‌کند. اکنون در تکمله آنها می‌افزاییم که اگر این ضابطه‌ای که در این آیه بیان شد (داشتن شوهر کافر، مانع نکاح با مسلمان نیست) درست فهم شود، معلوم می‌شود که وقتی زنان شوهردار در جنگ مسلمانان با کافران حربی اسیر می‌شوند، کسی که صاحب اختیار آن زن می‌شود، در منطق قرآنی «أهل» او (عضو خانواده و همچون همسر او) قلمداد می‌شود، نکاح وی با او، بسیار شبیه این نکاح با زن مسلمانی است که شوهردار بوده و شوهرش کافر مانده است. @yekaye
🔹ج. وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِرِ وَ سْئَلُوا ما أَنْفَقْتُمْ وَ لْيَسْئَلُوا ما أَنْفَقُوا
یک آیه در روز
۱۱۴۰) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا جاءَكُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّه
. 6️⃣1️⃣ «وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِرِ» درباره اینکه مقصود از این تعبیر چیست، ظهور اولیه این است که می‌فرماید «به عقد ازدواجی که قبلا با زنان کافر بسته‌اید تمسک نجویید و آن را باطل شده بدانید؛ با این توضیح که اصل کلمه «عصمت»، چنانکه در نکات ادبی توضیح داده شد، به معنای منع و حفاظت کردن است و پیمان ازدواج را از این جهت به «عصمة» تعبیر کرده‌اند که با این پیمان زن در محدوده منع و حفاظت شوهرش است (مجمع البيان، ج‏9، ص412 ) و «امساک عصمت» یعنی باقی ماندن مرد بر پیمان زوجیتی که قبلا برقرار شده بود؛ و این آیه می‌فرماید بعد از مسلمان شدن مرد، در صورتی که همسرش کافر ماند، مرد باید وی را رها کند (الميزان، ج‏19، ص241 )؛ و این تفسیر در احادیث هم مورد قبول و استناد بوده است (حدیث۱۵). اما این تعبیر ظرفیت برداشت‌های دیگری هم دارد، از جمله: 🌴الف. مسلمانان را برحذر می‌دارد که رویه زندگی خود را بر اساس عهد و پیمانهایی که بین کفار رایج است تنظیم کنند، و به نحوی تأکید بر پرهیز از تن دادن و هرگونه تمسک به ولایت کفار است که در آیات قبل محل بحث بود (از باب نمونه، به حدیث ۱۶ مراجعه شود). 🌴ب. برخی ترجمه کرده‌اند: «مانع نشويد از برنامه‏هاى زنهاى كافرات، بخاطر اينكه آنها محفوظ و در عصمت باشند» (تفسير روشن، ج‏16، ص126). گویی یک نحوه تأکید است بر آزادی زنان در انتخاب دین، و این گونه نیست که چون اینها همسر شما بوده‌اند شما به خاطر حفظ و صیانت شوهری‌تان در قبال آنها، آنها را مجبور به مسلمان شدن کنید. 🌴ج. برخی ترجمه کرده‌اند: «و هرگز متوسل به حفاظت از كافران مشويد» (گلى از بوستان خدا، ص550). گویی می‌خواهد بفرماید که عصمت و حفظ کافران برای شما چنان موضوعیت پیدا نکند که یکی از مستمسک اصلی شما در تصمیم‌گیری‌ها این باشد که آنان را حفظ کنید؛ یعنی باز از لوازم پرهیز از روابط بسیار صمیمی با کفار، که شخص خود را موظف به حفظ و صیانت از آنها ببیند. 🌴د. ... @yekaye
یک آیه در روز
۱۱۴۰) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا جاءَكُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّه
. 8️⃣1️⃣ «وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِرِ» كفر، كليد جدايى است و مسائلى از قبيل ازدواج و عشق به همسر و فرزند و سابقه زندگى مانع جدايى نيست. 📚تفسير نور، ج‏9، ص591 @yekaye
یک آیه در روز
۱۱۴۰) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا جاءَكُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّه
. 9️⃣1️⃣ «وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِرِ» اشاره شد معنای اصلی این فراز از آیه آن است که «به عقد ازدواجی که قبلا با زنان کافر بسته‌اید تمسک نجویید و آن را باطل شده بدانید». (معانی دیگری که ذیل تدبر ۱۷ مطرح شد احتمالاتی در عرض این معنا هستند و مخصوصا با توجه به قاعده امکان استفاده از یک لفظ در معنا، حتی قبول قطعی آنها مستلزم کنار گذاشتن این ظهور اولیه نیست). 💢این آیه از قدیم بحثی را بین مفسران و نیز فقها رقم زده است که آیا این خروج از کفر، و مسلمان شدنی که موجب برهم خوردن پیمان ازدواج می‌شود، شامل چه کفری می‌شود؟ ▪️قدر متیقن آیه، که شأن نزولش هم این را تقویت می‌کند، شرک است؛ یعنی اگر زن و مردی مشرک باشند و یکی از آنها مسلمان شود بر همدیگر حرام خواهند شد. ▪️اما برخی از مفسران و فقها بر این باورند که کافر اعم از مشرک و اهل کتاب است، و لذا اگر زوجین مسیحی یا یهودی باشند نیز با اسلام آوردن یکی و عدم قبول دیگری، مرد باید زن خود را آزاد بگذارد که راه خودش را برود (مثلا: الميزان، ج‏19، ص241 ). برخی اتفاقا همین که علی‌رغم شأن نزول مذکور قرآن، این را هم در اینجا و هم در فراز قبلی (فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ) از تعبیر «کافر» استفاده کرد، شاهدی بر این دانسته‌اند که ضرورت جدا شدن زن و مردی که یکی از آنها مسلمان می‌شود، اعم از مشرکان است؛ با این توضیح که کفاری که آیه ناظر به آنها نازل شد مشرک بودند؛ و همین که خداوند از تعبیر «مشرک» استفاده نکرد و از تعبیر «کافر» استفاده کرد نشان می‌دهد که مورد، مخصص نیست و دلالت دارد که می‌خواهد حکم را در مورد هرگونه کافری (اعم از مشرک و اهل کتاب) بیان کند (مجمع البيان، ج‏9، ص411-412 ؛ المقنعة، ص500 ). ▪️چیزی که در مقابل این برداشت است این است که آیه «الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ طَعامُ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ حِلٌّ لَكُمْ وَ طَعامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنينَ غَيْرَ مُسافِحينَ وَ لا مُتَّخِذي أَخْدانٍ: امروز چيزهاى پاكيزه براى شما حلال شد، و طعام كسانى كه به آنها كتاب آسمانى داده شده براى شما حلال، و طعام شما هم براى آنها حلال است، و نيز زنان پاكدامن از مؤمنان و زنان پاكدامن از كسانى كه پيش از شما به آنها كتاب آسمانى داده شده، هر گاه مهر آنها را پرداخته باشيد در حالى كه پاكدامن باشيد نه اهل زنا و نه رفيق‏باز در نهان.» (مائده/۵) ظهور واضحی دارد که ازدواج با اهل کتاب جایز است؛ و ظاهرا اگر ازدواج جدید بین یک مسلمان با یک نفر از اهل کتاب جایز باشد، به طریق اولی وقتی ازدواجی از قبل بین دو اهل کتاب برقرار باشد و یکی از آنها مسلمان شود آن ازدواج می‌تواند به قوت خود باقی بماند. ▪️در این فضا برخی به روایاتی تمسک کرده‌اند که بیان می‌دارد که آیه سوره مائده توسط این آیه و نیز آیه «وَ لا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ» (بقره/۲۲۱) نسخ شده است (حدیث۱) در حالی که بر این سخن اشکال گرفته شده که اولا آیه سوره بقره مربوط به مشرکان است و آیه سوره مائده مربوط به اهل کتاب و موضوع این دو کاملا با هم متفاوتند و معنی ندارد که یکی ناسخ دیگری باشد؛ ثانیا آیه سوره ممتحنه در مقام تخفیف [ساده گرفتن] و امتنان است و این مقام با نسخ شدن سازگار نیست؛ و ثالثا سوره مائده آخرین سوره‌ای است که نازل شده در حالی که سوره بقره اولین سوره نازل شده در مدینه است و سوره ممتحنه هم قبل از فتح مکه نازل شده، لذا اگر قرار باشد بین اینها نسبت نسخ باشد، باید آیه سوره مائده ناسخ آیه سوره ممتحنه باشد، نه بالعکس (الميزان، ج‏2، ص204 ؛ و ج۵، ص۲۰۵ ). در هر صورت این مساله به لحاظ بحث فقهی، و به ویژه با توجه به احادیث متوعی که ذیل این آیات آمده، معرکه آرای فقهاست و قول مشهور در فقهای شیعه این است که ازدواج دائم با زن اهل کتاب اشکال دارد ولی ازدواج موقت اشکال ندارد و لذا آیه سوره مائده که بعد از این آیه ناظرل شده ناظر به جواز ازدواج موقت است و با حرمتی که در این آیه آمده بود و ناظر به ازدواج دائم بود منافاتی ندارد. با توجه به پیچیدگی‌های این بحث، و نیز ارتباط جدی‌تر این مساله با آیه ۵ سوره مائده، در اینجا به همین مقدار بسنده خواهد شد و ان شاء الله بحث تفصیلی‌تر ذیل آن آیه خواهد آمد. 🌴در اینجا فقط یادآوری می‌شود که اساسا به خاطر همین پیچیدگی‌هاست که افراد اجازه ندارند هر برداشتی که به ذهنشان می‌رسد سریع مبنای عمل قرار دهند و در مقام عمل، برای غیرمجتهد ضرورت تقلید از مجتهد پیش می‌آید و کسی که مجتهد نیست باید به فتوای مجتهد خویش عمل کند. @yekaye
🔹د) وَ سْئَلُوا ما أَنْفَقْتُمْ وَ لْيَسْئَلُوا ما أَنْفَقُوا
یک آیه در روز
۱۱۴۰) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا جاءَكُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّه
. 0️⃣2️⃣ «وَ سْئَلُوا ما أَنْفَقْتُمْ وَ لْيَسْئَلُوا ما أَنْفَقُوا» اگر زن مسلمانى كافر شد و به كفّار پيوست، مهريّه‏اى كه هزينه كرده‏ايد از كفّار بگيريد و اگر زن كافرى به مسلمانان پيوست، مهريّه‏اى كه كافر پرداخت كرده به او بدهيد (مجمع البيان، ج‏9، ص412 ؛ الميزان، ج‏19، ص241 ). این نشان می دهد حفظ حقوق، طرفينى است، حق شما و حق كفّار نبايد نايده گرفته شود (تفسير نور، ج‏9، ص591). @yekaye
یک آیه در روز
۱۱۴۰) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا جاءَكُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّه
. 2️⃣1️⃣ «... وَ آتُوهُمْ ما أَنْفَقُوا وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ ... وَ سْئَلُوا ما أَنْفَقْتُمْ وَ لْيَسْئَلُوا ما أَنْفَقُوا» در مورد حق زنان، در مورد ازدواج دوم، كلمه «أُجُورَهُنَّ» به كار رفت؛ در حالی که در خصوص ازدواج اول آنها از ماده «نفق» استفاده شد. چرا؟ 🌴الف. كلمه «أُجُورَهُنَّ» ناظر به حق زن است و حق خاصی که وی در ازدواج از همان ابتدا می‌تواند تمامش را مطالبه کند مهریه است؛ اما فعل «نفق» ناظر به هزینه‌هایی است که مرد انجام داده است و در اولی حق زن موضوعیت دارد و در دومی حق مرد. 🌴ب. كلمه «أُجُورَهُنَّ» در مورد ازدواج دوم، ظهورش در مهریه است؛ در حالی که فعل «نفق» در ازدواج اول، كلمه «نفقه» را به ذهن خطور می‌دهد که اعم از مهریه است. چه‌بسا می‌خواهد بدین جهت است که در خصوص ازدواج اول روابط تمام شده و می‌خواهد تأکید کند که حق آن کسی که زنش از وی جدا شده از بین نرود لذا مطلق هزینه‌های مرد برای زن را برشمرد، اما در ازدواج دوم، مساله از زاویه زنی است که تازه می‌خواهند زندگی مشترک را شروع کنند و اینجا طبیعی است که تأکید فقط بر اصل مهریه باشد. 🌴ج. ... @yekaye
🔹ج. ذلِكُمْ حُكْمُ اللَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ
یک آیه در روز
۱۱۴۰) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا جاءَكُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّه
. 2️⃣2️⃣ «ذلِكُمْ حُكْمُ اللَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ» احکام خداوند، که برای حکم کردن بین انسانها آمده است، هم برخاسته از علم خداوند است و هم حکمت او؛ توجه به این دو در کنار هم ما را از یک افراط (معتزله و روشنفکرمآبان) و تفریط (اشاعره) می‌رهاند؛ یعنی می‌فهمیم که: 🌴الف. احکام الهی مبتنی بر مصالح و مفاسد واقعی است، نه اینکه گزاف باشد و هیچ منطقی بر آنها حاکم نباشد (برخلاف نظر اشاعره)؛ و از این روست که پی‌جویی و تلاش برای فهم فلسفه احکام، اقدامی معقول و رواست. 🌴ب. با اینکه پی‌جویی فلسفه احکام رواست، در عین حال به خاطر برخورداری از پشتوانه علم و حکمت خداوند، که اصلا قابل مقایسه با علم و حکمت بشری نیست، می‌دانیم احکام شریعت بهترین احکام برای زندگی است، هرچند که ما پی به فلسفه آنها نبریم (برخلاف نظر برخی معتزله و روشنفکرمآبان)؛ پس این گونه نیست که فقط زمانی یک حکم را باید قبول کنیم که فلسفه آن حکم برای ما معلوم باشد؛ و اگر در مورد حکمی آن را نامعقول (در حد فهم و نظر فعلی‌مان) قلمداد کردیم مجاز باشیم آن را زیر سوال ببریم؛ زیرا آنچه به نظر ما می‌رسد مبتنی بر محدودیتهایی است که بر همه شناختهای بشری حاکم است و می‌دانیم اگر خداوند حکمی داده فراتر از این محدودیتهاست. @yekaye
یک آیه در روز
۱۱۴۰) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا جاءَكُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّه
. 3️⃣2️⃣ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا جاءَكُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإيمانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَی الْكُفَّارِ لا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَ لا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ وَ آتُوهُمْ ما أَنْفَقُوا وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِرِ وَ سْئَلُوا ما أَنْفَقْتُمْ وَ لْيَسْئَلُوا ما أَنْفَقُوا ذلِكُمْ حُكْمُ اللَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ» هم این حکم خداست که نباید صرفا به خاطر اینکه برخی زنان از بلاد کفر فرار کرده‌اند بدانها اعتماد کرد و برای اینکه معلوم شود واقعا برای خدا هجرت کرده‌اند باید آنان را امتحان کرد، حکم خداست؛ و هم اینکه اگر آنان واقعا مومن بودند هم باید از آنان حمایت کرد و براحتی به ازدواج با آنان اقدام نمود و حتی خسارتی را که به خاطر جدا شدنشان به کفار تحمیل می‌شود باید جبران نمود. اگر طبق تدبر ۲۲ فراز پایانی این آیه می‌خواهد ما را از افراط و تفریط مصون بدارد، آیه می‌خواهد بفرماید: نه باید چنان به دیگران خوش‌بین بود که هر زنی که از کفار گریخت و به ما پیوست را بی‌هیچ بررسی از خودمان به حساب آوریم؛ و نه باید در قبال آنها چنان بدبین بود که بعد از امتحان شدنشان هم از ازدواج با آنان و برقراری رابطه بسیار خوب با آنان، و پرداخت هزینه‌هایی که به خاطر آن فرار برعهده‌شان آمده، پرهیز کنیم. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۱۴۱) 📖 وَ إِنْ فاتَكُمْ شَيْ‏ءٌ مِنْ أَزْواجِكُمْ إِلَی الْكُفَّارِ فَعاقَبْتُمْ فَآتُوا الَّذينَ ذَهَبَتْ أَزْواجُهُمْ مِثْلَ ما أَنْفَقُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ 📖 ترجمه 💢اگر بیرون شد از دست شما چیزی از زنانتان به سوی کافران، آنگاه عقوبتی کردید [= عِقاب و مؤاخذه‌ای کردید و در جنگ غنیمتی از کفار به دست آوردید] پس به کسانی که زنانشان رفته‌اند مثل آنچه خرج کرده‌اند بدهید و تقوای خدایی را در پیش گیرید که شما به او مومن هستید. سوره ممتحنة (۶۰) آیه ۱۱ ۱۴۰۳/۹/۱۶ ۳ جمادی‌الثانیه ۱۴۴۶ @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹فاتَكُمْ ▪️درباره ماده «فوت» اتفاق نظر است که دلالت بر یک نحوه جدایی و دور بودن و از دست دادن دارد؛ ▫️ابن فارس توضیح می‌دهد که اصل این ماده نقطه مقابل ادراک چیزی و وصول به آن است (معجم مقاييس اللغه، ج‏4، ص457 )، و ▫️ راغب می‌گوید یک نحوه دور بودنی است که ادراک آن متعذر باشد (مفردات ألفاظ القرآن، ص646). ▪️اختلاف نظری که هست در این است که این ماده در خصوص چه نوع جدایی و انفصالی به کار می‌رود؛ انفصالی که مسبوق به یک اتصال بوده، یا انفصالی که انعدام محض باشد؛ ▫️از یک سو، حسن جبل معتقد است که با توجه به اینکه حرف «ف» دلالت بر یک نحوه دور کردن و نفی و طرد به کار می‌رود و حرف «ت» برای یک نحوه فشار دادن با دقت، و و ترکیب این دو با حرف «و» دلالت بر یک نحوه جدایی و دور شدن و به هم نچسبیدن دارد، این ماده در اصل به معنای جدایی و دور بودن چیزی است که در اصل به هم چسبیده بوده مانند وضعیت یک انگشت در قبال انگشت کناری‌اش (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۶۲۲)؛ ▫️اما مرحوم مصطفوی بر این باور است که معنای محوری این ماده انعدام چیزی به نحوی که دیگر وجود نداشته باشد و درک نشود و تفاوت آن با کلماتی مانند انعدام («عدم») و «موت» و «فنا» را در این است که این کلمات دلالت بر معدوم شدن بعد از وجود دارند؛ اما «فوت» دلالت بر عدم دارد قبل از اینکه اصلا وجود داشته باشد. ایشان بقدری بر این معنای انعدام مصرند که از نظر ایشان، معانی‌ای هماند دوری از درک و عدم امکان وصول، از لوازم این معناست نه اصل معنای آن (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج‏9، ص: 165 ). ▪️با اینکه نگاهی به کاربردهای این ماده در حالت ثلاثی مجرد، انسان را به نظر حسن جبل متمایل‌تر می سازد: چرا که هم در کاربرد آن به صورت فعل در سه آیه «لِكَيْلا تَحْزَنُوا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا ما أَصابَكُمْ» (آل عمران/153) «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ» (حدید/23) و «وَ إِنْ فاتَكُمْ شَيْ‏ءٌ مِنْ أَزْواجِكُمْ إِلَى الْكُفَّارِ» (ممتحنه/11) و هم در کاربرد آن به صورت مصدر در آیه «وَ لَوْ تَرى‏ إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَكانٍ قَريبٍ» (سبأ/51) این ماده ناظر به وضعیتی است که انسان چیزی را داشته و از دست داده است (نه اینکه از اول هیچ چیزی در کار نباشد)، اما مرحوم مصطفوی اغلب این موارد را تأییدی برای نظر خود دانسته است؛ وی در خصوص آیه ۱۱ سوره ممتحنه توضیحی نداده، اما در سه مورد دیگر، تقابل این کلمه را به ترتیب با کلمات «إصابت» و «ایتاء» (دادن) و «أخذ» را شاهد بر این گرفته که فوت انعدامی است که موجب می‌شود وصول و ادراکی رخ ندهد، زیرا از نظر ایشان این سه کلمه در قبال انعدام است! (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج‏9، ص165 ). عجیب‌تر اینکه خود ایشان در ذیل ماده «ضیع»، وقتی می‌خواهد از تفاوت ضایع شدن با کلماتی همچون فقدان و هلاکت و فوت و فنا سخن بگوید، معنای اصلی ماده «فوت» را همین خارج شدن از سلطه و از دسترس شخص معرفی کرده است (قبلا در جلسه ۶۱۱ http://yekaye.ir/al-kahf-18-30/ در این باره توضیح داده شد). @yekaye 👇ادامه مطلب👇
ادامه توضیح ماده «فوت» (کلمه »تفاوت») ▪️کاربرد دیگر این ماده در قرآن کریم کاربرد آن در باب تفاعل است؛ اغلب این طور توضیح داده‌اند که از آنجا که خود کلمه «فوت» به معنای فاصله بین دو چیز است که آنها را از هم جدا و دسترسی‌ناپذیر به هم می‌کند، «تفاوت» بین دو چیز به معنای شدت دور بودن بین آنهاست (معجم مقاييس اللغه، ج‏4، ص457 ؛ المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۶۲۲). 🔸این توضیح در خصوص کاربردهای رایج کلمه «تفاوت» خوب است؛ اما در کاربرد قرآنی آن در آیه «الَّذي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً ما تَرى‏ في‏ خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرى‏ مِنْ فُطُورٍ» (ملک/3) چندان معنای مفیدی به دست نمی‌دهد. ▫️راغب این را این طور توضیح داده که چیزی که مایه خروج آن از اقتضای حکمت است در آن یافت نمی‌شود (مفردات ألفاظ القرآن، ص646 )؛ و ▫️مرحوم طبرسی هم تفاوت را به معنای اختلاف و اضطراب گرفته (مجمع البيان، ج‏10، ص483 ) و می‌گوید مقصود از آیه این است که هیچ اختلاف و تناقضی که کار را از مدار حکمت بیرون ببرد در آن نمی‌بینی؛ یعنی اگرچه افعال خداوند در صورتها و هیأتهایشان متفاوتند اما در حکیمانه بودن برابرند، و احتمال دیگری که برای این آیه مطرح کرده این است که در آفرینش خداوند هیچ عیب و اعوجاجی نمی‌بینی بلکه کل آن با همه عظمتش مستقیم و مساوی است (مجمع البيان، ج‏10، ص484 )؛ و ▫️مرحوم عسکری هم در فرق بین «تفاوت» و «اختلاف» می‌گوید تفاوت همواره مذموم است و لذا در این آیه از خداوند نفی شده اما اختلاف لزوما مذموم نیست چنانکه ایجاد آن به خدا هم نسبت داده می‌شود مانند: «وَ لَهُ اخْتِلافُ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ» (مومنون/80) [و شاید شاهد بهتر از آن، این آیه باشد: «وَ مِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَ أَلْوانِكُمْ» (روم/22)]؛ زیرا تفاوت اختلافی است که بر اساس سنتها رقم نخورده باشد و دلالت بر جهل فاعلش دارد (الفروق في اللغة، ص150 ). 🔻اما به نظر می‌رسد همه این توضیحات اگرچه دارد معنای خوبی برای کاربرد آن در این آیه می تراشد اما از آن معنایی که برای تفاوت در لغت ارائه کردند فاصله می‌گیرد. 🔺مرحوم مصطفوی، با اینکه در خصوص خود ماده، به نظر می‌رسد توضیحشان قانع‌کننده نبود، اما در خصوص «تفاوت» توضیحی می‌دهند که با آیه تناسب خوبی دارد. ایشان ابتدا می‌گویند باب تفاعل دلالت بر مطاوعه‌ای در مفاعله دارد، یعنی اختیار استمرار در حصول فوت، به معنای فوتِ [= از دست رفتن و نبودن] خصوصیتی در چیزی در قبال چیزی دیگر، به نحوی که آن خصوصیت در آن شیء مقابل فوت نشده باشد (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج‏9، ص165 ). آنگاه درباره این آیه توضیح می‌دهند که این کلمه در معنای عرفی کلمه «تفاوت» که یک نحوه افتراق و جدایی است نمی‌باشد، بلکه مقصود از «ما تَرى‏ فِي خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ» این است که آفرینش خداوند رحمان طوری است که هیچ کمال و خصوصیتی که لازمه هر چیزی است از آن فوت نمی‌شود تا ضعف و نقص و فتوری در این آفرینش راه یابد (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج‏9، ص166 ). 📿ماده «فوت» و مشتقات آن همین ۵ بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye