یک آیه در روز
722.1) و ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصيرُ؛ وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّورُ؛ وَ لاَ الظِّلُّ و
.
2⃣ «وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصيرُ؛ وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّورُ؛ وَ لاَ الظِّلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ؛ وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ»
در این آیات، چندین مقایسه مطرح شد که عموما این را برای مقایسه بین مومنی که در مسیر خداست و کافری که به بیراهه رفته دانستند. این مثالها چه تفاوتی با هم دارند که این تعداد مثالهای متنوعی ارائه شد؟
🍃الف. این تمثیلاتی برای مومن و کافر و پیامدهای عمل آن دو است 📚(المیزان، ج17، ص37)
▪️اول (کور و بینا) مثالی برای خود مومن و کافر بود از جهت نحوه قرار گرفتنشان در مسیر؛
▪️دومی (ظلمات و نور) خود مسیر آنهاست و موقعیتشان در قبال هدفی که دارند،
▪️سومی (سایه و داغی آفتاب) وضعیتی که این دو در آن بسر میبرند و بهره و عاقبتی که بر کارشان مترتب میشود، و
▪️چهارمی (زندگان و مردگان) حقیقت باطنی و نهاییِ آنها در دنیا و آخرت است.
🍃ب.
▪️اولی مثالی برای مومن و کافر است که مومن بیناست و کافر نابینا،
▪️سپس بیننایی هرچقدر هم قوی باشد فایدهای ندارد اگر روشناییای در کار نباشد از این رو ایمان و کفر را در قالب نور و ظلمت یاد کرد که مومن هم بیناست و هم در نور است و کافر هم کور است و هم در ظلمت؛
▪️سپس بازگشت و مرجع نهایی آنها را ذکر کرد که مومن در سایه و راحتی است و کافر در سختی و حرارت؛
▪️سپس تمثیل مومن و کافر را از بینا و نابینا یک پله بالاتر برد و آن دو را زنده و مرده نامید، چرا که نابینا دست کم ادراکی دارد که برخی مشکلاتش را حل کند، اما کافر هیچ ادراکی ندارد که سودی به او رساند و از این جهت مانند مرده است.
📚(مفاتيح الغيب (فخر رازی)، ج26، ص232)
🍃ج. ...
✅ @Yekaye
یک آیه در روز
722.1) و ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصيرُ؛ وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّورُ؛ وَ لاَ الظِّلُّ و
.
3⃣ «وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصيرُ؛ وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّورُ؛ وَ لاَ الظِّلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ؛ وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ»
چرا در این مقایسهها همه نفیها را یکسان نیاورد،
یعنی
▪️از طرفی بین اعمی و بصیر کلمه «لا» تکرار نشد، اما در تمام مقایسههای بعدی کلمه «لا» تکرار شد؛
▪️و از طرف دیگر، «ما یستوی» در ابتدا و انتها آمد اما در آیات میانه نیامد؛
▪️و این دو نیز یکسان نبود، در یکی «لا»ی تاکید تکرار شد و در دیگری خیر؟
🍃الف. در مورد کور و بینا، تقابل بین دو شخص است، نه دو وصف؛ و آن دو شخص، به خودی خود ضد هم نیستند، بلکه به خاطر بهرهمندی از این وصف در مقابل هم قرار گرفتهاند و اتفاقا یک شخص واحد ممکن است یک زمان بینا باشد و در زمان بعد، کور باشد؛
اما در آیات بعد، تقابل تاریکی و نور، و تقابل سایه و حرارت آفتاب، تقابل بین دو وصف است؛ و بین این دو وصف، ضدیت ذاتی برقرار است؛ یعنی نور ضد ظلمت است و سایه ضد آفتاب، و این دو در یکجا جمع نمی شوند؛ پس چون منافات بین نور و ظلمت، و نیز بین سایه و آفتاب، تامتر است، کلمه «لا» در این دو آیه تکرار شد.
در مورد زنده و مرده هم اگرچه تقابل دو شخص است، اما منافات بین این دو بسیار شدیدتر از منافات کور و بیناست، چرا که کور و بینا در ادراک برخی امور شبیه همدیگرند اما زنده و مرده اصلا شباهتی ندارند، از این رو، در مورد اینها هم «لا»ی تاکید اضافه شد.
📚(مفاتيح الغيب (فخر رازی)، ج26، ص232)
🍃ب. با اضافه کردن «لا» در موارد ظلمات و نور و ظل و حرور، و آوردن «ما یستوی» در ابتدای آیه اول و آیه آخر، چهبسا خواسته است که مقایسه را در این چهار مورد یکجا مطرح کند.
در واقع،
▪️الان به دلیل تفکیک آیه 20 از 21 «ظلمات و نور» را با هم، و «ظل و حرور» را با هم مقایسه میکنیم؛ و در این چهار آیه، چهار مقایسه را در نظر میگیریم؛
▪️اما اگر شماره آیه را حذف کنیم، چه بسا بتوان گفت که سه مقایسه داریم که در دومیاش چهار عنصر با هم مقایسه شدهاند: کور و بینا مساوی نیستند؛ و ظلمات و نور و سایه و باد سوزان با هم مساوی نیستند؛ و زندگان و مردگان با هم مساوی نیستند ؛
▪️بلکه چهبسا چهار مقایسه باشد، اما با چینشی متفاوت: کور و بینا مساوی نیستند؛ و ظلمات و نور و سایه و باد سوزان با هم مساوی نیستند؛ و زندگان با هم مساوی نیستند؛ و مردگان با هم مساوی نیستند؛
در واقع،
🔹شاید بتوان گفت رمز اصلیِ این تفنن در عبارت، این است که امکان زایش معانی متعدد و مقایسههای مختلفی را ایجاد کرده است که اگر همه را شبیه هم میآورد، فقط معنای مقایسه دو به دو اینها به ذهن خطور می کرد.
🍃ج. ...
✅ @Yekaye
یک آیه در روز
722.1) و ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصيرُ؛ وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّورُ؛ وَ لاَ الظِّلُّ و
.
4⃣ «وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصيرُ؛ وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّورُ؛ وَ لاَ الظِّلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ؛ وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ»
چرا در دوتای اول، مفهومی که بار منفی دارد را مقدم کرد و در دو تای دوم، مفهومی که بار معنایی مثبت دارد؟
🍃الف. کفار قبل از پیامبر کور بودند و راهشان ظلمات، وقتی پیامبر ص بر آنان مبعوث شد عدهای بینا شدند و راهشان نور شد، پس در دو فراز اول میخواهد بفرماید کسانی که قبل از بعثت بر کفر بودند برابر نیستند با کسانی که بعد از بعثت ایمان آوردند؛ در ادامه میخواهد از مرجع و غایت نهایی آنان سخن بگوید و چون رحمت خدا بر غضبش تقدم دارد، مفهوم متناسبتر با رحمت (سایه) را مقدم آورد، و چون کافر بعد از بعثت پیامبر بسیار گمراهتر است و مانند مردهای است که هیچ ادراکی ندارد، و از سوی دیگر، کفرورزی آنان بعد از ایمان آوردن مومنان مورد توجه قرار میگیرد، زندگان را بر مردگان مقدم نمود.
📚(مفاتيح الغيب، ج26، ص232-233)
🍃ب. ...
✅ @Yekaye
یک آیه در روز
722.1) و ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصيرُ؛ وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّورُ؛ وَ لاَ الظِّلُّ و
.
5⃣ «وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصيرُ؛ وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّورُ؛ وَ لاَ الظِّلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ؛ وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ»
چرا همه را مفرد یا جمع نیاورد، بلکه حتی این گونه نبود که هر تقابلی را کاملا مفرد یا جمع بیاورد، بلکه
تقابل اعمی و بصیر، و نیز تقابل ظل و حرور، تقابل دو مفرد بود؛
تقابل ظلمات و نور، تقابل جمع و مفرد؛ و
تقابل احیاء و اموات، تقابل دو جمع؟
🍃الف.
🔹اعمی و بصیر و نیز ظل و حرور را با لفظ مفرد آورد چون در اینجا در مقام مقایسه دو جنس است (یعنی مثلا جنس کور با جنس بینا) و نه در مقایسه فرد با فرد، چرا که چهبسا شخص خاصی که کور است به خاطر بهره هوشی و یا آشنا بودن با منطقه و ... در مجموع آگاهتر از شخص خاص دیگری که بیناست، باشد؛ اما اینکه به عنوان جنس مطلب، بینایی بالاتر از کوری است جای تردید نیست.
🔹اما در تفاوت زندگان و مردگان، نهتنها جنس زنده و مرده متفاوت است، بلکه هر فرد زنده هم به لحاظ ادراکی برتر از هر فرد مرده است؛
🔹در مورد نور و ظلمت هم چون حق واحد است اما باطل فراوان است و همه ظلمتها و باطلها اگر با هم جمع شوند هیچگاه با نور مساوی نخواهند شد.
📚(مفاتيح الغيب، ج26، ص233)
🍃ب. ...
✅ @Yekaye
723) إنْ أَنْتَ إِلاَّ نَذيرٌ
سوره فاطر (35) آیه 23
ترجمه
تو جز انذاردهندهای نیستی.
26 رجب 1439
1397/1/24
◾️سالروز رحلت حضرت ابوطالب علیهالسلام در حمایت از پیامبر اکرم ص تمامی هستی خود را فدا کرد، تسلیت باد ◾️
✅ @Yekaye
🔹نذيرٌ
▪️ماده «نذر» در اصل بر ترساندن ویا ترسیدن دلالت دارد
📚(معجم المقاييس اللغة، ج5، ص414)،
به تعبیر دیگر، «انذار» به معنای ابلاغ و بیانی است که با ترساندن توأم باشد (در فارسی: هشدار دادن) چنانکه «تبشیر» هم خبری است که مشتمل بر امر مسرتبخش باشد
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۹۸)
▪️البته عموما «انذار» (أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ؛ بقره/6) را اخص از «ترساندن» (تخویف) دانستهاند:
▫️ برخی گفتهاند ترساندنی است از طریق سخن انجام میشود
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج12، ص75)؛
▫️وبرخی توضیح دادهاند که ترساندنی است که موضع ترس، و چرایی ترسناک بودن را برای مخاطب آشکار میکند و ناشی از نوعی احسان و خیرخواهی از جانب انذاردهنده است و هرچه آن امری که سزاوار ترسیدن است عظیمتر باشد، این احسان بیشتر است.
📚(الفروق في اللغة، ص۲۳۷)
▪️همچنین در ماده «انذار» نوعی معنای توصیه کردن نهفته است با این تفاوت که «انذار» نسبت به خود به کار نمیرود اما کلمه «وصیت» نسبت به خود به کار میرود (اوصیتُ نفسی) و دیگر اینکه «انذار» برای برحذر داشتن از کار قبیح انجام میشود، اما «توصیه» میتواند هم برای برحذر داشتن از کار بد باشد و هم تشویق به کار خوب.
📚(الفروق في اللغة، ص۲۳۷)
▪️«الْمُنْذِر» (إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرُ مَنْ يَخْشاها؛ نازعات/45) اسم فاعل از مصدر «إنذار» است؛ و
▪️ «نذیر» صفت مشبهه از ماده «نذر» است که در معنای اسم فاعل به کار رفته و به همان معنای «مُنذِر» میباشد
و برای جمع بستن هر دو از تعبیر «نُذُر» استفاده میشود (هذا نَذِيرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولى؛ نجم/56)
📚(معجم المقاييس اللغة، ج۵، ص۴۱۴؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۹۸)
▪️«نَذْر» (ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ، بقرة/270؛ يُوفُونَ بِالنَّذْر، انسان/7؛ ِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ ما في بَطْني مُحَرَّراً، آلعمران/35؛ إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْما، مریم/26) به معنای کارِ بهخودیِ خود غیرواجبی را که شخص به دلیل خاصی بر خود واجب میسازد
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۹7)
و جمع آن «نذور» میباشد (وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ؛ حج/29).
▫️برخی بر این باورند که «نَذر» هم از همین ماده است، چون مطلبی است که شخص میترسد که با آن مخالفت کند
📚(معجم المقاييس اللغة، ج۵، ص۴۱۵)؛
▫️اما برخی اصل آن را کلمهای برگرفته از زبانهای سریانی و عبری میدانند که البته در آن زبانها «ذ» نبوده و این کلمه با «د» یا «ز» تلفظ میشود، هرچند معنایش شباهتی با ماده عربی این کلمه دارد؛ از این جهت که نذر یک التزام کلامی است و از این جهت شبیه انذار میباشد چرا که در التزام نوعی ضیق و محدودیت و تحذیر وجود دارد.
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج12، ص75).
ماده «نذر» با احتساب کلمه «نَذر» جمعا 130 بار در قرآن کریم به کار رفته است که تنها همین 6 موردی که در بالا اشاره شد در معنای «نَذر» میباشد؛ و بقیه همگی در معنای هشدار دادن است.
@Yekaye
☀️1) از امام حسن مجتبی ع روایت شده است که عدهای از یهودیان خدمت پیامبر ص رسیدند و به ایشان گفتند:
ای محمد! تو هستی که گمان میکنی که رسول خدا هستی و همان طور که به حضرت موسی ع وحی میشد به تو نیز وحی میشود؟
پیامبر ص لحظهای درنگ کردند و فرمودند: بله، من سید فرزندان آدم هستم و این فخرفروشی نیست؛ من خاتم پیامبران و امام تقواپیشگان و رسول رب العالمین هستم.
گفتند: [رسول] به جانب عرب یا عجم یا ما؟
پس خداوند عز و جل این آیه را نازل فرمود که ای محمد! «بگو ای مردم! همانا من رسول خدا هستم به جانب همگی شما» (اعراف/158).
سپس یهودیای که داناترینشان بود شروع میکند به پرسیدن سوالاتی تا بدینجا میرسد که:
به چه دلیل تو را محمد و احمد و ابوالقاسم و بشیر و نذیر و داعی نامیده اند؟
پیامبر ص فرمود: اما محمد، چون ستوده شده در زمین هستم،
و اما محمود، چون ستوده شده در آسمان هستم؛
اما ابوالقاسم، چون خداوند در روز قیامت قسمت و سهمِ آتش جهنم را که معین میکند، هرکس را از اولین و آخرین که به من کفر ورزیده باشد در آتش جای میدهد؛ و قسمت و سهمِ بهشت را که معین میکند هرکس که به من ایمان آورده باشد و به پیامبریم اقرار کرده باشد در بهشت خواهد بود؛
اما داعی (= دعوتکننده)، چون من مردم را به دین پروردگارم دعوت میکنم؛
و اما نذیر (هشداردهنده) چون من هرکه به من کفر ورزد را به آتش هشدار می دهم؛
و اما بشیر (بشارتدهنده) چون من هر که مرا اطاعت کند به بهشت بشارت میدهم ...
📚الأمالي( للصدوق)، ص189؛ تفسير القمي، ج2، ص365
حَدَّثَنَا الشَّيْخُ الْفَقِيهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ الْقُمِّيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ: جَاءَ نَفَرٌ مِنَ الْيَهُودِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالُوا يَا مُحَمَّدُ أَنْتَ الَّذِي تَزْعُمُ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنَّكَ الَّذِي يُوحَى إِلَيْكَ كَمَا أُوحِيَ إِلَى مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ ع فَسَكَتَ النَّبِيُّ ص سَاعَةً ثُمَّ قَالَ نَعَمْ أَنَا سَيِّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ لَا فَخْرَ وَ أَنَا خَاتَمُ النَّبِيِّينَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ وَ رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ قَالُوا إِلَى مَنْ إِلَى الْعَرَبِ أَمْ إِلَى الْعَجَمِ أَمْ إِلَيْنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ هَذِهِ الْآيَةَ «قُلْ» يَا مُحَمَّدُ «يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعاً» قَالَ الْيَهُودِيُّ الَّذِي كَانَ أَعْلَمَهُمْ يَا مُحَمَّدُ ...
فَقَالَ الْيَهُودِيُّ لِأَيِ شَيْءٍ سُمِّيتَ مُحَمَّداً وَ أَحْمَدَ وَ أَبَا الْقَاسِمِ وَ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ دَاعِياً فَقَالَ النَّبِيُّ ص أَمَّا مُحَمَّدٌ فَإِنِّي مَحْمُودٌ فِي الْأَرْضِ وَ أَمَّا أَحْمَدُ فَإِنِّي مَحْمُودٌ فِي السَّمَاءِ وَ أَمَّا أَبُو الْقَاسِمِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقْسِمُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ قِسْمَةَ النَّارِ فَمَنْ كَفَرَ بِي مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ فَفِي النَّارِ وَ يَقْسِمُ قِسْمَةَ الْجَنَّةِ فَمَنْ آمَنَ بِي وَ أَقَرَّ بِنُبُوَّتِي فَفِي الْجَنَّةِ وَ أَمَّا الدَّاعِي فَإِنِّي أَدْعُو النَّاسَ إِلَى دِينِ رَبِّي وَ أَمَّا النَّذِيرُ فَإِنِّي أُنْذِرُ بِالنَّارِ مَنْ عَصَانِي وَ أَمَّا الْبَشِيرُ فَإِنِّي أُبَشِّرُ بِالْجَنَّةِ مَنْ أَطَاعَنِي...
✅@Yekaye
☀️2) بعد از اینکه عمروعاص بر محمد بن ابیبکر که والی منصوب امیرالمومنین ع در مصر بود غلبه کرد و وی را به شهادت رساند و مصر را فتح کرد، امیرالمومنین ع نامهای خطاب به مردم مصر نوشت که چنین آغاز می شد:
از بنده خدا، امیر مومنان به هرکس از مومنان و مسلمانان که این نامه مرا بخواند:
سلام علیکم
همانا خدایی را حمد گویم که خدایی جز او نیست.
اما بعد، همانا خداوند حضرت محمد ص را به عنوان انذاردهنده ای بر جهانیان و امین وحی خویش و شاهدی بر این امت مبعوث فرمود و شما ای جماعت عرب، بر بدترین دین را برگزيده بوديد، و در بدترين سراى خزيده. منزلگاهتان سنگستانهاى ناهموار، همنشينتان گرزه مارهاى زهردار. آبتان تيره و ناگوار، خوراكتان گلو آزار. در سرزمین ها پراکنده بودید و آبی پلید را نوشاننده؛ خون يكديگر را ريزان، از خويشاوند بريده و گريزان، و حرامخوری در میانتان فراوان. بتهاتان همه جا بر پا، پاى تا سر آلوده به خطا...
📚الغارات، ج1، ص303؛ نهجالبلاغه، خطبه26 (با اقتباس از ترجمه شهیدی، ص26)
عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ جُنْدَبٍ عَنْ أَبِيهِ جُنْدَبٍ قَالَ: دَخَلَ عَمْرُو بْنُ الْحَمِقِ وَ حُجْرُ بْنُ عَدِيٍّ وَ حَبَّةُ الْعُرَنِيُ وَ الْحَارِثُ الْأَعْوَرُ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَبَإٍ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع بَعْدَ مَا افْتُتِحَتْ مِصْرُ وَ هُوَ مَغْمُومٌ حَزِينٌ فَقَالُوا لَهُ: بَيِّنْ لَنَا مَا قَوْلُكَ فِي أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ فَقَالَ لَهُمْ عَلِيٌّ ع: «وَ هَلْ فَرَغْتُمْ لِهَذَا وَ هَذِهِ مِصْرُ قَدِ افْتُتِحَتْ وَ شِيعَتِي بِهَا قَدْ قُتِلَتْ؟ أَنَا مُخْرِجٌ إِلَيْكُمْ كِتَاباً أُخْبِرُكُمْ فِيهِ عَمَّا سَأَلْتُمْ وَ أَسْأَلُكُمْ أَنْ تَحْفَظُوا مِنْ حَقِّي مَا ضَيَّعْتُمْ فَاقْرَءُوهُ عَلَى شِيعَتِي وَ كُونُوا عَلَى الْحَقِّ أَعْوَاناً وَ هَذِهِ نُسْخَةُ الْكِتَابِ:
مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى مَنْ قَرَأَ كِتَابِي هَذَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُسْلِمِينَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ فَإِنِّي أَحْمَدُ إِلَيْكُمُ اللَّهَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُو أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً ص نَذِيراً لِلْعَالَمِينَ وَ أَمِيناً عَلَى التَّنْزِيلِ وَ شَهِيداً عَلَى هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ أَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ يَوْمَئِذٍ عَلَى شَرِّ دِينٍ وَ فِي شَرِّ دَارٍ مُنِيخُونَ عَلَى حِجَارَةٍ خَشِنٍ وَ حَيَّاتٍ صُمٍ وَ شَوْكٍ مَبْثُوثٍ فِي الْبِلَادِ تَشْرَبُونَ الْمَاءَ الْخَبِيثَ وَ تَأْكُلُونَ الطَّعَامَ الْجَشِيبَ وَ تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَ تَقْتُلُونَ أَوْلَادَكُمْ وَ تَقْطَعُونَ أَرْحَامَكُمْ وَ تَأْكُلُونَ أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ سُبُلُكُمْ خَائِفَةٌ وَ الْأَصْنَامُ فِيكُمْ مَنْصُوبَةٌ وَ الْآثَامُ بِكُمْ مَعْصُوبَة...
✅@Yekaye