یک آیه در روز
856) 📖 وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهيمَ بِالْبُشْرى قالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ فَما لَبِثَ أَنْ
.
5⃣ «وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهيمَ»
فرشتگان، به اذن الهى به صورت وشكل انسان در مىآيند.
📚 (تفسير نور، ج4، ص88)
@Yekaye
یک آیه در روز
856) 📖 وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهيمَ بِالْبُشْرى قالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ فَما لَبِثَ أَنْ
.
6⃣ «وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهيمَ بِالْبُشْرى قالُوا سَلاماً»
فرشتگان الهی اولین چیزی که به حضرت ابراهیم ع گفتند سلام بود؛ پس:
🍃الف. سخن را بايد با سلام آغاز كرد.
📚(تفسير نور، ج4، ص88)
🍃ب. سلام، يك شعار آسمانى و شيوهاى ملكوتى است.
📚(تفسير نور، ج4، ص88)
🍃ج. ...
@Yekaye
یک آیه در روز
856) 📖 وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهيمَ بِالْبُشْرى قالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ فَما لَبِثَ أَنْ
.
7⃣ «فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنيذٍ»
خداوند حکایت میکند که حضرت ابراهیم ع بعد از اینکه به آنان سلام کرد «پس دیری نپایید و درنگی نکرد تا اینکه گوسالهای بریان آورد.»
به طور کلی میتوان نتیجه گرفت:
🍃الف. پذيرايى از ميهمان يك ارزش است، اگر چه ناشناس باشد.
📚(تفسير نور، ج4، ص89)
🍃ب. ابراهيم عليه السلام، ميهمان دوست و سخاوتمند بود.
📚(تفسير نور، ج4، ص89)
🍃ج. از ميهمان در مورد غذا سؤال نكنيم. (آيا غذا ميل داريد؟ آيا غذا خوردهايد؟ چه غذايى مىخواهيد؟)
📚 (تفسير نور، ج4، ص89)
🍃د. علاوه بر اینها،
🌱د.1. از عبارت « فَما لَبِثَ ...» میتوان نتیجه گرفت: در پذيرايى از میهمان بايد تسريع نمود.
📚(تفسير نور، ج4، ص88)
🌱د.2. از عبارت «جاءَ بِـ ...» میتوان نتیجه گرفت: در پذيرايى، خودمان مباشر باشيم.
📚(تفسير نور، ج4، ص89)
🌱د.3. از عبارت «جاءَ بِعِجْلٍ» میتوان نتیجه گرفت: غذا را نزد ميهمان ببريم، نه ميهمان را به طرف غذا.
📚(تفسير نور، ج4، ص89)
🌱د.4. از عبارت «بِعِجْلٍ حَنِيذٍ» میتوان نتیجه گرفت: پذيرايى از ميهمان، مطلوب و ويژه باشد.
📚(تفسير نور، ج4، ص89)
@Yekaye
857) 📖 فلَمَّا رَأى أَيْدِيَهُمْ لا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خيفَةً قالُوا لا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى قَوْمِ لُوطٍ 📖
💢ترجمه
پس هنگامی که دید دستانشان را، که به آن نمیرسد، آنان را بیگانه شمرد، و از آنان ترسی احساس کرد؛ گفتند نترس! همانا ما به سوی قوم لوط فرستاده شدهایم.
سوره هود (11) آیه 70
1397/9/23
6 ربیعالثانی 1440
@Yekaye
🔹نَكِرَهُمْ
درباره ماده «نکر» قبلا بیان شد که
▪️این ماده درست نقطه مقابل ماده «عرف» است. «عرف» وضعیتی است که انسان میشناسد و دلش با آن آرام میگیرد؛
«نکر» آن است که عقل بدان اعتراف نمیکند بلکه به بدی و انکار آن حکم می کند؛ «نَکِرَ» به معنای آن است که نشناخت و چیزی را ناشناخته قلمداد کرد (فَلَمَّا رَأى أَيْدِيَهُمْ لا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُم؛ هود/۷۰)
🔖جلسه 726 http://yekaye.ir/al-fater-35-26/
@Yekaye
🔹أَوْجَسَ
▪️ماده «وجس» در اصل دلالت دارد بر احساس کردن چیزی و گوش سپردن مخفیانه بدان.
📚(معجم المقاييس اللغة، ج6، ص87)
▫️ «وَجْس» به معنای صدای مخفیانه است و «توجّس» گوش سپردن به چنین صدایی است؛ و «ایجاس» (أَوْجَسَ مِنْهُمْ خيفَةً، هود/70 و ذاریات/28؛ فَأَوْجَسَ في نَفْسِهِ خيفَةً مُوسى، طه/67) این احساس را در درون خود یافتن است.
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص855)
▫️بدین مناسبت برخی گفتهاند که اساساً معنای این ماده یک احساس مخفیانه در دل خویش است و به این مناسبت به گوش سپردن مخفیانه و مخفی داشتن چیزی در درون خود و یا صدای مخفیانه و احساس نگرانی درونی اطلاق میشود.
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج13، ص37)
📿ماده «وجس» در قرآن کریم تنها 3 بار به کار رفته است. که دو مورد آن در مورد نگرانی حضرت ابراهیم از آمدن فرشتگان و یک مورد در مورد نگرانی حضرت موسی ع از اقدام ساحران بوده است.
@Yekaye
🔹خيفَةً ؛ لا تَخَفْ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «خوف» در اصل دلالت بر ترس و بیم (فزع) دارد.
به تعبیر دیگر، «خوف» عبارت است از اینکه شخص به خاطر یک نشانه محتمل ویا قطعی، انتظار مواجهه با یک امر ناخوشایند را داشته باشد؛ همان گونه که امید و طمع، عبارت است از اینکه به خاطر یک نشانه محتمل ویا قطعی، شخص انتظار رسیدن به یک امر خوشایند را داشته باشد؛ و نقطه مقابل خوف، «امن» است و آیاتی نظیر «وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْف» (نساء/۸۳) ، «لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً» (نور/۵۵) ، «لا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الْآمِنينَ» (قصص/۳۱) ، «آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» (قریش/۴) ، شاهدی است بر اینکه «خوف» در مقابل «امن» است.
▪️«خیفة» بر وزن «فعلة» دلالت بر «حالت» میکند؛ و مقصود از آن، حالت و وضعیتی است که ترس بر شخص مستولی شده است: «فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُوسى؛ قُلْنا لا تَخَفْ»([طه/۶۷)
و گاه این کلمه در همان معنای مصدری (به معنای «خوف: ترس) به کار میرود «وَ الْمَلائِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ» (رعد/۱۳) «تَخافُونَهُمْ كَخِيفَتِكُمْ أَنْفُسَكُمْ» (روم/۲۸) و در این گونه موارد هم برخی تذکر دادهاند که وجه استعمال «خیفة» به جای «خوف» این است که خداوند میخواهد اشاره کند که این ترس، به صورت یک حالتی درآمده که از آنان جدا نمیشود. ویا اینکه به نوع حاصی از ترس اشاره میکند (چرا که وزن فعله، دلالت بر نوع خاص بودن دارد).
🔖جلسه 846 http://yekaye.ir/ale-imran-3-175/
@Yekaye
☀️1) در جلسه قبل روایتی از امام صادق ع گذشت:
🔖https://eitaa.com/yekaye/3757
بقیه آن روایت بدین شرح است:
و ساره کمر به پذیرایی آنان بست؛
و ابراهیم با آنان مشغول خوردن شد و در هنگام خوردن به آنان نگاه نمی کرد؛
اما ساره که کناری ایستاده بود دید که آنان نمی خورند و گفت: ابراهیم! میهمانانت چیزی نمی خورند!
حضرت ابراهیم ع فرمود: آیا نمی خورید؟! و اینجا بود که ترسی از آنان در دلش راه یافت و این همان سخن خداوند عز وجل است که فرمود «پس هنگامی که دید دستانشان به آن نمیرسد آنان را منکر شمرد و از آنان ترسی احساس کرد.» (هود/70) یعنی در دلش ترسی از آنان وارد شد.
سپس گفت: اگر میدانستم که نمیخورید گوساله را از مادرش جدا نمی کردیم!
جبرئیل دستش را به سوی گوساله دراز کرد و گفت: به اذن خدا برخیز!
پس گوساله برخاست و به سمت مادرش حرکت کرد و به خوردن شیر از پستان مادرش پرداخت...
📚تحفة الإخوان (نسخه خطی)، ص48 (به نقل از البرهان في تفسير القرآن، ج4، ص315-316)
و وقفت سارة عليهم تخدمهم، و إبراهيم يأكل و لا ينظر إليهم، فلما رأت سارة ذلك منهم، قالت: يا إبراهيم، إن أضيافك هؤلاء لا يأكلون شيئا.
فقال لهم إبراهيم (عليه السلام): ألا تأكلون؟ و داخله الخوف من ذلك، و ذلك معنى قوله تعالى: فَلَمَّا رَأى أَيْدِيَهُمْ لا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً، أي أضمر منهم خوفا.
ثم قال إبراهيم (عليه السلام): لو علمت أنكم ما تأكلون ما قطعنا العجل عن البقرة!
فمد جبرئيل يده نحو العجل، و قال: قم بإذن الله تعالى. فقام و أقبل نحو البقرة حتى التقم ضرعها ...
@Yekaye