🔹ألاَّ تَعْدِلُوا
▪️ماده «عدل» نیز شبیه ماده «قسط» از مادههایی است که در دو معنای متضاد به کار رفته است:
▫️یکی بر استواء و راستی دلالت دارد
▫️و دیگری بر اعوجاج و کجی
(معجم مقاييس اللغة، ج4، ص246)
▪️در معنای اول، کلمات «عدالت» و «معادله» بسیار رایج است، که هر دو به معنای مساوات و برقراری برابری میباشند؛ چنانکه
▫️«عَدل» به عنوان مصدر، حکم کردن به برابری دو چیز است: «ثُمَّ الَّذينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ» (انعام/1). (مفردات ألفاظ القرآن، ص551)
و در بسیاری از موارد، «عدل» نقطه مقابل جور و ستم است. (معجم مقاييس اللغة، ج4، ص247) و ▫️یا جبران کردن چیزی به اندازه کاری است که انجام شده؛: «وَ إِنْ تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لا يُؤْخَذْ مِنْها» (انعام/70)
▪️همچنین در مقایسه دو چیز برابر، تعبیر «عَدل» و «عِدل» به کار میرود: «الف، عدل ب است» که به معنای «معادل» میباشد و دو شیء که عدل هم باشند، هریک «عدیل» دیگری است؛ و در تفاوت این دو گفتهاند که «عَدل» در جاهایی است که با بصرت فهمیده میشود (مثلا همسان بودن دو حکم) «أَوْ عَدْلُ ذلِكَ صِياماً» (مائدة/95) اما «عِدل» در جایی است که با حواس و اندازهگیری حسی به دست میآید (که این مورد در قرآن اخیر به کار نرفته است) (مفردات ألفاظ القرآن، ص551)
▫️ظاهرا چون «عَدل» به معنای مقدار برابرِ چیزی است، به طور مطلق هم برای «تعیین مقدار» هر چیزی به کار میرود و از این در معنای «قیمت» یک چیز و مابهازایی که با آن چیز قابل معاوضه است نیز به کار میرود: «لا يُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا يُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ» (بقره/48) «لا يُقْبَلُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا تَنْفَعُها شَفاعَةٌ وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ» (بقره/123) «وَ إِنْ تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لا يُؤْخَذْ مِنْها» (انعام/70) (معجم مقاييس اللغة، ج4، ص247)
▪️اصل «عدل» مصدر است و از این رو در حال طبیعی، شخص متصف به عدل یا با تعبیر اسم فاعل (عادل) اشاره میشود یا با تعبیر «دارای عدل»: «وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ» (طلاق/2). اما از باب مبالغه گاه مستقیما شخص به عنوان «عدل» توصیف میشود و در این صورت برای واحد و جمع یکسان به کار میرود: «رجلٌ عَدْلٌ» و «رجالٌ عَدْلٌ». (مفردات ألفاظ القرآن، ص552)
▪️معنای دوم این کلمه منحرف شدن است (معجم مقاييس اللغة، ج4، ص247)، که غالبا با حرف اضافه «عن» میآید، و برخی بر این باورند که این ماده فقط همان معنای مثبت را دارد و این اقتضای حرف «عن» است که به آن معنای منفیای مانند اعراض و رویگردانی و منحرف شدن داده است
(التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج8، ص64)
📿ماده «عدل» و مشتقات آن 28 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
📖اختلاف قراءات
🔹فواحدة
▪️در اغلب قرائات رایج، این کلمه به صورت منصوب (واحدةً) قرائت شده که در این صورت مفعول به است (فانکحوا واحدة: با یکی ازدواج کنید)
▪️اما در یکی از قرائات عشر (ابوجعفر) و روایت کمتر مشهوری از قرائت اهل بصره (روایت ابوزید از ابوعمر از طریق الاهوازی) به صروت مرفوع (فواحدةٌ) قرائت شده که در این صورت، یا مبتداست که خبرش محذوف است، مثلا به این صورت بوده: «فواحدةٌ کافیةٌ: یکی کافی است»؛ و یا خبری است که مبتدایش محذوف است، مثلا: «فحسبُکم واحدةٌ»
📚مجمع البيان، ج3، ص8 ؛ البحر المحيط، ج3، ص507 ؛ معجم القراءات ج ۲، ص9
@yekaye
🔹ألاَّ تَعُولُوا
▪️دو ماده «عول» و «عیل» در زبان عربی وجود دارد که با هم ارتباط معنایی دارند و گاه بین این دو خلط میشود.
▫️برخی گفتهاند «عَول» به معنای زیادهخواهی و ترک انصاف است، و ماده «عیل» به معنای فقیر و درمانده شدن است (مفردات ألفاظ القرآن، ص597)
▫️برخی بر این باورند که اساساً «عیل» منقلب شده از «عول» است (معجم المقاييس اللغة، ج4، ص198) و
▫️ دیگران چنین توضیح دادهاند که ماده «عول» استیلا و تسلطی است که از موضع بالا باشد (با استعلاء و برتریطلبی همراه باشد) و اموری همچون کفالت دیگری را عهدهدار شدن، شدت عمل به خرج دادن، از راه انصاف منحرف شدن و ستم کردن و صدا را به گریه بلند کردن [= معانیای که برای این ماده برشمرده شده] ، همگی از مصادیق آن است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج8، ص264)؛ اما «عیل» نقطه مقابل آن، یعنی تحت چنین استیلایی واقع شدن است، و فقر و نیاز و درماندگی و خاکساری [= معانیای که دیگران برای این ماده برشمردهاند]، از آثار آن میباشد (همان، ص280)
بدین ترتیب،
▪️از طرفی «عَيْلَة» («وَ إِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» (توبه/28) مصدر ثلاثی مجرد از ماده «عیل» (عَالَ يَعِيلُ عَيْلَة) است به معنای «فقیر شدن»؛
▫️و اگرچه اسم فاعل هم از ماده «عول» و هم از ماده «عیل» به صورت «عائل» میباشد، اما در آیه «وَ وَجَدَكَ عائِلاً فَأَغْنى» (ضحی/8)به خاطر مقابله آن با «أغنی» معلوم میشود که از ماده «عیل» (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج8، ص280) که و به معنای نیازمند و فقیر میباشد (مفردات ألفاظ القرآن، ص597) به علاوه که این اشاره به زمانی از عمر پیامبر ص است که هنوز عیالوار نبوده، بلکه خودش تحت تکفل پدربزرگ و عمویش بوده است (التحقيق، ج8، ص280)
▪️و از طرف دیگر، عموماً تعبیر «ذلِكَ أَدْنى أَلاَّ تَعُولُوا» (نساء/3) را برگرفته از ماده «عول» دانستهاند، بدین معنا که «آن کار [= پرهیز از به همسری گرفتن بیش از یک زن] بدین نزدیکتر است که از استیلاءطلبی خودداری کنید» (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج8، ص265).
▫️برخی تذکر دادهاند که تفسیر این کلمه در آیه به «ألّا تفتقروا: که فقیر نشوید» ویا «ألّا تكثر عيالكم: تا عیالِ [= افراد تحت تکفل] شما زیاد نشود» نادرست است زیرا آن را از ماده «عیل» قلمداد کرده است، و اگرچه از کسائی نقل شده که «عال یعول» به معنای «کثر عیاله» به کار رفته (مجمع البيان، ج3، ص8) ، اما اغلب بر این باورند که زیاد شدن عیال (خانواده) شخص ناظر به فعل «أعال یُعیل» و از ماده «عول» است (مفردات ألفاظ القرآن، ص597)
🤔شاید مهمترین کسی که این دو قول از او نقل شده، شافعی (و در خصوص قول دوم: زید بن اسلم و ابن زید) است، و نظر شافعی (بویژه در خصوص قول دوم) مورد نقدها و دفاعیههای شدیدی قرار گرفته است (گزارشی از این نزاع در: البحر المحيط، ج3، ص508-510 )
اما با توجه به اینکه در قرائات این آیه - چنانکه اشاره خواهد شد - هم قرائتی به صورت «أن لا تَعيلوا» (از «عیل یعیل» به معنای فقیر شدن) وجود دارد و هم قرائتی به صورت «ألّا تُعیلوا» (از «أعال یُعیل» به معنای زیاد شدن عیال)، که امروزه در زمره قرائات غیرمشهور قرار میگیرد، و میدانیم که بسیاری از این قرائاتی که امروزه غیرمشهورند در زمان شافعی کاملا رایج بودهاند، بعید نیست که سخن وی (و نیز زید بن اسلم و ابن زید) اساساً ناظر به این قرائات بوده باشد.
📿در قرآن کریم، بر اساس قرائت مشهور، ماده «عول» تنها یکبار (نساء/3)؛ اما ماده «عیل» دو بار (توبه/28 و ضحی/8) به کار رفته است.
📖اختلاف قراءات
▪️در اغلب قرائات مشهور به همین صورت «أَلَّا تَعُولُوا» قرائت شده که از ماده «عول» به معنای منحرف شدن ناشی از استیلاجویی است،
▪️اما در برخی از قرائات غیرمشهور (قرائت طلحه) به صورت «أَلَّا تَعیلُوا» (از ماده «عیل» به معنای فقیر شدن)
▪️ ویا به صورت «أَلَّا تُعیلُوا» (قرائت طاوس) (از ماده «عول» باب افعال، به معنای زیاد شدن عیال و افراد تحت تکفل) قرائت شده است.
📚(البحر المحيط، ج3، ص510 )
@yekaye
درباره شأن نزول، و به تبع آن، مراد از آیه سوم سوره نساء 6 قول بیان شده است:
📋1. درباره دختر یتیمی نازل شد که در تحت سرپرستی شخصی بود که وی به اموال و زیبایی او چشم دوخته بود و میخواست بدون قرار دادن مهریه با او ازدواج کند؛ که افراد از چنین کاری نهی شدند و دستور آمد که باید در خصوص چنین ازدواجی مهرالمثل پرداخت شود و اجازه دارند تا چهار نفر از زنان را با پرداخت مهریه به عقد خود درآورند. این مطلب از عایشه نقل شده؛ و در کتب تفسیری قدیمی شیعه (تفسير القمي، ج1، ص130 و 154) نیز به این شأن نزول اشاره شده، و مطرح شده که این آیه در ادامه آیه 127 نازل شده است؛ یعنی مطلب چنین بوده است: «وَ يَسْتَفْتُونَكَ فِي النِّساءِ قُلِ اللَّهُ يُفْتيكُمْ فيهِنَّ وَ ما يُتْلى عَلَيْكُمْ فِي الْكِتابِ في يَتامَى النِّساءِ اللاَّتي لا تُؤْتُونَهُنَّ ما كُتِبَ لَهُنَّ وَ تَرْغَبُونَ أَنْ تَنْكِحُوهُن؛ وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتامى فَانْكِحُوا ...: و درباره زنان از تو فتوا خواهند، بگو: خداوند درباره آنها به شما فتوا مىدهد و نيز درباره آنچه در اين كتاب بر شما خوانده مىشود درباره دختران يتيمى كه حقوق مقرر آنها را نمىدهيد و رغبتى به ازدواج با آنها نداريد؛ و اگر ترسیدید که در مورد یتیمان [= ازدواج با دختران یتیم] به قسط رفتار نکنید، پس به نکاح درآورید ...» تا آخر آیه. و حسن و جبائی و مبرد هم همین نظر را دارند.
📋2. در مورد مردی نازل شد که چهار تا و پنج تا و شش تا و ده تا همسر گرفت و می گفت چه چیزی مانع میشود که من هم مثل فلانی ازدواج کنم؛ و وقتی اموالش به پایان رسید به سراغ مال یتیمی رفت که تحت تکفل وی بود و اموال وی را خرج کرد؛ و آیه نازل شد که از چهارتا تجاوز نکنید که به گرفتن مال یتیم نیازمند شوید؛ و اگر با گرفتن چهار همسر هم نگرانی مالی پیدا میکنید به همان یکی بسنده کنید؛ این نظر ابن عباس و عکرمه است.
📋3. آنها در مورد اموال یتیم خیلی دقت به خرج میدادند که ظلمی نشود اما در مورد زنانشان بیخیال بودند و گاه یک مفر چند همسر میگرفت اما بین آنان به عدالت رفتار نمیکرد و خطاب آمد همان گونه که میترسید که در مورد یتیمان عدالت را رعایت نکنید، همین طور هم در مورد زنان بترسید که مبادا به عدالت رفتار نکنید؛ و اگر چنین شد به یکی بسنده کنید؛ این نظر سعيد بن جبير و سدي و قتادة و ربيع و ضحاك است؛ و یکی از دو نقل قولی است که از ابن عباس ذکر شده است.
📋4. آنان به خاطر ایمانی که داشتند خود را در خصوص سرپرستی یتیمان و استفاده از اموال آنان به سختی و حرج میانداختند؛ و خطاب آمد اگر در این مساله چنین سختگیر هستید، همین طور هم نسبت به مساله زناکاری سختگیر باشید و فقط به ازدواج حلال، از یکی تا چهارتا- اقدام کنید. این نظر مجاهد است.
📋5. میخواهد بگوید اگر میترسید که با دختران یتیمی که تحت تکفل خودتان بودهاند ازدواج کنید و عدالت را در حق آنان رعایت نکنید، پس با دو یا سه ویا چهار تن از دختران یتیمی ازدواج کنید که تحت تکفل نزدیکان شما هستند؛ و در واقع، خطاب آیه به سرپرست دختران یتیم است. این نظر جبائی است.
📋6. اگر در خصوص خوردن از اموال یتیمان سختگیری میکنید و خود را به حرج میاندازید؛ همین طور از اینکه با چند زن ازدواج کنید و نتوانید بین آنان عدالت برقرار کنید سختگیر باشید؛ و فقط به اندازهای ازدواج کنید که مطمئنید در حق آنان ستم نمیکنید. این نظر فراء است.
📚مجمع البيان، ج3، ص10 ؛ فقه القرآن (راوندی)، ج2، ص96-97.
📚دو شأن نزول اول در أسباب نزول القرآن (الواحدي)، ص147 نیز روایت شده است.
@yekaye
☀️1) الف. از امام صادق ع روایت شده است:
خداوند غیرت [نسبت به زادواج شوهر با زن دیگر] را در زنان قرار نداده است؛ و همانا کسانی که انکارکنندگان از زنان هستند که [به خیال خود در چنین موقعیتی] غیرتی میشوند؛ اما زنان مومن این چنین نیستند.
همانا خداوند چنین غیرتی را در مردان قرار داده است و به همین جهت بوده که برای مرد ازدواج با چهار زن و نیز ازدواج با زنان تحت مالکیت خود [= کنیز] را حلال کرده، اما برای زن فقط همسرش را حلال فرموده، به طوری که اگر زن شوهردار سراغ مرد دیگری برود نزد خداوند زناکار محسوب میشود.
📚الكافي، ج5، ص505؛ علل الشرائع، ج2، ص505
☀️ب. از امام باقر ع روایت شده است:
آنچه در زنان به اسم غیرت معروف شده، حسد است [چرایی این مطلب، از منظر روانشناسی در تدبر8 بیان خواهد شد: https://eitaa.com/yekaye/5746 ]؛
و حسد مبنای کفرورزی است [ظاهرا اشاره است به اولین کفر در عالم، که توسط ابلیس رخ داد و ریشهاش حسد به آدم بود].
همانا زنان این گونهاند که وقتی [در مقابل شوهرانشان] غیرتی شوند، عصبانی میشوند و این عصبانیت آنان را به کفرورزیدن میکشاند؛ مگر آن زنانی که واقعا مسلمان [= تسلیم خداوند] هستند.
📚الكافي، ج5، ص505
☀️ج. از محمد بن سنان روایت شده که امام رضا ع در فرازی از پاسخ سوالاتی که وی به صورت مکتوب از امام ع پرسیده بود، نوشتند:
یک علت برای اینکه مرد میتواند با چهار زن ازدواج کند و زن نمیتواند با بیش از یک مرد ازدواج کند این است که مرد هنگامی که با چهار زن ازدواج میکند فرزند به طور واضح به وی [و نیز به مادر واقعی خود] منسوب میشود اما اگر زنی،دو شوهر یا بیشتر داشته باشد معلوم نمیشود که فرزند از آنِ کدام است؛ زیرا همگی در برقراری رابطه جنسی با وی مشارکت داشتهاند؛ و این منجر به به هم ریختگی اصل و نسب افراد و ارث و بازشناسی افراد از همدیگر میشود.
✳️محمد بن سنان، در ادامه توضیح میدهد که یکی از علل مهم حلال شمردن چندهمسری برای مرد، و عدم آن برای زن، فزونی تعداد زنان در هر جامعهای بر تعداد مردان است؛ که خداوند خواسته مردانی که تمکن مالی دارند عملا مسئولیت تشکیل خانواده برای بیش از یک زن را برعهده بگیرند و... (توضیح بیشتر این نکته در تدبرها خواهد آمد.)
📚علل الشرائع، ج2، ص504
✅تبصره
برخی میپندارند وجود آزمایشهای امروزه میتواند اشکال بازشناسی فرزند را رفع کند.
در پاسخ باید گفت
🔸 اولا چنانکه از مجموع احادیث برمیآید این به عنوان یکی از فلسفههای این قانون است، نه تنها فلسفهاش (چنانکه هم در تکملهای که محمد بن سنان افزود و هم در تدبرها به برخی ابعاد دیگر آن اشاره خواهد شد)؛ و
🔸ثانیا و مهمتر اینکه در مساله نَسَب، اطمینانی برای پدر بودن لازم است، که این گونه آزمایشات، حتی اگر برای طیف متخصص اطمینانآور باشد، با توجه به کاملا تخصصی بودن آن - که عموم افراد نمیتوانند درباره صحت روند آزمایشات و صدور نتیجه اطمینان حاصل کنند، و صرفا باید به آزمایشگاهها و افرادی که آزمایش میکنند اعتماد نمایند - امکان فساد فراوانی دارد (چون راه عمومی برای کشف مساله نیست، همواره محتمل است که افراد با دریافت رشوه و ... گزارشهای غیرواقعی ارائه دهند) که نمی تواند در شرایط عادی برای اغلب انسانها اطمینانآور باشد.
@yekaye
👇 متن احادیث👇
1) متن احادیث
☀️الف. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ سَعْدِ بْنِ الْجَلَّابِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَجْعَلِ الْغَيْرَةَ لِلنِّسَاءِ وَ إِنَّمَا تَغَارُ الْمُنْكِرَاتُ مِنْهُنَّ فَأَمَّا الْمُؤْمِنَاتُ فَلَا. إِنَّمَا جَعَلَ اللَّهُ الْغَيْرَةَ لِلرِّجَالِ لِأَنَّهُ أَحَلَّ لِلرَّجُلِ أَرْبَعاً وَ مَا مَلَكَتْ يَمِينُهُ وَ لَمْ يَجْعَلْ لِلْمَرْأَةِ إِلَّا زَوْجَهَا فَإِذَا أَرَادَتْ مَعَهُ غَيْرَهُ كَانَتْ عِنْدَ اللَّهِ زَانِيَةً.
📚الكافي، ج5، ص505؛ علل الشرائع، ج2، ص505
☀️ب. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ يُوسُفَ بْنِ حَمَّادٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ جَابِرٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع
غَيْرَةُ النِّسَاءِ الْحَسَدُ وَ الْحَسَدُ هُوَ أَصْلُ الْكُفْرِ إِنَّ النِّسَاءَ إِذَا غِرْنَ غَضِبْنَ وَ إِذَا غَضِبْنَ كَفَرْنَ إِلَّا الْمُسْلِمَاتُ مِنْهُنَّ.
📚الكافي، ج5، ص505
☀️ج. حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْعَبَّاسِ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ الرَّبِيعِ الصَّحَّافُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ أَنَّ الرِّضَا ع كَتَبَ إِلَيْهِ فِيمَا كَتَبَ مِنْ جَوَابِ مَسَائِلِهِ:
عِلَّةُ تَزْوِيجِ الرَّجُلِ أَرْبَعَ نِسْوَةٍ وَ تَحْرُمُ أَنْ تَتَزَوَّجَ الْمَرْأَةُ أَكْثَرَ مِنْ وَاحِدٍ لِأَنَّ الرَّجُلَ إِذَا تَزَوَّجَ أَرْبَعَ نِسْوَةٍ كَانَ الْوَلَدُ مَنْسُوباً إِلَيْهِ وَ الْمَرْأَةُ لَوْ كَانَ لَهَا زَوْجَانِ أَوْ أَكْثَرُ مِنْ ذَلِكَ لَمْ يُعْرَفِ الْوَلَدُ لِمَنْ هُوَ إِذْ هُمُ الْمُشْتَرِكُونَ فِي نِكَاحِهَا وَ فِي ذَلِكَ فَسَادُ الْأَنْسَابِ وَ الْمَوَارِيثِ وَ الْمَعَارِفِ.
قال محمد بن سنان: و من علل النساء الحرائر و تحليل أربع نسوة لرجل واحد لأنهن أكثر من الرجال فلما نظر و الله أعلم لقول الله تعالى فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فذلك تقدير قدرة الله تعالى ليتسع فيه الغني و الفقير فيتزوج الرجل على قدر طاقته ...
📚علل الشرائع، ج2، ص504
@yekaye
☀️2) الف. ابوقلابه روایت کرده که پیامبر خود [= وقت و داراییهای خود] را بین زنانش تقسیم میکرد تا عدالت را رعایت کند و میفرمود: خدایا این تقسیم کردن من بود در آنچه در اختیارم بود؛ پس مرا به خاطر آنچه در اختیار من نیست و تو صاحب اختیار آن هستی مواخذه مکن.
[حدیث شماره 3 که در ادامه خواهد آمد، میتواند مقصود پیامبر ص را توضیح دهد]
☀️ب. و از امام صادق ع روایت شده که پیامبر حتی در مریضیاش نیز [اوقات] خود را بین زنانش تقسیم میکرد و او را بین خود گردش می دادند.
☀️ج. و درباره امام علی ع روایت شده که ایشان زمانی دو همسر داشت و اگر امروزش از آن یک همسر بود حتی وضویش را هم در خانه دیگری نمی گرفت.
📚مجمع البيان، ج3، ص185؛ تفسير جوامع الجامع، ج1، ص292؛ عوالي اللئالي العزيزية، ج2، ص134
☀️الف. روى أبو قلابة عن النبي (ص) أنه كَانَ يَقْسِمُ بَيْنَ نِسائِهِ [فيعدل ] و يقول:
اللَّهُمَّ هَذِهِ قِسْمَتِي فِيمَا أَمْلِكُ فَلَا تَلُمني [تأخذنى/ تُؤَاخِذْنِي] فِيمَا تَمْلِكُ وَ لَا أَمْلِكُ
☀️ب. رُوِيَ عَن جعفر الصَّادِقِ ع عَن آبائه:
أن النَّبِيِّ ص كَانَ يَقْسِمُ بَيْنَ نِسَائِهِ فِي مَرَضِهِ فَيُطَافُ بِهِ بینهن [عَلَيْهِن]
☀️ج. رُوِيَ أَنَّ عَلِيّاً ع كَانَ لَهُ امْرَأَتَانِ فَکانَ إِذَا كَانَ يَوْمُ وَاحِدَةٍ لَا يَتَوَضَّأُ فِي بَيْتِ الْأُخْرَى.
@yekaye
☀️3) روایت شده است که
ابن ابی العوجاء (از کافران معروف زمان امام صادق ع که مناظرههای او با امام و اصحاب امام معروف است] به هشام بن حکم گفت: آیا خداوند حکیم نیست؟
او گفت: بله، و او حکیمترین حکم کنندگان است.
گفت: بگو ببینم آیا اینکه میگوید «پس به نکاح درآورید آنچه مورد پسندتان است از زنان، دوتایی، ویا سهتایی، ویا چهارتایی» (نساء/3) آیا این لازم نیست؟!
گفت: بله.
گفت: اکنون بگو ببینم که پس چرا گفت «و هرگز نمی توانید بین زنان عدالت برقرار کنید، هرچقدر هم حرص بزنید؛ پس همه میلتان را مصرف نکنید» (نساء/128) کدام حکیمی است که چنین سخن بگوید؟!
وی جوابی آماده نداشت. پس بهم دینه نزد امام صادق ع آمد. امام ع به او فرمود: هشان در زمانی آمدهای که نه وقت حج است و نه عمره!
گفت: آری، فادایت شوم! برای کار مهمی آمدهام. ابن ابی العوجاء از من سوالی پرسید که پاسخش را نداشتم.
حضرت فرمود: چه بود؟
وی حکایت را بازگو کرد.
امام صادق ع فرمود: اما اینکه خداوند فرمود «پس به نکاح درآورید آنچه مورد پسندتان است از زنان، دوتایی، ویا سهتایی، ویا چهارتایی» (نساء/3) مقصودش در نفقه دادن و تامین مخارج بود؛ و اما اینکه فرمود «و هرگز نمی توانید بین زنان عدالت برقرار کنید، هرچقدر هم حرص بزنید؛ پس همه میلتان را صرف [یک نفر] نکنید که زنی [یکی دیگر از زنان خود] را [به حال خود، و بدون اینکه مورد محبت واقع شود] رها کنید» (نساء/128) مقصودش در دوستی و محبت داشتن بود.
چون هشام برگشت و مطلب را بازگو کرد، وی گفت: به خدا سوگند که این را خودت نگفتی.
📚الكافي، ج5، ص362-363 ؛ تهذيب الأحكام، ج7، ص420-421
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ نُوحِ بْنِ شُعَيْبٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ قَالَ:
سَأَلَ ابْنُ أَبِي الْعَوْجَاءِ هِشَامَ بْنَ الْحَكَمِ فَقَالَ لَهُ أَ لَيْسَ اللَّهُ حَكِيماً؟
قَالَ بَلَى، وَ هُوَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ.
قَالَ فَأَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ «فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً» أَ لَيْسَ هَذَا فَرْضاً؟
قَالَ بَلَى.
قَالَ فَأَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ لَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ» أَيُّ حَكِيمٍ يَتَكَلَّمُ بِهَذَا؟!
فَلَمْ يَكُنْ عِنْدَهُ جَوَابٌ. فَرَحَلَ إِلَى الْمَدِينَةِ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع.
فَقَالَ ع: يَا هِشَامُ فِي غَيْرِ وَقْتِ حَجٍّ وَ لَا عُمْرَةٍ؟!
قَالَ نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاكَ، لِأَمْرٍ أَهَمَّنِي. إِنَّ ابْنَ أَبِي الْعَوْجَاءِ سَأَلَنِي عَنْ مَسْأَلَةٍ لَمْ يَكُنْ عِنْدِي فِيهَا شَيْءٌ.
قَالَ وَ مَا هِيَ؟ قَالَ فَأَخْبَرَهُ بِالْقِصَّةِ.
فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَمَّا قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ «فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً» يَعْنِي فِي النَّفَقَةِ؛ وَ أَمَّا قَوْلُهُ «وَ لَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوها كَالْمُعَلَّقَةِ» يَعْنِي فِي الْمَوَدَّةِ.
قَالَ فَلَمَّا قَدِمَ عَلَيْهِ هِشَامٌ بِهَذَا الْجَوَابِ وَ أَخْبَرَهُ، قَالَ وَ اللَّهِ مَا هَذَا مِنْ عِنْدِكَ.
📚البته در تفسير القمي، ج1، ص155 شبیه این جریان بین ابوجعفر احول (مومن الطاق) با امام باقر ع روایت شده است.
@yekaye
☀️4) الف. از امام صادق ع روایت شده است:
اگر مردی با چهار زن ازدواج کرد و یکی را طلاق گفت حق ندارد با زن دیگری ازدواج کند مگر اینکه عده آن زنی که طلاق گفته به پایان رسد.
📚الكافي، ج5، ص429
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
إِذَا جَمَعَ الرَّجُلُ أَرْبَعاً فَطَلَّقَ إِحْدَاهُنَّ فَلَا يَتَزَوَّجِ الْخَامِسَةَ حَتَّى تَنْقَضِيَ عِدَّةُ الْمَرْأَةِ الَّتِي طَلَّقَ.
☀️ب. از امام صادق ع روایت شده است:
برای گناهکاری شخص همین بس که کسی را تحت تکفل بگیرد و او را ضایع کند.
☀️و از پیامبر اکرم ص روایت شده است:
ملعون است، ملعون است کسی که شخصی را که تحت تکفل خود گرفته ضایع کند.
📚من لا يحضره الفقيه، ج3، ص168؛ دعائم الإسلام، ج2، ص193
قَالَ الصادق ع: كَفَى بِالْمَرْءِ إِثْماً أَنْ يُضَيِّعَ مَنْ يَعُولُ.
و قَالَ النَّبِيُّ ص: مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ يُضَيِّعُ مَنْ يَعُولُ.
☀️ج. از امام صادق ع روایت شده است که:
کسی که زنانی را گرد آورد [= با بیش از یک زن ازدواج کند] و نتواند به لحاظ جنسی آنان را ارضا نماید و هریک از آنان بدین جهت به زنا کشیده شود، آن گناه برعهده آن مرد است.
📚الكافي، ج5، ص566
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي الْعَبَّاسِ الْكُوفِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
مَنْ جَمَعَ مِنَ النِّسَاءِ مَا لَا يَنْكِحُ فَزَنَى مِنْهُنَّ شَيْءٌ فَالْإِثْمُ عَلَيْهِ.
@yekaye
☀️5) از امام باقر ع درباره متعه (ازدواج موقت)سوال شد که آیا این جزء همان چهار زنی است که مرد حق دارد ازدواج کند؟
فرمودند: خیر، زیرا در ازدواج موقت، نه طلاقی در کار است و نه ارث بردنی.
📚الكافي، ج5، ص451
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيِّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي الْمُتْعَةِ قَالَ:
لَيْسَتْ مِنَ الْأَرْبَعِ لِأَنَّهَا لَا تُطَلَّقُ وَ لَا تَرِثُ.
@yekaye
☀️6) از امام باقر ع روایت شده است:
زنی با مردی ازدواج کرد و با وی و با خانوادهاش شرط کرد که اگر آن مرد با زن دیگری ازدواج کند ویا اینکه او را ترک گوید ویا اینکه به جهاد برود، به منزله آن باشد که وی را طلاق داده است. قضاوت نزد حضرت امیر ع بردند.
فرمود:
شرط خدا مقدم بر شرط شماست؛ مرد اگر خواست به شرطش وفا کند و اگر خواست زنش را نگه دارد و در عین حال باز ازدواج کند و به جهاد برود و با وی قهر کند اگر که آن زن راه این کار را بگشاید [یعنی اگر زن کاری کند که سزاوار قهر کردن باشد]، که خداوند متعال در کتاب خویش فرمود: «پس به نکاح درآورید آنچه مورد پسندتان است از زنان، دوتایی، ویا سهتایی، ویا چهارتایی»؛ و حلال فرمود برایتان «آنچه تحت ملکیت شماست» (نساء/3) و [درباره قهر کردن] فرمود «و آن زنانی که از نشوز [سرکشی] آنها بیمناکید، [پس اگر سرکشی کردند در بسترهایتان با آنها قهر کنید و ...] (نساء/34)
✳️[ظاهرا مقصود حضرت ع این است که چون این شرط برخلاف آیه قرآن بوده، اگر احیانا مرد بدان عمل نکرد، این گونه نیست که عمل نکردن به این شرط، بقای عقد را به هم بزند و زن مطلقه محسوب گردد.]
📚تفسير العياشي، ج1، ص240
عَنِ ابْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
قَضَى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي امْرَأَةٍ تَزَوَّجَهَا رَجُلٌ وَ شَرَطَ عَلَيْهَا وَ عَلَى أَهْلِهَا إِنْ تَزَوَّجَ عَلَيْهَا امْرَأَةً أَوْ هَجَرَهَا أَوْ أَتَى عَلَيْهَا سُرِّيَّةً فَإِنَّهَا طَالِقٌ، فَقَالَ: شَرْطُ اللَّهِ قَبْلَ شَرْطِكُمْ إِنْ شَاءَ وَفَى بِشَرْطِهِ وَ إِنْ شَاءَ أَمْسَكَ امْرَأَتَهُ وَ نَكَحَ عَلَيْهَا وَ تَسَرَّى عَلَيْهَا وَ هَجَرَهَا إِنْ أَتَتْ سَبِيل ذَلِكَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى فِي كِتَابِهِ «فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ» وَ قَالَ: أُحِلَّ لَكُمْ «ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ» وَ قَالَ «وَ اللَّاتِي تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ» الْآيَةَ.
@yekaye
یک آیه در روز
927) 📖وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِي الْيَتامى فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَث
.
1️⃣ «وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتامى فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ ...»
چه ارتباطی هست بین اینکه شخص بترسد از اینکه در مورد یتیمان به قسط رفتار نکنید، با اینکه برود و با زنانی ازدواج کند؟!
در بحث از شأن نزول، به چند قول اشاره شد که هریک وجهی برای این ارتباط را بیان میکنند:
🔹1. (شأن نزول 1) تعبیر «مبادا در مورد یتیمان به قسط رفتار نکنید» ناظر به «ازدواج با دختران یتیم» باشد؛ آنگاه ادامه آیه کاملا مرتبط میشود؛ یعنی آیه ناظر به دختران یتیمی است که کسی که سرپرستیاش را عهدهدار شده میخواهد با آنها ازدواج کند؛ و اینجا احتمال اینکه وی از این ازدواج، هدفش آن باشد که اموال آنها را که فعلا در اختیار داشته تصاحب کند بالاست؛ در واقع، آیه هشدار میدهد که با وجود چنین نگرانیای بهتر است که کسی که سرپرستی یتیمی را عهدهدار شده خودش با وی ازدواج نکند.
🔸اشاره شد که این معنا، با این نکته که این آیه در ادامه آیه 127 نازل شده باشد تناسب دارد و البته علامه طباطبایی توضیحی میدهند که کاملا ادامه آیه قبل محسوب شود. میگویند:
با توجه به کثرت جنگهای بین قبایل در جاهلیت، تعداد یتیمان جامعه زیاد بوده و غالبا قدرتمندان این ایتام را ظاهرا تحت تکفل میگرفتند اما در واقع، اموال آنان را تصاحب میکردند و به آنان نمیدادند و وقتی اینان بزرگ میشدند نه مالی داشتند و نه کسی به ازدواج با آنان رغبت میکرد. در این فضا آیه قبل بشدت هشدار میدهد در خصوص سوءاستفاده از اموال یتیمان؛ و این آیه مطلب را بیشتر پیش میبرد و میگوید عدالت در مورد یتیمان را باید بقدری جدی بگیرید که اگر احتمال میدهید ازدواج شما با دختر یتیمی که تحت سرپرستی شما بوده، چهبسا به خاطر بالا کشیدن اموال او، و در نتیجه ظلم به او باشد، از چنین ازدواجی هم صرف نظر کنید؛ و بروید و با زنان دیگر ازدواج کنید.
📚(المیزان، ج4، ص166)
🔸این توضیح، با مضمون برخی روایات نیز هماهنگ است که میگویند کنار کشیدن مومنان از یتیمان به خاطر ترس از ظلم به آنان بقدری شد که کم مانده بود کسی سرپرستی یتیمی را قبول نکند و آیه 220 سوره بقره (که مخالطه با یتیمان – که منجر به درهم شدن اموال یتیم با اموال شخص میشد- را مجاز اعلام میکند) نازل شد تا از این سوءتفاهم جلوگیری کند.
🔸ضمنا شأن نزول5، یا به تعبیر دقیقتر، تفسیر جبائی از این آیه هم، به یک معنا به همین تحلیل برمیگردد و تنها تفاوتش این است که در توضیح فوق، پیشنهاد آیه این است که با مطلقِ زنان دیگر ازدواج کند، اما بر اساس تفسیر جبائی پیشنهاد آیه این است که مثلا اگر به خاطر رقت قلب و ترحم میخواهید بروید و با دختر یتیمی ازدواج کنید، همان دختر یتیمی نباشد که خودتان سرپرستیاش را عهده دار بودید.
🔹2. (شأن نزول 2)
آیه درباره دستاندازی به اموال یتیمان است به عنوان مقدمهای برای ازدواجهای مکرر؛ در واقع، این آیه در مقام محدود کردن تعدد زوجات است: تا پیش از اسلام تعدد زوجات برای یک مرد حدی نداشت؛ و گاه مردی تا ده همسر میگرفت و چون از عهده مخارج همه آنها برنمیآمد، به اموال یتیمان و ناتوانان دستاندازی میکرد؛ و در عین حال، چهبسا به خاطر خوردن مال یتیم دچار عذاب وجدان هم میشدند!
هشدار آمد که شما تعداد ازدواجهای کمتری انجام دهید و بلکه فقط یکی انجام دهید تا کارتان به چنان دستاندازیهایی نکشد!
🔹3. (شأن نزول 3) آیه در مقام مقایسه بین پرهیز از ظلم به یتیمان و پرهیز از ظلم به همسرانِ یک شوهر است، و ظاهرا ظلم به یتیمان قبح داشته، اما ظلم به زنان متعدد و تبعیض گذاشتن بین آنها، عادی بوده؛ و آیه میفرماید همان گونه که در مورد یتیمان مواظبید که در حق آنها ظلم و تبعیض روا ندارید، اگر هم با چند زن ازدواج میکنید همین دقت را داشته باشید، و اگر نمیتوانید به یک زن بسنده کنید، زیرا ظلم به همسران خویش، کم از ظلم به یتیمان نیست.
شأن نزول6، یا به تعبیر دقیقتر، تفسیر فراء نیز عملا به همین نکته برمی گردد.
🔹4. (شأن نزول4) آیه در مقام مقایسه بین پرهیز از ظلم به یتیمان و پرهیز از زناکاری است؛ که قبح اولی واضح بوده اما قبح دومی خیر؛ و میفرماید همان طور که اولی کار بسیار بدی است و از آن پرهیز دارید؛ دومی نیز کار ناپسندی است، از آن پرهیز کنید و به جایش به ازدواج حلال روی آورید.
✅تبصره
با توجه به اینکه در آیه قبل در خصوص سوءاستفاده از اموال یتیمان هشدار می دهد، موارد 3 و 4 (که ظلم به یتیمان قبح داشته و میخواسته قبح ظلم به زنان ویا زناکاری را به آن تشبیه کند) اندکی بعید به نظر میرسد؛
مگر اینکه بگوییم قبح مساله را عقل میفهمیده، اما مردم نسبت به آن بیمبالات بودهاند، و با نزول آیه قبل، افراد جدی شدند و بعد از مدتی این آیه3 نازل شد، که همان طور که پرهیز از ظلم به یتیم را جدی گرفتید، این مطالب را هم جدی بگیرید.
@yekaye
یک آیه در روز
927) 📖وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِي الْيَتامى فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَث
.
2️⃣ «وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتامى فَانْكِحُوا ...»
اسلام، حامى محرومان، به ويژه يتيمان و بالاخص دختران يتيم است، آن هم در مسأله عفّت و زناشويى و پرهيز از سوء استفاده از آنان.
(تفسير نور، ج2، ص241)
@yekaye
یک آیه در روز
927) 📖وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِي الْيَتامى فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَث
.
3️⃣ «وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتامى فَانْكِحُوا ...»
در انتخاب همسر، مىتوان سراغ ايتام رفت، مگر آنكه خوف بىعدالتى باشد.
و لازم نيست براى ترك ازدواج با يتيمان، يقين به بىعدالتى داشته باشيم، احتمال و ترس از آن هم كافى است. (تفسير نور، ج2، ص241)
@yekaye
یک آیه در روز
927) 📖وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِي الْيَتامى فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَث
.
4️⃣ «فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ»
در انتخاب همسر، تمايل قلبى يك اصل است. (تفسير نور، ج2، ص241)
@yekaye
یک آیه در روز
927) 📖وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِي الْيَتامى فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَث
.
5️⃣ «فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ»
از برخی از ظاهرگرایان اهل سنت نقل شده که چون فعل امر دلالت بر وجوب می کند، پس آیه «فانکحوا ...» دلالت بر وجوب ازدواج دارد (به نقل از البحر المحیط، ج3، ص505).
البته پاسخش این است که دلالت امر به وجوب، در صورتی است که قرینهای در کار نباشد،
اما در این آیه به قرینه «ما طاب لکم» که نکاح را به خوشایند و مورد پسند قرار گرفتن افراد معلق کرده، معلوم میشود که این حکم استحبابی است، نه وجوبی؛
📚 (فقه القرآن (راوندی)، ج2، ص95 ؛ متشابه القرآن (ابن شهر آشوب)، ج2، ص190 )
@yekaye
یک آیه در روز
927) 📖وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِي الْيَتامى فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَث
.
6️⃣ «فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ»
مقصود از «ما طاب» چیست؟ و چرا «من طاب» نگفت؟
🍃الف. یعنی آنچه حلال است بر شما از زنان؛ و در مقام خارج کردن زنانی است که ازدواج با آنان حرام است. (مجمعالبیان، ج3، ص11؛ البحر المحيط، ج3، ص505)
🍃ب. «ما طاب لکم» به معنای «ما استطاب و مال الیه القلوب» (آنچه مورد پسند است و دل بدان میل دارد) است. (البحر المحيط، ج3، ص505؛ تفسير نور، ج2، ص241)
🍃ج. «ما طاب» به معنای «ما بلغ» است چنانکه گفته میشود «طابت الثمره» یعنی میوه رسیده شد؛ یعنی زنان بالغ، در مقابل دختران یتیم که غیربالغند (حسین بن علی مغربی، به نقل از فقه القرآن، ج2، ص98)
🍃د. به قرینه «إِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا» در ابتدای آیه، منظور از «ما طاب» آن وضعیتی است که خیالتان از بابت عادلانه برخورد کردن و رعایت قسط در مورد آن آسوده است. (المیزان، ج4، ص167)
🍃ه. ...
@yekaye
یک آیه در روز
927) 📖وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِي الْيَتامى فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَث
.
7️⃣ «فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ»
با اینکه «زنان» در زمره عقلایند و برای عقلا تعبیر «من» به کار میرود، چرا فرمود «ما طاب»، و نفرمود «من طاب»؟
🍃الف. چون تاکید بر حلیت زنان است، نه خود زنان، از تعبیر «ما»ی مصدری استفاده کرد؛ یعنی فانکحوا الطیب من النساء. (مجمعالبیان، ج3، ص11؛ فقه القرآن، ج2، ص98)
🍃ب. چون مقام، مقام ابهام است و کلمه «ما» دلالتش بر ابهام بیش از کلمه «مَن» است، چون اصناف زنانی که ازدواج با آنان حلال است بسیار متنوع است. (به نقل از فقه القرآن، ج2، ص98)
🍃ج. چون با توجه به اینکه «مثنی و ثلاث و رباع» بدل از «ما طاب» قرار میگیرد، مقام، مقام اشاره به عدد زنان است، نه خود زنان (المیزان، ج4، ص167)
🍃د. «ما» مای مصدری است و این تعبیر در مقام مفعول مطلق برای فانکحوا است؛ یعنی میفرماید «فانکحوا النساء نکاحاً طیباً» (مجاهد، به نقل از فقه القرآن، ج2، ص98)
🍃ه. اگرچه استفاده از «من» فقط برای عقلاست، اما استفاده از «ما» خاص غیر عقلا نیست و برای عقلا هم به کار میرود (البحر المحيط، ج3، ص504) چنانکه حتی برای معبود هم به کار رفته است، حتی اگر این معبود خداوند متعال باشد: «وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُد» (کافرون/3و5)
🍃و. «ما»، «ما»ی واقع بر نوع است؛ یعنی «فانكحوا النوع الذي طاب لكم من النساء» که چنین «ما»یی در خصوص عاقلان هم به کار میرود. (به نقل از البحر المحيط، ج3، ص504)
🍃ز. «ما» برای تعمیم جنس است در مقام مبالغه (ابوالعباس، به نقل از البحر المحيط، ج3، ص504) یعنی هر موردی از جنس زن، که برای شما حلال است.
🍃ح. گفتهاند «ما» مصدریه است و مصدر مقدر به اسم فاعل است و چنین بوده است: فانكحوا النكاح الذي طاب لكم. (به نقل از البحر المحيط، ج3، ص505)
🍃ط. گفتهاند «ما» نکره موصوفه است؛ یعنی فانكحوا جنسا أو عددا يطيب لكم. (به نقل از البحر المحيط، ج3، ص505)
🍃ی. گفتهاند «ما» ظرفية مصدريه است، یعنی «مدة طيب النكاح لكم». (به نقل از البحر المحيط، ج3، ص505)
🍃ک. ...
@yekaye