eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ح. ظرایفی درباره پس دادن مال به یتیم ☀️15) از امام رضا ع سوال می‌شود درباره کسی که وصی برای یتیمانی قرار گرفته است. آن یتیمان به سن رشد می‌رسند و از آنان می خواهد که آ«چه مال آنان بوده را بگیرند؛ اما آنان خودداری می‌کنند؛ اکنون چکار کند؟ فرمود: آن را به آنان برگرداند و مجبورشان کند بر گرفتن آن! 📚من لا يحضره الفقيه، ج4، ص222؛ تهذيب الأحكام، ج9، ص245 رَوَى أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ سَعْدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا ع عَنْ وَصِيِّ أَيْتَامٍ يُدْرِكُ أَيْتَامُهُ، فَيَعْرِضُ عَلَيْهِمْ أَنْ يَأْخُذُوا الَّذِي لَهُمْ، فَيَأْبَوْنَ عَلَيْهِ! كَيْفَ يَصْنَعُ؟ قَالَ: يَرُدُّ عَلَيْهِمْ وَ يُكْرِهُهُمْ عَلَيْهِ. @yekaye
☀️16) عبدالرحمن بن حجاج می‌گوید: از امام کاظم ع در مورد مردی سوال کردم که نزد برخی از خانواده‌اش مالی بود که متعلق به یتیمانی بود و به او داده بود؛ و وی چند درهم از آن را که مورد نیازش بود، [به عنوان قرض] برداشته بود و کسی که مال یتیمان به او سپرده شده بود نمی دانست که وی از اموال آنان مقداری برداشته است؛ سپس مشکل مالی او رفع شد؛ اکنون کدام کار را بکند بهتر است؟ آیا آنچه برعهده‌اش است را به کسی که عهده‌دار مال یتیمان بوده بدهد؛ یا به خود آن یتیم، که اکنون به سن بلوغ رسیده، بدهد؟ و آیا جایز است که آن مال را به صاحبش به عنوان هدیه بدهد و به او اطلاع ندهد که آن را از مال خود وی برداشته است؟ فرمودند: اگر این مال را به صاحبش برساند، هریک از این راهها را انجام بدهد، جایز است، که همانا این از امور مخفی است اگر که [از ابتدا] نیت [برگشت دادن مال را] داشته است؛ اگر دلش خواست به آن یتیم که اکنون بالغ شده، به هر نحوی که خواست برگرداند، هرچند که حتی وی را مطلع نکند که از مال او چیزی را برداشته بوده است؛ و اگر خواست به کسی که مال یتیم در دستش بوده برگرداند؛ و فرمود: اگر صاحب مال غایب است، آن را به کسی که مال در دستش بوده برگرداند [تا او بعدا به صاحب مال بدهد.] 📚الكافي، ج5، ص132 و تهذيب الأحكام، ج6، ص342 عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ صَفْوَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع فِي الرَّجُلِ يَكُونُ عِنْدَ بَعْضِ أَهْلِ بَيْتِهِ مَالٌ [المال] لِأَيْتَامٍ فَيَدْفَعُهُ إِلَيْهِ فَيَأْخُذُ مِنْهُ دَرَاهِمَ يَحْتَاجُ إِلَيْهَا وَ لَا يُعْلِمُ الَّذِي كَانَ عِنْدَهُ الْمَالُ لِلْأَيْتَامِ أَنَّهُ أَخَذَ مِنْ أَمْوَالِهِمْ شَيْئاً ثُمَّ تَيَسَّرَ [يُيَسَّرُ] بَعْدَ ذَلِكَ أَيُّ ذَلِكَ خَيْرٌ لَهُ أَ يُعْطِيهِ الَّذِي كَانَ فِي يَدِهِ أَمْ يَدْفَعُهُ إِلَى الْيَتِيمِ وَ قَدْ بَلَغَ وَ هَلْ يُجْزِئُهُ أَنْ يَدْفَعَهُ إِلَى صَاحِبِهِ عَلَى وَجْهِ الصِّلَةِ وَ لَا يُعْلِمُهُ أَنَّهُ أَخَذَ لَهُ مَالًا؟ فَقَالَ يُجْزِئُهُ أَيُّ ذَلِكَ فَعَلَ إِذَا أَوْصَلَهُ إِلَى صَاحِبِهِ فَإِنَّ هَذَا مِنَ السَّرَائِرِ إِذَا كَانَ مِنْ نِيَّتِهِ إِنْ شَاءَ رَدَّهُ إِلَى الْيَتِيمِ إِنْ كَانَ قَدْ بَلَغَ عَلَى أَيِّ وَجْهٍ شَاءَ وَ إِنْ [كَانَ] لَمْ يُعْلِمْهُ أَنْ [أَنَّهُ] كَانَ قَبَضَ لَهُ شَيْئاً وَ إِنْ شَاءَ رَدَّهُ إِلَى الَّذِي كَانَ فِي يَدِهِ؛ وَ قَالَ إِنْ كَانَ صَاحِبُ الْمَالِ غَائِباً فَلْيَدْفَعْهُ إِلَى الَّذِي كَانَ الْمَالُ فِي يَدِهِ. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک آیه در روز
931) 📖 وَ ابْتَلُوا الْيَتامی حَتَّی إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْ
. 1⃣ «وَ ابْتَلُوا الْيَتامی حَتَّی إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ... فَإِذا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَ كَفی بِاللَّهِ حَسيباً»» با اینکه اسلام بر حفظ حقوق یتیمان اصرار دارد، اما نمی‌گذارد که انسان مواجهه احساساتی انجام دهد: 🔹نباید حق یتیم را خورد؛ در عین حال، 🔸از طرفی اگر هنوز به سن رشد و تشخیص نرسیده، نباید اموالش را به نحوی در اختیارش قرار دهیم که به پایمال شدنش بیانجامد. 🔸و از طرف دیگر، وقتی هم که به سن رشد رسید و اموالش را خواستیم به او بدهیم، به ما توصیه کرده که شاهد بگیرید تا مبادا فردا او که مدتها تحت تکفل شما بوده، علیه شما اقامه دعوا کند و بتواند بیش از آنچه حقش بوده بگیرد. 🔹و اینها هیچ منافاتی ندارد با اینکه حسابرسی خدا را جدی بگیریم. 💠ثمره برخی می‌پندارند چون خدا حسابرس است و نمی‌گذارد هیچ ظلمی بی‌جزا بماند؛ پس ما حساب و کتاب دقیق نکنیم و مسائل مالی‌مان را با تسامح برگزار کنیم. ⛔️این آیه این منطق را رد می‌کند: شما حساب و کتاب دقیق داشته باش؛ و حتی وقتی مال یتیم را به او پس دادی، شاهد بگیر؛ و در عین حال، بدان که خداوند برای حسابرسی کافی است. @yekaye
یک آیه در روز
931) 📖 وَ ابْتَلُوا الْيَتامی حَتَّی إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْ
. 2⃣ «وَ ابْتَلُوا الْيَتامی» يتيم، زير نظر ولی خود، حقّ تصرّف در مال خود را دارد. لازمه عمل به «وَ ابْتَلُوا»، آن است كه يتيم زير نظر ولی خود تصرّف كند، تا آزمايش شود. 📚(تفسير نور، ج2، ص245) @yekaye
یک آیه در روز
931) 📖 وَ ابْتَلُوا الْيَتامی حَتَّی إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْ
. 3⃣ «وَ ابْتَلُوا الْيَتامی حَتَّی إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً» تعبیر «آنستم منهم رشداً»‌به ظرافت تمام دو نکته را با هم می‌فهماند که انسان به افراط و تفریط نیفتد: 🔹از طرفی، نفرمود «فإن آنستم منهم الرشد» و «رشد» ‌را نکره آورد. این نشان می‌دهد که نیاز نیست به حد رشد کامل برسد؛ بلکه اگر حدی از رشد در او میها شد، کافی است. (البحر المحيط، ج3، ص519) 🔹از طرف دیگر، از تعبیر «آنستم» استفاده کرد، که نشان می‌دهد در سپردن اموال يتيم به او، حدس و گمان كافی نيست. بايد اطمينان به رشد داشته باشيد. (تفسير نور، ج2، ص245) @yekaye
یک آیه در روز
931) 📖 وَ ابْتَلُوا الْيَتامی حَتَّی إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْ
. 4⃣ «فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ وَ لا تَأْكُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ يَكْبَرُوا وَ مَنْ كانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ كانَ فَقيراً فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ» اسلام اصرار دارد بر رعایت اعتدال در همه چیز از جمله در نحوه نگهداری مال یتیم: ⛔️نه در مصرف و استفاده از مال یتیم بی‌مبالاتی به خرج دهیم؛ و ⛔️ نه اگر نگهداری آن وقت و هزینه ما را می‌گیرد این گونه باشد که حق مصرف و برداشت حق الزحمه از آن را نداشته باشیم. 💢هرچند احتیاط سزاوارتر است و اگر کسی چنان مستغنی است که بدون دریافت اجرت برای نگهداری از مال یتیم، زندگی‌اش بی‌مشکل سپری می‌شود؛ باید از استفاده از آن خودداری کند. @yekaye
یک آیه در روز
931) 📖 وَ ابْتَلُوا الْيَتامی حَتَّی إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْ
. 5⃣ «وَ لا تَأْكُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ يَكْبَرُوا» ⛔️برخی افراد ازهر موقعیتی سوء استفاده می‌کنند: وقتی یتیمی تحت تکفلشان قرار گرفته، و اموالش نزد وی امانت است، به گزاف و بی‌دلیل از آن استفاده شخصی می‌کند❗️ بلکه به همین هم بسنده نمی‌کند؛ بلکه در خوردن اموال وی عجله می‌کند مبادا او بزرگ شود و بتواند حق خود را از او بگیرد‼️ @yekaye
یک آیه در روز
931) 📖 وَ ابْتَلُوا الْيَتامی حَتَّی إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْ
. 6⃣ «فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً» درباره اینکه مراد از رشد چیست، آنچه بیش از هر مطلبی واضح است، رشد عقلی در استفاده صحیح از اموال است؛ اما هم مفسران و هم در احادیث، رسیدن به حدی از دینداری و دست کم رعایت برخی از مسائل دینی (مانند پرهیز از شرابخواری) نیز شرط رشید بودن شخص معرفی شده است. 📚(مجمع البيان، ج3، ص16) @yekaye
یک آیه در روز
931) 📖 وَ ابْتَلُوا الْيَتامی حَتَّی إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْ
. 7⃣ «فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ» این آیه به صراحت در مورد افرادی که به بلوغ رسیده‌اند اما رشد عقلی و تدبیر صحیح اموال خود را ندارند، دستور «حجر» (ممانعت از استفاده شخص از اموال خودش) را می‌دهد. برخی این را شاهدی گرفته‌اند بر رد کسانی که می‌پندارند فرد بالغ را نمی‌توان از اموالش محجور کرد. 💠ثمره با این توضیح می‌توان نتیجه گرفت که برداشت کسانی که می‌پندارند هرکس به سن قانونی رسیده باشد حق دارد هرگونه تصرف در اموال خویش انجام دهد نیز باطل است. به تعبیر دیگر، مالكيّت، همواره همراه با جواز تصرّف نيست. يتيم مالك هست، امّا تا رشد نيابد، حقّ تصرّف ندارد. (تفسير نور، ج2، ص245) @yekaye
یک آیه در روز
931) 📖 وَ ابْتَلُوا الْيَتامی حَتَّی إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْ
. 8⃣ «وَ ابْتَلُوا الْيَتامی حَتَّی إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ» اسلام برای بسیاری از احکام خویش، از احکام عبادی گرفته تا اجرای حدود و دیات، رسیدن به بلوغ را کافی دانسته است؛ اما در مسائل اقتصادی، به رشد رسیدن را هم شرط کرده است؛ چرا که دادن اموال به دست فرد رشدنایافته هم به ضرر خودش است و هم وضعیت جامعه را دچار اختلال می‌کند. 📚(المیزان، ج4، ص173) 💠تاملی در جامعه خویش امروزه پدیده‌ای به نام و ولخرجی‌های نامعقول و ... در میان افرادی که اصطلاحاً نامیده می‌شوند رواج یافته است. 🤔آیا این پدیده مصداق بارزی از تخلف از این آیه قرآن نیست؟ 🤔وقتی کسی که متکفل یتیم است، مادام که احتمال به هدر دادن اموال در او می‌رود، اجازه ندارد اموال یتیم را به او بدهد، آیا پدرانی که پول خود را در اختیار چنین فرزندانی قرار می‌دهند، واقعا خلاف تعالیم قرآن رفتار نمی کنند⁉️ @yekaye
یک آیه در روز
931) 📖 وَ ابْتَلُوا الْيَتامی حَتَّی إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْ
. 9⃣ «وَ لا تَأْكُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ يَكْبَرُوا» چه تفاوتی است بین اسراف و مبادرت و شتافتن به مصرف اموال یتیم، پیش از آنکه بزرگ شوند؟ 🍃الف.اسراف تعدی و تجاوز از حد است؛ پس ظاهرا ناظر است به آنجا که شخص بی‌دلیل مواجه از اموال یتیم استفاده می کند؛ اما شتافتن به مصرف پیش از بزرگ شدن ظاهرا ناظر است به مواردی که شخص می‌خواهد به کار کردن با مال یتیم بپردازد و حق الزحمه برای خودش بردارد، اما موردی است که احتمالا به صلاح یتیم نیست و اگر خود یتیم بزرگ شود مانع وی خواهد شد. 📚(المیزان، ج4، ص174) 🍃ب. ... @yekaye
یک آیه در روز
931) 📖 وَ ابْتَلُوا الْيَتامی حَتَّی إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْ
. 🔟 «مَنْ كانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ كانَ فَقيراً فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ وَ لا تَأْكُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ يَكْبَرُوا» مقام آیه (تصرف شخصی در اموال یتیم برای رفع نیاز خود) در جایی است که حساب و کتاب کاملا دست خود کسی است که می‌خواهد حقوق خود را تعیین کند. واضح است که آیه نمی‌خواهد بگوید اگر مال یتیم در دست شماست و نیازمندید حق دارید از آن استفاده کنید؛ چرا که معلوم است که این مستلزم ظلم به یتیم است. (در خصوص افراد غیریتیم حق نداریم به صرف اینکه نیازمندیم، از اموال دیگران استفاده کنیم؛ چه رسد به اموال یتیم که حساسیتش بیشتر است). بلکه چنانکه در احادیث فراوانی مورد تاکید قرار گرفته (مثلا احادیث 5 تا 13) جواز استفاده، در جایی است که اشتغال شخص به نگهداری از اموال یتیم، وی را از امرار معاش خود بازداشته است و این در واقع، حق الزحمه کار وی است؛ یعنی، علاوه بر اینکه نیازمند است، کاری هم دارد انجام می‌دهد. با این توضیحات می‌توان نتیجه گرفت که خداوند متعال، 🔹از اینکه فرمود «مَنْ كانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ» انتظار دارد افراد متمكّن، خدمات اجتماعی را حتی‌الامکان بدون چشمداشت انجام دهند. (تفسير نور، ج2، ص245) 🔹و از اینکه فرمود «فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ» انتظار دارد در گرفتن حقّ الزّحمه، حدّ متعارف را در نظر بگيريم. (تفسير نور، ج2، ص245) 💠ثمره 🤔با توجه به اینکه آیه ناظر به جایی است که حساب و کتاب کاملا دست خود کسی است که می‌خواهد حقوق خود را تعیین کند. آیا از این آیه نمی‌توان استفاده کرد که کسانی هم که اموال بیت المال را در اختیار دارند، و خودشان میزان حقوق و دستمزد خود را تعیین می‌کنند، اگر تمکن مالی دارند در درجه اول نباید از بیت المال حق الزحمه بگیرند و اگر تمکن مالی ندارند، شرعاً وظیفه دارند که برای حقوق خود حد متعارف را در نظر بگیرند، نه بیش از آن؟ به تعبیر دیگر، 🤔آیا نباید گفت که آنچه در اوایل انقلاب در بسیاری از مسئولین مشاهده می‌شود و متاسفانه از دوره‌ای رو به افول نهاد، که بسیاری از مسئولان، شغل دولتی را صرفاً یک تکلیف، و نه غنیمت خود می‌دانستند و شاهدش هم این بود که در ازای انجام مسئولیتشان یا چیزی دریافت نمی‌کردند یا دریافتی اندک و در حد متعارف زندگی قشر متوسط داشتند، صرفاً یک اقدام مستحب نبوده است؛ بلکه یک وظیفه و تکلیف واجب شرعی بوده است؟ 🤔 و آیا هشداری که درباره فرصت غنیمت شمردن در ریخت و پاش‌ و حتی استفاده‌ی ظاهرا مجاز از مال یتیم شده («وَ لا تَأْكُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ يَكْبَرُوا؛ توضیح در تدبر 9) شامل این دسته از مسئولان نمی‌شود؟! ✅تبصره این نکته ظاهرا در مورد تمامی مسئولیتهای حکومتی نباشد، چنانکه در نامه امیرالمومنین ع به مالک اشتر بر تامین مالی مناسب قضات تاکید دارند؛ بلکه ناظر به کسانی است که خودشان حقوق و دستمزد خود را تعیین می‌کنند؛ مانند نمایندگان مجلس، اعضای هیات دولت، بسیاری از رؤسای ادارات دولتی و ... . @yekaye
یک آیه در روز
931) 📖 وَ ابْتَلُوا الْيَتامی حَتَّی إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْ
. 1⃣1⃣ «فَإِذا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَ كَفی بِاللَّهِ حَسيباً» درباره اینکه چرا توصیه کرده که هنگام پس دادن مال یتیم شاهد بگیرید، یک دلیل واضحش این است که بعدا نتواند ادعا کند که مال مرا پس نداده است؛ اما علت دیگری هم می‌تواند داشته باشد و آن اینکه وضع این قانون نوعی حمایت از یتیم باشد؛ بدین صورت که وقتی افراد بدانند که ادعایشان درباره پس دادن اموال یتیم بدون شاهد پذیرفته نمی‌شود، انگیزه‌شان برای ظلم و سوءاستفاده کم می‌شود. (ابوبکر رازی، به نقل از مفاتيح الغيب، ج9، ص498) @yekaye
یک آیه در روز
931) 📖 وَ ابْتَلُوا الْيَتامی حَتَّی إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْ
. 2⃣1⃣ «وَ ابْتَلُوا الْيَتامی حَتَّی إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ وَ لا تَأْكُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ يَكْبَرُوا وَ مَنْ كانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ كانَ فَقيراً فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَ كَفی بِاللَّهِ حَسيباً» با آوردن تعبیر «و برای حسابرسی، خداوند کافی است» چه مطلبی را می‌خواهد گوشزد کند؟ 🍃الف. مسائل شرعی را در مورد هزینه کردن مال یتیم جدی بگیرید، که اگر چنین نکنید با حسابرسی خداوند مواجه خواهید شد. (المیزان، ج4، ص174) 🍃ب. رعایت دقت‌ها در مسائل مال و شاهد گرفتن و ... با نگاه توحیدی منافاتی ندارد. همان خدایی که دستور به گرفتن شاهد و ... داده، همان است که اگر بخواهد خودش برای حسابرسی کافی است. (تدبر1) 🍃ج. باور به توحید و جدی گرفتن حضور خداوند، پشتوانه و ضمانت اجرای تمامی احکام اجتماعی است. (المیزان، ج4، ص174) 🍃د. گواه گرفتن در جامعه، نزاع را خاتمه میدهد، ولی حساب قيامت هم چنان پابرجاست. (تفسير نور، ج2، ص246) 🍃ه. ... @yekaye
یک آیه در روز
931) 📖 وَ ابْتَلُوا الْيَتامی حَتَّی إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْ
. 3️⃣1️⃣ «وَ ابْتَلُوا الْيَتامی حَتَّی إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ» با اینکه ظاهرا در این آیه، شرط دادن مال یتیم به وی را رشد یافتن وی معرفی کرده، اما بسیاری از مفسران با توجه به اینکه آزمون رشد را برای زمان بلوغ مطرح کرده، دو شرط را برای پس دادن مال یتیم به او مطرح کرده: یکی رسیدن به حد بلوغ و امکان ازدواج؛ و دیگری دیدن رشدی در وی. (مجمع البيان، ج3، ص16) و برخی توضیح داده‌اند که رسیدن به بلوغ به منزله وجود مقتضی برای استفاده از اموال است؛ ولی این مقتضی بتنهایی کافی نیست، بلکه این مقتضی زمانی اثر می‌کند که مانعی به نام سفاهت در کار نباشد. (المیزان، ج4، ص173) 🌀شبهه از قدیم، برخی از دشمنان اهل بیت ع چنین شبهه می‌کردند که اگر به یتیم غیربالغ نمی‌توان در خصوص مال خودش اعتماد کرد چگونه می توان کل امورات مسلمانان را به امامی داد که در طفولیت به امامت رسیده داد. 🔆پاسخ 🔹پاسخ ساده و واضحی که بزرگان شیعه (مانند شیخ مفید در الفصول المختارة، ص149-153 ) می‌داده‌اند این است که این حکم عام، مثل بسیاری از احکام دیگر تخصیص خورده و شامل این حالت نمی‌شود؛ 🔸شاهدی که می‌توان در تایید چنین تخصیصی آورد کسانی‌اند مثل حضرت عیسی و یحیی، که قرآن کریم صریحا از به نبوت رسیدن حضرت عیسی ع در زمان نوزدای (قَالُواْ كَيْفَ نُكَلِّمُ مَن كاَنَ فی الْمَهْدِ صَبِيًّا؛ قَالَ إِنّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِی الْكِتَابَ وَ جَعَلَنی نَبِيًّا؛ مریم/29-30) و یا برخورداری از حُکم و شأن حکومتی برای حضرت یحیی در سنین کودکی (يا يَحْيى خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا؛ مریم/12) سخن گفته است. 🔹اما پاسخ دیگری که می‌توان افزود این است که امری که مانع از دادن مال یتیم به وی می‌شده را در همانجا سفاهت و رشد قرار داده نه سن. در واقع، اینکه مقتضای تصرف در اموال، این باشد که به سن بلوغ رسیده باشد، صرفاً یک برداشت از آیه است که نمی‌توان آن را برداشتی قطعی دانست. آیه در مقام دادن اموال یتیمان به آنهاست؛ و روال معمول این است که رشدی که برای تصرف عاقلانه در اموال لازم است، عموما بعد از بلوغ حاصل می‌شود؛ و قرآن کریم در مقام تذکر به این است که به بلوغ بسنده نکنید و رشد را هم احراز کنید. اما آیه ظهوری ندارد که اگر کسی به رشد رسید اما بالغ نشد، لزوما حق تصرف در اموالش را نداشته باشد. به تعبیر فلسفی، اثبات شیء، نفی ماعدا نمی کند؛ و به تعبیر اصولی، مفهوم مخالف، حجت نیست. از این رو، اگر کسی بخواهد تصرف در اموال را منوط به بلوغ کند، نمی‌تواند صرفاً به این آیه استناد کند؛ چه رسد به اینکه بخواهد این را به تصرف در اموال دیگران هم تسری دهد. مثلا چرا عموم همان افرادی که تصرف فرد غیربالغ در اموال خود را جایز نمی‌دانند، وکالت فرد ممیز غیربالغ در امور اقتصادی را بلااشکال می‌دانند؟! @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
932) 📖 لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ نَصيباً مَفْرُوضاً 📖 💢ترجمه مردان را از آنچه والدین و خویشان بر جای گذاشتند سهمی است؛ و زنان را [نیز] از آنچه والدین وخویشان برجای گذاشتند، سهمی؛ [اعم] از آنچه کم باشد یا زیاد، سهمی واجب و معین. سوره نساء (4) آیه 7 1398/3/21 7 شوال 1440 @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹نصيبٌ / نَصيباً ▪️ماده «نصب» در اصل دلالت دارد بر «بر پا داشتن و مستقیم نگه داشتن چیزی» (معجم المقاييس اللغة، ج۵، ص۴۳۴) و به تعبیر دیگر، چیزی را برافراشته نگه داشتن (مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۰۸ ) ویا ثابت کردن کردن چیزی در محلی به صورت برافراشته و ایستاده (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج12، ص129) مانند «وَ إِلَى الْجِبالِ كَيْفَ نُصِبَتْ» (غاشیه/19) ویا «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ» (انشراح/7) ▫️در تفاوت «انتصاب» با «استواء» گفته‌اند «استواء» در همه جهات ممکن است اما «انصاب» فقط رو به بالا است. (الفروق في اللغة، ص150) ▪️«نصابِ» هر چیزی، اصل و مرجع آن است که بدان برمی گردد (كتاب العين، ج7، ص137) و به حد بالغ و کامل از چیزی هم گویند (تعبیر «نصاب زکات» به مقداری که اگر جمع شود زکات بدان تعلق می گیرد، گویند) و ظاهرا وجه تسمیه‌اش همین بالا آمدن و به این حد رسیدن است (معجم المقاييس اللغة، ج5، ص434) ▪️«نَصَب» به معنای رنج و زحمت و خستگی می‌باشد، ظاهرا بدین جهت که گویی انسان به اندازه‌ای صاف بایستد که رمقش تمام شود (معجم المقاييس اللغة، ج۵، ص۴۳۴) مانند «لا يُصيبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ في سَبيلِ اللَّهِ» (توبه/120) «لا يَمَسُّهُمْ فيها نَصَبٌ» (حجر/48) «لا يَمَسُّنا فيها نَصَبٌ» فاطر/(35) «لَقَدْ لَقينا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً» (کهف/62)؛ ▫️و در این معنا به صورت «نُصْب» هم تلفظ می‌شود شبیه «حَزَن» و «حُزن» (مجمع‌البیان، ج۸، ص۶۳۷) ویا «بُخْل» و «بَخَل»، که در آیه «أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ» (ص/41) به هر دو تلفظ قرائت شده است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۰۸)؛ ▫️و در همین معناست تعبیر «أنْصَبَني الأمْرُ»، یعنی آن امر مرا خسته کرد، و «أمْرٌ ناصِبٌ» به کار خسته‌کننده گویند: «عامِلَةٌ ناصِبَةٌ» (غاشية/۳) (كتاب العين، ج7، ص135؛ المحيط في اللغة، ج8، ص159) ▪️«النَّصْب» سنگی بوده که به عنوان بت برپا می‌داشته‌اند تا آن را بپرستند؛ که با تعابیر «نُصُب» (وَ ما ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ، مائده/۳؛ ً كَأَنَّهُمْ إِلى نُصُبٍ يُوفِضُونَ، معارج/43) هم بان اشاره می‌شود (كتاب العين، ج7، ص136؛ معجم المقاييس اللغة، ج5، ص434) و جمع آن را «أَنْصَاب» (وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ، مائدة/۹۰) دانسته‌اند (كتاب العين، ج7، ص136) هرچند برخی بر این باورند که مفرد آن «النَصیب» بوده، و «نُصُب» نیز همانند «أَنْصَاب» صیغه جمع است (مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۰۸ ) ▪️«نصیب» هم به عنوان حظ و بهره‌ای معین از چیزی است: «أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيباً مِنَ الْكِتابِ» (آل عمران/23)، «لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُون» (نساء/7)، «لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ» (نساء/32)، «أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ» (نساء/53)، «لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِكَ نَصيباً مَفْرُوضاً» (نساء/118)، «وَ لا تَنْسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنْيا» (قصص/77) (مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۰۸ ) و ظاهرا از این جهت که گویی آن سهم برای شخص مورد نظر برپا داشته شده است؛ و البته کلمه «نصیب» به حوضی که دورش با سنگ‌ بالا آمده باشد هم گفته می‌شود. (معجم المقاييس اللغة، ج۵، ص۴۳۴) ▫️برخی هم چون به وزن فعیل رفته، آن را صفت مشبهه می‌دانند به معنای چیزی که به «نصب» (برافراشته بودن) متصف گردیده و نصب در آن ثابت شده است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج12، ص129) 🔸کلمه «نصیب» به کلماتی مانند «سهم» و «حصة» و «قسمت» و «قسط» بسیار نزدیک است؛ در تفاوت اینها گفته‌اند: ▫️تفاوت «نصیب» و «حصه» در آن است که «حصه» آن سهم و نصیبی است که کاملا جدا و متعین شده است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج12، ص129) به تعبیر دیگر، کاملا آشکار گردیده و هیچ محل شبهه و اشتباه نیست و اصل آن از «حصص» گرفته شده که به کنار زدن مو از جلوی پیشانی گفته می‌شود که سر کاملا نمایان می گردد و در قرآن هم تعبیر الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ» (یوسف/51) آمده است؛ و چه‌بسا تفاوت این دو در آن باشد که در «حصة» تاکید بر آن چیزی است که برای شخص ثابت و مستقر شده؛ اما در «نصیب» محور کلام این است که از راه تقسیم کردن به او رسیده است. (الفروق في اللغة، ص160) ▫️ هرچند برخی بر این باورند که آن کلمه‌ای که در آن «تقسیم شدن» از بین چند چیز مورد توجه است «سهم» بوده و کلمه‌ای که در آن، یک کل را به اجزاء تقسیم کردن، و با چنین تقسمی به سهم خود رسیدن مد نظر بوده، «قسمة» است، و تاکید در «نصیب» بر آن است که انتصاب و تشخص و برپا بودنش در مقابل شخص مورد توجه است. (التحقيق، ج12، ص129) @yekaye 👇ادامه👇
👇ادامه توضیحات ماده «نصب» و کلمه «نصیب»👇 ▫️در تفاوت «نصیب» و «قسط» هم گفته‌اند که نصیب، سهمی است که می‌تواند عادلانه یا ظالمانه (کمتر یا بیشتر از استحقاق شخص) باشد، اما «قسط» سهمی است که عادلانه داده شده، و ظاهرا اصلش از همان «قسط» به معنای عدل است؛ و گویی چون معلول عدالت است، به اسم علت و سبب خود، چنین نامیده شده باشد (الفروق في اللغة، ص160) ▪️از دیگر کلمات قرآنی که ظاهرا در همین معنای «نصیب» به کار رفته، «خلاق» است: «ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ» (بقره/102) «أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ» (آل عمران/77) که به نصیب و بهره فراوان از خیر و خوبی‌ای که به صاحبش برگردد اطلاق می‌گردد؛ و از ماده «خلق» می‌باشد، یا از کلمه «خِلق»‌به معنای تقدیر و اندازه؛ و یا از «خُلق» چرا که بهره و نصیبی است که ثمره اخلاق نیکوی شخص بوده است. (الفروق في اللغة، ص160) 📿ماده «نصب» و مشتقات آن 32 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
🔹مفْرُوضاً ▪️ماده «فرض» در اصل دلالت دارد بر اثر گذاشتن در چیزی که با بریدن و اره کردن و مانند آن حاصل می‌شود (معجم المقاييس اللغة، ج4، ص489). به تعبیر دیگر، برای قطع کردن و بریدن چیز محکمی همانند آهن به کار می‌رود چنانکه به ارّه «مِفْرَاضُ» و «مِفْرَضُ» گویند. (مفردات ألفاظ القرآن، ص630) ▪️از همین معنا کلمه «فَرْض» و «فریضة» به معنای آنچه واجب شده، به کار رفته است؛ و وجه تسمیه‌اش این است که هر امر واجبی یک حد و اندازه‌ای دارد و گویی بُرشی قاطع در مساله انجام شده است (معجم المقاييس اللغة، ج4، ص489) و تفاوتش با «واجب» (از ماده «وجب») را در همین دانسته‌اند که ایجاب و واجب کردن، به اعتبار وقوع و ثباتش است، اما «فرض» از این جهت است که حکم در آن بریده می‌شود و قطعیت می‌یابد؛ چنانکه «سُورَةٌ أَنْزَلْناها وَ فَرَضْناها» (نور/1) یعنی سوره‌ای که نازل کردیم و عمل بدان را واجب نمودیم؛ یا «إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ» (قصص/85) یعنی عمل بدان را بر تو واجب کرد (مفردات ألفاظ القرآن، ص630) ▪️بدین ترتیب معلوم می‌شود که «فریضه» به امری که واجب و لازم شده اطلاق می گردد «فَريضَةً مِنَ اللَّهِ» (نساء/11 و توبه/60) که جمع آن «فرائض» است؛ و برخی گمان کرده‌اند که فریضه فقط در مورد آنچه خداوند واجب و قطعی می‌گرداند به کار می‌رود (الفروق في اللغة، ص218) در حالی که چنین نیست؛ چرا که حتی مهریه‌، از این جهت که مرد، خودش آن را به عنوان یک امر معین و مشخص بر خود لازم و واجب می‌سازد، «فریضة» دانسته شده: «لا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ ما لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَريضَةً» (بقره/236) «وَ قَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ ما فَرَضْتُمْ» (بقرة/237) «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَريضَةً وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ فيما تَراضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَريضَة» (نساء/24) و حتی در جایی که شخص خود را متعهد به انجام واجبی می‌کند، تعبیر «فرض» به کار می‌رود: «فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَ» ویا به نفقه‌ای که حاکم شرع مقدار آن را تعیین و پرداخت آن را بر شوهر الزام می‌کند «فرض» گویند (مفردات ألفاظ القرآن، ص630)؛ که در این مورد اخیر، برخی وجه تسمیه‌اش را این دانسته اند که چون این نفقه یک مقدار کاملا معلوم و معین است همچون اثر و برشی است که به طور واضح بر روی چیزی دیده می‌شود (معجم المقاييس اللغة، ج4، ص489) ▪️در هر صورت، کاربرد ماده «فرض» در معنای وجوب بقدری شیوع دارد که برخی بر این باورند که اساساً معنای اصلی این ماده «تقدیرِ (= معین کردن مقدارِ) به صورت کاملا معین و الزام آور» است؛ و مفاهیمی همچون الزام و تکلیف و اثر گذاشتن و بریدن و ... از لازمه‌های این معناست. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج9، ص59) ▪️درباره کلمه «مفروض» «لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ نَصيباً مَفْرُوضاً» (نساء/7) معنای واضحش همان «معلوم و معین» است؛ اما بویژه در مقام کاربردش در آیه «لَعَنَهُ اللَّهُ وَ قالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِكَ نَصيباً مَفْرُوضاً» (نساء/118) علاوه بر معنای فوق، این احتمال را هم داده‌اند که مستقیماً از «فرض» به معنای قطع کردن و بریدن آمده باشد؛ یعنی سهمی که شیطان از بندگان خدا جدا می‌کند و برای خود برمی‌دارد (مفردات ألفاظ القرآن، ص630). ▪️به گاو مُسِن و پیر «فارض» گفته می‌شود «ُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا فارِضٌ وَ لا بِكْرٌ» (بقره/68) در وجه تسمیه‌اش گفته‌اند شاید بدین جهت است که «فارضٌ للأرض» (شکافنده و شخم زننده زمین) است؛ و یا بدین جهت که از اعمال سخت و کار طاقت‌فرسا آثاری بر خود دارد؛ و یک احتمال هم این است که ادای فریضه [واجب مالی] مربوط به گاو [مثلا جایی که باید دیه یا زکات پرداخت شود یا ...] بر دو قسم است: تبیع (گوساله، بچه گاو) و فارض (گاو کامل)؛ که فریضه قرار دادن تبیع، گاهی جایز است و گاهی خیر؛ اما گاو مُسِنّ را همواره می‌توان «فریضه» قرار داد و به این مناسبت به آن، فارض گفته‌اند؛ که اگر چنین باشد، آنگاه این کلمه، اسمی اسلامی است [= بعد از آمدن اسلام و به تَبَعِ اسلام، رایج شده] (مفردات ألفاظ القرآن، ص631) @yekaye 👇ادامه ماده «فرض»👇
👇ادامه ماده «فرض»👇 ▪️فعل «فَرَضَ يَفْرِضُ» ▫️گاهی با حرف «علی» می‌آید که به نحوی بر تسلط و استیلاء دلالت دارد: قَدْ عَلِمْنا ما فَرَضْنا عَلَيْهِمْ في أَزْواجِهِمْ وَ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ« (احزاب/50) «إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ» (قصص/85) ▫️گاهی با حرف «ل» متعدی می‌شود که دلالت بر اختصاص و تعلق دارد: «ما كانَ عَلَی النَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ فِيما فَرَضَ اللَّهُ لَهُ» (أحزاب/38) «قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمانِكُمْ» (تحريم/2) «وَ قَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ ما فَرَضْتُمْ» (بقرة/237) ▫️و گاهی بدون حرف اضافه می‌آید که بر صرف تعیین و مشخص و واجب کردن دلالت دارد: «سُورَةٌ أَنْزَلْناها وَ فَرَضْناها» (نور/1) (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج9، ص59) 📿ماده «فرض» و مشتقات آن 18 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye