eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
یک آیه در روز
932) 📖 لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا تَر
. 3⃣ «لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ نَصيباً مَفْرُوضاً» این آیه، نه تنها سنت جاهلی ارث ندادن به دختران و زنان، بلکه بوضوح سنت جاهلی «عُصبة» - که ارث را فقط به خویشاوند پدری می‌دادند – را باطل اعلام می‌کند (مجمع‌البیان، ج3، ص18؛ المیزان، ج4، ص199)؛ سنتی که متاسفانه به خاطر کنار گذاشتن اهل بیت ع، رگه‌هایی از آن در بسیاری از مسلمانان غیرشیعه هنوز ادامه دارد. 🔖توضیح در حدیث1 @yekaye
یک آیه در روز
932) 📖 لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا تَر
. 4⃣ «لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ» به کار بردن تعبیر «اقربون» (به معنای «نزدیکترها») ‌برای خویشاوندان به نحو ضمنی دلالت دارد بر یک قاعده مهم فقهی در ارث، که «الأقرب یمنع الأبعد» یعنی خويشاوندى كه نزديكتر است، در ارث مقدّم است. (المیزان، ج4، ص199) یعنی مثلا تا وقتی فرزند و پدر متوفی زنده است، به نوه و عموی او چیزی نمی‌رسد. @yekaye
یک آیه در روز
932) 📖 لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا تَر
. 5⃣ «نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ ... مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ» تقسيم عادلانه ميراث، مهمّ است، نه مقدار آن. @yekaye
یک آیه در روز
932) 📖 لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا تَر
. 6⃣ «نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ ... نَصيباً مَفْرُوضاً» سهم ارث، [= سهم‌الارث‌هایی که خداوند تعیین کرده] تغيير ناپذير است. (تفسير نور، ج2، ص246) @yekaye
یک آیه در روز
932) 📖 لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا تَر
. 7⃣ «لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ نَصيباً مَفْرُوضاً» خداوند ارث بردن افراد از والدین را به صراحت در این آیه تاکید، و آن را «نصیب مفروض» یعنی سهمی واجب دانسته است؛ و در آیه 11 همین سوره، اولین سهم‌الارثی که در مقام تقسیم ارث باید در نظر گرفته شود را همین سهم‌الارث فرزندان دانسته است. این گونه سهم‌الارث‌ها که در قرآن صریحا تعیین شده در ادبیات مسلمانان به سهم معروف شده است (تدبر6) ؛ و در هیچ جای قرآن کریم، ارث بردن هیچ دختری از پدرش تخصیص نخورده است. همچنین سنت ارث بردن در میان انبیای قبلی هم رایج بوده و نه‌تنها هیچ گزارش تاریخی نداریم که اموال پیامبری را بعد از رحلتش بیت مستمندان توزیع کنند و فرزندان وی را از سهم‌الارث محروم نمایند، بلکه تعبیر ارث بردن یک پیامبر از پیامبر دیگر بارها در قرآن کریم مطرح شده است: «يَرِثُني وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ» (مریم/6) یا «وَ زَكَرِيَّا إِذْ نادى رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْني فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثينَ» (89) یا «وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُد» (نمل/16) 📜برگ سیاهی از با این حال، در مقابل دیدگان همه مسلمانان، اموال که پیامبر اکرم ص در زمان حیات خویش به دخترش داده بود () را از چنگ ایشان درآوردند و حتی وقتی ایشان گفت حداقل به عنوان ارث سهم من از اینها را بدهید، تنها دختر بازمانده از پیامبر اکرم ص را از حق مسلم خویش محروم کردند با حدیث جعلی‌ای از پیامبر که ادعا کردند ایشان فرموده: «ما پیامبران ارثی نمی‌گذاریم و آنچه باقی می‌گذاریم صدقه است»‼️ و متاسفانه این حدیثی که: 🔸کاملا خلاف قرآن کریم است، و خود حضرت زهرا س در (که در کتب اهل سنت هم آمده، مثلا: بلاغات النساء، ص29 و 31؛ السقيفة و فدك، ص142) صریحا در مقابل مهاجران و انصار بر مخالف قرآن بودن آن تاکید کرد، 🔸ادعای مطرح شده در آن آشکارا خلاف واقعیت است، 🔸و حتی خود کسانی که این حدیث را نقل کردند وقتی پای منافع خودشان به میان آمد آن را کنار گذاشتند (چنانکه عایشه، دختر ابوبکر، که ادعا کرد او هم این حدیث را شنیده و از مهمترین راویان این حدیث در کتب اهل سنت است، بعداً و با اینکه ابوبکر و عمر در کنار پیکر مطهر پیامبر اکرم ص دفن شده بودند، خانه پیامبر ص را سهم‌الارث خود دانست و با این بهانه، مانع دفن پیکر مطهر امام حسن ع در آنجا شد) امروزه از معروفترین احادیث معتبر در کتب اهل سنت قلمداد می‌شود‼️ @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
933) 📖 وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُوا الْقُرْبی وَ الْيَتامی وَ الْمَساكينُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً 📖 💢ترجمه و چون هنگام تقسیم [ارث] خویشان و یتیمان و درماندگان حضور یابند، پس به آنها [نیز] از آن [اموال] روزی دهید و با آنان به نحوی شایسته سخن بگویید. سوره نساء (4) آیه 8 1398/3/25 11 شوال 1440 @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹حَضَرَ قبلا بیان شد که ▪️ماده «حضر» ▫️از طرفی با کلمات پرکاربردی نیز «حضور»، نقطه مقابل «غیبت» (غایب بودن و در دسترس نبودن) است؛ ▫️و از طرف دیگر، با کلماتی نظیر «حَضارة» (یا «حِضارة»، معنای شهرنشینی)، نقطه مقابل «بدو» («بدوی» و بادیه‌نشین بودن) محسوب می‌شود؛ با این حال همگان تاکید دارند که اصل آن به معنای وارد شدن بر چیزی و مشاهده آن است؛ و به تعبیر دیگر، آن حالتی است که بعد از ورود و استقرار در جایی برای چیزی پدید می‌آید؛ و تفاوتش با کلماتی مانند «قدوم» و «ورود» در این است که این کلمات قبل از آن حالت استقرار (حضور) به کار می‌رود؛ و کلماتی مانند «مشاهده» و «اشراف» و «قرب» از لازمه‌های این حالت استقرار است. به تَبَعِ این حالت استقرار بعد از ورود، این کلمه برای اینکه چیزی یا کسی در جایی شاهد و حاضر باشد به کار رفته است، چنانکه تعبیر «كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ» (بقرة/۱۸۰) همانند آن است که فرمود «حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ» (أنعام/۶۱) و شاید به مناسبت همین آیه است که به کسی که مرگ نزد او حاضر شود «مُحتَضَر» گویند. ▪️حالت ثلاثی مجرد این کلمه به صورت «حَضَرَ یَحضُرُ حُضُوراً و حِضَارَةً» است (حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ؛ بقره/۱۸۰ و نساء/۱۸ و مائده/۱۰۶؛ وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُوا الْقُرْبی، نساء/۸؛ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ، احقاف/۲۹) که البته ماضی آن به نحو شاذ به صورت «حَضِرَ» هم به کار رفته؛ و در مورد آیه «وَ أَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ» (مؤمنون/۹۸) برخی اساساً این را کنایه از «آسیب رساندن» دانسته‌اند (أَنْ يَحْضُرُونِ: به من آسیب برسانند)، اما برخی این را از مواردی دانسته‌اند که این فعل به نحو کنایی برای جایی که جنیان نزد کسی حضور یابند به کار رود و گفته‌‌اند به همین مناسبت به شخص مجنون (جن‌زده، به معنای دیوانه) و نیز به کسی که مرگ بر بالین او حضور یافته «مُحتَضَر» گفته می‌شود هرچند بعید نیست که شیوع کلمه «محتضر» برای کسی که در بستر مرگ است، به مناسبت آیه «إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ» (بقرة/۱۸۰) باشد؛ البته کلمه «محتضر» در قرآن به این معنای خاص به کار نرفته، بلکه به همان معنای لغوی‌اش می‌باشد: «[وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْماءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ] كُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ» (قمر/۲۸) یعنی [به آنان خبر بده که آب بین آنان تقسیم شده است و] هر آبی، اصحابش نزد آن حاضرند یا به تعبیر ساده‌تر، هر نوبتِ آب، برای صاحب نوبت که در آنجا حضور دارد، می‌باشد. 🔖جلسه 825 http://yekaye.ir/ya-seen-36-75/ @yekaye
🔹الْقِسْمَةَ قبلا بیان شد که ▪️ماده «قسم» در اصل بر تجزیه چیزی و نصیب و سهم‌ها را متمایز کردن دلالت می‌کند. به تعبیر دیگر، جزءجزء کردن چیزی است که بر اساس تدبیر و اندازه‌گیری انجام شده باشد و به همین مناسبت برای معانی‌ای همچون اندازه‌گیری و سهم و نصیب هم به کار می‌رود. ▪️فعل ثلاثی مجرد آن «قَسَمَ يَقْسِمُ» است (أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعيشَتَهُم؛ زخرف/۳۲) که مصدر آن به صورت «قَسْم» می‌باشد. ▪️اما در مورد «قِسْمَة» («قسمت» در فارسی) (تِلْكَ إِذاً قِسْمَةٌ ضيزى؛ نجم/۲۲) خلیل آن را مصدر باب اقْتِسَام دانسته، و راغب اصفهانی آن را هم‌معنی «قَسم» و به عنوان مصدر ثلاثی مجرد قلمداد کرده‌ است. البته هر دو کلمه «قِسم» و «قسمة» به معنای سهم و نصیب هم به کار رفته: «وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُوا الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكين» (نساء/۸) و در این حالت آن را اسم دانسته‌اند؛ و بعید نیست که به معنای اسم مفعول (مقسوم) هم به کار رود، چنانکه بعید نیست معنای قسمت در آیه «وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْماءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُم» (قمر/۲۸) شبیه معنای مقسوم در آیه «لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ (حجر/۴۴) باشد. 🔖جلسه 865 http://yekaye.ir/al-fajr-89-05/ @yekaye
🔹أولُوا الْقُرْبی ▪️ماده «قرب» در اصل به معنای نزدیکی و در مقابل «بُعد» (دوری) می‌باشد (معجم المقاييس اللغة، ج5، ص80)؛ و این تعبیر برای نزدیکی در مکان (وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ؛ بقرة/35)، زمان (اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ؛ أنبياء/1)، نسبت بین افراد (وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُوا الْقُرْبى، نساء/8؛ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ، نساء/7)، امور معنوی (فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ، بقره/186؛ وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ، واقعه/11)، در صفات (هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإِيمانِ؛ آل عمران/167) و ... به کار می‌رود. (مفردات ألفاظ القرآن، ص663-664؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج9، ص226-227) 🔸و فرق آن با «دُنُوّ» را هم در همین دانسته‌اند که «دنو» عمدتا برای حالتی به کار می‌رود که مسافتی بین دو چیز در کار باشد [یعنی بیشتر برای رابطه مکانی به کار می‌رود و در غیرمکانی حالت استعاری دارد] اما «قرب» عام است. (الفروق في اللغة، ص303) ▪️«قربان» مصدر از ماده «قرب» است که در معنای مفعولی به کار می‌رود به معنای «ما یتقرب به» (آنچه به وسیله آن تقرب می‌جویند) می‌باشد (البحر المحيط، ج۳، ص۴۵۸)؛ و به لحاظ معنایی به «بِرّ» (نیکوکاری)‌بسیار نزدیک است با این تفاوت که به نیکوکاری‌ای گفته می‌شود که مایه تقرب به خدا قرار گرفته باشد (الفروق في اللغة، ص192) و به صورت خاص، برای چیزی که طی مراسم خاصی ذبح می‌شود، استعمال می‌شود: «إِذْ قَرَّبا قُرْباناً» (مائدة/27)، «حَتَّى يَأْتِيَنا بِقُرْبانٍ» (آل عمران/183) و جمع آن «قرابین» است (مفردات ألفاظ القرآن، ص664) و به همین مناسبت معنای «ما یتقرب به» به وزیران و همنشینان شاهان نیز قربان و قرابینِ شاه می‌گفتند. (معجم المقاييس اللغة، ج5، ص81) و آیه «الَّذينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ قُرْباناً آلِهَة» (احقاف/28) نیز ظاهرا از همین معناست (مفردات ألفاظ القرآن، ص664) و هر کار خوبی مایه تقرب بنده به خدا شود هم به کار می‌رود (مجمع البيان، ج۲، ص۹۰۰) و کلمه «قربانی» در فارسی دقیقا برگرفته از همین کلمه است. ▪️ ظاهرا «قُربة» که مصدر است نیز شبیه «قربان» به صورت معنای مفعولی (ما یتقرب به) نیز به کار می‌رود: «وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ و یَتَّخِذُ ما يُنْفِقُ قُرُباتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَ صَلَواتِ الرَّسُولِ أَلا إِنَّها قُرْبَةٌ لَهُمْ» (توبه/99) ▪️برای نزدیکی به لحاظ خویشاوندی تعابیر «قُرْبة» و «قُرْبَى» و «قَرابة» به کار برده می‌شود و گفته می‌شود «فلانٌ قَرِيبي، و ذو قَرابتي» (معجم المقاييس اللغة، ج5، ص80) و در قرآن کریم تعابیر «اولوا القربی» (وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُوا الْقُرْبى؛ نساء/8)، «ذو قربی» (بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ ذِي الْقُرْبى،؛ بقره/83؛ وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى، فاطر/18) [و «أقربین»: «فَلِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبينَ وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ» (بقره/215)، «وَ أَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الْأَقْرَبينَ» (شعراء/214)] به کار رفته است (مفردات ألفاظ القرآن، ص664) ▫️و عموما «ذا مقربة» (يَتيماً ذا مَقْرَبَةٍ؛ بلد/15) را به نیز ‌معنای دارای «قرابت» (خویشاوندی) و معادل «قُربی» (خویشاوند) دانسته‌اند که نزدیک بودن در نَسَب و رَحِم (خویشاوندی) محسوب می‌شوند (المصباح المنير، ج۲، ص۴۹۵؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص۶۶۴؛ أمالي المرتضی، ج۲، ص۲۹۱) اما یکی از معانی «قُرْب» در زبان عربی «ناحیه کمر» و «لگن خاصره» است (كتاب العين، ج۵، ص۱۵۴) که وجه تسمیه‌اش یا بدین جهت است که نزدیک و قُرب پهلوی انسان است؛ و یا اینکه از باب تشبیه آن به «قِربة» (مُشک آب) است (معجم المقاييس اللغة، ج۵، ص۸۱) و بر همین اساس، برخی این احتمال را هم مطرح کرده‌اند که «مَقْرَبَة» از همین معنا گرفته شده باشد و به معنای کسی است که از فرط گرسنگی، تهیگاهش به‌هم آمده باشد؛ که در این صورت، معنایش بیشتر شبیه تعبیر آیه بعد (مِسْكيناً ذا مَتْرَبَةٍ: مسکینی که زمین‌گیر شده) می‌گردد از این جهت که هر دو دلالت می‌کنند بر شدت در ضرر و مشکلات شخصی که نیازمند کمک است. (أمالي المرتضی، ج۲، ص۲۹۱) @yekaye 👇ادامه👇