🔹الْأَنْفُسُ
در آیه 1 همین سوره بیان شد
▪️اگرچه همگان اذعان دارند که کلمه «نَفْس» به معنای «خود» در مورد هر چیزی به کار میرود؛ اما درباره خاستگاه این کلمه اختلاف است:
▫️برخی معنای اصلی این ماده را «خروج هوا» (خواه در درون بدن یا در محوطه بیرون) دانستهاند که «تنفس» به معنای خروج هوا از درون محوطه خالی [سینه] است و به همین مناسبت است که به چشمه «نَفَس» گویند؛ از آنجا که این خروج هوا از بدن مایه راحتی انسان است، به فرج و گشایش در کارها هم «تنفس» اطلاق شده و چهبسا استعاره آن برای صبح (وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ؛ تکویر/۱۸) هم از همین باب باشد. همچنین چون هر نَفْسی، قوامش به نفس کشیدن است «نَفْس» نامیده میشود. همچنین به همین جهت است که به معنای «خون» به کار رفته چون اگر خون از بدن انسان خارج شود « نَفْسش» را از دست میدهد و به زن حائض هم چون خونش خارج میشود نفاس و نفساء گفته میشود؛ و چون قوام «نَفْس» به نَفَس کشیدن است، به آن «نَفْس» گفتهاند.
▫️اما برخی بر این باورند که اصل این ماده، بر آن چیزی دلالت میکند موجب تعین و تشخص یک موجود از غیرش میشود (= خود) و هر موجودی که «خود» و «هویت»ی متمایز از دیگری برایش فرض شود، تعبیر «نفس» در موردش صادق خواهد بود.
▫️و در همین راستاست سخن کسانی که معنای اول کلمه «نَفْس» را «روح» معرفی کرده، و بر این باورند که «نَفَس» را از این جهت نفَس گفتهاند که همانند غذایی برای روح (نَفْس) است و با قطعش، روح از بدن منقطع میشود و وجه تسمیه «خون» به «نفس» را هم این میدانند که در صورت خروجش، انسان جان میدهد.
▫️علامه طباطبایی نیز بر این باور است که ریشه اصلی این کلمه در همین معناست؛ یعنی ابتدا حالت تاکید بر خود هر چیزی داشت (مثلا نفس انسان، نفس سنگ، …، به معنای خود انسان، خود سنگ، … بود) و بدین مناسبت بر هر چیزی، به جای کلمه «خودِ» اطلاق شد، حتی به خود خدا (انعام/۱۲؛ آلعمران/۲۸؛ مائده/۱۱۶) و تدریجا استفادهاش در مورد انسان (که موجودی مرکب از روح و بدن است) شیوع پیدا کرد و گاه هر دو معنا در یک عبارت جمع میشد مانند «كُلُّ نَفْسٍ تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها» (هر انسانی از خودش دفاع میکند؛ نحل/۱۱۱) و بعدا در مورد روح انسان که دارای علم و حیات است به کار رفت؛
و البته اگرچه در اصطلاحات علمی برای سایر موجودات ذیشعور (مانند حیوان و جن و فرشته) به کار میرود، اما در عرف چنین کاربردی رایج نیست و در قرآن هم به این معانی به کار نرفته است.
▪️برای «نَفْس»، دو جمع مکسر معروف است: «نُفوس» و «أنفُس»؛
برخی گفتهاند اولی (رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِما في نُفُوسِكُمْ، اسراء/۲۵؛ وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ، تکویر/۷) برای جمع کثرت (یعنی برای وقتی که تعداد افراد زیاد باشد)، و دومی (إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخاذِكُمُ الْعِجْل، بقره/۵۴؛ نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ، آل عمران/۶۱؛ قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا، اعراف/۲۳) برای جمع قِلّت (یعنی برای وقتی که تعداد افراد کم باشد، است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۱۲، ص۱۹۸)
و البته به نظر میرسد در تعبیر «أنفس» مفهوم «خود» (که برای تاکید به کار میرود) پررنگتر از مفهوم نفس به معنای روح است؛
و شاید از این روست که در قرآن کریم مواردی که کاملا کثرت در کار بوده، اما تاکید بر «خود» (و نه «روح») بوده از تعبیر «أنفس» استفاده شده است؛ مثلا: «أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ» (نساء/128) «إِنْ تُبْدُوا ما في أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحاسِبْكُمْ بِهِ اللَّه» (بقره/۲۸۴) «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُک» (نساء/۶۴) «الَّذينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ» (انعام/۱۲ و ۲۰) و … .
(یادآوری میشود که جمع «نَفَس» «أنفاس» میباشد؛ که البته تعبیر أنفاس در قرآن به کار نرفته است).
▪️در مورد آدمی، «نفس» به معنای مطلق «خود» است که هم برای اشاره به روح (در موجودات دارای روح) و هم برای اشاره به ذات و هم برای تاکید بر خویشتن هرچیزی به کار میرود؛ که این از قرائن کلام فهمیده میشود مثلا وقتی گفته میشود «خرجت نفسه» یعنی روحش از بدن مفارقت کرد؛ اما وقتی گفته میشود «جائنی زیدٌ نفسه» یعنی زید، خودش نزد من آمد؛ و در واقع، وقتی تعبیر نفس به کار میرود که به یک نحوه، بُعد اختصاصی چیزی مد نظر باشد.
🔖جلسه 926 http://yekaye.ir/an-nesa-4-1/
@yekaye
🔹الشُّحَّ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «شحح» در اصل به معنای منع کردن است، که کمکم با معنای حرص زدن نیز همراه شده است و
«شُحّ» به معنای «بُخلورزی توام با حرص» و به تعبیر دیگر افراط در حرص بر چیزی است
و برخی هم این گونه گفتهاند که اصل این ماده دلالت دارد بر بخل شدیدی که در دل راسخ شده باشد و غالبا از لوازم آن حرص زدن است.
🔸در تفاوت «شح» با «بخل» گفتهاند که بخل فقط در مورد مال و ثروت به کار میرود؛ اما «شحّ» درباره سایر حرص زدنهای آدمی نیز به کار میرود چنانکه تعبیر «شحیحٌ بمودتک» یعنی بر تداوم دوستی با تو حرص میزند و قرآن کریم هم آن را در مورد خودخواهیهای زن و شوهری که کارشان به نزاع و شقاق کشیده و حاضر به آشتی نیستند به کار میبرد: «فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُصْلِحا بَيْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ» (نساء/128)
و نیز گفتهاند «شُحّ» افراط در منع خیررسانی به دیگران است، چنانکه به کسی که جلوی خانهاش چراغ روشن نمیکند «شحاح» گویند؛ گویی برای مانع خیر شدن حرص میزند؛ اما «بخل» منع حق است؛ از این رو، به کسی که حقوق خداوند متعال را ادا میکند بخیل نمیگویند.
▪️در هر صورت، به کسی که این خصلت را دارد «شحیح» گفته میشود که «اَشِحَّةً» جمع آن است (أَشِحَّةً عَلَيْكُم؛ احزاب/19) و گویی در هر نفسی تا حدودی این خصلت حضور دارد: «وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ» (نساء/128) و تاکید شده است که کسی که بتواند این خصلت را در نفس خویش مهار کند رستگار است (وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون؛ حشر/۹ و تغابن/۱۶)
🔖جلسه 438 http://yekaye.ir/al-ahzab-33-19/
@yekaye
🔹تُحْسِنُوا
قبلا بیان شد که
▪️ماده «حسن» در اصل به معنای هر امر بهجتزا و شادیآفرینی است که مورد رغبت واقع میگردد و خوب و نیکو شمرده میشود و
▫️«حُسن» نقطه مقابل «قُبح» است.
▪️ «حَسَنَة» هر نعمتی است که انسان در درون خویش آن را مییابد و نقطه «سيئة» است.
🔖جلسه 566 http://yekaye.ir/al-lail-92-6/
@yekaye
🔹تَتَّقُوا
در آیه ۱ همین سوره بیان شد که
▪️ ماده «وقی» در اصل به معنای نگهداشتن و حفظ کردن است: «وِقَايَة» به معنای حفظ چیزی است از اینکه مورد اذیت و ضرر قرار بگیرد، و
▫️«تَقْوی» به معنای قرار دادن خود در «وقایه»ای نسبت به آن چیزی است که ترس از آن میرود، و به همین مناسبت است که «تقوای الهی» در معنای «ترس از خدا» هم به کار رفته است.
▪️همچنین بیان شد که «اتَّقِ» فعل امر از ماده «وقی» در باب افتعال (در اصل به صورت «اِوتَقی») بوده است. چون باب افتعال چون معنای مطاوعه (پذیرش) میدهد، با توجه به ترجمه کلمه «تقوی» به «خودنگهداری»، لذا «اتَّقِ» به معنای آن است که حالت تقوی را در درون خود قبول و جاری کن و به تعبیر سادهتر: تقوی داشته باش.
🔖جلسه 926 http://yekaye.ir/an-nesa-4-1/
@yekaye
🔹خَبيرا
در جلسه قبل درباره ماده «خبر» بیان شد که
▪️ برخی بر این باورند که در اصل در دو معنی به کار میرود یکی در معنای عِلم و دیگری در معنای نرمی و سستی، چنانکه به کشاورزی که زمین را شخم میزند هم «خبیر» گویند چون زمین را نرم و آماده رویش گیاه میکند.
▫️اما اغلب این دو معنا را به یک معنا برگردانده و گفتهاند علمی است که با اطلاع و احاطه دقیق باشد و به کنه معلومات پی ببرد؛ و کشاورز شخمزننده را هم از این جهت خبیر گفتهاند که به زوایای پنهان مزرعهاش کاملا احاطه دارد و هنگام کار همه چیز را تحت نظر قرار میدهد.
▪️«خَبَر» را به معنای وسیله اطلاع و رسیدن به علم دانستهاند: «سَآتيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ؛ نمل/۷) به معنای این است که بتوانم علم و اطلاعی در این زمینه پیدا کنم.
▪️«خبیر» اسم فاعل و یا صفت مشبهه از این ماده است و کاربرد آن در مورد خداوند به معنای کسی است که علم به باطن و حقایق امور دارد و البته برخی این احتمال را هم مطرح کردهاند که شاید «خبیر» در مورد خدا به معنای «مُخبِر:خبر دهنده» باشد.
@yekaye
🕋شأن نزول
درباره شأن نزول این آیه چند قول وجود دارد.
1) معروفترین اقوال، که از سعید بن مسیب و عبیده و سلیمان بن یسار، و نیز از امام باقر ع نقل شده این است که
اين آيه در باره دختر محمد بن مسلمه نازل شد كه همسر رافع بن خديج بود.
وی زنى مسنى بود؛ و رافع بن خديج همسر ديگرى داشت كه جوان بود، از اين رو زن پير را طلاق داد و موقعى كه نزديك بود عدهاش به پايان رسد، به او گفت: اگر مايل هستى، بتو رجوع مىكنم، به شرطى كه اگر زن جوان را بر تو مقدم دارم، صبر كنى. او قبول كرد و با يكديگر آشتى كردند. اين همان صلحى است كه خداوند در باره آن آيه نازل فرمود.
📚مجمع البيان، ج3، ص183 ؛ أسباب نزول القرآن (الواحدي)، ص187 . البحر المحيط، ج4، ص85-86 . الدر المنثور، ج2، ص232 .
📙این داستان در تفسير القمي، ج1، ص154-155 از قول امام باقر با طول و تفصیل بیشتری نقل شده است.
2) قول دیگر مطلبی است که از قول عایشه [و نیز ابن عباس] نقل شده که رسول الله ص در تقسیم اوقاتش در ماندن شبها نزد زنانش مساوات را رعایت میکرد. سوده دختر زمعه، وقتی پا به سن گذاشت نگران بود كه پيامبر او را طلاق گويد! از اين رو به پیامبر گفت: روز مرا براى عايشه قرار ده، و پیامبر هم پذیرفت و اين آيه نازل گرديد.
📚الدر المنثور، ج2، ص232 ؛ مجمع البيان، ج3، ص183 ؛ البحر المحيط، ج4، ص86
3) دیدگاه سوم مطالبی است که از عایشه نقل شده که اسمی از شخص خاصی نبرده، بلکه گفته زنى شوهر داشت و شوهر او ديگر از او بچهدار نمىشد و مىخواست او را طلاق دهد و همسرى ديگر گيرد تا براى او فرزندى آورد. ولى آن زن دلش نمیخواشت طلاق داده شود. زن به او گفت: مرا طلاق مده و نگه دار و در كار من تو آزاد هستى. پس اين آيه نازل شد.
📚أسباب نزول القرآن (الواحدي)، ص188 ؛ الدر المنثور، ج2، ص232
@yekaye
یک آیه در روز
📝دلنوشتهای از #امام_خمینی در فراق #حاج_قاسم و این روزهای تلخ مسلّم #خون_شهیدان، انقلاب و اسلام را
بسم الله الرحمن الرحیم
🔥چه کوتهبیناند آنانکه #شهید و اثر کار شهید را نمیشناسند و میپندارند در پی #غوغاسالاری این چند روز، اثر خون پاک این شهیدانمان در تثبیت انقلاب از بین رفت.
🌪اگر خون #حاج_قاسم_سلیمانی شوری در مردم ایجاد کرد، از اثرات اخلاص او در پیشگاه خداوند متعال بود که قلوب مردم را در دست دارد، نه یک شور رسانهای که گذرا و مقطعی باشد.
☄️بله، روند حرکت نظام آفرینش در جامعه انسانی، بر اساس فتنههایی است که رخ میدهد تا مومن از #منافق جدا شود (سوره عنکبوت، آیات 1-3).
اما حاشا و کلا که شوری که به خاطر اخلاص یکی از #اولیای_خدا در جان مردم بیدار شده، به این راحتی و با یک بازی رسانهای بر باد رود.
☁️آن منافقانی که با دیدن موج عظیم حضور مردم در تشییع جنازه شهیدانمان دهان بستند و حتی خود را هم همراه نشان دادند؛ ولی بعد از این وقایع اخیر میدان را برای #عقدهگشایی باز دیدند، منتظر باشند که #سیل_بنیانکنی که خون حاج قاسم و همرزمانش در حیات انقلاب جاری کرد، بزودی همه #خانه_های_عنکبوتی مسیر را با خود ببرد.
☀️به دوستان و دوستداران شهید عزیزمان حاج قاسم، همان سخنی را عرض میکنم که خداوند به پیروان راه حق وعده داد:
📖«فَاصْبِرْ صَبْراً جَميلاً؛ إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعيداً؛ وَ نَراهُ قَريباً: پس صبوری پیشه کن با صبری زیبا؛ همانا آنان آن را دور میبینند؛ و ما آن را نزدیک میبینیم»
(سوره معارج، آیات 5-7).
@souzanchi
@yekaye
☀️1) الف. از امام کاظم ع درباره این سخن خداوند عز و جل «و اگر زنی از شوهرش بیم ناسازگاری و رویگردانی داشت ...» سوال شد.
فرمودند: وقتی چنین باشد و آن مرد قصد طلاق این زن را داشته باشد؛ این زن میتواند بگوید مرا نگه دار و برخی از آنچه در قبال من برعهده توست را به خودت واگار می کنم و از شب و روزم آنچه برای تو حلال است همچنان حلال باشد؛ که در این حالت برای آن مرد این روابط حلال میباشد و بر آن دو [برای چنین توافقی] باکی نیست.
📚الكافي، ج6، ص145؛ تفسير العياشي، ج1، ص278
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً».
فَقَالَ ع: إِذَا كَانَ كَذَلِكَ فَهَمَّ بِطَلَاقِهَا قَالَتْ لَهُ أَمْسِكْنِي وَ أَدَعَ لَكَ بَعْضَ مَا عَلَيْكَ وَ أُحَلِّلَكَ مِنْ يَوْمِي وَ لَيْلَتِي حَلَّ لَهُ ذَلِكَ وَ لَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا.
📚قریب به همین مضمون روایات متعددی از امام صادق ع روایت شده است.
☀️ب. به امام رضا ع منسوب است که فرمودند:
اما نشوز، می تواند از جانب مرد باشد و یا از جانب زن؛ اما آنچه از جانب مرد است آن است که قصد طلاق دادن زنش را بکند و زن به او بگوید مرا به همسری خود نگه دارد و آنچه [در قبال من] برعهده توست نیز برای خودت؛ و شبم را هم به تو بخشیدم؛ و بر سر این مطلب با هم مصالحه کنند.
📚الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام، ص245
وَ أَمَّا النُّشُوزُ فَقَدْ يَكُونُ مِنَ الرَّجُلِ وَ يَكُونُ مِنَ المَرْأَةِ فَأَمَّا الَّذِي مِنَ الرَّجُلِ فَهُوَ يُرِيدُ طَلَاقَهَا فَتَقُولُ لَهُ أَمْسِكْنِي وَ لَكَ مَا عَلَيْكَ وَ قَدْ وَهَبْتُ لَيْلَتِي لَكَ وَ يَصْطَلِحَانِ عَلَى هَذَا.
☀️ج. از امام باقر ع سوال شد درباره «زن نَهاریه» [یا: زن مهاریه]* سوال شد که با وی هنگام عقد نکاح شرط میشود که آن مرد هر وقت از هر ماه ویا هر روز جمعهای خواست سراغش بیاید و سهم نفقهاش فلان مقدار باشد؟!
فرمودند: این شرط اعتباری ندارد؛ و هرکس که با زنی ازدواج کرد؛ آن زن سهم شرعی خود از نفقه و قسمت [= سهم زن از اینکه چه اندازه شوهرش نزد وی باشد] را دارد ولیکن اگر زنی ازدواج کرد و از نشوز شوهرش نگران بود ویا میترسید که شوهرش بر سر او با زن دیگری هم ازدواج کند و با شوهرش در خصوص مقداری از حق خودش، اعم از قسمتش و یا جزیی از آن، مصالحه کرد؛ این جایز است و اشکالی بدان نیست.
[یعنی از ابتدا نمی توان در حین عقد زن را محدود کرد؛ اما اگر بعد از ازدواج زن از شوهرش نگران بود و بخشی از حقوق خود را بخشید تا شوهرش با وی همراهی کند، اشکالی ندارد]
✳️* درباره مقصود از «زن نَهاریه» [که در برخی از نسخههای روایت، به صورت «مهاریه» ثبت شده] از قول فاضل استرآبادی نقل شده که مقصود موردی است که مردی میخواهد زن دوم بگیرد اما نمی خواهد زن اولش بفهمد؛ و با زن دوم شرط میکند که فقط روزها سراغ وی میرود؛ که امام ع چنین شرطی را معتبر نمیدانند.] (مرآة العقول، ج20، ص144)
📚الكافي، ج5، ص403؛ تهذيب الأحكام، ج7، ص372؛ تفسير العياشي، ج1، ص278
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ:
سُئِلَ أَبُو جَعْفَرٍ ع عَنِ النَّهَارِيَّةِ [الْمَهَارِيَّةِ] يَشْتَرِطُ عَلَيْهَا عِنْدَ عُقْدَةِ النِّكَاحِ أَنْ يَأْتِيَهَا مَتَى شَاءَ كُلَّ شَهْرٍ وَ كُلَّ جُمْعَةٍ يَوْماً وَ مِنَ النَّفَقَةِ كَذَا وَ كَذَا؟
قَالَ لَيْسَ ذَلِكَ الشَّرْطُ بِشَيْءٍ وَ مَنْ تَزَوَّجَ امْرَأَةً فَلَهَا مَا لِلْمَرْأَةِ مِنَ النَّفَقَةِ وَ الْقِسْمَةِ وَ لَكِنَّهُ إِذَا تَزَوَّجَ امْرَأَةً فَخَافَتْ مِنْهُ [فیه] نُشُوزاً أَوْ خَافَتْ أَنْ يَتَزَوَّجَ عَلَيْهَا أَوْ يُطَلِّقَهَا فَصَالَحَتْهُ مِنْ حَقِّهَا عَلَى شَيْءٍ مِنْ نَفَقَتِهَا أَوْ قِسْمَتِهَا فَإِنَّ ذَلِكَ جَائِزٌ لَا بَأْسَ بِهِ.
عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سُئِلَ أَبُو جَعْفَرٍ ع عَنِ النَّهَارِيَّةِ [المهاريّة] يُشْتَرَطُ عَلَيْهَا عِنْدَ عُقْدَةِ النِّكَاحِ أَنْ يَأْتِيَهَا مَا شَاءَ نَهَاراً أَوْ مِنْ كُلِّ جُمْعَةٍ أَوْ شَهْرٍ يَوْماً وَ مِنَ النَّفَقَةِ كَذَا وَ كَذَا؟
قَالَ: فَلَيْسَ ذَلِكَ الشَّرْطُ بِشَيْءٍ مَنْ تَزَوَّجَ امْرَأَةً فَلَهَا مَا لِلْمَرْأَةِ مِنَ النَّفَقَةِ وَ الْقِسْمَةِ وَ لَكِنَّهُ إِنْ تَزَوَّجَ امْرَأَةً فَخَافَتْ فیهِ [مِنْهُ] نُشُوزاً أَوْ خَافَتْ أَنْ يَتَزَوَّجَ عَلَيْهَا فَصَالَحَتْ مِنْ حَقِّهَا عَلَى شَيْءٍ مِنْ قِسْمَتِهَا أَوْ بَعْضِهَا فَإِنَّ ذَلِكَ جَائِزٌ لَا بَأْسَ بِهِ.
@yekaye
☀️2) الف. از امیرالمومنین ع وصایایی به شریح قاضی روایت شده که در فرازی از آن فرمودند:
و بدان که صلح و مصالحه برقرار کردن بین مسلمانان جایز است؛ مگر مصالحهای که بخواهد حلالی را حرام ویا حرامی را حلال کند.
📚الكافي، ج7، ص413
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ قَالَ: سَمِعْتُ عَلِيّاً ص يَقُولُ لِشُرَيْحٍ …
وَ اعْلَمْ أَنَّ الصُّلْحَ جَائِزٌ بَيْنَ الْمُسْلِمِينَ إِلَّا صُلْحاً حَرَّمَ حَلَالًا أَوْ أَحَلَّ حَرَاما
☀️ب. و باز از امیرالمومنین ع روایت شده است که فرمودند:
کسی که با زنش شرطی میکند [= آن زن در ازدواج با وی شرطی قرار می دهد] باید که بدان شرط وفا کند؛ که همانا مسلمانان پایبند قول و قرارهایشان هستند مگر شرطی که حلالی را حرام یا حرامی را حلال کند.
📚تهذيب الأحكام، ج7، ص467
الصَّفَّارُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ عَنْ غِيَاثِ بْنِ كَلُّوبٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ ع أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع كَانَ يَقُولُ:
مَنْ شَرَطَ لِامْرَأَتِهِ شَرْطاً فَلْيَفِ لَهَا بِهِ فَإِنَّ الْمُسْلِمِينَ عِنْدَ شُرُوطِهِمْ إِلَّا شَرْطاً حَرَّمَ حَلَالًا أَوْ أَحَلَّ حَرَاماً.
☀️ج. دو مضمون فوق در منابع اهل سنت، در یک حدیث از رسول الله ص روایت شده است؛ بدین بیان که ایشان فرمودند:
صلح و مصالحه برقرار کردن بین مسلمانان جایز است؛ مگر مصالحهای که بخواهد حلالی را حرام ویا حرامی را حلال کند؛
و مسلمانان پایبند قول و قرارهایشان هستند مگر شرطی که حلالی را حرام یا حرامی را حلال کند.
📚الدر المنثور، ج2، ص233
أخرج الحاكم عن كثير بن عبد الله بن عوف عن أبيه عن جده سمعت رسول الله صلى الله عليه و [آله و] سلم يقول:
الصلح جائز بين المسلمين الا صلحا حرم حلالا أو أحل حراما
و المسلمون على شروطهم الا شرطا حرم حلالا.
@yekaye
☀️3) الف. از رسول الله ص روایت شده است که فرمودند:
سه چیز هلاککنندهاند و سه چیز نجاتبخش.
اما نجاتبخشها عبارتند از:
خشیت از خداوند عز و جل در پنهان و آشکار؛ و میانهروی در ثروت و فقر؛ و رعایت عدل در خوشحالی و عصبانیت؛
و آن سه هلاککننده عبارتند از:
شُحّ (تنگچشمی؛ بخل همراه با حرص) ای که از آن اطاعت شود؛ و هوای [نفس] ای که از آن پیروی شود؛ و خودبزرگبینی.
📚الخصال، ج1، ص84
أَخْبَرَنِي الْخَلِيلُ بْنُ أَحْمَدَ السِّجْزِيُّ الْقَاضِي قَالَ أَخْبَرَنَا ابْنُ صَاعِدٍ قَالَ حَدَّثَنَا يُوسُفُ بْنُ مُوسَى الْقَطَّانُ وَ أَحْمَدُ بْنُ مَنْصُورِ بْنِ سَيَّارٍ قَالا حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يُونُسَ قَالَ حَدَّثَنَا أَيُّوبُ بْنُ عُتْبَةَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ بُكَيْرٍ الْعَبْدِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا قَتَادَةُ عَنْ أَنَسٍ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ:
ثَلَاثٌ مُهْلِكَاتٌ وَ ثَلَاثٌ مُنْجِيَاتٌ.
فَالْمُنْجِيَاتُ خَشْيَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي السِّرِّ وَ الْعَلَانِيَةِ وَ الْقَصْدُ فِي الْغِنَى وَ الْفَقْرِ وَ الْعَدْلُ فِي الرِّضَا وَ الْغَضَبِ؛
وَ الثَّلَاثُ الْمُهْلِكَاتُ شُحٌّ مُطَاعٌ وَ هَوًى مُتَّبَعٌ وَ إِعْجَابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ.
☀️ب. از امام صادق ع روایت شده است که رسول الله ص فرمودند:
هیچ چیزی همانند نابودگریِ شُحّ (تنگچشمی؛ بخل همراه با حرص) اسلام را نابود نکرد؛
سپس فرمودند: همانا این شُحّ حرکتی [ظریف و مخفی] دارد همانند حرکت مورچه، و شاخههایی دارد همانند شاخههای شرک.
(در برخی نسخهها به جای «شاخهها» «تیغها» آمده است)
📚الكافي، ج4، ص45
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: مَا مَحَقَ الْإِسْلَامَ مَحْقَ الشُّحِّ شَيْءٌ.
ثُمَّ قَالَ: إِنَّ لِهَذَا الشُّحِّ دَبِيباً كَدَبِيبِ النَّمْلِ وَ شُعَباً كَشُعَبِ الشِّرَكِ؛ وَ فِي نُسْخَةٍ أُخْرَى الشَّوْك.
☀️ج. از امام صادق ع روایت شده که یکبار امیراالمومنین ع شنیدند که
کسی می گفت: شحیح [= کسی که شُحّ (تنگچشمی؛ بخل همراه با حرص) دارد] معذورتر است، تا ظالم.
به او فرمودند:
اشتباه میکنی! همانا ظالم گاه می شود که توبه و استغفار میکند و ظلمی را که کرده برای مظلوم جبران میکند؛
ولی شحیح وقتی شُحّ بورزد، صدقه و زکات و صله رحم و ضیافت از میهمان و خرج کردن در راه خدا را منع میکند و درهای نیکی را میبندد؛ و بر بهشت حرام شده است که «شحیح» در آن وارد شود.
📚الكافي، ج4، ص45
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ ع أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ
سَمِعَ رَجُلًا يَقُولُ إِنَّ الشَّحِيحَ أَعْذَرُ [أَغْدَرُ] مِنَ الظَّالِمِ.
فَقَالَ لَهُ:
كَذَبْتَ إِنَّ الظَّالِمَ قَدْ يَتُوبُ وَ يَسْتَغْفِرُ وَ يَرُدُّ الظُّلَامَةَ عَلَى أَهْلِهَا وَ الشَّحِيحُ إِذَا شَحَّ مَنَعَ الزَّكَاةَ وَ الصَّدَقَةَ وَ صِلَةَ الرَّحِمِ وَ قِرَى الضَّيْفِ وَ النَّفَقَةَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ أَبْوَابَ الْبِرِّ وَ حَرَامٌ عَلَى الْجَنَّةِ أَنْ يَدْخُلَهَا شَحِيحٌ.
@yekaye