☀️متن حدیث 3
أَخْبَرَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ الْكَلْبِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ الْعَبْدِيِّ عَنْ أَبِي هَارُونَ الْعَبْدِيِّ عَنْ رَبِيعَةَ السَّعْدِيِّ عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ الْيَمَانِ:
أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَرْسَلَ إِلَى بِلَالٍ فَأَمَرَهُ فَنَادَى بِالصَّلَاةِ قَبْلَ وَقْتِ كُلِّ يَوْمٍ فِي رَجَبٍ لِثَلَاثَةَ عَشَرَ خَلَتْ مِنْهُ.
قَالَ: فَلَمَّا نَادَى بِلَالٌ بِالصَّلَاةِ فَزِعَ النَّاسُ مِنْ ذَلِكَ فَزَعاً شَدِيداً، وَ ذُعِرُوا وَ قَالُوا: رَسُولُ اللَّهِ ص بَيْنَ أَظْهُرِنَا لَمْ يَغِبْ عَنَّا وَ لَمْ يَمُتْ؟! فَاجْتَمَعُوا وَ حَشَدُوا.
فَأَقْبَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَمْشِي حَتَّى انْتَهَى إِلَى بَابٍ مِنْ أَبْوَابِ الْمَسْجِدِ فَأَخَذَ بِعِضَادَتِهِ، فِي الْمَسْجِدِ مَكَانٌ يُسَمَّى السُّدَّةَ فَسَلَّمَ؛ ثُمَّ قَالَ: هَلْ تَسْمَعُونَ يَا أَهْلَ السُّدَّةِ؟
فَقَالُوا سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا.
فَقَالَ هَلْ تُبَلِّغُونَ؟
قَالُوا: ضَمِنَّا ذَلِكَ لَكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ!
قَالَ أُخْبِرُكُمْ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْخَلْقَ قِسْمَيْنِ، فَجَعَلَنِي فِي خَيْرِهِمَا قِسْماً وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ «أَصْحابُ الْيَمِينِ» وَ «أَصْحابُ الشِّمالِ» فَأَنَا مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ وَ أَنَا خَيْرُ أَصْحَابِ الْيَمِينِ.
ثُمَّ جَعَلَ الْقِسْمَيْنِ أَثْلَاثاً فَجَعَلَنِي فِي خَيْرِهَا أَثْلَاثاً وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ: «فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ» فَأَنَا مِنَ السَّابِقِينَ وَ أَنَا خَيْرُ السَّابِقِينَ.
ثُمَّ جَعَلَ الْأَثْلَاثَ قَبَائِلَ فَجَعَلَنِي فِي خَيْرِهَا قَبِيلَةً وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ: «يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» فَقَبِيلَتِي خَيْرُ القَبَائِلِ وَ أَنَا سَيِّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ أَكْرَمُكُمْ عَلَى اللَّهِ وَ لَا فَخْرَ.
ثُمَّ جَعَلَ القَبَائِلَ بُيُوتاً فَجَعَلَنِي فِي خَيْرِهَا بَيْتاً وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ: «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»، أَلَا وَ إِنَّ إِلَهِي اخْتَارَنِي فِي ثَلَاثَةٍ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي وَ أَنَا سَيِّدُ الثَّلَاثَةِ وَ أَتْقَاهُمْ لِلَّهِ وَ لَا فَخْرَ. اخْتَارَنِي وَ عَلِيّاً وَ جَعْفَراً ابْنَيْ أَبِي طَالِبٍ وَ حَمْزَةَ بْنَ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ.
كُنَّا رُقُوداً بِالْأَبْطَحِ لَيْسَ مِنَّا إِلَّا مُسَجًّى بِثَوْبِهِ عَلَى وَجْهِهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَنْ يَمِينِي وَ جَعْفَرُ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَنْ يَسَارِي وَ حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ عِنْدَ رِجْلِي. فَمَا نَبَّهَنِي عَنْ رَقْدَتِي غَيْرُ خَفِيقِ أَجْنِحَةِ الْمَلَائِكَةِ وَ بَرْدِ ذِرَاعِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فِي صَدْرِي.
فَانْتَبَهْتُ مِنْ رَقْدَتِي وَ جَبْرَئِيلُ فِي ثَلَاثَةِ أَمْلَاكٍ يَقُولُ لَهُ أَحَدُ الْأَمْلَاكِ الثَّلَاثَةِ: إِلَى أَيِّ هَؤُلَاءِ الْأَرْبَعَةِ أُرْسِلْتَ؟
فَرَفَسَنِي بِرِجْلِهِ فَقَالَ إِلَى هَذَا.
قَالَ: وَ مَنْ هَذَا؟! يَسْتَفْهِمُهُ.
فَقَالَ: هَذَا مُحَمَّدٌ سَيِّدُ النَّبِيِّينَ ص وَ هَذَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ وَ هَذَا جَعْفَرُ بْنُ أَبِي طَالِبٍ لَهُ جَنَاحَانِ خَضِيبَانِ يَطِيرُ بِهِمَا فِي الْجَنَّةِ وَ هَذَا حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ.
📚تفسير القمي، ج2، ص347-348
✅قریب به این مضمون احادیث فراوانی آمده است که برخی از آنها در جلسات بعد خواهد آمد؛
و البته اصل این حدیث نبوی با عبارات مختلف در کتب اهل سنت نیز روایت شده است. مثلا در:
📚حديث أبي نعيم عن أبي علي الصواف لأبي نعيم الأصبهاني، ص37-38 ؛
📚الدر المنثور، ج6، ص605-606 ؛
📚المعجم الكبير (للطبرانی)، ج3، ص56؛ ج12، ص112؛
📚مختصر تاريخ دمشق، ج2، ص109؛
📚السيرة النبوية (لابنكثير) ج1لإ ص192-193؛
📚البداية والنهاية، ج2، ص316؛
📚خصائص سيد العالمين، ص470؛
📚الخصائص الكبرى، ج1، ص65؛
📚السيرة الحلبية ج1، ص44؛
📚إمتاع الأسماع (للمقريزي)، ج3، ص208؛
📚فتح القدير (للشوكاني)، ج4، ص322
@yekaye
یک آیه در روز
974) 📖 و كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً 📖 ترجمه 💢و زوجهایی سهگانه بودهاید: سوره واقعه (56) آیه 7
.
1️⃣ «وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً»
با اینکه انسانها در عمیقترین وضعیت وجودیشان سه دسته شدهاند، اما با توجه به وضعیت نهایی انسان که یا به بهشت میرود ویا به جهنم، انتظار اولیه این است که تقسیم نهایی انسانها دو دسته باشد.
حدیث 3 عملا رمز این نکته را برملا میسازد. پیامبر اکرم ص بخوبی نشان میدهند که در تقسیم اول، انسانها به همین دو گروه تقسیم میشوند؛ اما در یک مرتبه بالاتر، این گروه بهشتیاناند به دو گروه تقسیم میشوند. شاید اشاره باشد به اینکه خداوند در یک تقسیم انسانها را در دو دسته «اصحاب میمنت و اصحاب مشئمت» قرار داد (در سوره بلد/۱۹-۲۰) و سپس در تقسیم دیگر، همین اصحاب میمنت را به دو دسته اصحاب یمین و السابقون تقسیم کرد (در سوره واقعه/۸-۱۱)
شاید بتوان گفت، رفعت مقام «سابقون» نسبت به «اصحاب میمنه» بقدری زیاد است، که اگر تفاوت بهشتیان معمولی (اصحاب یمین و میمنه) و جهنمیان (اصحاب شمال و مشئمه) آنها را دو گروه میکند، تفاوت این اولیاء الله با سایر بهشتیان نیز سزاوار است که آنها را در دو گروه قرار دهد.
شاید اگر روایت معروف تقسیمبندی سهگانه عبادات (عبادت عبید و تجار و احرار) را بر این تقسیمبندی سهگانه تطبیق دهیم، معلوم شود که چرا این تقسیم بهشتیان موجب شده که از اساس، تقسیمبندیِ سهتایی مطرح شود.
@yekaye
یک آیه در روز
974) 📖 و كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً 📖 ترجمه 💢و زوجهایی سهگانه بودهاید: سوره واقعه (56) آیه 7
.
2️⃣ «وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً»
چنانکه همه مفسران در اینجا توضیح دادهاند، «ازواج» در اینجا به معنای «زوجِ» دوتایی نیست؛ و به کلماتی همچون «اصناف» و «جماعات» نزدیکتر است.
البته برخلاف آنچه در زبان فارسی معروف است که «زوج» را برای «دوتا» به کار میبریم، کلمه «زوج» صرفا بر «یکی از طرفین» که همواره با دیگری همراه است به کار میرود نه برای نشان دادن «هردو». با این حال، جای انکار ندارد که باز «زوج» برای جایی به کار میرود که یک قرین برای شخص مورد نظر در کار باشد. پس چرا این تعبیر به کار برده شد؟
🍃الف. در نکات ادبی بیان شد که کلمه «زوج» در اصل برای مقارنت اشیای مشابه به کار رفته است، و چون تشابه یک نحوه مقارنت بین دو چیز ایجاد میکند، به دو چیز مقارن هم «زوجین» گفته شده است. شاید علت به کار بردن کلمه «أزواج»برای این جماعتها تاکید بر شدت ارتباط و قرین بودن این گروهها باشد.
🍃ب. شاید نکتهاش در تکراری باشد که در آیات بعد آمده است. در هر آیهای این گروه را دوبار ذکر کرده است. البته شاید گفته شود که بار دوم که با تعبیر «ما ...؟» آمده، فقط یک سوال و اعجاب است: «فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ، وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ: پس اصحاب میمنت، و اصحاب میمنت چیست؟ و اصحاب شومی، و اصحاب شومی چیست؟» اما آنچه احتمال فوق را بالا میبرد گزینه سوم است که دیگر کلمه «ما» ندارد و میفرماید «السابقون السابقون».
🍃ج. شاید این زوج، واقعا دوگانهای در هر انسانی مد نظر باشد؛ مثلا دوگانه هوای نفس و عقل که در انسان درگیر است؛ و این درگیری درونی است که انسانها را در این سه قسم قرار میدهد: کسی که عقلش بر هوای نفسش غالب میشود اصحاب میمنت است؛ کسی که هوای نفسش بر عقلش غالب میباشد اصحاب شومی است؛ و گروهی هم هستند که چنان عقل بر وجودش غالب است که اصلا جایی برای هوای نفس و درگیری بین این دو نمیماند؛ که اینان سابقوناند.
📚(اقتباس از تفسیر ابنزید، که جامع البيان (طبری)، ج27، ص98 نقل شده است)
🍃د. ...
@yekaye
یک آیه در روز
974) 📖 و كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً 📖 ترجمه 💢و زوجهایی سهگانه بودهاید: سوره واقعه (56) آیه 7
.
3️⃣ «وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً»
معنای اولیهای که از این آیه به ذهن متبادر میشود تقسیمبندی انسانها در این سه دسته است؛ اما با توجه به قاعده امکان استعمال یک لفظ در چند معنا، معانی دیگری هم برای این تعبیر متصور است؛
از جمله اینکه ضمیر جمع در «کنتم» عام استغراقی باشد تا عام مجموعی؛ یعنی خطاب به تک تک انسانها باشد، نه به جماعت انسانها؛
🤔آنگاه معنایش این خواهد بود که در هریک از شما این سهگانه وجود دارد؛ یعنی در وجود هریک از شما، هم اصحاب میمنه هست، هم اصحاب مشئمه و هم سابقون؛ و خود شمایید که باید یکی از این سه را در خود برتری دهید و تکلیف نهاییتان را آن قرار دهید.
@yekaye
یک آیه در روز
974) 📖 و كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً 📖 ترجمه 💢و زوجهایی سهگانه بودهاید: سوره واقعه (56) آیه 7
.
4️⃣ «وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً»
چرا از تعبیر «وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً: و زوجهایی سهگانه بودید» استفاده کرد و نفرمود: «تکونوا: زوجهایی سهگانه می باشید»، یا «صرتم: زوجهایی سهگانه شدید» ویا «تصیروا: زوجهایی سهگانه میشوید»
🍃الف. حضور در قيامت و كيفيّت محشور شدن، به قدرى حتمى است كه گويا در گذشته محقق شده است. (تفسير نور، ج9، ص421)
🍃ب. میخواهد به حقیقت باطنیای که در همین دنیا در انسانها موجود بوده اشاره کند. (شبیه مطلبی که در جلسه قبل، تدبر2 گذشت)
🍃ج. ...
@yekaye
یک آیه در روز
974) 📖 و كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً 📖 ترجمه 💢و زوجهایی سهگانه بودهاید: سوره واقعه (56) آیه 7
.
5️⃣ «وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً»
این سوره توضیح واقعه قیامت است. در آیات قبل، درباره برخی از واقعیاتی که با وقوع قیامت بر همگان آشکار میشود سخن گفت: اینکه همه چیز را زیر و رو میکند؛ زمین را بشدت میلرزاند و کوهها را خرد و خمیر و همچون گرد و غباری پراکنده میسازد.
از این آیه تا بیش از نیمی از سوره، به دستهبندی سهگانهای در میان آدمیان میپردازد؛
و اگر باور کنیم که این واقعه، آنچه در مقابل ما واقعیت به نظر میرسید را زیر و رو میکند و برملاکننده واقعیت نهایی است، باید گفت مهمترین و اساسیترین دستهبندی در انسانها، همین دستهبندی سهگانه است.
💠نکته تخصصی #انسانشناسی:
#دستهبندی_انسانها
هر الگوی انسانشناسیای بر دستهبندیای از انسانها استوار است؛
اساسا وقتی ما با واقعیات متکثر مواجه میشویم، برای فهم بهتر آنها چارهای نداریم جز اینکه دستهبندیای ارائه دهیم و آن افراد متکثر را در چند دسته قرار دهیم و بر اساس آنها همه آنها را بشناسیم.
▪️امروزه انواع دستهبندیها از انسانها وجود دارد:
▫️بر اساس رنگ و نژاد (سفیدپوست، سیاهپوست، ...)،
▫️زبان (فارس، عرب، ترک، ...)، ملیت (ایرانی، عراقی، ...)،
▫️منطقه جغرافیایی (آسیایی، آفریفایی، و ...)،
▫️سن (کودک، نوجوان، ...)،
▫️طبقه اجتماعی (سرمایهدار، کارگر، ...)،
▫️شغل (پزشک، معلم، ...)،
▫️جنسیت (زن و مرد)،
▫️دین و مذهب (مسلمان، مسیحی، ...)،
▫️شکل و شمایل (بلند قد و کوتاهقد، چاق و لاغر، زیبارو و زشترو، ...)،
▫️روحیات (تندمزاج، سردمزاج، ...)،
▫️و ... .
🤔این دستهبندیها برخی بر اساس امور اعتباری و قراردادی است (مانند ملیت) و برخی بر اساس امور واقعی و عینی (مانند سن)؛ در برخی بر اساس امری در خود انسانهاست (مانند رنگ) و برخی بر اساس وضعیتی خارج از انسان (مانند منطقه جغرافیایی)؛ و بسیاری از اینها هم ترکیبی از این امور است.
🔺نکته مهم این است که هر دستهبندیای فهم خاصی از انسانها و موقعیت و روابط و اوصاف و ... آنها به دست میدهد، که در شناخت رفتارهای آنها و نوع تعاملی که با آنها بایدقرار کنیم و انتظاراتی که از آنها داریم موثر است. هرچه این دسته بندی بر اساس امور واقعیتر (در مقابل اعتباری) و ماندگارتر (در مقابل موقت و گذرا) در حقیقت انسان باشد، فهم عمیقتر و ریشهدارتری از انسان در اختیار ما قرار میدهد.
مثلا با توجه به اینکه انسانها براحتی میتوانند شغل، طبقه اجتماعی ویا حتی ملیت خود را تغییر دهند، شناختهای اینچنین از یک انسان، شناختی بسیار در معرض تغییر است؛ بویژه که گاه یک نفر در ذیل چند عنوان از این دستهبندیها قرار میگیرد؛ و گاه هریک از این دستهبندیها وصف متفاوت (و گاه متعارض)ی به وی نسبت میدهد؛ مثلا میگوییم که «سرمایهداران چنین و چناناند» و یا «ایرانیها چنین و چناناند» معلوم نیست که چه اندازه این حکم ما درباره شخص سرمایهدار ایرانیای که الان در مقابل ماست، صادق باشد؛ و گاه به ازای فلان خصلت عمومی در سرمایهداران، خصلتی خلاف آن در ایرانیها مطرح است.
💢با این توضیح میتوان فهمید که عمیقترین انسانشناسی، آن است که دستهبندیاش را بر اساس نهاییترین لایه وجودی و حقیقت نهایی هر انسان قرار دهد، حقیقتی که هیچگاه – حتی با مرگ – از او جدا شدنی نیست؛
و کسی که بتواند انسانها را بر این اساس، فهم کند عمیقترین فهم از انسانها را خواهد داشت و به بهترین سبک تعامل با آنها دست خواهد یافت.
🔆با این اوصاف، این سوره (و بلکه هر آیه و سورهای که درباره قیامت سخن میگوید) در مقام معرفی عمیقترین لایههای انسانشناسی است؛ و صرفا برای یک بشارت و هشدار نیست؛ بلکه همین خصلت تبشیری و انذاریاش هم ناشی از این فهم عمیقی است که در خصوص حقیقت انسان برای خود او پدید میآورد.
✅تبصره
عمیق ویا سطحی بودن دستهبندیها به معنای این نیست که دستهبندی عمیق میتواند جایگزین دستهبندی سطحی شود ویا با داشتن عمیقترین دستهبندی، نیازی به سایر دستهبندیها نداشته باشیم. به تعبیر دیگر، شناخت عمیقترین لایه وجودی انسان، ما را از اینکه مستقلا به شناخت لایههای دیگر وجود انسان اقدام کنیم بینیاز نمیکند؛ و هر لایهای از انسان، اقتضائات خود را دارد؛ و خود قرآن کریم هم انواعی از دستهبندیها را در میان انسانها مطرح کرده است.
مثلا یک سطح انسانشناسی، سطح رفتاری آنهاست که انسانها را در دستههای نیکوکار و بدکار و ... قرار میدهد. سطح عمیقتری از آنها، سطح باورهای عمیق آنهاست که انسانها را در دستههای مومن و منافق و ... قرار میدهد. با این حال، این گونه نیست که اگر کسی مومن شد هرگز عمل بدی از او سر نزند ویا اگر منافق شد مطلقا کار خوبی انجام ندهد.
@yekaye
🔹أصْحابُ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «صحب» در اصل دلالت دارد بر نزدیک و قرین هم قرار گرفتن؛ و وقتی چیزی با چیز دیگر ملائم و سازگار شد تعبیر «استصحبه» به کار میبرند و
«صاحب» (جمع آن: اصحاب) به هر ملازم و همنشین و همراهی گفته میشود، اعم از اینکه این ملازمت با بدن باشد یا با عنایت و اهتمام؛ و
▫️برخی هم معنای اصلی آن را معاشرتی که در مسیر دنیا، در برنامههای ظاهری یا باطنی، تداوم داشته باشد دانسته اند.
▫️البته برخی از اهل لغت با اینکه رواج کاربرد «صاحب» در معنای «قرین» را قبول دارند، اما اصل این ماده را «حفظ کردن» میدانند که فقط در نسبت بین انسانها به کار میرود، و بر یک نوع انتفاع، دست کم در یکی از طرفین، دلالت دارد؛ برخلاف قرین که در نسبت بین اشیاء هم به کار میرود و بر صرف کنار هم قرار داشتن و در یک مسیر بودن دلالت دارد؛
▫️و شاهدی بر اینکه در اصل ماده «صحب» معنای «حفظ» نهفته، آن است که عرب تعبیر «صحبك الله» را به معنای «خداوند حفظت کند» به کار میبرند؛ چنانکه در «لا يَسْتَطيعُونَ نَصْرَ أَنْفُسِهِمْ وَ لا هُمْ مِنَّا يُصْحَبُونَ» (انبیاء/۴۳) نیز ظاهرا در همین معنا به کار رفته است؛
هرچند که برخی این کلمه در این آیه را هم در همان معنای مصاحبت و همنشینی گرفته و گفتهاند «إصحاب للشیء» به معنای منقاد و مطیع بودن در برابر آن چیز است؛ به نحوی که آن دیگری را صاحب وی میگرداند، و به همین مناسبت، مقصود در این آیه هم آن است که آنان را از جهت این معبودهای دروغینشان هیچ آرامش و راحتی و رفقی در کار نخواهد بود که مصاحب و همراه ایشان باشد؛
ولی اغلب اهل لغت، این را در همان معنای حفظ کردن و جوار و پناه دادن دانستهاند؛ و خود همین مفهوم منقاد و مطیع بودن نیز دلالت بر نوعی حفاظت کردن از جانب شخص مقابل دارد.
▪️راغب اصفهانی که اصل معنای این ماده را ملازمت و همراهی دانسته، توضیح داده که این ماده در عرف در مواردی اطلاق میشود که این همراهی زیاد باشد، و این ماده دلالت بر طول همنشینی و ملازمت دارد و بدین جهت تعبیر «مصاحبت» و «اصطحاب» بلیغتر از تعبیر «اجتماع» است: هر اصطحابی اجتماع است اما هر اجتماعی اصطحاب نیست؛
و چهبسا اینکه پیامبر را در مقام دفاع از اینکه ایشان دیوانه نیستند «صاحب» آنان خواندهاند (ما صاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ، تکویر/۲۲؛ ما بِصاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ، اعراف/۱۸۴؛ ما بِصاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ، سبأ/۴۶) بدین جهت باشد که وی مدتها در میان آنان زیسته و با آنان بوده و آنان ظاهر و باطن وی را میشناسند و در واقعا در او دیوانگی و جنونی ندیده بودند.
▪️اما نکته قابل توجه این است که راغب اشاره میکند که این ماده هم در جایی که شخص مافوق و حاکم بر بقیه باشد (مانند صاحب الجیش) و هم در جایی که تحت سلطه قرار گرفته باشد (مانند صاحب الامیر) به کار میرود [به عنوان یک مثال قرآنی، میتوان به «أَصْحابَ النَّارِ» اشاره کرد که هم در مورد جهنمیان که آتش بر آنان مسلط شده به کار رفته، مانند «وَ الَّذينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ النَّار (تغابن/۱۰)؛ و هم در مورد فرشتگان موکل بر جهنم که بر آتش آن مسلطاند، مانند: «ما جَعَلْنا أَصْحابَ النَّارِ إِلاَّ مَلائِكَة» (مدثر/۳۱)]؛
و به همین جهت همراهی زیاد است که به مالک یک چیز و کسی که اختیار تصرف در چیزی را داشته باشد صاحب آن گفته میشود؛
اما با توجه به اینکه صاحب بدین معنا در قرآن کریم به کار نرفته است؛ بلکه عمده کاربردهایش در جایی است که به خاطر کثرت ملازمت و همراهی با کسی یا امری (أَصْحابُ مُوسى، أَصْحابَ السَّبْتِ، أَصْحابُ الْجَنَّةِ، أَصْحابَ النَّارِ، أَصْحابِ السَّعيرِ، أَصْحابِ الْجَحيمِ، أَصْحابَ الْقَرْيَةِ، أَصْحابِ مَدْيَنَ، أَصْحابِ الْقُبُورِ) ویا به مناسبت اینکه نام آنان با آن واقعه و یا آن چیز گره خورده (أَصْحابَ الْكَهْفِ، أَصْحابُ الْأُخْدُودِ، أَصْحابَ الرَّسِّ، أَصْحابَ السَّفينَةِ، أَصْحابُ الْأَعْراف، َ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ، أَصْحابُ الْحِجْرِ، أَصْحابُ الصِّراطِ السَّوِيِّ، أَصْحابَ الْيَمينِ، أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ، أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ، أَصْحابُ الشِّمالِ) آنان را صاحب و اصحاب آن امر خوانده است، بتوان نظر کسانی که نوعی معنای حفظ را هم در این ماده دخیل دانستهاند ترجیح داد.
@yekaye
👇ادامه مطلب👇