☀️1) در جلسه 975، حدیث2 مطالبی گذشت درباره اینکه کسی که حدیثی شنیده بود که انسانی که گناهی انجام میدهد در آن حال دیگر مومن نیست؛ و برایش سوال شده بود که آیا واقعا با یک گناه انسان از ایمان خارج میشود؟ امیرالمومنین ع ضمن تصدیق اصل حدیث، فرمودند فهم درست این حدیث در گروی فهم این سه دستهای است که خداوند در این آیات معرفی کرده است.
در جلسه قبل، در ادامه آن حدیث، مطلب دربارع اصحاب المیمنه توضیح داده شد؛
و امام ع در ادامه آن سراغ اصحاب المشئمه میروند و میفرمایند:
و اما اصحاب المشئمه»؛ پس آنان همان یهود و نصاری هستند که خداوند عز و جل فرمود: «کسانی که به آنان کتاب [آُمانی] دادیم وی را میشناسند همان گونه که فرزندانشان را میشناسند» (بقره/146)؛ یعنی حضرت محمد ص و ولایت را بر اساس تورات و انجیل میشناسند همان گونه که فرزندانشان رل که در خانههایشان هستند میشناسند «و همانا گروهى از آنان حق را در حالى كه مىدانند شديدا پنهان مىكنند. همانا حق از جانب پروردگارت است» (بقره/146-147) که تو رسول و فرستاده خداوند به سوی آنان هستی « پس هرگز از ترديدكنندگان مباش» بقره/147).
پس چون آنچه میدانستند را انکار کردند خداوند به چنین مذمتی آنان را مبتلا فرمود و از آنان روح الایمان را سلب کرد؛ و در بدنهایشان همان سه [مرتبه] روح باقی ماند:روح القوّة و روح الشهوة و روح البدن؛ سپس آنان را به چارپایان منسوب کرد و فرمود: «آنان نیستند مگر همانند چارپایان» زیرا حیوان است که روح القوه را حمل میکند و با روح شهوت میچَرَد و با روح بدن راه میرود.
سوال کننده گفت: یا امیرالمومنین! دلم را [با کلامت] زنده کردی.
📚الكافي، ج2، ص283-284؛
📚بصائر الدرجات، ج1، ص450؛
📚 تحف العقول، ص190-191
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ دَاوُدَ الْغَنَوِيِّ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ عن أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ص قال:
... فَأَمَّا «أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ» فَهُمُ الْيَهُودُ وَ النَّصَارَى يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ» يَعْرِفُونَ مُحَمَّداً وَ الْوَلَايَةَ فِي التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ فِي مَنَازِلِهِمْ «وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ» أَنَّكَ الرَّسُولُ [مِنَ اللَّهِ] إِلَيْهِمْ «فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ» فَلَمَّا جَحَدُوا مَا عَرَفُوا ابْتَلَاهُمُ اللَّهُ بِذَلِكَ [الذَّمِّ] فَسَلَبَهُمْ [فَيَسْلُبُهُمْ] رُوحَ الْإِيمَانِ وَ أَسْكَنَ أَبْدَانَهُمْ ثَلَاثَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ الْقُوَّةِ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ وَ رُوحَ الْبَدَنِ. ثُمَّ أَضَافَهُمْ إِلَى الْأَنْعَامِ؛ فَقَالَ «إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ» لِأَنَّ الدَّابَّةَ إِنَّمَا تَحْمِلُ بِرُوحِ الْقُوَّةِ وَ تَعْتَلِفُ بِرُوحِ الشَّهْوَةِ وَ تَسِيرُ بِرُوحِ الْبَدَنِ.
فَقَالَ لَهُ السَّائِلُ أَحْيَيْتَ قَلْبِي بِإِذْنِ اللَّهِ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ.
@yekaye
✅ درباره «أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ» و مساله شوم بودن عدهای قبلا در جلسه 348 http://yekaye.ir/al-balad-90-19/ احادیث و نکاتی مطرح شد که دیگر تکرار نمیشود.
یک آیه در روز
976) 📖 وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ 📖 ترجمه 💢و اهل شومی و بیبرکتی؛ اهل شو
.
1️⃣ «وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ»
شومی و نحوست در عدهای از انسانها یک واقعیت مورد قبول قرآن است؛
اما معیار اینکه کسی اهل شومی و بیبرکتی چیست؟
قرآن کریم این سوال را مطرح میکند تا در آیات بعد نظام تحلیلی ما را به چالش بکشد.
بله، شومیای در کار است؛ اما ریشه شومی نه امور ماورایی و خارج از اختیار انسان، بلکه تصمیمات و عملکرد خود انسانهاست؛ آن هم در عمیقترین لایه وجودیشان که در قیامت آشکار می گردد.
(توضیح بیشتر در جلسه قبل، تدبر4)
@yekaye
یک آیه در روز
976) 📖 وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ 📖 ترجمه 💢و اهل شومی و بیبرکتی؛ اهل شو
.
2️⃣ «وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ»
اینکه هم از بهشتیان و هم از جهنمیان با تعبیر «أَصْحابِ» میمنت و مشئمه (اصحاب یمن و شومی) یاد کرد؛ و نه خوشیُمنان و شومبختان؛ شاید میخواهد اشاره کند به اینکه این خوشیُمنی و شومبختی همواره و همیشه ملازم و همراه ایشان است. (اصحابِ یک کس یا یک چیز، به کسانی میگویند همواره ملازم و همراه آن کس یا آن چیزند)
(اقتباس از تفسير نور، ج9، ص421 )
@yekaye
یک آیه در روز
976) 📖 وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ 📖 ترجمه 💢و اهل شومی و بیبرکتی؛ اهل شو
.
3️⃣ «وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ...»
در این سوره، در دستهبندی اولش گروه جهنمیان را با تعبیر «اصحاب المشئمة» یاد کرد؛
و این تعبیری است که در قرآن کریم، فقط یکبار آمده است: «وَ الَّذينَ كَفَرُوا بِآياتِنا هُمْ أَصْحابُ الْمَشْأَمَةِ؛ عَلَيْهِمْ نارٌ مُؤْصَدَة: کسانی که به آیات ما کفر ورزیدند آنان اصحاب شومیاند؛ بر آنهاست آتشی فراگیر [سرپوشیده و سربسته]» (بلد/19-20)
(که بحث این دو آیه قبلا در جلسات 348-349 گذشت).
در ادامه این سوره نیز به جای «اصحاب المشئمه»، یکبار «اصحاب الشمال» (آیه41) آمده، و سپس با عبارت «گمراهان تکذیبکننده» یا «تکذیبکنندگان گمراه» از آنان یاد شده است («الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ» در آیه51، «الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّين» در آیه92).
تعبیر اصحاب الشمال در هیچ سوره دیگری نیامده؛ هرچند تعبیر «مَنْ أُوتِىَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ» نیز فقط در یکجای دیگر (حاقه/25) آمده است؛ و در مقابلِ آیات دیگری که از «اصحاب الیمین» سخن گفته (اسراء/71 و انشقاق/10)، تعبیر «وَ مَنْ كانَ في هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبيلاً» (اسراء/72) و «مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِه» (انشقاق/10) آمده است.
🤔پس اصحاب المشئمه، و انسانهای شومبخت، از نظر قرآن کریم، همان اصحاب شِمالاند؛
یعنی:
▪️کسانی که کتاب را با دست چپ خود، بلکه از پشت سر میگیرند،
▪️در دنیا و آخرت کور و گمراهاند؛
▪️و در یک کلام:گمراهانی هستند که گمراهیشان ریشه در تکذیب حقیقتی داشت که به آنان عرضه شده بود.
🔸نکته جالبتر اینکه در این سوره در مقام توضیح تفصیلی اینها رسید در توصیف سابقه دنیایی شان، با سه وصف آنان یاد کرد:
▪️در دنیا مترفانه (رفاهزده) ریستهاند؛
▪️و در عین حال بر آن گناه عظیم اصرار داشته،
▪️و برانگیخته شدن خویش را –با توجه به اینکه بدن میپوسد؛ و تاکنون نیدهاند که کسی برانگیخته شود- بسیار بعید میشمردهاند
«إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفينَ؛ وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظيمِ؛ وَ كانُوا يَقُولُونَ أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ؛ أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ» (واقعه/45-48)
💠ثمره #انسانشناسی
معیار اصلی شومبختی، گمراهی از مسیر آخرت است؛ که غالبا در انکار آخرت تجلی میکند.
و جالب اینکه:
💢میشود کسی در اوج رفاه باشد، و در عین حال مصداق بارز شومی و شومبختی هم باشد.
❇️تبصره
اولا صرف اینکه کسی در رفاه زندگی کند «مترف» نمیشود؛ معنای مترف ان شاء الله در آیه مربوطه بحث خواهد شد.
و ثانیا طبق این آیات، «مترف» بودن به علاوه اصرار بر گناه عظیم و انکار آخرت است که وی را مظهر شومی کرده است؛ یعنی «مترف»بودنی شخص را شومبخت میکند که ریشه در تکذیب آخرت داشته باشد.
@yekaye
🔹السَّابِقُونَ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «سبق» در اصل دلالت بر جلو افتادن (تقدّم) میکند و به تعبیر دقیقتر، تقدم چیزی از بین آنچه پیرامونش است که با یک قوت و جدیتی همراه است؛ که اصل آن هم جلو افتادن در حرکت است و البته به نحو مجازی درباره جلو افتادن در کارهای خیر و هرگونه پیشی گرفتنی به کار رفته است.
▪️از این ماده، باب مفاعله آن (مسابقه) (سابِقُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ، حدید/۲۱) در فارسی نیز رایج است؛ و باب افتعال آن (استباق) هممعنای باب تفاعل (تسابق) و به همان معنای مسابقه دادن با همدیگر (إِنَّا ذَهَبْنا نَسْتَبِقُ؛ يوسف/۱۷) و تلاش طرفین است که در حرکت کردن و رسیدن به مقصدی از هم پیشی بگیرند (وَ اسْتَبَقَا الْبابَ، يوسف/۲۵؛ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرات، بقره/۱۴۸ و مائده/۴۸)
▪️این کلمه در قرآن کریم به صورت اسم فاعل (سابق: کسی که از دیگران پیش میگیرد) (وَ هُمْ لَها سابِقُونَ، مؤمنون/۶۱؛ وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، واقعة/۱۰؛ فَالسَّابِقاتِ سَبْقاً، نازعات/۴) و به صورت اسم مفعول (مسبوق: کسی که دیگران از او پیش افتادهاند) (وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ؛ واقعة/۶۰ و معارج/۴۱) نیز به کار رفته است.
🔖جلسه 815 http://yekaye.ir/ya-seen-36-66/
▪️در اینجا فقط میافزاییم که برای ترجمه کلمه «سابقون» در این آیه، معادلهایی مانند سبقتگیرندگان، پیشتازان، پیشروندگان، پیشگامان، پیشیگیرندگان و پیشاهنگان میتواند مناسب باشد؛ چنانکه مترجمان از همه این تعابیر استفاده کردهاند.
🔹السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ
به لحاظ نحوی، کلمه «السابقون» اول مبتداست؛
اما کلمه «السابقون» دوم را:
▪️الف. میتوان تاکید دانست؛ آنگاه خبرِ آن، آیه بعد است؛ و معنای آیه چنین میشود:
سبقتگیرندگان، همان سبقتگیرندگان، آناناند که مقرباناند.
▪️ب. میتوان آن را خبر برای «السابقون» اول دانست، که در این صورت، چون «الـ» روی خبر آمده دلالت بر حصر (یا تاکید شدید) دارد؛ و آیه بعد، جمله مستقلی است که میتوان آن را بدل، ویا خبر دوم دانست؛ و برخی هم آن را «صفت» برای «السابقون» دوم گرفتهاند، هرچند این قول اخیر محل مناقشه واضع شده است. (اعراب القرآن (نحاس)، ج4، ص217 ) در این سه صورت، به ترتیب، آیه را چنین باید ترجمه کرد:
▫️ب.1. سبقتگیرندگان، همان سبقتگیرندگاناند؛ همانهایند که مقرباناند؛ که در این حالت، جمله اول میتواند دربردارنده معانی مختلفی باشد که در تدبرها بیان خواهد شد.
▫️ب.2. سبقتگیرندگان، همان سبقتگیرندگان و کسانیاند که مقرباند؛
▫️ب.3. سبقتگیرندگاناند که سبقتگیرندگانیاند که آنان مقرباناند [یا: تنها سبقتگیرندگاناند که سبقتگیرندگانِ واقعا مقرب میباشند].
@yekaye