eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
📖اختلاف قرائت (همراه با تحلیل نحوی) 🔹أَ وَ آباؤُنَا / أَوْ آباؤُنَا / أَوَ اباؤُنَا ▪️در قرائت اهل شام (ابن عامر) و مدینه (نافع) و برخی قرائات عشر (ابوجعفر) و اربعه عشر (ابن محیصن) و قرائات غیرمشهور (شیبة) حرف واو ساکن قرائت شده است؛ ▫️ که در این صورت کلمه «أو» به معنای «یا» کلمه «آباؤُنَا» را به ضمیر «نا» (در اسم انّ (إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ) یا ضمیر فاعلی در «مِتْنا» ویا اسم کان در «كُنَّا تُراباً») عطف می‌کند؛‌ یعنی عطف می‌شود به فاعل مات یا اسم کان. (البته در روایت قالون از قرائت نافع به همین صورت است که بیان شد؛ ▫️ اما در روایت ورش از وی اگرچه همین کلمه «أو» مد نظر است اما همزه بعد از واو حذف و فتحه‌اش به واو منتقل شده و به صورت «أَوَ اباؤُنَا» قرائت شده است؛ و البته روایتی از ورش از نافع وجود دارد که همان کلمه «و» به جای «أو» آمده که در مورد بعدی اشاره می‌شود.) ▪️اما در قرائات اهل کوفه (عاصم و حمزه و کسائی) و بصره (ابوعمرو) و مکه (ابن کثیر) و قرائتی از اهل مدینه (روایت ازرق از ورش از نافع) حرف واو مفتوح است که در این صورت این آیه جمله جدیدی است که با حرف استفهام آغاز شده و کلمه «آباؤُنَا» مبتدایی است که خبرش به قرینه آیه قبل حذف شده و چنین بوده است: «أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ مبعوثون» 📚معجم القراءات ج۹، ص303-304 @yekaye
🔹الْأَوَّلُونَ در بحث از آیه ۱۳ همین سوره بیان شد که ▪️کلمه «أوَّل» و اینکه واقعا ماده اصلی این کلمه، و معنای عمیق آن چیست، از کلمات بحث‌انگیز است. ▪️یک بحث این است که این کلمه از ماده «أول» است یا «وول» یا «وأل»؛ و به تبع آن بر وزن «أفعل» است یا «فعَّل» یا «فوعل»؟ ▫️بسیاری از اهل لغت اصل آن را از ماده «أول» دانسته‌اند؛ آنگاه برای اینکه معلوم شود که معنای این ماده چیست این مساله مطرح شده این است که آیا فعل «آلَ یؤول» و نیز کلمه «تأویل» نیز از همین ماده است یا خیر؟ ▫️خلیل «آلَ یؤول» را از ماده «أیل» می‌داند که به معنای رجوع کردن است؛ و کلمه «أوُل» را از ماده «أول» به حساب آورده و دو کلمه «تأویل» و «تأوّل» را نیز ذیل ماده «أول» می‌آورد و بدون اینکه ربط این کلمات با کلمه «أوّل» را توضیح دهد صرفا اشاره می‌کند که این دو کلمه به معنای تفسیر کلامی است که در معنایش اختلاف است. ▫️اما ابن‌فارس معتقد است این ماده در اصل دو معنا دارد: یکی معنای «ابتدا» که کلمه «أوّل» بهترین مصداقش است؛ و دیگری معنای «انتها» که «آلَ یؤول» (به معنای رجوع کردن)، مهمترین مصداقش می‌باشد؛ و توضیح می‌دهد «تأویلِ» هر چیزی به معنای «عاقبت آن چیز که وی بدان رجوع می‌کند» می‌باشد؛ چنانکه در آیه شریفه «هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا تَأْوِيلَهُ‏» نیز اشاره دارد به آنچه که در وقت برانگیخته شدن آنان در قیامت بدان رجوع می‌شود. در این میان علامه طباطبایی توضیح داده‌اند که تأویل، نه هرگونه رجوع و بازگشتی، بلکه بازگشت به حقیقت اصیل خود می‌باشد. با این ملاحظه، گویی در «تأویل» مفهوم ابتدا و انتها با هم جمع شده؛ یعنی جایی است که چیزی نهایتا به اصل و ابتدای حقیقی خود برمی‌گردد. ▫️مرحوم مصطفوی هم بر این باور است که اصل ماده «أول»، تقدم است به نحوی که امر دیگری بر آن مترتب شود؛ و «تأویل» هم چیزی را متقدم قرار دادن است به نحوی که امر دیگری بر آن مترتب گردد؛ و موید این معنا را این می‌داند که غالبا این ماده در مقابل ماده «أخر» به کار می‌رود (مانند: عيداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا، مائده/۱۱۴؛ قالَتْ أُخْراهُمْ لِأُولاهُم، اعراف/۳۸؛ فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَ الْأُولی،‏نجم/۲۵؛ قُلْ إِنَّ الْأَوَّلينَ وَ الْآخِرينَ، واقعه/۴۹؛ وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولی‏، ضحی/۴). ▫️حسن جبل هم که ظاهرا در اینکه «أوّل» را از ماده «وول» بداند یا از ماده «أول» اندکی تردید دارد، درباره ماده «أول» بر این باور است که معنای محوری این ماده حقیقت شیء است که این شیء از آن حاصل آمده، یعنی اصل و اساس هرچیزی، که خالص شده باشد از شائبه‌ها و اموری که با آن مختلط شده‌ و یا روی آن را پوشانده‌اند. ▪️همچنین بیان شد که اختلاف نظری هست که آیا کلمه «آل» (به معنای خانواده و خاندان یک نفر؛ مثلا: آلَ إِبْراهيمَ وَ آلَ عِمْرانَ، آل‌عمران/۳۳؛ آلَ فِرْعَوْن، بقره/۹۰) هم‌خانواده با کلمات فوق (یعنی از یکی از ماده‌های «أول، وول، أیل، وأل») است، یا کلمه مقلوب کلمه «أهل» است و اصلا در زمره کلمات فوق نمی‌باشد؟ و جالب اینجاست که برخی که «آل» را را مقلوب از «أهل» دانسته‌اند، آن را در ذیل ماده «أول» – و نه ذیل ماده «أهل» – مورد بحث قرار داده‌اند و نسبت بین این مواد، شاید از شواهد خوب برای کسانی باشد که قائل به اشتقاق کبیرند؛ زیرا بر مبنای اشتقاق کبیر، حروف والی (ا، و، ی) و حرف همزه اصالتی ندارند؛ و از این رو، همه مواردی که بحث شده، نسبت‌های کاملا جدی‌ای با همدیگر دارند. 👇ادامه مطلب👇 @yekaye
ادامه بحث از کلمه «اوّلون» ▪️اما خود کلمه «أوّل» (که در فارسی به «یکم» ترجمه می‌شود) را برخی آغازگر عدد دانسته‌اند؛ ولی با توجه به اینکه خداوند هم «أول» نامیده می‌شود (هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ؛ حدید/۱) و از آن سو می‌دانیم خداوند یکی است که دو ندارد (هُوَ الواحِدُ الذی لا ثَانِی له) دیگران توضیح داده‌اند که این کلمه مشروط نیست به اینکه حتما دومی هم داشته باشد، چنانکه مثلا وقتی می‌گویند این اولین کاسبی‌ای است که امروز انجام دادم معنایش این نیست که حتما کاسبی دومی هم در کار باشد؛ و بر همین اساس، گاه «اول» ( ومونث آن: أولی) چه‌بسا صرفاً به معنای «واحد» (یکبار) به کار برود، نه اولی در مقابل «دومی» و «بعدی»، چنانکه در مورد آیه لا يَذُوقُونَ فيهَا الْمَوْتَ إِلاَّ الْمَوْتَةَ الْأُولی‏ وَ وَقاهُمْ عَذابَ الْجَحيمِ (دخان/۵۶) چنین احتمالی داده شده است؛ و اساساً یکی از تفاوت‌های کلمه «أول» با «سابق» را در این دانسته‌اند که «سابق» (قبلی، سبقت‌گیرنده) حتما مسبوق (بعدی، سبقت‌گرفته‌شده)ای به ازای خود دارد؛ اما أول، ضرورت ندارد که ثانی و آخِر داشته باشد. کلمه «اوّل» را با توجه به مونث آن که «أولی» می‌باشد، صفت دانسته‌اند (مثلا: أَ فَعَيينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ، ق/۱۵؛ وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ، توبه/۱۰۰؛ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ، صافات/۱۷ و واقعه/۴۸) که البته در بسیاری از موارد موصوفش حذف می‌شود و به قرینه باید آن را فهمید؛ و در بسیاری از موارد به معنای انسان‌های اول، یعنی گذشتگان بوده است: «كَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ» (اسراء/۵۹)، «كَما أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ» (انبیاء/۵) ، «بَلْ قالُوا مِثْلَ ما قالَ الْأَوَّلُونَ» (مومنون/۸۱) ، «إِنْ هذا إِلاَّ أَساطيرُ الْأَوَّلينَ» (انفال/۳۱) ، «فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ الْأَوَّلينَ» (انفال/۳۸) البته این کلمه «أوّل» در بسیاری از اوقات به عنوان مضاف به کار می‌رود: «لا تَكُونُوا أَوَّلَ كافِرٍ بِهِ» (بقره/۴۱) «أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمينَ» (انعام/۱۶۳). ▪️در تفاوت «اول» (و آخر) با «قبل» (و بعد) – وقتی این کلمه به صورت مضاف به کار می‌رود – گفته‌اند آنچه اولِ (یا آخر) یک مجموعه محسوب می‌شود خودش هم جزء آن مجموعه است، اما جایی که تعبیر «قبل» (یا بعد)‌ ‌به کار می‌رود، غالبا آن شیء خارج از آن مجموعه است. 🔖جلسه ۹۸۰ http://yekaye.ir/al-waqiah-56-13/ @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️۱) در فرازی از وصیت‌نامه امیرالمومنین ع به امام حسن ع آمده است: دلت را به موعظه احیا کن ... و با ياد مرگ ذلیل نما، و به اقرار به فنا وادار ساز؛ و با فجایعی که در دنيا رخ می‌دهد چشمش را باز کن، و از صولت روزگار و ناخوشیاندی دگرگونى شب و روز برحذرش دار، و خبرهاى گذشتگان را بدو عرضه بدار، و آنچه را به آنان كه پيش از تو بودند رسيد به يادش آر، و در دیار و آثار آنان بگرد و بنگر كه چه كردند، و از كجا به كجا شدند و كجا بار گشودند و در كجا فرود آمدند. آنان را خواهى ديد كه از كنار دوستان رخت بستند و در خانه‏هاى غربت نشستند، و چندان دور نیست كه تو يكى از آنان باشی... 📚نهج البلاغة، نامه 31؛ 📚تحف العقول، ص69 و من [وصيته‏] وصية له ع للحسن بن علي ع كتبها إليه بحاضرين عند انصرافه من صفين‏ ... أَحْيِ قَلْبَكَ بِالْمَوْعِظَةِ ... وَ ذَلِّلْهُ بِذِكْرِ الْمَوْتِ وَ قَرِّرْهُ بِالْفَنَاءِ وَ بَصِّرْهُ فَجَائِعَ الدُّنْيَا وَ حَذِّرْهُ صَوْلَةَ الدَّهْرِ وَ فُحْشَ تَقَلُّبِ اللَّيَالِي وَ الْأَيَّامِ وَ اعْرِضْ عَلَيْهِ أَخْبَارَ الْمَاضِينَ وَ ذَكِّرْهُ بِمَا أَصَابَ مَنْ كَانَ قَبْلَكَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ سِرْ فِي دِيَارِهِمْ وَ آثَارِهِمْ فَانْظُرْ فِيمَا فَعَلُوا وَ عَمَّا انْتَقَلُوا وَ أَيْنَ حَلُّوا وَ نَزَلُوا فَإِنَّكَ تَجِدُهُمْ قَدِ انْتَقَلُوا عَنِ الْأَحِبَّةِ وَ حَلُّوا [دَارَ] دِيَارَ الْغُرْبَةِ وَ كَأَنَّكَ عَنْ قَلِيلٍ قَدْ صِرْتَ كَأَحَدِهِمْ‏ ... @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک آیه در روز
1015) 📖 أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ 📖 ترجمه 💢و آیا پدران اولین ما نیز؟! سوره واقعه (56) آیه 48 1
. 1️⃣ «أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ» سخنان جهنمیان در دنیا در آيه قبل استفهام انکاری‌ای بود ناظر به این مطلب که پس از اینکه مرگ عارض شد و بدن انسان به مشتی خاک و استخوان تبدیل گشت، برانگیخته شدن مجددش بعید است. چرا بعد از اینکه استبعاد آنان از زنده شدن خودشان را اشاره کرد به استبعاد آنان در خصوص پدرانشان پرداخت؟ 🍃الف. با اشاره به برانگیخته شدن پدران و نیاکان قدیمی‌شان آن بعید شمردن را بیشتر مورد تاکید قرار دادند؛‌ (الميزان، ج‏19، ص125 و ج‏17، ص130 ) ظاهرا بدین جهت که در مورد آنان به وضوح پوسیده شدن بدنهای آنان و تبدیل شدنش به مشتی خاک و استخوان را دیده‌اند؛‌ و اینکه هیچ ندیده‌اند که کسی از پدرانشان دوباره زنده شود؛ در واقع این قویتر شدن تاکید ناشی از یک نحوه تجربه‌گرایی کوته‌بینانه است که تجربه نکردن را دلیل بر محال و ناممکن بودن می‌شمرند. ظاهرا به همین جهت است که یکی از مهمترین مناقشات منکران انبیاء در برابر پیامبران الهی این بوده است که اگر واقعا زنده شدنی در کار است و راست می‌گویید پدرانمان را زنده کنید بیاورید:‌ «فَأْتُوا بِآبائِنا إِنْ كُنْتُمْ صادِقين» (دخان/۳۶) 🍃ب. شاید بدین جهت که آنان پیروی از پدران گمراهشان را داشتند (قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا، بقره/۱۷۰؛ إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آباءَهُمْ ضالِّين‏، صافات/۶۹؛ و ...) و با این بیان می‌خواهند اشاره کنند که اگر وعده شما در مورد زندگی پس از مرگ و عذابهایی که در خصوص مشرکان می‌گویید درست باشد پس چرا تاکنون یکی از این پدران ما - که از نظر شما همانند ما مستحق جهنمی شدند – زنده نشد تا باور کنیم که واقعا جهنم و زندگی پس از مرگی در کار است. 🍃ج. ... @yekaye
یک آیه در روز
1015) 📖 أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ 📖 ترجمه 💢و آیا پدران اولین ما نیز؟! سوره واقعه (56) آیه 48 1
. 2️⃣ «أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ» افراد شبهه افكن، دامنه ترديد را توسعه مى‏دهند. (تفسير نور، ج‏9، ص431) @yekaye
یک آیه در روز
1015) 📖 أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ 📖 ترجمه 💢و آیا پدران اولین ما نیز؟! سوره واقعه (56) آیه 48 1
. 3️⃣ «أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ» چرا صرفا به پدرانشان اشاره نکردند و بر «اولی‌های آنان» یعنی آباء و اجداد نخستین تاکید کردند؟ 🍃الف. چون هرچه فاصله بیشتر شده باشد احتمال پوسیدگی بیشتر است و به تبع آن استبعاد زنده کردن مجدد آن در ذهن عادی ما بعیدتر است. 🍃ب. ... @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1016) 📖 قلْ إِنَّ الْأَوَّلینَ وَ الْآخِرینَ لَمَجْمُوعُونَ 📖 ترجمه 💢بگو همانا همه اولین‌ها و بعدی‌ها حتما جمع‌شده خواهند بود؛ سوره واقعه (56) آیه 49 1399/4/26 24 ذی‌القعده 1441 @yekaye
📖تبصره چنانکه در ابتدای سوره (جلسه ۹۶۷) اشاره شد مرز این آیه و آیه بعد ▪️در نسخه‌های کوفی و مکی و مدنی اول در کلمه «الآخرین» است؛ بدین صورت: «قُلْ إِنَّ الْأَوَّلینَ وَ الْآخِرینَ ؛ لَمَجْمُوعُونَ إِلی‏ میقاتِ یوْمٍ مَعْلُومٍ» ▪️اما در نسخه‌های شامی و مدنی اخیر در «لمجموعون» است؛ بدین صورت: «قُلْ إِنَّ الْأَوَّلینَ وَ الْآخِرینَ لَمَجْمُوعُونَ ؛ إِلی‏ میقاتِ یوْمٍ مَعْلُومٍ». 🔹با اینکه در کل آیات مبنا را نسخه کوفی (که قرآن‌های امروزی بر آن اساس تنظیم شده) قرار داده بودیم؛ اما در این مورد خاص بر اساس نسخه‌های شامی و مدنی اخیر عمل کردیم. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹الْأَوَّلینَ در بحث از آیه قبل و نیز آیه ۱۳ همین سوره درباره این ماده توضیحات لازم بیان شد
🔹الْآخِرینَ در بحث از آیه ۱۴ همین سوره بیان شد که ▪️ماده «أخر» را در اصل به معنای تخلف و عقب ماندن چیزی از مقارن خویش و نقطه مقابل «تقدم» (= پیشی گرفتن) دانسته‌اند؛ که کلمه تأخیر در فارسی کلمه‌ای آشناست. ▪️از این ماده دو کلمه «آخَر» و «آخِر» معروف است که در فارسی به ترتیب، به معنای «آخری، پایانی» و «دیگر» به کار می‌رود. ▫️درباره تفاوت این دو اغلب صرفا به این اشاره کرده‌اند که «آخَر» (مونث آن: «أخری») در مقابل «واحد» است (مفردات ألفاظ القرآن/۶۹) و «آخِر» (مونث آن: «آخِرة») در مقابل «اول» (مونث آن: «أولی») است (عيداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا، مائده/۱۱۴؛ قُلْ إِنَّ الْأَوَّلينَ وَ الْآخِرينَ، واقعه/۴۹؛ وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولی‏، ضحی/۴) ▫️برخی تفاوت را با توجه به وزن و صیغه آنها چنین توضیح داده‌اند که «آخَر» بر وزن «أفعل» صیغه تفضیل است و دلالت بر شدت تاخر دارد، ولی «آخِر» بر وزن «فاعل» به معنای به صرف متاخر بودن از چیزی که ماقبل آن بوده دلالت دارد؛ اما برخی توضیح داده‌اند که «آخَر» («أُخری»، دیگر) به معنای «دوم» در جایی به کار می‌رود که علاوه بر «مورد اول» و این گزینه، سوم و چهارم و .. هم برایش فرض داشته باشد؛ اما «آخِر» در جایی به کار می‌رود که گزینه دیگری در کار نباشد، مثلا در مقابل ربیع‌الاول، ربیع‌الآخِر گفته می‌شود؛ و با استشهاد به آیات متعدد بیان شد که این سخن مویدات فراوانی در قرآن کریم دارد؛ هرچند که مناقشاتی نیز در آن راه داشت. ▪️تفاوت «آخر» و «بعد» – همان طور که در مورد تفاوت «اول» و «قبل» در جلسه قبل بیان شد – در این است که وقتی به صورت مجموعی نگاه کنیم، «آخر» خودش جزء آن مجموعه‌ای که وی آخرینش است، می‌باشد؛ اما «بعد» لزوما چنین نیست و غالبا بیرون از آن مورد یا مجموعه‌ای است که این بعد از آنها بوده است. 🔖جلسه ۹۸۱ http://yekaye.ir/al-waqiah-56-14/ @yekaye
🔹لَمَجْمُوعُونَ ▪️ماده «جمع» در اصل به معنای انضمام شدن اشیاء به همدیگر است (معجم المقاييس اللغة، ج‏1، ص479 ؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏2، ص108). برخی گفته‌اند انضمامی که با کنار هم قرار دادن امور حاصل شده باشد (مفردات ألفاظ القرآن، ص۲۰۱ ) و برخی هم بر این باورند که هرگونه انضماما اشیای شبیه هم اعم از اینکه با هم متلاقی یا متراکم شوند یا به هم بچسبند (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۳۳۵ ) 🔸 و البته تفاوت ماده «ضمم» و «جمع» در این است که «ضمّ» برای جمع شدن اشیای فراوان به کار می‌رود و نقطه مقابل آن «بث» است که به معنای جدایی بین اشیای فراوان است؛ و البته تدریجا برای انضمام دو شیء و بیشتر هم به کار رفته است؛ و همچنین کلمه «ضم» را برای چسباندن چیزی به چیز دیگر به صورت «ضم الشي‏ء الى الشي‏ء» به کار می‌برند اما تعبیر «جمع» را برای این کار استفاده نمی‌کنند. (الفروق في اللغة، ص138 ) ▪️برخی بر این باورند که صیغه ثلاثی مجرد آن بر صرف کنار هم جمع شدن دلالت دارد: ▫️که این می‌تواند ناظر به جمع شدن انسانها در کنار هم باشد: وَ أَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلاَّ ما قَدْ سَلَفَ (نساء/۲۳) يَوْمَ يَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ (مائده/109) قُلْ يَجْمَعُ بَيْنَنا رَبُّنا ثُمَّ يَفْتَحُ بَيْنَنا بِالْحَقِّ (سبأ/26) لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ لا حُجَّةَ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنا وَ إِلَيْهِ الْمَصيرُ (شوری/15) فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِميقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ (شعراء/38) «هذا يَوْمُ الْفَصْلِ جَمَعْناكُمْ وَ الْأَوَّلينَ» (مرسلات/38) لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلى‏ يَوْمِ الْقِيامَةِ لا رَيْبَ فيه (نساء/۸۷؛‌انعام/۱۲) «هذا يَوْمُ الْفَصْلِ جَمَعْناكُمْ وَ الْأَوَّلينَ» (مرسلات/38) وَ هُوَ عَلى‏ جَمْعِهِمْ إِذا يَشاءُ قَديرٌ (شوری/29) وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدی (انعام/۶۵) إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إيماناً (آل عمران/۱۷۳) «إِنَّكَ جامِعُ النَّاسِ لِيَوْمٍ لا رَيْبَ فيهِ (آل عمران/9) إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقينَ وَ الْكافِرينَ في‏ جَهَنَّمَ جَميعاً (نساء/140) ▫️یا ناظر به جمع شدنی در موضوعات خارجی [مانند جمع کردن آیات قرآن: إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ (قیامت/17) یا جمع شدن اشیایی در کنار هم:‌ أَ يَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ (قیامت/3) «وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ» (قیامت/9) و ظاهرا از همین باب است جمع‌آوری ثروت: «وَ جَمَعَ فَأَوْعى»‏ (معارج/18) «الَّذي جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ» (همزه/2) لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَحْمَةٌ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ (آل عمران/157) قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ (یونس/58) وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ (زخرف/32)] ▫️ویا ناظر به اعمال و معانی: «فَتَوَلَّى فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ كَيْدَهُ ثُمَّ أَتى»‏ (طه/60) (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏2، ص108 ) ▪️«مَجْمَعَ» اسم مکان است به معنای محل جمع شدن: «حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضِيَ حُقُباً؛ فَلَمَّا بَلَغا مَجْمَعَ بَيْنِهِما نَسِيا حُوتَهُما (کهف/60-61) ▪️اگر جمع شدن افراد یک فعل ارادی و از روی میل و رغبت و قبول باشد از باب افتعال استفاده می‌شود (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏2، ص108): قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‏ أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهيراً (اسراء/88) إِنَّ الَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ (حج/۷۳) وَ قيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ (شعراء/39) 👇ادامه مطلب 👇 @yekaye
فراز دوم بحث از ماده «جمع» ▪️درباره اینکه وقتی این ماده به باب افعال برود چه معنایی دارد، ▫️برخی گفته‌اند وقتی است که بخواهند دو مفعول برایش بیاورند و شاهدش را این آیه آورده‌اند که «وَ أَجْمَعُوا أَنْ يَجْعَلُوهُ في‏ غَيابَتِ الْجُب» (یوسف/۱۵) یعنی عزمشان را جمع کردند که چنین کنند(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏2، ص108)؛ اما این معنا بعید به نظر می‌رسد چنانکه در آیه دیگر همین را با یک مفعول بیان کرده است: «وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ وَ هُمْ يَمْكُرُونَ» (یوسف/102) و در آیه «فَتَوَلَّى فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ كَيْدَهُ ثُمَّ أَتى»‏ (طه/60) این معنا را در صیغه ثلاثی مجرد آورده است. ▫️اما دیگران توضیح داده‌اند که غالبا در جایی که جمعی باشد که با فکر و تدبیر حاصل شود مانند «فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَ شُرَكاءَكُمْ‏ ثُمَّ لا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَ لا تُنْظِرُونِ» (يونس/71) «فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا وَ قَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى‏» (طه/64) چنانکه به چیزی که با فکر و تدبیر به غنیمت انسان می‌رسد «نهب مُجمَع» گویند؛ ▫️و احتمال دارد تعبیر « إِنَ‏ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ»‏(آل عمران/173) هم به این معنا باشد که آنان آرای خود در تدبیر علیه شما را جمع کرده‌اند [به تعبیر عامیانه فکرهایشان را روی هم ریخته‌اند] هرچند که برخی گفته‌اند ممکن است اینجا به معنای اینکه لشکری علیه شما جمع کرده‌اند نیز باشد. (مفردات ألفاظ القرآن، ص201 ) ▪️درباره وجه تسمیه «جمعه» «إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ‏ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى‏ ذِكْرِ اللَّهِ»‏ (جمعة/9) هم برخی گفته‌اند از این باب است که مردم برای نماز همه یکجا جمع می‌شوند (مفردات ألفاظ القرآن، ص202 ) اما با توجه به اینکه این کلمه قبل از اسلام هم رایج بوده این معنا بعید است و در روایات وجه تسمیه آن را ناشی از نسبتی دانسته‌اند که باطن این روز با جمع شدن انسانها در روز قیامت برقرار می‌کند (حدیث۱). ▪️این ماده وقتی در مورد روز قیامت به کار می‌رود «تُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لا رَيْبَ فيه» (شوری/۷) «يَوْمَ يَجْمَعُكُمْ لِيَوْمِ الْجَمْع» (تغابن/۹) «وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً» (کهف/۹۹) ) معنایی بسیار نزدیک به کلمه «حشر» پیدا می‌کند 🔸و در تفاوت این دو گفته‌اند در کلمه «حشر» جمع کردنی است که با سوق دادن همراه باشد؛ و غالبا در مورد بیرون آوردن یک جماعت از جایگاه خود و سوق دادن و برانگیختن آنها برای جنگ و مانند آن به کار می‌رود (مفردات ألفاظ القرآن، ص۲۳۷) اما کلمه «جمع» لزوما چنین معنایی ندارد و صرف کنار هم قرار گرفتن را می‌رساند. (الفروق في اللغة، ص۱۳۶) که البته در برخی آیات که با حرف «إلی» متعدی شده، از نظر برخی همین معنای سوق دادن هم در آن گنجانده شده است: «قُلِ اللَّهُ يُحْييكُمْ ثُمَّ يُميتُكُمْ ثُمَّ يَجْمَعُكُمْ إِلى‏ يَوْمِ الْقِيامَةِ لا رَيْبَ فيهِ» (جاثیه/۲۶)؛ هرچند «إلی» را برخی از مترجمان (مصطفوی، قرشی، بلاغی، ثقفی تهرانی، سراج) به معنای اشاره به پایان شیء در نظر گرفته‌اند و آیه «اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلى‏ يَوْمِ الْقِيامَةِ لا رَيْبَ فيهِ» را چنین ترجمه کرده‌اند «شما را تا روز قیامت جمع می‌کند». ▪️«امر جامع» « وَ إِذا كانُوا مَعَهُ عَلى‏ أَمْرٍ جامِعٍ‏» (نور/62) کاری است که چنان اهمیت دارد که مردم به خاطرش جمع می‌شوند گویی خود آن امر مردم را جمع کرده است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص201 ) 👇ادامه مطلب 👇 @yekaye
فراز سوم بحث از ماده «جمع» ▪️از کلماتی که به این ماده نزدیک است می‌توان به کلمات «کل» ، «تألیف» و «مجاورت» می‌توان اشاره کرد؛ 🔸تفاوت «جمع» و «کل» را برخی در این دانسته‌انند که کل احاطه به اجزاء است که گاه برای احاطه بر افراد هم به کار می‌رود؛ اما جمع برای احاطه بر افراد است؛ اما برخی صحیح را این دانسته‌اند که کل در اصل اقتضای احاطه به افراد را دارد و جمع احاطه بر اجزاء را؛‌ چنانکه در جایی که تمام اجزای انسانی را ببینی می‌توانی بگویی کل آن انسان را دیدم ولی نمی‌توانی بگویی جمیع وی را دیدم؛ همچنین افراد اقتضای کل را دارد (هر فردی یک کل است) اما اجزاء اقتضای کل را ندارد یعنی به هریک از اجزاء نمی توانی بگویی بتنهایی یک کل است اما به هریک از افراد می‌توانی بگویی یک کل است. (الفروق في اللغة، ص134-135 ) اما به نظر می‌رسد همان سخن اول صحیح است و این شواهد واقعا مدعای مذکور را اثبات نمی‌کند. 🔸در تفاوت «جمع» و «تالیف» (ماده «ألف») برخی گفته‌اند که «تالیف» دلالت بر چسبیدن دو چیز به هم می‌کند اما «جمع» خیر؛ لذا وقتی افرادی را در یک مجلس جمع می‌کنیم معنایش این نیست که آنان را کاملا به هم بچسبانیم؛ بدین جهت کلمه تالیف را جز برای اجسام به کار نمی‌برند اما جمع را هم برای اجسام به کار می‌برند هم برای اعراض؛ و به همین مناسبت است که تالیف را برای قلوب به نحو مجازی به کار می‌برند «وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ» (اعراف/۶۳)؛ اما برخی بر این باورند که تألیف و ألفت در اصل برای جایی است که یک نحوه موافقت و همراهی در میان باشد در حالی که در جمع چنین قیدی ضرورت ندارد (الفروق في اللغة، ص137 ) 🔸در تفاوت «جمع» و «مجاورت» (ماده «جور») هم گفته‌اند که مجاورت بین دو چیز است اما جمه و اجتماع بین سه چیز و بیشتر است؛ لذا کسی که سخن عرب را درست بلد است وقتی با یک نفر در جایی باشد نمی‌گوید « اجتمعت مع فلان» مگر اینکه در آنجا کس دیگری هم باشد. (الفروق في اللغة، ص140-141 ) ▪️به کسانی که در یکجا جمع شده باشند «مجموع»، «جمع»، «جمیع» و «جماعت» گویند که البته کلمه «جماعت» در قرآن کریم نیامده است؛ 🔸برخی در تفاوت اینها گفته‌اند اگر صرف کنار هم جمع شدن باشد وزن «مفعول» (متعارف برای ثلاثی مجرد) استفاده می‌شود: «ذلِكَ يَوْمٌ‏ مَجْمُوعٌ‏ لَهُ النَّاسُ»‏ (هود/103) «قُلْ إِنَّ الْأَوَّلینَ وَ الْآخِرینَ لَمَجْمُوعُونَ إِلى‏ ميقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ» (واقعه/49-50)، اما وقتی بخواهند بر لزوم و ثبات دلالت کنند از تعبیر «جَميع» و «جمع» استفاده می‌کنند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏2، ص108)؛ «ما أَغْنى‏ عَنْكُمْ جَمْعُكُمْ» (اعراف/۴۸) «سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ يُوَلُّونَ الدُّبُرَ» (قمر/45) «وَ هُوَ عَلى‏ جَمْعِهِمْ إِذا يَشاءُ قَديرٌ» (شوری/29) «مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَكْثَرُ جَمْعاً» (قصص/78) «ما أَغْنى‏ عَنْكُمْ جَمْعُكُمْ» (اعراف/۴۸) «فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً» (عادیات/5) 🔸اما برخی در خصوص کلمه «جمیع» بر این باورند که این کلمه همانند «أجمع» و «أجمعون» برای تاکید به کار می‌رود؛ با این تفاوت که «أجمع» اسم معرفه است برای توصیف معرفه به کار می‌رود «فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ‏ أَجْمَعُونَ‏» (حجر/30؛ ص/۷۳) «وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ‏ أَجْمَعِينَ‏» (يوسف/93) [وَ جُنُودُ إِبْليسَ أَجْمَعُونَ (شعراء/95)؛ «عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعينَ» (بقره/۱۶۱؛ آل عمران/۸۷) «لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعينَ» (هود/119؛ سجده/13) و ...]، و نمی‌توان آن را حال قرار داد؛ اما منصوب بودن «جمیع» را می‌توان از باب حال بودن در نظر گرفت: «اهْبِطُوا مِنْها جَمِيعاً» (بقرة/38)، «فَكِيدُونِي‏ جَمِيعاً» (هود/55) [هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً (بقره/۲۹) وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً (آل عمران/۱۰۳)‌ فَانْفِرُوا ثُباتٍ أَوِ انْفِرُوا جَميعاً (نساء/71) فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً (نساء/139) و ...] (مفردات ألفاظ القرآن، ص202 ؛ الفروق في اللغة، ص141 ) [و البته «جمیع» به نحو توصیف هم می‌تواند به کار رود: «وَ إِنْ كُلٌّ لَمَّا جَميعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ» (یس/32) «فَإِذا هُمْ جَميعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ» (یس/53) «أَمْ يَقُولُونَ نَحْنُ جَميعٌ مُنْتَصِرٌ» (قمر/44) «وَ إِنَّا لَجَميعٌ حاذِرُونَ» (شعراء/56)] که البته وجه تاکید در کلمه «أجمع» هم ظاهرا این است که این کلمه با رفتن به صیغه «أفعل» معنای افعل تفضیلی پیدا کرده است و از همین جهت برای تاکید به کار رفته است. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏2، ص108) 👇ادامه مطلب 👇 @yekaye
فراز چهارم بحث از ماده «جمع» ▪️کلمه «جمع» و «جماعت» به عنوان اسمی برای اشاره به سه نفر به بالا رایج است (الفروق في اللغة، ص136 ) و ظاهرا صرفا بر وجود افرادی که کنار هم جمع شده باشند دلالت دارد اما کلمات مشابهی دارد. در جلسه 980 به مناسبت بحث از کلمه « ثُلَّة» به برخی از کلمات که برای اشاره به «جماعت»ی به کار می‌رود اشاره شد؛ در اینجا می‌افزاییم که در قرآن کریم از این کلمه «جماعت» اصلا استفاده نشده و همان کلمه «جمع» را برای جماعت به کار برده؛ چنانکه گاه آن را به صورت تثنیه درآورده: «يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ» (آل عمران/۱۵۵ و ۱۶۶؛ انفال/۴۱) «فَلَمَّا تَراءَا الْجَمْعانِ قالَ أَصْحابُ مُوسى‏ إِنَّا لَمُدْرَكُونَ» (شعراء/61) و برای هر جماعتی ظاهرا با توجه به ملاحظه خاصی بوده از واژه دیگری استفاده شده است 🔸در اینجا به برخی از رایجترین این کلمات که در قرآن کریم به کار رفته و تفاوتشان با «جماعت» اشاره می‌شود. ▪️«فوج» به جماعتی که تعدادشان خیلی زیاد باشد گویند چنانکه قرآن وقتی فتح حاصل شد و دیگر نه قبیله قبیله بلکه یکدفعه خیل عظیمی وارد دین اسلام شدند تعبیر فرمود «وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْواجاً» «ثُلَّة» (ماده «ثلل») جماعتی‌اند که در یک امر رانده (مندفع) می‌شوند؛ چنانکه که در خصوص دیواری که پایین‌اش را تخریب می‌کنند تا بتمامه فروبریزد می‌‌گویند «ثللتُ الحائط»؛ ▪️«زمره» (ماده «زمر») جماعتی‌اند که صداهایی از آنها شنیده می‌شود که مفهوم نیست (وَ سيقَ الَّذينَ كَفَرُوا إِلى‏ جَهَنَّمَ زُمَراً ... وَ سيقَ الَّذينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَراً؛ زمر/۷۱-۷۳) و اصلش از «زمار» است که صدای شترمرغ ماده است و «زجله» هم بسیار به این معنا نزدیک است؛ و گفته‌اند «زمره» جماعتی هستند که بینشان تفرقه است در برابر «حزب» که بینشان وحدت هست؛ و ▪️«حزب» جماعتی است که در یک کار واحدی با هم همکاری می‌کنند و «حزبِ» یک نفر جماعتی‌اند که او را یاری می‌دهند و بر کاری توانا می‌سازند [«كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ» (مومنون/۵۳؛ روم/32) «أُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ» (مجادله/19) که واضح است درباره حزب الله یعنی کسانی که در مسیر دستورات الهی با هم همکاری می‌کنند و تحقق امر تشریعی خداوند را میسر می‌سازند: «أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (مجادله/22)] ▪️«عصبة» (ماده «عصب») به جماعت اندکی که البته بیش از ده نفر باشند گویند؛ و برخی گفته‌اند تعدادش بین ۱۰ تا ۴۰ نفر است: «قالُوا لَئِنْ أَكَلَهُ الذِّئْبُ وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ» (یوسف/۱۴) ▪️«طائفه» (ماده «طوف») در اصل جماعتی بوده‌اند که پیرامون چیزی گرد می‌آمدند و دور آن می‌گردیدند [و ظاهرا اینکه پیرامون امر واحدی جمع شوند در این ماده موضوعیت دارد: «وَ إِنْ كانَ طائِفَةٌ مِنْكُمْ آمَنُوا بِالَّذي أُرْسِلْتُ بِهِ وَ طائِفَةٌ لَمْ يُؤْمِنُوا» (اعراف/۸۷) «ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعاساً يَغْشى‏ طائِفَةً مِنْكُمْ وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ» (آل عمران/۱۵۴)] ▪️«فریق» (از ماده «فرق») جماعتی است از یک جماعت بزرگتر؛ که غالبا به آن گروه بزرگتر جماعت و به این گروه که قسمتی از آن است «فریق» گفته می‌شود [وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ يا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَ يَسْتَأْذِنُ فَريقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ: احزاب/۱۳] ▪️«فئة» (از ماده «فئی») جماعتی‌اند که از غیرشان جدا شده‌اند [كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرَةً بِإِذْنِ اللَّه؛ بقره/۲۱۶] چنانکه تعبیر «فأوت رأسه» به معنای سرش را شکستم می‌باشد؛ و در جنگ گروهی‌اند که جنگجویانی را که به سویشان بازمی‌گردند تقویت می‌کنند و به این مناسبت به هر جماعتی که مانع آسیب دیدن کسی شود و وی را یاری کند «فئة» گفته‌اند: «وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاَّ مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلى‏ فِئَة» (انفال/۱۶) ▪️«شیعه» (از ماده «شیع») جماعتی‌اند که به خاطر محبتی که به کسی دارند به سوی وی متمایلند و اصلش خرده چوبهایی است که همراه با هیزمها در آتش می‌ریزند که همراه با آنها شعله‌ور شوند؛ گویی آنها را تابع هیزم اصلی قرار داده‌اند. [فَوَجَدَ فيها رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شيعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ؛ قصص/۱۵] 👇ادامه مطلب 👇 @yekaye
آخرین فراز بحث از ماده «جمع» ▪️«ملأ» بزرگانی‌اند که چشم و دل دیگران را از زیبایی ویا هیبتی که دارند پر می‌کنند؛ و ممکن است جماعتی باشند که به امری قیام می‌کنند و از تعبیر «هو ملیء بالامر» اخذ شده باشد [أَ لَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَني‏ إِسْرائيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى‏ إِذْ قالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِكاً نُقاتِلْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ، بقره/۲۴۶؛ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراكَ في‏ ضَلالٍ مُبينٍ، اعراف/60؛ قالَ يا مُوسى‏ إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ، قصص/۲۰] ▪️«شرذمة» (از ماده «شرذم») باقیمانده جماعتی است از باقیمانده آنان؛ که کنایه از تعداد خیلی کم می‌باشد: «إِنَّ هؤُلاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَليلُونَ» (شعراء/54) (الفروق في اللغة، ص271-275 ) 📿ماده «جمع» و مشتقات آن 128 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️۱) جابر جعفی روایت کرده است که یکبار خدمت امام باقر ع آیه مربوط به نماز جمعه می‌خواند و گفتگویی بین ایشان و امام ع درباره این آیه رد و بدل می‌شود. فرازی از این گفتگو چنین است: امام ع فرمود: جابر! چرا روز جمعه «جمعه» نامیده شد؟ عرض کردم: شما به من خبر دهید؛‌فدایتان شوم. فرمود: آیا می‌خواهی تو را از تاویل اعظم آن باخبر کنم؟ عرض کردم: بله؛ فدایتان شوم. فرمود: جابر! خداوند جمعه را جمعه نامید زیرا خداوند عز و جل در این روز جمع کرد اولین‌ها و بعدی‌ها را و جمیع آنچه از جن و انس آفریده بود را؛ و هر چیزی را که پروردگارمان آفریده بود و آسمانها و زمین‌ها و دریاها و بهشت و دوزخ و هر چیزی که خداوند در [روز] میثاق آفریده بود و از آنان برای ربوبیت خودش و نبوت حضرت محمد ص و ولایت حضرت علی ع میثاقی گرفته بود؛ و در آن روز بود که خداوند به آسمانها و زمین فرمود: «خواه به طاعت يا به اكراه بياييد، آن دو گفتند: مطيعانه آمديم» پس خداوند آن روز را جمعه نامید به خاطر اینکه اولی‌ها و بعدی‌ها را در آن جمع کرد... 📚الإختصاص، ص129 وَ رُوِيَ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ قَالَ: كُنْتُ لَيْلَةً مِنْ بَعْضِ اللَّيَالِي عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ ع‏ ... فَقَال‏: ...يَا جَابِرُ لِمَ سُمِّيَتْ يَوْمُ الْجُمُعَةِ جُمُعَةً؟ قَالَ قُلْتُ تُخْبِرُنِي جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ! قَالَ أَ فَلَا أُخْبِرُكَ بِتَأْوِيلِهِ الْأَعْظَمِ؟ قَالَ قُلْتُ بَلَى جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ. قَالَ فَقَالَ يَا جَابِرُ سَمَّى اللَّهُ الْجُمُعَةَ جُمُعَةً لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَمَعَ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ جَمِيعَ مَا خَلَقَ اللَّهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلَقَ رَبُّنَا وَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ وَ الْبِحَارَ وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ وَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلَقَ اللَّهُ فِي الْمِيثَاقِ فَأَخَذَ الْمِيثَاقَ مِنْهُمْ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ وَ لِمُحَمَّدٍ ص بِالنُّبُوَّةِ وَ لِعَلِيٍّ ع بِالْوَلَايَةِ وَ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ قَالَ اللَّهُ لِلسَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ «ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعِينَ» فَسَمَّى اللَّهُ ذَلِكَ الْيَوْمَ الْجُمُعَةَ لِجَمْعِهِ فِيهِ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ ... @yekaye
☀️۲) از امام حسن ع روایت طولانی نقل شده است که عده‌ای از یهودیان خدمت رسول الله ص آمدند و عالمترینشان سوالاتی از ایشان پرسید. از جمله آن سوالات این بود که از ایشان در مورد هفت خصلتی سوال کرد که خداوند در میان پیامبران به ایشان و در میان امتها به امت وی عطا فرموده است. پیامبر ص فرمود: خداوند فاتحةالکتاب، و اذان، و نماز جماعت در مسجد و روز جمعه، و نماز بر جنازه‌ها، و سه نماز را با صدای جهر خواندن، و تخفیف به امتم در مریضی و سفر، و شفاعت برای مرتکبان گناهان کبیره از امتم، را به من عطا فرمود. سپس وی توضیح اینها را از حضرت درخواست کرد و حضرت توضیحاتی داد تا بدینجا رسید که: و اما نماز جماعت، پس صفهای امتم در زمین همانند صفهای فرشتگان در آسمان است و یک رکعت نماز جماعت معادل بیست و چهار رکعت نماز است که هر رکعتش نزد خداوند محبوبتر از عبادت چهل ساله است؛ و اما روز جمعه پس همانا خداوند اولین‌ها و بعدی‌ها را در آن روز برای حساب جمع می‌کند؛ پس هیچ مومنی نیست که به سمت جماعت [برگزاری نماز جمعه] گام بردارد مگر اینکه خداوند اوضاع هولناک روز قیامت را بر او تخفیف دهد سپس وی را روانه بهشت سازد.... 📚الخصال، ج‏2، ص355؛ 📚الأمالي( للصدوق)، ص195 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ قَالَ: جَاءَ نَفَرٌ مِنَ الْيَهُودِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَسَأَلَهُ أَعْلَمُهُمْ عَنْ أَشْيَاءَ فَكَانَ فِيمَا سَأَلَهُ أَخْبِرْنَا عَنْ سَبْعِ خِصَالٍ أَعْطَاكَ اللَّهُ مِنْ بَيْنِ النَّبِيِّينَ وَ أَعْطَى أُمَّتَكَ مِنْ بَيْنِ الْأُمَمِ؟ فَقَالَ النَّبِيُّ أَعْطَانِي اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَاتِحَةَ الْكِتَابِ وَ الْأَذَانَ وَ الْجَمَاعَةَ فِي الْمَسْجِدِ وَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَ الصَّلَاةَ عَلَى الْجَنَائِزِ وَ الْإِجْهَارَ فِي ثَلَاثِ صَلَوَاتٍ وَ الرُّخْصَةَ لِأُمَّتِي عِنْدَ الْأَمْرَاضِ وَ السَّفَرِ وَ الشَّفَاعَةَ لِأَصْحَابِ الْكَبَائِرِ مِنْ أُمَّتِي. ... وَ أَمَّا الْجَمَاعَةُ فَإِنَّ صُفُوفَ أُمَّتِي فِي الْأَرْضِ كَصُفُوفِ الْمَلَائِكَةِ فِي السَّمَاءِ وَ الرَّكْعَةُ فِي جَمَاعَةٍ أَرْبَعٌ وَ عِشْرُونَ رَكْعَةً كُلُّ رَكْعَةٍ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ عِبَادَةِ أَرْبَعِينَ سَنَةً وَ أَمَّا يَوْمُ الْجُمُعَةِ فَإِنَّ اللَّهَ يَجْمَعُ فِيهِ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ لِلْحِسَابِ فَمَا مِنْ مُؤْمِنٍ مَشَى إِلَى الْجَمَاعَةِ إِلَّا خَفَّفَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِ أَهْوَالَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ ثُمَّ يُجَازِيهِ الْجَنَّة [يَأْمُرُ بِهِ إِلَى الْجَنَّة] ... @yekaye
☀️۳) روایت شده است که امام سجاد ع هر جمعه در مسجدالنبی مردم را موعظه و نصیحت می‌کرد و به زهد در دنیا و رغبت در آخرت توصیه می‌فرمود. این توصیه از جدی گرفتن مرگ و سکرات موت شروع می‌شد و در فرازی از آن می فرمود: ... و ای فرزند آدم! بدان که همانا ورای آن، روز قیامت بزرگتر و هولناکتر و دل‏آزارتر است؛ که آن روزی است که مردم برای آن گرد آیند و آن روزی است نمایان که خداوند عز و جل اولین‌ها و بعدی‌ها را در آن گرد آورد؛ آن روزی است که در صور دمیده شود و قبرها زير و رو گردد، آن روز حادثه نزديك است. روزی است كه از وحشت جان به لب رسد، روزی است كه از لغزشی درنگذرند، از احدی فديه‌ای نستانند و از هيچ كس عذری نپذيرند، كسی را رخصت توبه ندهند، هيچ چيز جز پاداش نيكی‌ها و كيفر بدی‌ها در كار نباشد... 📚الكافي، ج‏8، ص73؛ 📚الأمالي( للصدوق)، ص504؛ 📚تحف العقول، ص250 حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ غَالِبٍ الْأَسَدِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعِيدِ بْنِ الْمُسَيَّبِ قَالَ: كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع يَعِظُ النَّاسَ وَ يُزَهِّدُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَ يُرَغِّبُهُمْ فِي أَعْمَالِ الْآخِرَةِ بِهَذَا الْكَلَامِ فِي كُلِّ جُمُعَةٍ فِي مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ حُفِظَ عَنْهُ وَ كُتِبَ كَانَ يَقُولُ: ... وَ اعْلَمْ يَا ابْنَ آدَمَ أَنَّ مِنْ وَرَاءِ هَذَا أَعْظَمَ وَ أَفْظَعَ وَ أَوْجَعَ لِلْقُلُوبِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ «ذلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ‏ وَ ذلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ» يَجْمَعُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ الْأَوَّلِينَ‏ وَ الْآخِرِينَ‏ ذَلِكَ «يَوْمٌ‏ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ» وَ تُبَعْثَرُ فِيهِ الْقُبُورُ وَ ذَلِكَ يَوْمُ الْآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَناجِرِ كاظِمِينَ‏ وَ ذَلِكَ يَوْمٌ لَا تُقَالُ فِيهِ عَثْرَةٌ وَ لَا يُؤْخَذُ مِنْ أَحَدٍ فِدْيَةٌ وَ لَا تُقْبَلُ مِنْ أَحَدٍ مَعْذِرَةٌ وَ لَا لِأَحَدٍ فِيهِ مُسْتَقْبَلُ تَوْبَةٍ لَيْسَ إِلَّا الْجَزَاءَ بِالْحَسَنَاتِ وَ الْجَزَاءَ بِالسَّيِّئَات‏ ... @yekaye