eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
یک آیه در روز
1049) 📖 و تَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ 📖 ترجمه 💢و روزی‌تان قرار می‌دهید اینکه فقط
. 3️⃣ «وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ» برخی سبک‌شان این است که به جای اینکه در مقابل هر سخنی ابتدا گوش دهند و بررسی کنند و بعد موضع بگیرند از ابتدا همه چیز را تکذیب می‌کنند و اصلا رزق و روزی خود را در تکذیب کردن می‌بینند! اینان درست نقطه مقابل کسانی‌اند که خداوند در موردشان فرمود: « فَبَشِّرْ عِبادِ؛ الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» (زمر/۱۷-۱۸) (اقتباس از مفاتيح الغيب، ج‏29، ص434 ) 📝نکته همواره در جامعه افرادى وجود دارند كه موجوديّت و شخصيّت خود را در مخالفت با ديگران مى‏بينند و تمام هنر خود را در كوك كردن ساز مخالفت بكار مى‏گيرند. اگر همه موافق باشند او مخالفت مى‏كند و اگر همه مخالف باشند، او موافق است. او كار به دليل ندارد و دوست دارد هميشه بر خلاف ديگران حركت كند و اين نگرش در حركات و گفتار و برخوردهاى شخصى او نمايان است. او سعى مى‏كند در چگونگى اصلاح سر و صورت يا رنگ و نوع لباس، يا لحن و صوت و استفاده از الفاظ و اصطلاحات و يا نوشتار، حتى در نام‏گذارى فرزند، رفتارى غير متعارف و انگشت‏نما داشته باشد و به اين طريق خود را جدا و بهتر از ديگران مطرح كند. (تفسير نور، ج‏9، ص443) @yekaye
یک آیه در روز
1049) 📖 و تَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ 📖 ترجمه 💢و روزی‌تان قرار می‌دهید اینکه فقط
. 4️⃣ «وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ» بر اساس معنایی از این آیه که می‌گفت مقصود این است که روزی خود از جانب خداوند را انکار می‌کنید، این سوال پیش می‌آید چرا از از تعبیر «تجعلون: قرار می‌دهید» استفاده کرد؛ نه تعابیری مانند «تنکرون: انکار می‌کنید»؟ 🍃الف. روزی هر کس برعهده خداوند است:‌«وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها»؛ هود/6). اما عده‌ای هستند که همه روزی‌ها را از دست این و آن می‌بینند؛ نه از جانب روزی‌دهنده واقعی. امور اعتباری چنان بر ذهن اینان غلبه کرده که اینان به جای درک حقیقت (که روزی هرکس حقیقتا از جانب خداوند افاضه می‌شود) روزی را امری اعتباری می‌بینند؛ ‌یعنی گویی خودشان هستند تعیین کنند که چه چیزی روزی محسوب شود یا نشود؛ و بر این اساس روزی خود را این گونه اعتبار کردند که روزی دادن خدا را تکذیب کنند! 🍃ب. ... @yekaye
یک آیه در روز
1049) 📖 و تَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ 📖 ترجمه 💢و روزی‌تان قرار می‌دهید اینکه فقط
. 5️⃣ «أَ فَبِهذَا الْحَدِيثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ؛ وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ» سهل انگارى، سستى و سازش در دين، به تدريج انسان را به انكار وادار مى‏كند. (تفسير نور، ج‏9، ص444) @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1050) 📖 فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ 📖 ترجمه 💢پس چرا آنگاه که به حلقوم رسید [= جان به لب آمد]؛ سوره واقعه (56) آیه 83 1399/9/4 8 ربیع‌الثانی 1442 @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹فَلَوْ لا در بحث از آیه ۵۷ همین سوره درباره حرف «لو» به تفصیل توضیح داده شد که ▪️حرف «لو» وقتی بتنهایی بیاید غالبا ادات شرط است که- درست برخلاف «إن» شرطیه که امکان وقوع امری را می‌رساند- امتناع وقوع امری را به جهت امر دیگری افاده می‌کند؛ ▪️ اما وقتی بعد از حرف «لو» حرف دیگری بیاید که معنای ترکیبی‌شان لحاظ می‌شود؛ و در این میان وقتی به صورت «لو + لا» یا «لو + ما» ( «لو لا» ۷۴ بار و «لو ما» فقط یکبار در قرآن کریم به کار رفته است) باشد: ۱. این ترکیب وقتی دلالت بر شرط دارد که بر جمله اسمیه وارد شود؛ که در این صورت امتناع موضوعی را به جهت غیر آن افاده می‌کند و غالبا خبر آن محذوف است؛ مثلا: «فَلَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرين‏» (بقره/۶۴) یا «لَوْ لا أَنْتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنين‏» (سبأ/۳۱) ۲. اما وقتی بر فعل وارد شود، دیگر در معنای شرط نیست؛ ‌بلکه برای تشویق یا توبیخ است، شبیه حرف «ألا»؛ یعنی: – یا دلالت بر تحضیض (تشویق) دارند که در این صورت فعل باید مضارع باشد: «لَوْ لا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون‏» (نمل/۴۶) «لَوْ ما تَأْتينا بِالْمَلائِكَةِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقين‏» (حجر/۷)؛ ویا اگر لفظش ماضی است در تاویل مضارع به کار رفته باشد؛ مانند: «لَوْ لا أَخَّرْتَني‏ إِلى‏ أَجَلٍ قَريبٍ فَأَصَّدَّقَ وَ أَكُنْ مِنَ الصَّالِحين‏» (منافقون/۱۰) «نَحْنُ خَلَقْناكُمْ فَلَوْ لا تُصَدِّقُونَ» (واقعه/۵۷) – یا دلالت بر تندیم (پشیمان کردن) و توبیخ دارد؛ که در این صورت با فعل ماضی می‌آيد: «فَلَوْ لا كانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إيمانُها إِلاَّ قَوْمَ يُونُسَ» (یونس/۹۸) – که البته گاه این تشویق و یا توبیخ در واقع یک نحوه معنای استفهام انکاری یا امتناع دارد؛ که در این موارد دیگر نمی‌توان «ألا» را جایگزین آنها کرد؛ مثلا: «وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَك‏» 🔖جلسه ۱۰۲۴ http://yekaye.ir/al-waqiah-56-57/ ▪️اکنون در خصوص این آیه باید گفت که این آیه هم از مصادیق حالتی است که بعد از آن فعل بیاید و به معنای تحضیض (تشویق) است؛ زیرا حرف «اذا» همواره متعلق به یک فعل است که اینجا محذوف است و فعلی که بعد از «لولا» در فرازهای بعد می‌آید، بر آن دلالت می‌کند یعنی «ترجعونها» در آیه «فَلَوْ لا إِنْ كُنْتُمْ غَیرَ مَدِینِینَ تَرْجِعُونَها» (واقعه/۸۶-۸۷) یعنی تقدیر کلام این است که «فلولا ترجعونها اذا بلغت الحلقوم» (مجمع البیان، ج‏9، ص340 ) @yekaye
🔹بَلَغَتِ قبلا بیان شد که ▪️ماده «بلغ» در اصل به معنای وصول [= رسیدن] به چیزی و بلکه، به پایان مقصد و منتهای کاری رسیدن است. برخی معتقدند که این ماده در مورد مشرف شدن [نزدیک شدن] بر پایان کار هم به کار می رود؛ اما عده ای با این سخن مخالفت کرده، و معتقدند اساسا تفاوت اصلی این ماده با ماده «وصل» در این است که در «بلغ» باید به نهایی ترین حد شیء برسد و «ابلاغ» اقتضای شدیدتری برای «رسیدن» دارد؛ تا حدی که برخی گفته اند ابلاغ همان مرحله نهایی رسیدن شیء به انتهاست و تعبیر «ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ، توبه/۶) از همین باب است. ▪️کلمه «بَلَاغ» گاه به معنای «تبليغ» (رساندن چیزی و مطلبی به دیگران) به کار می رود ( هذا بَلاغٌ لِلنَّاسِ‏، إبراهيم/۵۲ ؛ فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَ عَلَيْنَا الْحِسابُ‏، رعد/۴۰) و گاه آن را به معنای «کفایت» دانسته اند مانند «إِنَّ فِي هذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدِينَ‏، أنبياء/۱۰۶). 🔸گفتیم ماده «بلغ» به ماده «وصل» (وصول، رسیدن) و ماده «ادی» (اداء، ادا کردن) نزدیک است. تفاوتش با ماده وصل بیان شد؛ تفاوت ابلاغ با ادا کردن هم در این است که در «ادا» کردن تاکید بر این است که مطلب آن گونه که سزاوار است برسد، اما در «ابلاغ» رساندن چیزی است که در آن نوعی فهماندن هم در کار باشد، و «بلاغت» هم از همین ماده است و به معنای «رساندن معنا به نفس است در بهترین صورت ممکن». 🔖جلسه ۴۱۳ http://yekaye.ir/al-anbiaa-21-106/ @yekaye
🔹الْحُلْقُومَ ▪️«حلقوم» را بسیاری از اهل لغت همان «حلق» دانسته‌اند (لسان العرب، ج‏12، ص150 ) هرچند درباره اینکه «میم» آن جزء‌حروف اصلی یا زاید باشد اختلاف دارند؛ ▫️ برخی تصریح کرده‌اند که واو و میم آن زائده است (المصباح المنير، ج‏2، ص146) یعنی بر وزن فُعلوم [شبیه «کلثوم»]، و این دو حرف زائد دلالت بر امتداد دارد (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏2، ص270 ) ▫️برخی این قول را که حرف «میم» جزء‌ حروف اصلی آن باشد ترجیح داده‌اند (النهاية، ج‏1، ص428 ؛ همچنین درباره این اختلاف؛ ‌ر.ک: تاج العروس، ج‏16، ص172 ) ▪️و شاید به تبع این اختلاف است که ▫️برخی همچون زجاج حلقوم را کل گلو دانسته و گفته‌اند: حلقوم منطقه بعد از دهان است که هم موضع نفس و هم مجرای خوردنی و نوشیدنی‌هاست (به نقل از المصباح المنير، ج‏2، ص146 ) و ▫️ برخی ظاهرا آن را منحصر در نای و متمایز از مری دانسته و بر اینکه محل عبور نفس و هوا و صدا و سرفه است و یک سرش به انتهای زبان می‌رسد و سر دیگرش به ریه متصل می‌باشد تاکید دارند (كتاب الماء، ج‏1، ص340 ) و ▫️ در مقابل برخی در عین اینکه حلقوم را همان حلق معرفی کرده‌اند آن را همان محل عبور خوردنی و نوشیدنی در مری دانسته‌اند (المحيط في اللغة، ج‏2، ص354 ). در این میان خلیل به نحوی تعبیر کرده که گویی هردوی اینها ناظر به «گلو» است؛ فقط وقتی تاکید بر عبور خوردنی و نوشیدنی است کلمه «حلق»‌ به کار می‌رود و وقتی تاکید بر عبور نفس است کلمه «حلقوم» (كتاب العين، ج‏3، ص48 ) ▪️اما ماده «حلق» در معانی متعددی به کار رفته همچون گلو، تراشیدن موی سر، شیء ‌دایره‌ای‌شکل (حلقه)، کوه و یا هر مکان رفیع و مشرف بر اطراف (حالق) و یا پرواز کردن پرنده (حَلَّقَ الطائر) و ... (كتاب العين، ج‏3، ص48-49 )؛ ▫️ به نحوی که برخی از برگرداندن اینها به معنای واحد اظهار عجز کرده و سه معنای اصلی برای این ماده مطرح کرده‌اند: تراشیدن موی از سر، ابزارهای دایره‌ای شکل، و علو و رفعت (معجم المقاييس اللغة، ج‏2، ص98 ) ▪️اما برخی سعی کرده‌اند یک معنای محوری برای آن بیابند؛ مثلا ▫️مرحوم مصطفوی آن معنای اصلی را «ازاله کردن چیزی زاید و کندن مو از ریشه دانسته» (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏2، ص270 ) ویا ▫️حسن جبل آن معنای محوری را «زایل کردن وسط ماده‌ای قوی به نحوی که محیط و پیرامون آن با شدتش باقی بماند معرفی کرده (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۴۸۴) ▫️اما توضیحاتی که برای برگرداندن بقیه کاربردهای به این معنا داده‌اند تکلف‌آمیز است؛ و شاید در این زمینه بهترین قول، نظر راغب اصفهانی باشد که محور معنای این ماده را همان «حَلق» به معنای گلو گرفته، و بر این باور است که از این ماده فعل «حَلَقَ» به معنای بریدن گلو به کار رفته و به همین مناسبت به بریدن و قطع کردن موی سر هم تعبیر «حلق شعره» استفاده شده؛ که گاه به صورت «حلق رأس» تعبیر می‌شود:‌«وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ»‏(بقرة/196) و حلقه را هم از این جهت که شکلش شبیه حلق کردن است چنین نامیده‌اند تا جایی که برخی گفته‌اند که این تعبیر در اصل برای کسانی که «حلق شَعر» می کرده‌اند به کار می‌رفته است (مفردات ألفاظ القرآن، ص253 ) ▪️این ماده وقتی به باب تفعیل می‌رود متعدی می‌شود و یک نحوه دلالتی بر جهت تعلق فعل به مقعول و حیثیت وقوع فعل دارد و در آن یک نحوه تاکید بر وقوع فعل است: « آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤُسَكُمْ و مُقَصِّرِينَ»‏(فتح/27) (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏2، ص270 ) 📿در قرآن کریم از ماده «حلق» همین دو مورد و نیز یکبار کلمه «حلقوم» به کار رفته است. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️۱) ابو بصير گويد: از امام صادق ع درباره معنای سخن خداوند متعال كه فرموده است: « پس چرا آنگاه که به حلقوم رسید و شما در اين هنگام می‌نگرید؛ و ما به او از شما نزديك‏تريم وليكن نمى‏بينيد؛ پس چرا اگر شما مجازات شدنى نيستيد؛ او را برنمی‌گردانيد، اگر راست مى‏گوييد» (واقعه/83-86) پرسیدم. فرمود: هنگامى كه جان در حال احتضار به حلقوم رسد و شخص مومن باشد، مقام و منزل خود را در بهشت مى‏بيند و مى‏گويد: مرا به دنيا باز گردانيد تا آنچه را ديدم براى اهل دنيا خبر دهم، پس گفته مى‏شود: راهى براى آن نيست. 📚الزهد، ص84؛ الكافي، ج‏3، ص135؛ من لا يحضره الفقيه، ج‏1، ص136 النَّضْرُ بْنُ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مَا مَعْنَى قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ؛ وَ أَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ؛ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَ لكِنْ لا تُبْصِرُونَ؛ فَلَوْ لا إِنْ كُنْتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ؛ تَرْجِعُونَها إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ»؟ قَالَ: إِنَّ نَفْسَ [النَّفْسَ‏] الْمُحْتَضَرِ إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ وَ كَانَ مُؤْمِناً رَأَى [أُرِيَ] مَنْزِلَهُ فِي [مِنَ‏] الْجَنَّةِ فَيَقُولُ رُدُّونِي إِلَى الدُّنْيَا حَتَّى أُخْبِرَ أَهْلَهَا [أَهْلِي] بِمَا أَرَى فَيُقَالُ لَهُ لَيْسَ إِلَى ذَلِكَ سَبِيل‏. @yekaye