یک آیه در روز
1058) 📖 فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْیمینِ 📖 ترجمه 💢پس سلامی به تو از یاران دست راست. سوره واقع
.
3️⃣ «فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْیمینِ»
در تدبر 2 اشاره شد که با توجه به معانی لفظی کلمات خود آیه، شاید اظهر معانی این آیه - اگر آیه بتنهایی در نظر گرفته شود- آن است که: سلامی بر تو (ای پیامبر) از جانب اصحاب یمین.
و بیان شد که «سلام بر تو» میتواند به معنای ظاهری «سلام کردن» باشد یا به معنای ابراز حقیقتِ «در سلم و صفا بودن».
اتفاقا با توجه به اینکه آیات ناظر به ورود در عالم دیگر است؛ و نیزاینکه خود سوره، سوره «واقعه» است و در مقام بیان باطنیترین واقعیات، اقتضای اولیه این بود که «سلام» به همان معنای «ابراز حقیقتِ در سلم و صفا بودن» باشد.
در همین راستا، دو حدیث اولی که ذیل آیه اشاره شد نیز متناسبترین معنا با ظهور لفظی این آیه است (از جانب اصحاب یمین برای تو سلامتی و امنیتی است؛ نگران نباش که اینان به قتل فرزندانت اقدام کنند)
💢 اما بقدری این معنا خلاف انتظار است و در ذوق انسان میزند که تقریبا هیچ یک از ترجمههای رایج قرآن کریم، آیه را متناسب با آنها ترجمه نکرده است❗️
🤔مسالهای که ناخوشایند جلوه میکند این است که:
آیا اصحاب یمین بودن یک نفر در گروی این است که پیامبر از جانب وی احساس ناامنی نکند و خیالش راحت باشد که او به قتل فرزندان پیامبر دست نمیزند؟!
مگر چقدر انسانهای این امت میتوانند بد باشند که همین که کسی قصد قتل فرزندان پیامبر را نکند اصحاب یمین محسوب شود؟!
📝نکته تخصصی #اجتماعی
اما به نظر میرسد این احادیث از یکی از عمیقترین معانی اجتماعی این آیه که در عین حال کاملا مبتنی بر ظهور لفظیِ – و بلکه اظهر معانیِ – آیه است پرده برمیدارند:
در واقع،
اگر توجه کنیم که این سهگانهی «مقربان» و «اصحاب یمین» و «مکذبان» شامل وضعیت همه انسانها در لحظه مرگ نمیشود، یکی از معانیای که از این آیه بخوبی استنباط میشود این است که آیه را در مقام معرفی کردن اصحاب یمین بدانیم، نه صرفا ناظر به وضعیت مرگ؛ به تعبیر بهتر آیه در مقام بیان کسانی است که در لحظه مرگ جزء اصحاب یمین محسوب میشوند؛ و احادیث فوق همین را باز میکنند.
توضیح مطلب این که:
🔹ذیل آیه ۷ (جلسه ۹۷۴، تدبر۵ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-7/) اشاره شد که انواع دستهبندیها درباره انسانها میتوان داشت و این دستهبندی سهگانهی مقربان و اصحاب یمین و اصحاب شمال، دستهبندی نهایی انسانهاست که وضعیت و جایگاه نهایی همه انسانها در بهشت و جهنم را معلوم میکند.
🔹از سوی دیگر می دانیم انسانها تا پیش از اینکه به بهشت و جهنم وارد شوند و در یکی از این موقعیتهای سهگانه قرار گیرند- یعنی حتی در لحظه مرگ و در عالم برزخ و حتی در مواقف قیامت – منحصر در این سه دسته نمیشوند، چنانکه مثلا قرآن کریم از «مستضعفین فکری» (نساء/۹۸) یا گروهی با تعبیر «مرجون لامر الله» (توبه/۱۰۶) سخن میگوید که ذیل هیچ یک از اینها قرار نمیگیرند.
در واقع،
سهگانه مقربان و اصحاب یمین و اصحاب شمال، اگرچه وضعیت نهایی تمامی افراد در قیامت خواهد بود؛ اما تا پیش از نهایت کار، همگان ذیل این سهگانه قرار نمیگیرند؛ و عمده بحثهای این سوره هم که این دستهبندی در آن ذکر شد، کاملا ناظر بود به موقف نهایی قیامت.
🔸پس طبیعی است که وقتی از آیه 83 وارد بحث لحظه مرگ انسانها شد بحث باید تفاوتی بکند:
▪️یعنی از سویی پیشاپیش میدانیم که در لحظه مرگ تنوعی بسیار بیش از این سهگانه در مردم وجود دارد؛
و نیز اینکه اعمالِ ماتأخر افراد بسیاری از اوقات موقعیت آنان در عالم برزخ را عوض میکند
و خلاصه اینکه تکلیف بسیاری از مردم بتدریج در برزخ و مواقف قیامت یکسره و نهایی میشود؛
▪️و از سوی دیگر در میان مردمی که به لحظه مرگ میرسند وضعیت مقربان و مکذِّبانِ گمراه کاملا واضح است؛ یعنی اولیها که همان مقربان در بهشت خواهند بود و مکذبان گمراه هم قطعا همان اصحاب شمال در جهنم؛ آن وقت سوالی پیش میآید که آیا غیر از اینها هم کسی هست که در لحظه مرگ تکلیفش واضح باشد؟
بویژه از زاویه تقسیمبندی سهگانه این سوره، در افراد باقیمانده، آیا هستند افرادی که در لحظه مرگ بتوانیم با قاطعیت آنها را جزء اصحاب یمین بدانیم، یعنی بدانیم که حتی اگر در برزخ و قیامت هم مسائلی برایشان پیش بیاید قطعا اینها در زمره اصحاب یمین به بهشت وارد خواهند شد؟
💢در برابر این سوال، به نظر میرسد یکی از وجوه معنایی این دو آیه، این باشد که این دو آیه در مقام بیان این دسته از انسانها میباشند؛
یعنی وقتی که بحث لحظه مرگ پیش میآید و تکلیف دو گروه اول و آخر را به طور خیلی واضح بیان میشود، برای مخاطبی که میداند در لحظه مرگ انسانها در دستهبندیای بمراتب گستردهتر از این دستهبندی سهگانه بسر میبرند این انتظار رقم میخورد که واقعا چه کسانی در لحظه مرگ، قطعا مصداق همان اصحاب یمینی هستند که در اوایل سوره درباره آنان بسیار سخن گفته شد؟
👇ادامه مطلب👈 https://eitaa.com/yekaye/8983
ادامه تدبر 3️⃣
به همین جهت اگر در خصوص مقربان و مکذبان (که با مردن تکلیفشان یکسره شده) مهمترین مطلبی که در خصوص لحظه مرگشان باید گفته میشد این بود که وضع آنان در لحظه مرگ چه خواهد شد،
در خصوص بقیه انسانها، چون غالبا هنوز وضعیتشان یکسره نشده، مهمترین سوال در این سوره این است که چه کسانی حتما به عنوان اصحاب یمین از دنیا میروند؛ یعنی در عین حال که میدانیم در افق مقربان نیستند و مکذب قطعی هم نیستند؛ اما مطمئن باشیم که حتما به بهشت خواهند رفت و قرار گرفتنشان به عنوان اصحاب یمین، همان موقع مرگ، قطعی شده باشد.
💢اگر این سوالات در ذهن خواننده قرآن جدی شود – که طبق توضیح فوق، جدی شدنش برای کسی که اهل اندیشه باشد امری کاملا طبیعی است – آنگاه دو حدیث اولی که ذیل این آیه مطرح شد معنا و جایگاه خود را پیدا میکند. کسانی از مسلمانان به عنوان اصحاب یمین از دنیا میروند که پیامبر ص از اذیت آنان و اینکه بخواهند فرزندان پیامبر ص را بکشند در امان بوده باشد.
رای اینکه این معنا بهتر فهمیده شود حدیث سوم ذکر شد.
این حدیث– در حد جستجوهای حقیر - تنها حدیثی است که یافت شد که کسی از قول شخص دیگری به پیامبر سلام دهد! البته این مطلبش خیلی موضوعیت نداشت؛ بلکه آنچه مهم بود تذکر به اصل واقعه است که در شکواییههای شبانه حضرت امیر ع هم منعکس شده است؛ اینکه فرزند پیامبر را افراد همین امت کشتند و خم به ابرو نیاوردند؛ همین واقعهای که چند سال بعد در خصوص امام حسن ع و امام حسین ع و بعد در مورد بقیه نسل ایشان رخ داد؛ و آنگاه آیه میفرماید: اصحاب یمین آنانیاند که اجر تو را ادا کردند: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» (شوری/۲۳) و تو خیالت از آنها در خصوص فرزندانت راحت است.
یعنی اگر از مقربان بگذریم، در بقیه امت تو، کسانی، در لحظه مرگشان قطعا به عنوان اصحاب یمین از دنیا میروند که از جانب آنان، تو سالم میمانی و هیچگاه دست به خون فرزندانت آغشته نخواهند کرد.
اینان هرچند چون جزء مقربان نیستند لزوما با مرگشان وارد روح و ریحان نشوند و در برزخ مدتی معطل و حتی معذب شوند؛ اما قطعا در زمره اصحاب یمین در بهشت خواهند بود.
📝با این توضیحات این آيه
کاملا موید آن دسته از روایاتی میشود که مصداق اصلی اصحاب یمین را شیعیان معرفی میکند (احادیث ذیل آیه قبل)
و نیز جمع میکند بین آن احادیث با احادیثی که به شیعیان هشدار میدهد که شفاعت ما حتما در قیامت به شما میرسد و همهتان وارد بهشت خواهید شد، اما در برزخ خودتانید و اعمالتان؛ و مواخذههای برزخی، و حتی مواخذهها در مواقف قیامت را برای شیعیان (شیعیانی که واقعا محبت و ولایت پیامبر ص و اهل بیتشان را در دل داشتند و ایشان از این جهت از گزند آنان ایمناند اما گاه مرتکب گناه میشدند) منتفی نمیداند: «أَمَّا فِي الْقِيَامَةِ فَكُلُّكُمْ فِي الْجَنَّةِ بِشَفَاعَةِ النَّبِيِّ الْمُطَاعِ أَوْ وَصِيِّ النَّبِيِّ وَ لَكِنِّي وَ اللَّهِ أَتَخَوَّفُ عَلَيْكُمْ فِي الْبَرْزَخِ.» (الكافي، ج3، ص242 )
@yekaye
یک آیه در روز
1058) 📖 فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْیمینِ 📖 ترجمه 💢پس سلامی به تو از یاران دست راست. سوره واقع
.
4️⃣ «فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْیمینِ»
در تدبر ۲ اشاره شد که با توجه به معانی لفظی کلمات خود آیه، شاید اظهر معانی این آیه - اگر آیه بتنهایی در نظر گرفته شود- آن است که: سلامی بر تو (ای پیامبر) از جانب اصحاب یمین. و این سلام میتواند به معنای «سلامتی» باشد.
در تدبر ۳ بیان شد که در معنای «سلامتی»، معنایی که با ظاهر لفظ سازگارتر است این است که تو از جانب اصحاب یمین در سلامت و ایمنی هستی.
ولی میتوان سلامتی را به معنای «خبر سلامتی آنان برای تو» دانست؛
که این معنا اگرچه از ظهور لفظی منفرد خود آیات دور است
اما اگر این آیه در سیاق آیات قبل و بعد در نظر گرفته شود، بسیار محتمل میگردد؛
حتی به نظر میرسد اظهر معانی این آیه با توجه به آیات قبل و بعدش این است؛ بدین جهت که در آیات قبل و بعد درباره وضعیت مقربان و مکذبان خبر داده شد؛ و این آیه نیز ناظر به بیان وضعیت اصحاب یمین است و خبر سلامتی اصحاب یمین به پیامبر ص (یا به خود آنان) داده میشود.
🔹اکنون، اگر خطاب به خود اصحاب یمین باشد، ظهور قوی آیه (با توجه به سیاق) ناظر به این است که مربوط به همان موقف احتضار است؛
🔹اما اگر خطاب به پیامبر باشد با توجه به اینکه پیامبر ص در مواقف مختلف نگران امتش است، این خبر سلامتی میتواند ناظر باشد به:
🍃الف. لحظه مرگ و جان کندن؛ یعنی میفرماید «پس سلامت و راحت باش ای پيغمبر رؤوف به امت از خيال ايشان كه در جان دادن زحمت نبينند» (ترجمه قرآن، یاسری)
🍃ب. ناظر به موقف قبر و عذابهای عالم برزخ؛ که با توجه به اینکه اینها از مقربان نیستند و بالاخره ممکن است گناهانی کرده باشند مبادا در مسیر پاک شدنشان در عالم برزخ خیلی بر آنان سخت گرفته شود [که در این صورت ناظر میشود به احادیثی که مومنان را از عذابهای برزخ هشدار دادهاند و گفتهاند ما در قیامت شفاعت شما را می کنیم اما ما نگران برزختان هستیم» که ذیل تدبر بعد خواهد آمد]؛ که در این صورت خداوند اجمالا میفرماید آنان در سلامت خواهند بود؛ و بر آنان چندان سخت نمیگیریم.
🍃ج. ناظر به مواقف قیامت و حساب باشد؛ یعنی ای پیامبر ص تو نگران آنان مباش و اینان در سلامتند و در آن مواقف برای رهایی از آتش نیازمند شفاعت تو نیستند (مفاتيح الغيب، ج29، ص438-439 ) که البته این معنا تنها در صورتی قابل قبول است که اولا این شفاعت را فقط آن قسم از شفاعت پیامبر ص بدانیم که ناظر به گناهان کبیره است (بر طبق حدیثی که فرمود: إِنَّمَا شَفَاعَتِي لِأَهْلِ الْكَبَائِرِ مِنْ أُمَّتِي فَأَمَّا الْمُحْسِنُونَ فَمَا عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيل؛ الأمالي (للصدوق)، ص7 ) وگرنه طبق برخی از احادیث افقی هست که در آن افق همگان محتاج شفاعت رسول الله ص هستند (مثلا از امام صادق ع روایت شده است: مَا أَحَدٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ إِلَّا وَ هُوَ يَحْتَاجُ إِلَى شَفَاعَةِ مُحَمَّدٍ ص يَوْمَ الْقِيَامَةِ؛ المحاسن، ج1، ص184 ) این معنا قابل پذیرش نیست (منتها میتوان گفت این معنا تخصصا از بحث خارج است؛زیرا در این افق، حتی مقربان هم که بدانها وعده قطعی بهشت داده شده نیازمند شفاعت رسول الله ص هستند.
@yekaye
یک آیه در روز
1058) 📖 فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْیمینِ 📖 ترجمه 💢پس سلامی به تو از یاران دست راست. سوره واقع
.
5️⃣ «فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْیمینِ»
چنانکه در تدبر ۱ اشاره شد یکی از معانی محتمل این آیه آن است که «لام» را لام تعلیل بگیریم و مرجع ضمیر «ک» را پیامبر و «من» را من بیانیه؛ یعنی: «[خداوند] به خاطر تو ای پیامبر، [هرکسی که] از اصحاب یمین بود را در سلامت قرار داد.»
آنگاه این آيه همراستا با دو آیه قبل و بعد (یعنی ناظر به بیان وضعیت اصحاب یمین است همان گونه که آیات قبل و بعد ناظر به بیان وضعیت مقربان و مکذبان بود) میشود و در واقع، انعکاس همان رئوف و رحیم بودن پیامبر اکرم ص با همه مومنان است که فرمود «لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيم» (توبه/۱۲۸)
@yekaye
یک آیه در روز
1058) 📖 فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْیمینِ 📖 ترجمه 💢پس سلامی به تو از یاران دست راست. سوره واقع
.
6️⃣ «فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْیمینِ»
چنانکه در تدبر ۱ اشاره شد یکی از معانی محتمل برای این آیه آن است که مرجع ضمیر «ک» خود شخص محتضر باشد؛ یعنی اگر آن محتضر از اصحاب یمین بود، پس سلام به تو، ای محتضر، از جانب اصحاب یمین.
در این صورت مقتضای ظاهر این بود که بگوید «فسلام له ...»؛ اما توضیح دادهاند که این التفات از حالت غیاب به حالت خطاب برای این است که صحنه آن حالت شریفی که در آن بسر میبرند را احضار کند؛ یعنی آنجا چون از جانب اصحاب یمین به آنها سلام میشود معلوم میشود که خودشان هم در زمره آنان هستند و «گفته میشود» در تقدیر است (التحرير و التنوير، ج27، ص318)
در این معنا این آیه بسیار نزدیک میشود به آیات
«وَ أُدْخِلَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ تَحِيَّتُهُمْ فيها سَلامٌ» (ابراهیم/23)
«تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلامٌ وَ أَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً كَريما» (احزاب/44).
در واقع اگرچه اساسا تحیت بهشتیان در بهشت به همدیگر سلام است: اما دو آیه فوق ناظر به مرحله دخول و ملاقات نخستین است؛ و از این جهت میتوان گفت این آیه هم در همان حال و هوا دارد از این مرحله اول ورود اصحاب یمین به عالم بالا خبر میدهد.
📝نقد دیدگاههای تفسیری دیگر
▪️الف. ابنعاشور این آیه سوره واقعه را ناظر به آیه «وَ تَحِيَّتُهُمْ فِيها سَلامٌ» (يونس/10) دانسته (التحرير و التنوير، ج27، ص318)؛
اما این تناسب چندانی ندارد، زیرا قبل و بعد آیه نشان میدهد که آیه سوره یونس درباره مراودات عمومی بهشتیان با هم است نه لحظه ورودشان: «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ يَهْديهِمْ رَبُّهُمْ بِإيمانِهِمْ تَجْري مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ في جَنَّاتِ النَّعيم؛ دَعْواهُمْ فيها سُبْحانَكَ اللَّهُمَّ وَ تَحِيَّتُهُمْ فيها سَلامٌ وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين» (یونس/۹-۱۰)
▪️ب. فخر رازی نیز این را مصداق آیه «لا يَسْمَعُونَ فِيها لَغْواً وَ لا تَأْثِيماً إِلَّا قِيلًا سَلاماً سَلاماً» (واقعة/25-26) دانسته است(مفاتيح الغيب، ج29، ص438 )؛
اما این نیز تطبیق مناسبی نیست زیرا این آیه مشخصا در وصف سابقون است نه اصحاب یمین.
@yekaye
✅ ترکیب «الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ» قبلا در آیه ۵۱ (جلسه ۱۰۱۸ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-51/) گذشت و عمده نکات ادبی و نیز احادیث و تدبرهای آنجا میتواند به اینجا نیز مرتبط باشد که فقط خلاصهای از نکات ادبی مذکور در آنجا را تقدیم میکنیم:
🔹 الْمُكَذِّبینَ
▪️اصل ماده «کذب» نقطه مقابل «صدق» است و آن چیزی است که حقیقت و واقعیت نداشته باشد و «کِذب» به معنای خبر دادن از چیری برخلاف واقع است، اعم از اینکه عامدانه یا از روی اشتباه باشد.
برخی توضیح دادهاند که اصل این ماده به معنای کم گذاشتن در کار است چنانکه به کسی که در جنگ موضعی را که داشته رها میکند میگویند «کذب عن قرنه»
و به تعبیر دیگر، اصل این ماده دلالت دارد بر نقص در حدت و شدتی که در چیزی جاری است و یا لااقل مورد انتظار است، و به این جهت به سخن دروغ کذب گویند چون آنچه از کلام انتظار میرود بیان حقیقتی است که شخص در دل دارد؛ و دروغ، نقص و بلکه فقدان در چیزی است که از کلام انتظار میرود.
و موید این معنا هم آن است که در خصوص ماده «صدق» - که نقطه مقابل آن است - در اصل دلالت دارد بر قوتی در چیزی از حیث سخن یا غیر آن؛ و «صِدق» در مقابل «کذب» را بدین جهت چنین نامیده اند که دارای قوتی فی نفسه است برخلاف کذب که هیچ قوتی ندارد و باطل محض است؛ و بر همین اساس است که برای شیء صُلب و محکم، تعبیر «شىءٌ صَدْق» به کار میبرند.
▪️در هر صورت «کَذِب» (يَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ؛ آل عمران/۷۵) نیز همانند «کِذب» به معنای «دروغ» و امری است که برای ابراز خلاف واقع به کار گرفته شده و اعم از آن که:
– سخن باشد (كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْواهِهِمْ إِنْ يَقُولُونَ إِلاَّ كَذِباً؛ کهف/۵)
– یا یک عمل و شیء خارجی (وَ جاؤُوا عَلى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ؛ یوسف/۱۸)؛
– و حتی در جایی که خود سخن صحیح است اما اعتقادات با این سخن همراه نیست باز تعبیر «کذب» به کار میرود: «إِذا جاءَكَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقينَ لَكاذِبُونَ» (منافقون/۱)
▪️فعل «کَذَبَ» هم به صورت لازم، هم متعدی یک مفعولی، و هم متعدی دومفعولی به کار میرود؛ و البته در صورتی که به باب افعال یا تفعیل هم برود متعدی با یک مفعول خواهد شد، اما معنایش متفاوت است:
▪️وقتی به باب تفعیل میرود (کذّب، یُکَذّب، تکذیب) به معنای «نسبت دروغ دادن» به کسی یا به محتوایی به کار میرود، خواه آن شخص یا محتوا واقعا صادق باشد، یا کاذب؛ که در این صورت، ظاهرا اگر امر مورد تکذیب انسان باشد بدون حرف اضافه میآید (وَ لَقَدْ كَذَّبَ أَصْحابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلينَ، حجر/۸۰) و اگر مطلب یا یک حقیقتی باشد نه شخص، با حرف اضافه «بـ» میآید (كَذَّبُوا بِآياتِنا، بقره/۳۹) و البته گاه میشود که برای تکذیب شخص از حرف اضافه «بـ» استفاده شود: «كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ … كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ» (قمر/۲۳ و ۳۳) و بسیار میشود که مفعول آن حذف میشود (وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ، واقعه/۸۲؛ وَ لَقَدْ أَرَيْناهُ آياتِنا كُلَّها فَكَذَّبَ وَ أَبى، طه/۵۶) و اسم فاعل آن «مُکَذِّب» میشود (ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ، واقعه/۵۱). جالب توجه این است آنچه در قرآن از این باب آمده است همگی در مورد تکذیب کردنِ شخص یا محتوای صادق است ولذا لااقل در فضای قرآن، تکذیب همواره نوعی دلالت بر انکار حق و زیر بار حق نرفتن دارد؛ و آنجا هم که فرمود «فَإِنَّهُمْ لا يُكَذِّبُونَكَ» (أنعام/۳۳) در واقع میخواهد بفرماید که آنان واقعا تو را دروغگو نیافتند و نمیتوانند دروغگو بودن تو را اثبات کنند.
▪️و البته برخی این کاربرد کلمه «مکذّب» در معنای منفی را اقتضای طبیعی این کلمه دانستهاند و گفتهاند که اگر بخواهد در معنای تکذیب کردن سخن باطل باشد حتما باید بدان تصریح شود ویا قرینه واضحی بر آن بیاید؛ همان گونه که کلمه «کافر» هم به کار کثرت کاربردش در معنای مذموم بار منفی پیدا کرده ولو که کاربردش در معنایی مانند «کفر به طاغوت» در صورت تصریح یا وجود قرینه، رواست.
@yekaye
🔹الضَّالِّینَ
▪️ماده «ضلل» در اصل به معنای گم شدن و ضایع شدن و اینکه چیزی در غیرمسیری که سزاوارش است قرار بگیرد، چنانکه برای مردهای که دفن میشود ویا شیری که در آب مستهلک میشود تعبیر «أُضِلّ الميّتُ» و «ضَلَّ اللّبَنُ فى الماء» به کار میرود. در واقع، «ضَلَال» به معنای عدول و خارج شدن از راه مستقیم (مَنْ يَشَأِ اللَّهُ يُضْلِلْهُ وَ مَنْ يَشَأْ يَجْعَلْهُ عَلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ؛ انعام/۳۹)، و ره به مقصود نیافتن، و نقطه مقابل هدایت است (فَمَنِ اهْتَدى فَإِنَّما يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها؛ إسراء/۱۵) و به هر گونه منحرف شدن از راه گفته میشود خواه عمدی باشد یا سهوی، کوچک باشد یا بزرگ.
▪️این ماده به نحو ثلاثی مجرد، در معنای لازم (گمراه شدن) به کار میرود (إِنَّ الَّذينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ؛ ص/۲۶) و برای معنای متعدی (گمراه کردن) به باب افعال (قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا كَثيراً؛ مائده/۷۷) و تفعیل میرود (أَ لَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ، فيل/۲؛ یعنی آیا کید آنان را در وضعیت باطل و مایه گمراه کردن خودشان قرار نداد؟) که تقابل این دو معنا به خوبی در این آیه منعکس شده است: «أَ أَنْتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبادي هؤُلاءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبيلَ» (فرقان/۱۷)
▪️«ضالّ» (وَ لاَ الضَّالِّينَ؛ حمد/۷) اسم فاعل از این ماده در حالت ثلاثی مجرد (کسی که راه را گم کرده، گمراه)؛ و «مُضِلّ» (وَ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ) اسم فاعل از این ماده در باب افعال (گمراه کننده) میباشد.
@yekaye