eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
یک آیه در روز
۱۱۳۴) 📖 قدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في‏ إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِ
. 1️⃣1️⃣ «إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» صلابت و صراحت در اظهار برائت از مشركان [و معبودهای دروغین آنها]، يك ارزش است (تفسير نور، ج‏9، ص580). @yekaye
یک آیه در روز
۱۱۳۴) 📖 قدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في‏ إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِ
. 2️⃣1️⃣«بُرَآؤُا مِنْكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» محور برائت، شرك و اسباب شرك و دورى از خداست (تفسير نور، ج‏9، ص580). @yekaye
یک آیه در روز
۱۱۳۴) 📖 قدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في‏ إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِ
. 3️⃣1️⃣ «وَ بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً» کلمه «ابدا» دلالت دارد که دشمنی و بغض بین حزب الله و حزب شیطان تا روز قیامت ادامه دارد و هیچ‌گونه آشتی و دوستی جدی و واقعی‌ای بین این دو متصور نیست. ملاصدرا بعد از اذعان به این نکته، این را از نکاتی دانسته که در حدیث معروف «عقل و جهل» نیز بدان اشاره‌ای شده است 📚شرح أصول الكافي (صدرا)، ج‏1، ص410 @yekaye
یک آیه در روز
۱۱۳۴) 📖 قدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في‏ إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِ
. 4️⃣1️⃣ «إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنا بِكُمْ وَ بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا» از سویی خیلی قاطع و محکم از قوم خود تبری جستند و بدانها ابراز کردند که دشمنی‌ای همیشگی بین ما برقرار خواهد بود؛ از سوی دیگر، این دشمنی و نفرت همیشگی را مقید کرد به «حتی تؤمنوا». این نشان می‌دهد: «برائت بايد مكتبى و هدفدار باشد نه انتقامى» (تفسير نور، ج‏9، ص580). @yekaye
یک آیه در روز
۱۱۳۴) 📖 قدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في‏ إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِ
. 5️⃣1️⃣ «إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنا بِكُمْ وَ بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً» مفسران تذکر داده‌اند که عبارت «کفرنا ...» توضیحی برای این برائت است و نشان می‌دهد که این برائت صرفا لفظی (قالُوا لِقَوْمِهِمْ ...) نیست؛ بلکه قلبی و عملی هم هست؛ اما در اینکه کدام عبارت دلالت بر کدام دارد توضیحات متفاوتی ارائه کرده‌اند؛ برخی همچون علامه طباطبایی فراز اول (كَفَرْنا بِكُمْ) را به معنای مخالفت عملی با شرک ورزیدن آنها دانسته و فراز دون (بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ) را ناظر به جدایی و مخالفت قلبی دانسته‌اند (الميزان، ج‏19، ص230 )؛ و برخی همچون آقای قرائتی فراز اول را مرحله قلبى و فراز دوم را مرحله عملى دانسته اند (تفسير نور، ج‏9، ص580). @yekaye
یک آیه در روز
۱۱۳۴) 📖 قدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في‏ إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِ
. 6️⃣1️⃣ «تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ» با توجه به اینکه قرآن کریم در آیات دیگر، ایمان به پیامبران و قیامت و ... را هم علاوه بر ایمان به خدا، از ما خواسته است، واضح می‌شود که مقصود از «وحده» در اینجا در مقابل شرک ورزیدن است و می‌خواهد بفرماید «ايمان به خدا، بايد از هرگونه شرك، خالص باشد» (تفسير نور، ج‏9، ص580)؛ نه اینکه فقط به خدا ایمان بیاورند و به لوازم آن (همچون نبوت و معاد و ...) نیازی نیست ایمان بیاورند. 📝تأملی در تهمت شرک به شیعه به استناد برخی آیات❗️ با اینکه بسیاری از بزرگان اهل سنت ذیل آیه فوق تذکر داده‌اند که این «وحده» در این آیه هیچ منافاتی ندارد که ایمان به خداوند واحد لوازمی داشته باشد که ایمان به آنها هم در امتداد ایمان به خدا لازم باشد (مثلا فخر رازی در مفاتيح الغيب، ج‏29، ص519 )؛ اما در کمال تعجب، برخی از اهل سنت (مانند وهابیت) شیعه را مشرک معرفی می‌کند به خاطر باور به ولایت و شفاعت و علم به غیب اهل بیت❗️ در حالی که شیعه برخورداری اهل بیت از همه اینها را به اذن و عنایت خداوند و در طول توحید می‌دانند. جالب اینجاست که همان طور که در اینجا در خصوص ایمان بر «تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ» تصریح کرد اما در جای دیگر امور دیگری را بر ایمان به خداوند عطف کرد و فرمود «الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِه‏»، در خصوص ولایت و شفاعت و علم غیب هم به نحوی سخن گفت که توحید در اینها منافاتی با اینکه خداوند عده‌ای را از اینها برخوردار کرده باشد ندارد؛ یعنی: 🌴الف. همان خدایی که از قبول ولایت غیر خدا نهی کرد «ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ» (بقره/۱۰۷)، خودش ما را به ولایت کسانی غیر از خدا دعوت کرد: «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون‏» (مائده/۵۵)؛ 🌴ب. همان خدایی که شفاعت را منحصر در خداوند دانست: «وَ ذَكِّرْ بِهِ أَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِما كَسَبَتْ لَيْسَ لَها مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيٌّ وَ لا شَفيع» (انعام/۷۰)، «ما لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا شَفيعٍ» (سجده/۴)، «أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ شُفَعاء» (زمر/۴۳)، همان خداوند هم از تاثیر شفاعت شافعان به اذن خداوند سخن گفت: «مَنْ ذَا الَّذي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِه» (بقره/۲۵۵)، «ما مِنْ شَفيعٍ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِه» (یونس/۳)، «لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً» (مریم/87)، «يَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِيَ لَهُ قَوْلاً» (طه/109)، «لا يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضى‏ وَ هُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ» (انبیاء/28). 🌴ج. همان خدایی که علم غیب را منحصر به خویش دانست: «قُلْ لا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّه» (نمل/۶۵)، خودش از آشکار کردن این علم برای برخی از انسانهای برگزیده سخن گفت: «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى‏ غَيْبِهِ أَحَداً؛ إِلاَّ مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُولٍ» (جن/۲۶-۲۷). @yekaye
یک آیه در روز
۱۱۳۴) 📖 قدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في‏ إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِ
. 7️⃣1️⃣ «إِلّا قَوْلَ إِبْراهيمَ لِأَبيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَ ما أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْ‏ءٍ» «إلّا ...» استثنا از چه مطلبی چیست؟ 🌴الف. استثنائی برای «اسوه بودن حضرت ابراهیم ع» یعنی آیه می‌خواهد بفرماید: اقتدا کنید به ابراهیم در همه امورش به غیر از این استغفارش نسبت به پدرش، و در این زمینه به او اقتدا نکنید؛ زیرا که همین استغفارش نیز - چنانکه در جای دیگر فرموده- به خاطر یک وعده‌ای بود که به پدرش داده بود و وقتی که برایش یقینی شد که او دشمن خداست از او تبری جست: «وَ ما كانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهيمَ لِأَبيهِ إِلاَّ عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْه‏» (توبه/۱۱۴). برخی همچون حسن و مجاهد و قتاده و ابن زید توضیح داده‌اند که این تبیّن هنگام مرگ پدرش برایش حاصل شد؛ و اگر خداوند این استثناء را بیان نمی‌کرد چه‌بسا افراد فکر می‌کردند استغفار برای کفار ولو در حال کفر مرده باشند هم اشکالی ندارد و لذا خواست جلوی این اشتباه را بگیرد؛ و از حسن و جبایی نقل شده که آزر جلوی ابراهیم طوری وانمود می‌کرد که وی فکر می‌کرد مسلمان شده که برایش استغفار کرد (مجمع البيان، ج‏9، ص404 و 407 ؛ مفاتيح الغيب، ج‏29، ص518 و ۵۱۹ ؛ البحر المحيط، ج‏10، ص155 ). 🤔نقد و بررسی این دیدگاه در اینجا 🌴ب. استثنایی برای «عداوت حضرت ابراهیم ع با مشرکان» یعنی این عداوتی که بین آنها آشکار شد در همه جا مشاهده می‌شود مگر در آن سخن ابراهیم با پدرش. این معنا در ترجمه‌های موجود – در حدی که تفحص شد – فقط در ترجمه ابوالقاسم پاینده (ص۴۶۶) آمده است بدین صورت که: «... [و ميانشان مودتى نبود] بجز گفتار ابراهيم با پدرش كه براى تو آمرزش ميخواهم و در قبال خدا اختيارى در باره تو ندارم». و در میان قدما از ابن قتیبه و ابن عطیه هم نقل شده است که: آیه می‌خواهد بفرماید ابراهیم ع در همه امور با آنها دشمنی کرد و از آنها دوری گزید غیر از این سخن استغفار آمیزش به پدرش (به نقل از مفاتيح الغيب، ج‏29، ص518 ؛ البحر المحيط، ج‏10، ص155 )؛ و علامه طباطبایی هم که بدین قول تمایل دارد این را این طور توضیح می‌دهد که آنها تبری جستند و رابطه‌شان را با قومشان قطع کردند و تنها موردی که رابطه را قطع نکردند همین مصداق استغفار ابراهیم ع برای پدرش بود؛ که البته همان طور که مصداق تبری نبود مصداق تولی جستن هم نبود، بلکه صرفا وعده‌ای به وی داده بود به امید اینکه از شرک توبه کند و ایمان آورد ولی وقتی که برایش یقینی شد که ایمان نمی‌آورد تبری قطعی جست. شاهد بر این مدها هم این محاجه او با پدرش است: ««قالَ سَلامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كانَ بِي حَفِيًّا وَ أَعْتَزِلُكُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» (مريم/48) که در پایان آن اعلام اعتزال خود را با ضمیر «کم» می‌آورد و نمی‌فرماید أعتزلُ القوم؛ که پدرش استتثناء شود. که در این صورت، استثناء استثنای متصل می‌شود بدین معنا که: آنان با قوم خود با زبان تبری سخن گفتند غیر از این سخن ابراهیم ع به پدرش که نه مصداق تبری بود و نه تولی، بلکه وعده‌ای بود به امید ایمان آوردن پدرش (الميزان، ج‏19، ص230 ). 🤔نقد و بررسی این دیدگاه در اینجا 🌴ج. استثنایی برای بیان «محدوده تبری جستن صریح» یعنی می‌فرماید حضرت ابراهیم ع اسوه شماست در مساله تبری، ولی تبری را کاملا بی‌قید و شرط و بدون ملاحظه اوضاع و احوال بیرونی انجام ندهید؛ چنانکه او هم یک استغفاری برای پدرش کرد که ظهورش این است که در اینجا تبری را رعایت نکرد؛ پس گمان نکنید که تبری جستنی که ما از شما خواسته‌ایم کاملا بی‌قید و شرط و بدون ملاحظه اوضاع و احوال بیرونی است؛ مثلا اگر درصدد باشید با یک مواجهه نرم و مثبت، مانند وعده استغفار دادن، زمینه ایمان آوردن آنها را مهیا کنید، این کار شما منافاتی با تبری‌ای که ما گفتیم ندارد، بلکه در مواجهه با برخی از افراد- که مثلا با به خاطر روابط عاطفی‌تان چه‌بسا احتمال هدایت در آنها می‌دهید - می‌توانید مواجهه نرمی داشته باشید که ظاهرش چه‌بسا تخطی از برائت صریح باشد. توضیح و ادله این دیدگاه در اینجا و در نهایت: 📝تکمله: استغفار پیامبر ص برای حضرت ابوطالب ع و حضرت عبدالله ع و حضرت آمنه ع در اینجا @yekaye 👇ادامه مطلب👇
ادامه تدبر ۱۷ 🌴الف. نقد و بررسی این تحلیل که «إلا قول ابراهیم ...» استثنائی برای «اسوه بودن حضرت ابراهیم ع» است بر این برداشت از آیه چند اشکال وارد و پاسخهایی هم داده شده است: ۱. خود «سخن» که مصداق اسوه نیست، تا گفته شود که او اسوه شماست مگر در این سخن؟ پاسخ: تقدیری در کلام هست؛ یعنی او در این سخنانی که گفت اسوه شماست مگر در این سخن خاص او (الكشاف، ج‏4، ص514 ؛ البحر المحيط، ج‏10، ص155 ). ۲. چگونه این را استثنای متصل از اسوه بودنش بدانیم در حالی که ادامه داد «وَ ما أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْ‏ءٍ»؟ آیا در این نگرش توحیدی به وی اقتدا نکنیم؟ پاسخ: آنچه محل استثناء است همان استغفار وی نسبت به پدرش است؛ و بقیه جمله دارد حال خود حضرت ابراهیم ع را شرح می‌دهد؛ یعنی حضرت ابراهیم ع به پدرش گفت من برایت استغفار می‌کنم ولی امور به دست خداست و من توانی بیش از استغفار ندارم (الكشاف، ج‏4، ص514 )؛ و چه‌بسا بتوان خود همین را مویدی دانست بر اینکه این استغفار وی در جایی بود که هنوز امیدی به ایمان وی داشت چرا که دارد با ادبیاتی که وی به ایمان تشویق شود استغفارش را توضیح می‌دهد (اقتباس از مفاتيح الغيب، ج‏29، ص518 و ۵۱۹ ). ۳. آیه اصلا نفرمود حضرت ابراهیم ع در همه امور و همه سخنانش اسوه است، تا بخواهید این را استثناء از اسوه بودن او بگیرید؛ بلکه آیه فقط او را در خصوص تبری جستنش از کفار اسوه معرفی کرد (الميزان، ج‏19، ص231 ). پاسخ: اگرچه ظهور اولی این آیه، اسوه بودن در تبری جستن است؛ اما در دو آیه بعدتر ایشان را به طور مطلق اسوه خواند و این اطلاق با آمدن همین استثناء هم تایید می‌شود (زمانی استثناء می‌آورند که مخاطب، فهم مطلق و شامل دارد و می‌خواهند یک عرصه خاص را از آن مطلق استثناء کنند). @yekaye 👇ادامه مطلب👇
ادامه تدبر ۱۷ 🌴ب. نقد و بررسی این تحلیل که «إلا قول ابراهیم ...» استثنائی برای «عداوت حضرت ابراهیم ع با مشرکان» است ظهور آیه «وَ ما كانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهيمَ لِأَبيهِ إِلاَّ عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْه‏» (توبه /۱۱۸) این است که حضرت ابراهیم ع مدتی بعد از این وعده، که آشکار شد او دشمن خداست، به طور قطعی از او تبری جست؛ در حالی که ظهور آیه محل بحث این است که این سخن ابراهیم را باید از آن تبری و ابراز دشمنی‌اش استثنا کرد. خود علامه طباطبایی، بعد از طرح این اشکال، راهکار را در این دانسته که استثنای آیه را نه استثنای متصل، بلکه استثنای منقطع بگیریم؛ یعنی آیه می‌گوید: در تبری جستن ابراهیم و پیروانش از قومشان برای شما اسوه نیکویی هست؛ غیر از اینکه حواستان باشد که آن استعفار ابراهیم ع صرفا یک وعده بود و ربطی به تبری جستن یا نجستنی که گفتیم ندارد (الميزان، ج‏19، ص230-231 ). @yekaye 👇ادامه مطلب👇
ادامه تدبر ۱۷ 🌴ج. توضیح و ادله این تحلیل که «إلا قول ابراهیم ...» استثنائی برای «محدوده تبری جستن صریح» است دو تفسیر فوق اگرچه در این زمینه تشخیص «مستثنی منه» اختلاف نظر دارند، اما هر دو مطلب را به گونه‌ای تفسیر کرده‌اند که این سخن حضرت ابراهیم ع به پدرش شایسته پیروی نیست؛ اولی می‌گوید ایشان اسوه است جز در این مساله؛ و دومی هم می‌گوید اسوه بودن ایشان فقط در مساله تبری است؛ و در این زمینه تبری هم یکجا اقدام وی با تبری منطبق نبود؛ یعنی در این یک مورد اسوه نیست. 💢اما با اصلاحیه‌ای بر تفسیر دوم می‌شود آیه را طوری معنا کرد که همین سخن حضرت ابراهیم ع به پدرشان هم قابلیت پیروی داشته باشد: یعنی می‌فرماید حضرت ابراهیم ع اسوه شماست در مساله تبری، ولی تبری را کاملا بی‌قید و شرط و بدون ملاحظه اوضاع و احوال بیرونی انجام ندهید؛ چنانکه او هم یک استغفاری برای پدرش کرد که ظهورش این است که در اینجا تبری را رعایت نکرد؛ پس گمان نکنید که تبری جستنی که ما از شما خواسته‌ایم کاملا بی‌قید و شرط و بدون ملاحظه اوضاع و احوال بیرونی است؛ مثلا اگر درصدد باشید با یک مواجهه نرم و مثبت، مانند وعده استغفار دادن، زمینه ایمان آوردن آنها را مهیا کنید، این کار شما منافاتی با تبری‌ای که ما گفتیم ندارد، بلکه در مواجهه با برخی از افراد- که مثلا با به خاطر روابط عاطفی‌تان چه‌بسا احتمال هدایت در آنها می‌دهید - می‌توانید مواجهه نرمی داشته باشید که ظاهرش چه‌بسا تخطی از برائت صریح باشد. 🔹این معنا چند موید دارد: (۱) گزارش تفصیلی از استغفار حضرت ابراهیم ع، که در آیه ۱۱۸ سوره توبه اشاره شد؛ (۲) تعبیر «وَ ما أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْ‏ءٍ» که نه‌تنها دعوت غیرمستقیم به توحید را در ضمن همین وعده استغفار نشان می‌دهد، بلکه با دو تفسیر فوق که نوعی مذمت در حق حضرت ابراهیم ع را القا می‌کند اصلا سازگار نیست و فضای کلام به نوعی تایید کار حضرت ابراهیم ع را در خود دارد؛ و (۳) فضای کلی قرآن کریم بر اسوه بودن و پیروی از حضرت ابراهیم ع تاکید دارد و همان آیه ۱۱۸ سوره توبه هم ظهور واضحی دارد که این اقدام حضرت ابراهیم یک گناه یا خطای راهبردی نبوده است؛ بلکه یک اقدام بر اساس احتمالات عقلایی‌ای بوده که حضرت ابراهیم ع می‌داده و لذا همین که این احتمالات منتفی شد حضرت ابراهیم ع هم کار صریحی که باید انجام می‌داد انجام داد. (۴) در آموزه‌های اصیل دینی هم مساله تولا و تبری جدی است و هم مساله تقیه (چه تقیه برای حفظ جان و ایمان خویش؛‌و چه تقیه مدارایی، برای آماده کردن مخاطب)؛ و تحلیل فوق، علاوه بر اینکه به عصمت حضرت ابراهیم ع وفادار است، بین این دو جمع می‌کند؛ و نشان می‌دهد که تبری جستن و تقیه کردن باید با هم جمع شود. 📝تکمله: استغفار پیامبر ص برای حضرت ابوطالب ع و حضرت عبدالله ع و حضرت آمنه ع @yekaye 👇ادامه مطلب👇
تکمله تدبر ۱۷ 📝استغفار پیامبر ص برای حضرت ابوطالب و حضرت عبدالله و حضرت آمنه فضای تفکر اهل سنت که عصمت انبیاء را چندان جدی نمی‌گیرد به تبع اینکه این آیات را مذمت حضرت ابراهیم ع قلمداد می کنند با افزودن مطالب نادرستی در خصوص پدران پیامبر اکرم ص همین مذمت را در حق پیامبر اکرم ص هم تسری می‌دهند: در بسیاری در کتب اهل سنت روایاتی آمده است که پیامبر ص برای ابوطالب یا برای مادرش استغفار می‌کرد و به دیگران هم تشویق می‌کرد که اگر پدر و مادرشان آدمهای خوبی بوده‌اند ولو مشرک باشند برایشان استغفار کنند، تا این آیه محل بحث یا آیه «ما كانَ لِلنَّبِيِّ وَ الَّذينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكينَ وَ لَوْ كانُوا أُولي‏ قُرْبى‏ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحابُ الْجَحيم‏» (توبه/۱۱۳) نازل شد و پیامبر ص را از این کار بازداشت. 🤔جالب اینجاست که در تفاسیر متقدم اینها به عنوان نظر خود مفسر بیان می‌شود (مثلا: تفسير مقاتل بن سليمان، ج2، ص199 )؛ اما در تفاسیر متاخرتر اینها را به عنوان حدیث در دهان پیامبر و حضرت علی ع می‌گذارند (مثلا: تفسير الطبري (چ14، ص509-513 ). 📛در حالی که این دیدگاه قطعا نادرست است؛ زیرا: 🔻اولا نهی در این دو آیه (به‌ویژه آیه سوره توبه) ناظر به جایی است که برای شخص احراز می‌شود که آن مشرک، جهنمی است؛ یعنی عالما عامدا شرک می‌ورزیده و جاهل قاصر نبوده است؛ و به هیچ وجه در مورد حضرت عبدالمطلب و حضرت آمنه و حضرت عبدالله که قبل از ظهور اسلام از دنیا رفتند نمی‌توان چنین سخنی گفت، که بخواهیم آنها را مصداق این مساله بدانیم. 🔻ثانیا طبق روایات متعدد هم حضرت ابوطالب ع و هم حضرت آمنه و هم حضرت عبدالله موحد، و بنا به نقل‌های متعدد بر دین حنیف بودند و هرگز به خداوند شرک نورزیدند و بت نپرستیدند؛‌ و حتی یک نقل معتبر وجود ندارد که آنها به هیچ بتی سجده کرده باشند؛ یعنی نه فقط در حال شرک از دنیا رفتن آنها (ولذا جهنمی بودنشان) قطعی نیست بلکه شواهد فراوانی علیه آن هست. به تعبیر دیگر، ایمان نداشتن به نبوت پیامبر ص (که در مورد حضرت آمنه و حضرت عبدالله سالبه به انتفای موضوع بوده) به معنای مشرک بودن آنها نبوده است. بله؛ در مورد حضرت ابوطالب ع که بعد از بعثت پیامبر ص زنده بود، چون ایشان ایمان خود به پیامبر ص را مخفی می‌کرد امکان دارد برای برخی شائبه مشرک بودن پیش آید؛ در حالی که کسی که تاریخ مطالعه کند بخوبی با مشاهده نوع و کثرتدفاع‌های حضرت ابوطالب ع از پیامبر ص می‌فهمد که ایشان از باب تقیه و برای اینکه بتواند اعتبار اجتماعی خود را برای دفاع از پیامبر ص به کار گیرد ایمانش را مخفی می‌کرده است؛ و اقدامات ایشان هیچ تناسبی با اقدامات یک مشرک و منکر نبوت پیامبر ص ندارد؛ و لذا پیامبر اکرم ص تا آخر عمر برای همه آنها طلب مغفرت می‌کردند. برای اثبات این مطلب شیخ مفید (۳۳۶-۴۱۳ ه.ق) کتابی با نام «ایمان ابوطالب» نوشته است که چندین بار ترجمه شده است. همچنین مرحوم طبرسی به مناسبتی احادیث متعددی در منابع اهل سنت و شواهد متعددی از اشعار خود حضرت ابوطالب که به وضوح بر ایمان وی دلالت دارد ارائه می‌کند؛ و شاید همین جمله ابتدای بحث ایشان برای اهل انصاف کافی باشد که: «ایمان ابوطالب به اجماع اهل بیت ع ثابت است و اجماع ایشان قطعا حجت است زیرا آنها یکی از دو ثِقلی هستند که پیامبر اکرم ص توصیه به تمسک بدانها فرمود.» (مجمع البيان، ج‏4، ص444-۴۴۶ ). 📜کسی که با تاریخ آشنا باشد بخوبی می‌فهمد که این روایات جعلی است و عمدتا توسط دستگاه بنی‌امیه برای تنقیص پیامبر ص و حضرت ابوطالب و پدر و مادر پیامبر اکرم ص ساخته شده است. @yekaye
یک آیه در روز
۱۱۳۴) 📖 قدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في‏ إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِ
. 8️⃣1️⃣ «لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَ ما أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْ‏ءٍ» این تعبیر «برای تو از خداوند [اختیار] هیچ چیزی را ندارم» تتمه سخن حضرت ابراهیم ع است که نشان می‌دهد که آن طلب مغفرتی که حضرت ابراهیم ع انجام می‌داد در فضای عبودیت محض و صرفا برای جلب رحمت و مغفرت است نه اینکه از خداوند طلبی داشته باشد و یا خودش بر انجام کاری برای پدرش توانا باشد؛ و این از مولفه‌های اخلاص معرفتی پیامبران الهی است که اصرار داشتند که خدا را همه‌کاره ببینند و خود را در هیچ کاری بتنهایی موثر نبینند؛ چنانکه مثلا از حضرت شعیب ع هم نقل شده که در جایی که می‌گوید تا جایی که بتوانم فلان کار را می‌کنم، بلافاصله تذکر می‌دهد که توفیق همین توانستنم هم از خداوند است: «إِنْ أُريدُ إِلاَّ الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفيقي‏ إِلاَّ بِاللَّه‏» (الميزان، ج‏19، ص232 ). خلاصه اینکه، «اولياى خدا، خود را مالك چيزى نمى‏دانند و به خود اجازه نمى‏دهند ذره‌ای خلاف دستورات الهی گام بردارند» (تفسير نور، ج‏9، ص580). @yekaye
یک آیه در روز
۱۱۳۴) 📖 قدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في‏ إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِ
. 9️⃣1️⃣ «رَبَّنا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنا وَ إِلَيْكَ أَنَبْنا وَ إِلَيْكَ الْمَصيرُ» درباره رابطه این جملات با جملات قبل دو احتمال مطرح شده است: یکی اینکه اینها ادامه سخن حضرت ابراهیم ع و قومش است، که از ما خواسته شده بدانها تأسی کنیم؛ و دوم اینکه تعلیمی از جانب خداوند باشد که همان گونه که از ما خواست که حضرت ابراهیم ع را اسوه خویش در تبری قرار دهیم به ما یاد می‌دهد که در امورمان برخداوند توکل کنیم و به سوی او بازگردیم و بدانیم که اساسا همه چیز به سوی او برمی‌گردد (مجمع البيان، ج‏9، ص407 ؛ الكشاف، ج‏4، ص514 ؛ مفاتيح الغيب، ج‏29، ص519 ؛ البحر المحيط، ج‏10، ص155 ). در واقع، کسی که از دشمنان خدا تبری می‌جوید این کار را با توکل بر خدا و بازگشت به سوی او انجام می‌دهد تا خود را از تبعات آزار آن در کنف حمایت خداوند قرار دهد؛ و در این سه فراز، ▪️ابتدا ابراز می‌دارد که «چون اعلام برائت آن هم با قاطعيّت و صراحت ممكن است آثار سويى را در پى داشته باشد، توكّل لازم است» (تفسير نور، ج‏9، ص580)؛ ▪️سپس می‌گوید چنین تصمیمی مبتنی بر این است که من تدبیر خودم را به خداوند واگذارم کنم و مشیتم را تحت مشیت او قرار داهم و از این موقف که خودم امور زندگانی‌ام را عهده‌دار شوم به اینکه همه را به خدا برگردانم تغییر موضع دهم؛ ▪️و نهایتا این اقدام من حرکت در مسیر عمومی نظام خلقت است که همه امور اساسا به خداوند برمی‌گردد؛ و من هم وضعیت خود را با این قانونی عمومی نظام خلقت هماهنگ می‌کنم (الميزان، ج‏19، ص232 ). به طور خلاصه: «جبهه‏ گيرى و قاطعيّت در برابر كفر و شرك، به توكّل، نيايش و توجّه به معاد نياز دارد» (تفسير نور، ج‏9، ص580). ✅تبصره در میان سه فراز فوق، اولی و سومی خیلی واضح است: تأکید بر توکل از این روست که اقدام سختی در پیش گرفته که جز با امداد جستن از خداوند به نتیجه نمی‌رسد؛ و سومی هم ضابطه کلانی است که تبیین‌گر اقدام دوم است؛ اما اینکه چرا بر انابه (که بر یک نحوه بازگشت از مسیر قبلی و توبه دلالت دارد) تأکید کرد هم می‌تواند ناظر به کسانی باشند که همچون حاطب بن ابی‌بلتعه با دشمنان خدا پیمان دوستی برقرار کرده بودند که باید از اقدام قبلی خود برگردند؛ و هم می‌تواند به طور کلی ناظر به هر انسانی باشد، از این جهت که دائما احتمال لغزش وجود دارد و همواره باید جهت حرکت خود را از هر سمت و سویی به سمت خداوند برگرداند. @yekaye
یک آیه در روز
۱۱۳۴) 📖 قدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في‏ إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِ
. 0️⃣2️⃣ «إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ ... كَفَرْنا بِكُمْ ... بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ ... رَبَّنا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنا» معناى توكّل گوشه‏ گيرى و انفعال نيست، بلكه در كنار اعلام برائت صريح و موضع‏گيرى شديد نسبت به مشركان است که توكّل معنا دارد (تفسير نور، ج‏9، ص580). @yekaye
یک آیه در روز
۱۱۳۴) 📖 قدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في‏ إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِ
. 1️⃣2️⃣ «عَلَيْكَ تَوَكَّلْنا وَ إِلَيْكَ أَنَبْنا» توكّل و انابه بايد تنها به درگاه خدا باشد. (كلمه «عَلَيْكَ» و «إِلَيْكَ» که مقدّم بر «تَوَكَّلْنا» و «أَنَبْنا» آمده نشانه حصر است) (تفسير نور، ج‏9، ص580). @yekaye
یک آیه در روز
۱۱۳۴) 📖 قدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في‏ إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِ
. 2️⃣2️⃣ «إِنَّا بُرَآؤُا... كَفَرْنا بِكُمْ، بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ... رَبَّنا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنا، وَ إِلَيْكَ أَنَبْنا، وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ» هر كجا سخنى مى‏گوييد و تصميمى از خود نشان مى‏دهيد، نفس خود را با ياد خدا مهار كنيد (تفسير نور، ج‏9، ص580). @yekaye
یک آیه در روز
۱۱۳۴) 📖 قدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في‏ إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِ
. 3️⃣2️⃣ «إِلَيْكَ أَنَبْنا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ» مسير تمام هستى و مسير ما به سوى اوست (تفسير نور، ج‏9، ص580). @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۱۳۵) 📖 رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذينَ كَفَرُوا وَ اغْفِرْ لَنا رَبَّنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ 📖 ترجمه 💢 پروردگارا! ما را فتنه‌ای برای [یا وسیله‌ آزمایشِ، یا فتنه‌ای در دستانِ] کسانی که کفر ورزیدند قرار نده و بر ما ببخشای، پروردگارا، که همانا تویی که عزتمند و باحکمت هستی. سوره ممتحنة (۶۰) آیه ۵ ۱۴۰۳/۷/۶ ۲۳ ربیع‌الاول ۱۴۴۶ @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹لا تَجْعَلْنا قبلا بیان شد که ▪️ماده «جعل» در معانی متعددی به کار رفته ... و به همین جهت برخی همچون ابن فارس از اینکه بتوان یک ماده واحدی برای تمام معانی آن یافت اظهار عجز کرده‌اند. ▪️اما برخی دیگر از اهل لغت که اصل واحدی برای این ماده قائل شده‌اند و اغلب محور را همان معنای فعل «جَعَلَ»‌ قرار داده‌اند؛‌ مثلا حسن جبل بر این باور است که معنای محوری این ماده «چیزی را به وضع یا هیئتی معین درآوردن (بعد از متحول کردن جرم آن و یا منتقل کردن آن) است، چنانکه «جَعلَة» که متحول می‌گردد و درخت خرما می‌شود و بوقلمون (جَعْوَل) هم به از این رو به آن رو شدن معروف است [در فارسی هم تعیر بوقلمون‌صفت رایج است]؛ و در قرآن هم جعل، یا برای متحول ساختن و به وضع خاصی درآوردن به کار رفته، مانند «الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِراشاً» (بقره/۲۲)، یا برای آفریدن که خود این هم یک نحوه متحول ساختن و در هیئت جدید پدید آوردن چیزی، مانند: «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْ‏ءٍ حَيٍّ» (انبیاء/۳۰)؛ که از این نحوه ایجاد یک معنای قرار دادن هم در پی می‌آید، مانند: «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِن» (انعام/۱۱۲)؛ و به صورت فعل ناقص هم وقتی به کار می‌رود هم معنای «طفق» می‌باشد؛‌جعل یفعل کذا، یعنی به سوی این متحول شد و آن کار را ادامه داد. «جُعل» و «جعاله» هم دستمزدی است که برای کاری قرار داده می‌شود. مرحوم مصطفوی نیز بر این باور است که اصل واحد در این ماده معنایی است نزدیک به تقدیر و تقریر و تدبیر (و آنچه در همه اینها مشترک است چیزی را در حالتی قرار دادن است) بعد از آفریدن و پدید آوردن؛ که این تقدیرِ بعد از تکوین، گاه در همان زمان تکوین خارجی رخ می‌دهد و صرفا از حیث اعتبار و لحاظ متاخر است، مانند: «جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً وَ الْقَمَرَ نُوراً» (یونس/۵) و «وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَزْواجِكُمْ بَنِينَ وَ حَفَدَةً« (نحل/۷۲) و «وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ» (نحل/۷۸) و «ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِينٍ» (سجده/۸) و «وَ جَعَلْنا فِي الْأَرْضِ رَواسِيَ‏» (انبیاء/۳۱)، و گاه در زمانی بعد از زمان تکوین مانند «جاعِلِ الْمَلائِكَةِ رُسُلًا» (فاطر/۱) و «وَ الَّذِي أَخْرَجَ الْمَرْعى‏ فَجَعَلَهُ فَجَعَلَهُ غُثاءً أَحْوى‏» (اعلی/۴-۵) «إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ» (حجرات/۱۳). این جعل گاهی از باب مقام و منزلت دادن بعد از تکوین است، مانند: «إِذْ جَعَلَ فيكُمْ أَنْبِياءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكا» (مائده/۲۰) و «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» (انبیاء/۷۳)، و گاه در مقام تشریع و احکام است، مانند: «فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً» (اسراء/۳۳) و «ما جَعَلَ أَدْعِياءَكُمْ أَبْناءَكُمْ‏» (احزاب/۴)، و خلاصه اینکه جعل مفهومش زمانی محقق می‌شود که منسوب به آثار و لوازم تکوین و یا آنچه بدان متعلق است در نظر گرفته شود چنانکه معانی مشابهش مثل تقدیر و تدبیر و تنظیم و حکم (به معنای حکم وضعی) همگی بعد از خلق و تکوین می‌باشند. ایشان در ادامه تلاش کرده‌اند سایر معانی مانند جوجه بوقلمون و جعاله و نهال خرما و … را نیز به همین معنا برگردانند؛ که البته مطالب ایشان در اینجا مقداری تکلف آمیز می‌شود. @yekaye 👇ادامه مطلب👇
ادامه توضیح ماده جعل ▪️از نظر راغب هم جَعَلَ، لفظ عامى است در تمامى افعال، كه از ماده‌های «فعل» و «وضع» و ساير واژه‏ها در اين رديف عام‏تر است و پنج گونه به کار می‌رود: ۱) در معنای صار و طفق، در اين معنى متعدّى نيست مثلا جعل زيد يقول كذا: زید دارد می‌گوید چنین و چنان» ۲) در معنای أوجد، كه متعدّى به يك مفعول است مثل «وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ» (انعام/۱) یا «وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ» (نحل/۷۸) ۳) در معنى ايجاد كردن و پدید آوردن چيزى از چيز دیگر؛ مانند «وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً» (نحل/۷۲) یا «وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ أَكْناناً» (نحل/۸۱) یا «وَ جَعَلَ لَكُمْ فِيها سُبُلًا» (زخرف/۱۰). ۴) برای چیزی را به حالت خاصی درآوردن، مانند «الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِراشاً» (بقره/۲۲) یا «جَعَلَ لَكُمْ مِمَّا خَلَقَ ظِلالًا» (نحل/۸۱) یا «وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُوراً» (نوح/۱۶) یا «إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا» (زخرف/۳). ۵) در معنای حكم كردن با چيزى در خصوص چيز ديگر؛ خواه حکم به حق باشد یا به باطل؛ برای حکم به حق مانند «إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ» (قصص/۷)؛ و در مورد حکم به باطل مانند «وَ جَعَلُوا لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَ الْأَنْعامِ نَصِيباً» (انعام/۱۳۶) یا «وَ يَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَناتِ‏» (نحل/۵۷) یا «الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ» (حجر/۹۱). ▪️طریحی نیز بر این باور است که فعل «جَعَلَ»‌ گاه به معنای «خلق» است، مانند: «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْ‏ءٍ حَيٍّ» (انبیاء/۳۰)، و گاه به معنای «وصف» است؛ و گاه به معنای «صَیَّر» است، مانند: «إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً» (بقره/۱۲۴)، و گاهی به معنای «عمل» است، مانند: «جَعَلْتُ الشي‏ء على الشي‏ء»، و گاه به معنای «أخذ» است، و گاه به معنای تسمیه است، مانند: «وَ جَعَلُوا الْمَلائِكَةَ الَّذِينَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً» (زخرف/۱۹)، و گاه به معنای «صنع» است، مانند: «وَ جَعَلَ اللَّيْلَ سَكَناً» (انعام/۹۶)... ▪️در همانجا عنوانی به صورت «جعل در قرآن» باز کردیم و توضیح دادیم که شاید بتوان با توجه کاربردهای ماده «جعل» در قرآن بتوان گفت وجه جمع تمام کاربردهای این ماده معنای «وضع» و قرار دادن است؛ با این تفاوت که در «وضع»‌یک معنای از بالا به پایین بودنِ اقدام لحاظ شده است؛ اما در «جعل» چنین قیدی ندارد؛ و می‌توان با یک دسته‌بندی نشان داد که یک معنای مشترک در تمام کاربردهای این ماده (لااقل در کاربردهای قرآنی‌اش) وجود دارد؛ که فهرست‌وار (و با اشاره به متن آیات برای هریک) به این کاربردها اشاره شد. جلسه ۱۰۴۹ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-82/ @yekaye
بسم الله الرحمن الرحیم سالهاست در خلال بحث‌های قرآنی که در این کانال و در سایت یک آیه در روز بارگذاری می‌شود به بحث تعدد قراءات قرآن کریم پرداخته‌ام که با توجه به ذهنیت نادرستی که در این موضوع وجود دارد گاه مورد تعجب و حتی اعتراض برخی از مخاطبان بوده است. در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۲ تدریس کتابی در این زمینه را در فضای حوزوی شروع کردم و امسال هم تدریس متن دیگری را؛ که در هر دو تلاش اصلی‌ام این است که زوایای پنهان بحث را برای مخاطب تا حد امکان باز کنم. فایلهای آن تدریس‌ها به همراه متون مربوطه در کانالی با عنوان «بحثی در تعدد قرآءات قرآن کریم» به آدرس زیر بارگذاری می‌شود و علاقمندان می‌توانند بدان مراجعه کنند. https://eitaa.com/qiraat توضیح زیر که در ابتدای همان کانال آمده، در ادامه تقدیم می‌شود @yekaye
اشاره شد که تا قرن یازدهم قبول -که تواترش تا رسول الله ص ادامه دارد - قول اصلی شیعه بود؛ اما امروزه انکار این به منزله قول اصلی شیعه قلمداد می‌شود❗️ با توجه به این مساله، درسی ذیل عنوان کلی را در مدرسه علمیه خان (مدرسه آیت الله بروجردی) در قم ارائه کردم (اول بار در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۲). 🔹در اولین سال تدریس این درس محور را کتاب یکی از علمای معاصر شیعه مرحوم عبدالهادی فضلی قرار دادم با عنوان ،_تاريخ_وتعريف که فایل آن را از اینجا می‌توانید دریافت کنید. خوشبختانه ایشان تسلط خوبی بر این موضوع دارند و جزء معدود علمای شیعه معاصر هستند که بخوبی بحث قراءات را مطرح کرده‌اند و این کتابشان بقدری مستند و همه‌جانبه‌نگر و خالی از تعصب دارد که مورد استناد بسیاری از بزرگان اهل سنت معاصر هم قرار گرفته است. البته در آن سال فقط فرصت شد که مقدمه و فصل اول این کتاب (نشأة القرائة و تطورها) تدریس شود؛ که البته دغدغه اصلی بنده هم همین بود که مخاطب با سیر تاریخی تحولاتی که در این موضوع گذشته آشنا شود. برای تدریس این کتاب طبیعی بود که به منابع متعددی مراجعه کنم و مستندات ایشان را استخراج کنم و البته گاه با مراجعه به متون اصلی تعلیقه‌ای و انتقادی بر فرمایشات ایشان و یا افزوده‌هایی بر ماجرا داشته باشم که آن مراجعاتم را در فایلی ذخیره می‌کردم که می‌توانید آن را از اینجا مشاهده کنید. در ادامه فایلهای صوتی تدریس ،_تاريخ_وتعريف تقدیم می‌شود (از اینجا) ▪️امسال (سال تحصیلی 1403-1404) به نظرم رسید، به تبع درس استادم، فرعی از کتاب ارزشمند نوشته متتبع بی نظیر شیعه مرحوم (۱۱۶۰- ۱۲۲۸ق؛ شاگرد اساتیدی همچون و و و ، که کتاب را به توصیه مرحوم کاشف الغطاء نوشته) را مبنای تدریس قرار دهم. کتاب ایشان به اذعان بسیاری از بزرگان فقه در تتبع و گردآوری اقوال در تاریخ فقه شیعه بی‌نظیر است. ایشان فرعی را به همین بحث قراءات نسبت داده‌اند و درست در زمانی که توسط امثال فضای قبول تعدد قراءات متواتر داشت برمی‌گشت عالمانه در مقابل این وضعیت ایستادند و نشان دادند که «اجماع فقهای شیعه بر قبول تواتر قراءات متعدد بوده است». استادم مقدمه‌ای بر این فرع نوشته‌اند که ابتدا آن را تدریس خواهم کرد تا مخاطبان دورنمایی از صورت مساله داشته باشند و سپس سراغ تدریس خود آن فرع خواهم رفت؛ و البته تدریس وجه انتقادی هم خواهد داشت یعنی چه‌بسا نظری مخالف نظر صاحب متن اتخاذ شود؛ که متون مربوطه و تدریس‌ مذکور را ان شاء الله در همین‌جا بارگذاری خواهم کرد (از اینجا) https://eitaa.com/qiraat