یک آیه در روز
979) 📖 فی جَنَّاتِ النَّعیمِ 📖 ترجمه 💢در بهشتهای پرنعمت. سوره واقعه (56) آیه12 1399/1/3 27 رجب
.
1️⃣ «فی جَنَّاتِ النَّعیمِ»
با توجه به اینکه «جنات النعیم» محل مقربین است؛ پس بالاترین مرتبههای بهشتهاست. اما واقعا «جنات نعیم» چیست؟
🍃الف. بهشتهایی که در آن جز تنعم خالص نیست. (تفسير الصافي، ج۵، ص۲۱۳) در واقع، این اضافه شدن «نعیم» به بهشتها نشان میدهد که در این بهشتها فقط نعمت است و خبری از نقمت نیست. (المیزان، ج۱۹، ص۳۸۱ ) برخلاف باغهای دنیوی که بالاخره زحمت و مشقتی در آنها هست (مجمعالبیان، ج۱۰، ص۵۰۹)
🍃ب. مقصود «نعمتهای بهشتها»ست و این معکوس کردنش برای نشان دادن کثرت و مبالغه در این نعمتهاست (تفسير الصافي، ج۴، ص۱۴۰)
🍃ج. هرگاه «نعیم» در قرآن کریم به صورت مطلق بیاید مقصود نعمت ولایت است، چنانکه آیات «فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ...» (نساء/69) و «وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي» (مائده/3) بر آن دلالت دارد، زیرا حقیقت نعمت، همان ولایت است، یعنی اینکه خداوند قائم به امر بندهاش شود (المیزان، ج17، ص136 )؛ که تحت ولایت خدا قرار گرفتن، با پیروی از ولایت پیامبر ص و ائمه ع حاصل میگردد، از آن جهت که مسیری است برای دریافت تمامی نعمتها؛ و نیز راه استفاده صحیح از نعمتها، که این استفاده صحیح است که موجب میشود نعمت واقعا برای انسان نعمت شود، نه نقمت. (المیزان، ج۲۰، ص۳۵۴ )؛
پس بهشتهای نعیم، بهشتهایی است که در اثر پیروی از ولایت پیامبر ص و اهل بیت ع به دست میآید (حدیث۴) و این مضمون این آیات که این جنات نعیم محل مقربانی است که اهل ولایت الله هستند کاملا تناسب دارد (المیزان، ج19، ص121 )
🍃د. ...
@yekaye
یک آیه در روز
979) 📖 فی جَنَّاتِ النَّعیمِ 📖 ترجمه 💢در بهشتهای پرنعمت. سوره واقعه (56) آیه12 1399/1/3 27 رجب
.
2️⃣ «فی جَنَّاتِ النَّعیمِ»
چرا تعبیر «جنات النعیم» آورد، نه «جنة النعیم»؟
🍃الف. چون بحث از مقربان بود، پس برای هریک جنت نعیمی در کار است و مجموعش جنات نعیم میشود، به قرینه اینکه در پایان سوره فرمود «فَأَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ فَرَوْحٌ وَ رَيْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعِيمٍ» (واقعه/88-89) (المیزان، ج19، ص121 )
🍃ب . چهبسا میخواهد اشاره کند که بهشتی که برای مقربان مهیا شده، نه یک بهشت، بلکه بهشتهایی است.
🍃ج. ...
@yekaye
یک آیه در روز
979) 📖 فی جَنَّاتِ النَّعیمِ 📖 ترجمه 💢در بهشتهای پرنعمت. سوره واقعه (56) آیه12 1399/1/3 27 رجب
.
3️⃣ «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ؛ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُون؛ فی جَنَّاتِ النَّعیمِ»
سبقتگیرندگان، مقربان الهیاند در بهشتهای پرنعمت.
نفرمود: «سیدخلون جنات النعیم: در بهشتهای پرنعمت وارد خواهند شد»؛ بلکه جمله اسمیه آورد که دلالت بر ثبوت و وقوع آن در حال دارد: در آن هستند.
چرا؟
🍃الف. بقدری این مساله قطعی است که به این صورت تعبیر کرد.
🍃ب. آخرت به دنیا احاطه دارد؛ و اگر کسی چشم باطنبین و آخرتبین داشته باشد، میبیند که آنان هماینک در بهشتهای پرنعمت خداوند غوطهورند.
موید این برداشت، حدیث4 است که در حالی که سوال کننده از اینکه شیعیان واقعی این اندازه در رنج و زحمتاند ابراز تعجب میکند، امام ع در پاسخ نمیفرماید که آنان فقط در بهشت همراه ما و در جنات نعیم خواهند بود، بلکه میفرماید در دنیا و در آخرت چنیناند.
📝تاملی با خویش
آیا اگر کسی به قرب خدا رسیده باشد؛ و به تعبیر دقیقتر خداوند او را در قرب خود پذیرفته باشد، نعمتی بالاتر از این برایش تصور دارد، که سوال شود که آیا اینان در قیامت به این نعمت عظیم میرسند یا در آخرت؟
🍃ج. ...
@yekaye
یک آیه در روز
979) 📖 فی جَنَّاتِ النَّعیمِ 📖 ترجمه 💢در بهشتهای پرنعمت. سوره واقعه (56) آیه12 1399/1/3 27 رجب
.
4️⃣ «فی جَنَّاتِ النَّعیمِ»
درست است که خداوند انسانها را سه دسته کرد و «سابقون» و مقربان را حتی از اصحاب یمین متمایز نمود و حساب ویژهای برای آنان باز کرد؛ اما تذکر داد که جایگاه اینان هم در «بهشتهای پرنعمت» است؛ تا مبادا کسی توهم کند که این تقرب آنان را به سرای دیگری وارد میکند. در واقع، درست است که بهشت خودش مراتب دارد؛ اما فوق بهشت دیگر خبری نیست. (مجمع البيان، ج9، ص325 )
@yekaye
یک آیه در روز
979) 📖 فی جَنَّاتِ النَّعیمِ 📖 ترجمه 💢در بهشتهای پرنعمت. سوره واقعه (56) آیه12 1399/1/3 27 رجب
.
5️⃣ «فی جَنَّاتِ النَّعیمِ»
مقام قرب خداوند بالاتر از هر پاداشی است: ابتدا فرمود: آنان مقرّب درگاه ما هستند، سپس فرمود: در باغهاى بهشتى قرار مىگيرند. (اقتباس از تفسير نور، ج9، ص421 )
@yekaye
یک آیه در روز
979) 📖 فی جَنَّاتِ النَّعیمِ 📖 ترجمه 💢در بهشتهای پرنعمت. سوره واقعه (56) آیه12 1399/1/3 27 رجب
.
6️⃣ «فی جَنَّاتِ النَّعیمِ»
«جنت نعیم» ظاهرا مقام بسیار بالایی است که حضرت ابراهیم از خدا میخواهد که وی را از وارثان جنت نعیم قرار دهد (وَ اجْعَلْني مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعيمِ؛ شعراء/85) و تنها کسانی که بهره بالایی از ایمان و عمل صالح داشته (یونس/9؛ حج/56؛ لقمان/8) و در واقع، اهل ایمان و تقوا باشند (مائده/65) سزاوار است که به ورود در آن طمع داشته باشند؛ نه هرکافر هوسرانی (أَ يَطْمَعُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ يُدْخَلَ جَنَّةَ نَعيمٍ؛ معارج/38).
اما نکته جالب اینکه اگرچه خداوند به مومنان و متقین وعده ورود در جنت نعیم را داده:
▫️و لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْكِتابِ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَكَفَّرْنا عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَأَدْخَلْناهُمْ جَنَّاتِ النَّعيمِ، مائده/65؛
▫️ إنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ يَهْديهِمْ رَبُّهُمْ بِإيمانِهِمْ تَجْري مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ في جَنَّاتِ النَّعيمِ، یونس/9؛
▫️ الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فَالَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ في جَنَّاتِ النَّعيمِ، حج/56؛
▫️ إنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ جَنَّاتُ النَّعيمِ؛ لقمان/8
اما اگر در تعابیری که برای آنان آورده دقت شود، معلوم میشود که اگرچه مومنان و متقین هماکنون می توانند در بهشتها و نعمتها باشند (إِنَّ الْمُتَّقينَ في جَنَّاتٍ وَ نَعيمٍ؛ طور/17) اما خود «جنات نعیم» در قیامت برایشان آماده شده (یونس/9، حج/56 و لقمان//8) و در قیامت وارد آن میشوند (مائده/65).
🤔برخلاف مقربان (واقعه/12) و مخلَصان (صافات/43)، که تنها گروههایی هستند که همینجا در موردشان گفته شده که «در جنات نعیماند» (فی جَنَّاتِ النَّعیمِ).
@yekaye
یک آیه در روز
979) 📖 فی جَنَّاتِ النَّعیمِ 📖 ترجمه 💢در بهشتهای پرنعمت. سوره واقعه (56) آیه12 1399/1/3 27 رجب
.
7️⃣ «فی جَنَّاتِ النَّعیمِ»
نهتنها در اینجا «جنات» را جمع، و در پایان سوره مفرد آورد و فرمود «فَرَوْحٌ وَ رَيْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعِيمٍ» (واقعه/89) (که درتدبر 2 بدان اشاره شد)،
بلکه در اینجا نعیم را معرفه آورد، اما در پایان همین سوره، در خصوص همین «السابقون»، نعیم را نکره آورد.
چرا؟
🍃الف. یک تحلیل لفظیاش این است که در اینجا «سابقون» و «مقربون» به خاطر اینکه «الـ» استغراق دارند، در موضع معرفه قرار گرفتهاند، اما در آنجا با تعبیر « مِنَ الْمُقَرَّبِينَ: شخصی از این مقربان» عملا نکره بودن بارزتر است، و از این رو، آنجا هم نکره آورد.
البته این لزوما یک قاعده نیست؛ چنانکه در موارد متعددی داریم که «المتقین» با «الـ» آمده ولی «جناتٍ» نکره است، مانند «إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ» (ذاريات/15) و «إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ» (قمر/54) (مفاتيح الغيب، ج29، ص390-391 )
🍃ب. یک تحلیل دیگر این است که مراتب بهشت فراوان است و مومنان و تقواپیشگان متفاوتند؛ پس برای عموم متقین تعبیر نکره میآورد زیرا معلوم نیست که جای هرکس کجاست؛ اما چون مقربان گروه خاصی از مومنان و تقواپیشگاناند که برترین و نهاییترین جایگاه را دارند، پس جایگاه عموم آنها معلوم است (بالاترین مرتبه)، اما باز جای تک تک آنها به خاطر اختلاف مراتبی که با هم دارند معلوم نیست؛ لذا اینجا که درباره همهشان است معرفه، و در آیه 89 در خصوص تکتک آنها نکره آورد. (مفاتيح الغيب، ج29، ص391 )
چیزی که شاید بتواند موید این تحلیل باشد آن است که حضرت ابراهیم ع – که شخص کاملا معین است- در دعایش تعبیر معرفه میآورد و میفرماید «وَ اجْعَلْني مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعيمِ» (شعراء/85)؛
اما از آن سو، قابل مناقشه هم هست زیرا در موراد دیگری داریم که در خصوص تقواپیشگان و عموم مومنان تعبیر «جنات النعیم» را آورده است؛ مانند: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْكِتابِ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَكَفَّرْنا عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَأَدْخَلْناهُمْ جَنَّاتِ النَّعيمِ» (مائده/65) یا: «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ يَهْديهِمْ رَبُّهُمْ بِإيمانِهِمْ تَجْري مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ في جَنَّاتِ النَّعيمِ» (یونس/9) یا «الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فَالَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ في جَنَّاتِ النَّعيمِ» (حج/56) یا «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ جَنَّاتُ النَّعيمِ» (لقمان/8).
🍃ج. با توجه به اینکه هم «الـ» و هم تنوین کاربردهای دیگری غیر از نشان دادن معرفه و نکره دارند، شاید اساساً نباید این «الـ» و تنوین را در اینجا علامت معرفه و نکره بگیریم؛ بدین بیان که در اینجا آوردن کلمه «النعیم» برای اشاره به نعمتِ خیلی خاص ، و یا برای اشاره به مطلق نعمت است (بهشتی که مطلق نعمتها در آن است)؛ اما کلمه «نعیمٍ» در پایان سوره، برای دلالت بر عظمت و بزرگیِ غیرقابل تصور این نعمت باشد.
🍃د. ...
@yekaye
یک آیه در روز
979) 📖 فی جَنَّاتِ النَّعیمِ 📖 ترجمه 💢در بهشتهای پرنعمت. سوره واقعه (56) آیه12 1399/1/3 27 رجب
.
8️⃣ «فی جَنَّاتِ النَّعیمِ»
📜حکایت📜
اصبغ بن نباته میگوید:
نزد امیرالمومنین ع نشسته بودم که در حال قضاوت بین مردم بود که گروهی آمدند که همراهشان یک فرد سیاهپوستی بود که دستانش را بسته بودند و گفتند: یا امیرالمومنین! این دزد است.
حضرت فرمود: ای فلانی! آیا دزدی کردهای؟!
گفت: بله، یا امیرالمومنین!
فرمود: مادرت به عزایت بنشیند! اگر دوباره بگویی دستت را قطع میکنم؛ آیا دزدی کردهای؟!
گفت: بله.
فرمود: وای بر تو! چه میگویی؟! آیا دزدی کردهای؟!
گفت: بله!
اینجا بود که حضرت فرمود دستش را قطع کنید، چون [با این اعترافی که کرد] قطع دست وی لازم شد.
پس دست راستش قطع شد و آن را با دست چپ گرفت و خون میچکید؛
شخصی به نام ابن الکواء (که از سران خوارج بود) به سراغش آمد و گفت: ای سیاهپوست! چه کسی دستت را قطع کرد؟
گفت:
دستم را سرورم امیرمومنان قطع کرد، پیشوای سفیدرویان نشاندار، نزدیکترین ترین فرد به انبیاء، سررو اوصیاء، امیرالمومنین علی بن ابیطالب، امام هدایت، همسر فاطمه زهرا س دختر محمد مصطفی ص، پدر حسن و حسین برگزیده و مورد رضایت، سبقتگیرنده به بهشتهای نعیم، درهمکوبنده پهلوانان میدان جنگ، انتقامگیرنده از جهالتپیشگان، آن پاککننده پاککنندگی، نگهبان بلندمرتبه، فرزند هاشم قمقام [بسیار بخشنده]، پسرعموی رسول الله، امام راه رشد و كمال، گوينده گفتار راستين و صواب، شجاع مكى، سرور با وفایی که وفا فقط اوست؛ تنومند پیشانیبلند، امینی از خاندان حامیم و طاها و یاسین و حامیم و خوشیمنیها، جایگیرنده در حرمین، نمازگذارنده به قبلتین [= دوقبله] خاتم اوصیاء و وصی خاتم الانبیاء، شیر ژیان و قهرمان شیران، تایید شدهی جبرئیل، یاریشدهی میکائیل، آشکارکننده دستورات رب العالمین، خاموشکننده آتش آتشافروزان، و بهترین کسی که از جمیع قریش برآمد، همان که جنودی از آسمان او را در برگرفته است، علی بن ابیطالب علیهالسلام، به رغم بدخواهان، مولای همه آفریدگان.
اینجا بود که ابن الکواء با تعجب گفت: وای بر تو ای سیاه! دستت را قطع کرده و او را چنین ثنا میگویی؟!
گفت: چگونه او را ثنا نگویم در حالی که محبت او با گوشت و خونم آمیخته شده است؛ و به خدا سوگند جز بر اساس حقی که خداوند بر من واجب فرموده دستم را قطع نکرد!
ابن کواء بر امیرالمومنین ع وارد شد و گفت: آقاجان! چیز عجیبی دیدم!
فرمود: چه دیدی؟
گفت: با فرد سیاهپوستی مواجه شدم که دست راستش قطع شده بود و آن را به دست چپ گرفته بود و از دستش خون میچکید، به او گفتم: ای سیاه! چه کسی دستت را قطع کرد؛ گفت سرورم امیرالمومنین ... ؛ و مطالبی که او گفته بود را بازگو کرد. به او گفتم: وای بر تو ای سیاه! دستت را قطع کرده و او را چنین ثنا میگویی؟! گفت: چگونه او را ثنا نگویم در حالی که محبت او با گوشت و خونم آمیخته شده است؛ و به خدا سوگند جز بر اساس حقی که خداوند بر من واجب فرموده دستم را قطع نکرد!
پس امیرالمومنین ع رو به فرزندش امام حسن ع کرد و فرمود:برو و آن عموی سیاهپوستت را بیاور.
امام حسن ع به دنبال وی رفت و او را در مکانی که به آن «کِندَة» می گفتند پیدا کرد و نزد امیرالمومنین ع آورد.
حضرت به او فرمود: فلانی! من دستت را بریدم و تو این گونه مرا ثنا میگویی؟
گفت: یا امیرالمومنین! چگونه تو را ثنا نگویم در حالی که محبتت با گوشت و خونم آمیخته شده است؛ و به خدا سوگند جز بر اساس حقی که خداوند بر من واجب فرموده وموجب نجات من از عذاب آخرت میشود، دستم را قطع نکردی!
فرمود: دستت را جلو باور!
پس او دستش را آورد و حضرت آن را از وی گرفت و در جایی که قطع کرده بود قرار داد و با ردایش آن را پوشاند و برخاست و نمازی گذارد و دعاهایی کرد و فقط آخر دعایش را شنیدیم که گفت: آمین.
سپس ردا را بلند کرد و فرمود: ای رگها همان گونه که قبلا بودید منضبط و متصل شوید.
پس آن سیاهپوست برخاست در حالی که میگفت: ایمان آوردم به خدا و به محمد رسول الله ص و به علیای که دست بریده را بعد از اینکه از جایش جدا شده بود برگرداند؛ سپس به پای حضرت افتاد و گفت: پدر و مادرم به فدایت ای وارث علم نبوت.
📚الفضائل (لابن شاذان القمي)، ص172-173؛
📚الروضة في فضائل أمير المؤمنين ع (لابن شاذان القمي)، ص224-227
📚شهید مطهری خلاصه این حکایت را در کتاب جاذبه و دافعه علی ع (ص44-45)؛ و
📚 سید بن طاوس سخنان وی را با طول و تفصیل بسیار زیادتری در «التحصين لأسرار ما زاد من كتاب اليقين» (ص610-613) آورده است.
👇متن اصل حکایت فوق👇
@yekaye
متن اصل حکایت فوق
☀️ بالْإِسْنَادِ- يَرْفَعُهُ- إِلَى الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ، أَنَّهُ قَالَ: كُنْتُ جَالِساً عِنْدَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ هُوَ يَقْضِي بَيْنَ النَّاسِ، إِذْ أَقْبَلَ جَمَاعَةٌ مَعَهُمْ أَسْوَدُ مَشْدُودُ الْأَكْتَافِ. فَقَالُوا: هَذَا سَارِقٌ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ.
فَقَالَ: يَا أَسْوَدُ، سَرَقْتَ؟
قَالَ: نَعَمْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ.
قَالَ: ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ، فَإِنْ قُلْتَهَا ثَانِيَةً، قُطِعَتْ يَدُكَ، سَرَقْتَ؟
قَالَ: نَعَمْ، قَالَ: يَا وَيْلَكَ، مَا ذَا تَقُولُ، سَرَقْتَ؟ قَالَ: نَعَمْ.
قَالَ: فَعِنْدَ ذَلِكَ، قَالَ عَلَيْهِ السَّلَامُ: اقْطَعُوا يَدَهُ، وَجَبَ عَلَيْهِ الْقَطْعُ.
قَالَ: فَقُطِعَتْ يَمِينُهُ، فَأَخَذَهَا بِشِمَالِهِ وَ هِيَ تَقْطُرُ دَماً، فَاسْتَقْبَلَهُ رَجُلٌ يُقَالُ لَهُ: ابْنُ الْكَوَّاءِ فَقَالَ لَهُ: يَا أَسْوَدُ، مَنْ قَطَعَ يَمِينَكَ.
قَالَ: قَطَعَ يَمِينِي سَيِّدِي أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ، قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ، وَ الْأَوْلَى بِالنَّبِيِّينَ وَ سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ، أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِمَامُ الْهُدَى وَ زَوْجُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ بِنْتِ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى، أَبُو الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ الْمُخْتَارُ وَ الْمُرْتَضَى، السَّابِقُ إِلَى جَنَّاتِ النَّعِيمِ، مُصَادِمُ الْأَبْطَالِ الْمُنْتَقِمُ مِنَ الْجُهَّالِ، زَكِيُّ الزَّكَاةِ، مَنِيعُ الصِّيَانَةِ، ابْنُ هَاشِمٍ الْقَمْقَامُ ابْنُ عَمِّ الرَّسُولِ. الْإِمَامُ الْهَادِي لِلرَّشَادِ، وَ النَّاطِقُ بِالسَّدَادِ، شُجَاعٌ كَمِيٌّ [مکّی]، جَحْجَاحٌّ وَفِيٌّ فَهُوَ الْوَفِيُّ، بَطِينٌ أَنْزَعُ، أَمِينٌ، مِنْ آلِ حم وَ طه وَ يس وَ حم وَ الْمَيَامِينِ، مُحِلُّ الْحَرَمَيْنِ، وَ مُصَلِّي الْقِبْلَتَيْنِ، خَاتَمُ الْأَوْصِيَاءِ، وَ وَصِيُّ خَاتَمِ الْأَنْبِيَاءِ، الْقَسْوَرَةُ الْهُمَامُ وَ الْبَطَلُ الضِّرْغَامُ الْمُؤَيَّدُ بِجَبْرَئِيلَ، الْمَنْصُورُ بِمِيكَائِيلَ، الْمُبَيِّنُ فَرْضَ رَبِّ الْعَالَمِينَ، الْمُطْفِئُ نِيرَانَ الْمُوقِدِينَ، وَ خَيْرُ مَنْ نَشَأَ مِنْ قُرَيْشٍ أَجْمَعِينَ، الْمَحْفُوفُ بِجُنْدٍ مِنَ السَّمَاءِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ عَلَى رَغْمِ أَنْفِ الرَّاغِمِينَ، مَوْلَى الْخَلْقِ أَجْمَعِينَ.
قَالَ: فَعِنْدَ ذَلِكَ قَالَ لَهُ ابْنُ الْكَوَّاءِ: وَيْلَكَ يَا أَسْوَدُ، قَطَعَ يَمِينَكَ وَ أَنْتَ تُثْنِي عَلَيْهِ هَذَا الثَّنَاءَ كُلَّهُ؟!
قَالَ: وَ كَيْفَ لَا أُثْنِي عَلَيْهِ، وَ قَدْ خَالَطَ حُبُّهُ لَحْمِي وَ دَمِي وَ اللَّهِ مَا قَطَعَهَا إِلَّا بِحَقٍّ أَوْجَبَهُ اللَّهُ عَلَيَّ.
قَالَ: فَدَخَلْتُ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ فَقُلْتُ لَهُ: يَا سَيِّدِي، رَأَيْتُ عَجَباً! قَالَ: وَ مَا رَأَيْتَ؟ قَالَ: صَادَفْتُ أَسْوَدَ وَ قَدْ قُطِعَتْ يَمِينُهُ، فَأَخَذَهَا بِشِمَالِهِ وَ يَدُهُ تَقْطُرُ دَماً فَقُلْتُ لَهُ: يَا أَسْوَدُ، مَنْ قَطَعَ يَمِينَكَ؟ فَقَالَ: سَيِّدِي أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ، وَ أَعَدْتُ عَلَيْهِ الْقَوْلَ وَ قُلْتُ لَهُ: يَا وَيْلَكَ قَطَعَ يَمِينَكَ، وَ أَنْتَ تُثْنِي عَلَيْهِ هَذَا الثَّنَاءَ كُلَّهُ؟! قَالَ لِي: مَا لِي لَا أُثْنِي عَلَيْهِ، وَ قَدْ خَالَطَ حُبُّهُ لَحْمِي وَ دَمِي، وَ اللَّهِ مَا قَطَعَهَا إِلَّا بِحَقٍّ أَوْجَبَهُ اللَّهُ عَلَيَّ.
قَالَ: فَالْتَفَتَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى وَلَدِهِ الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ قَالَ لَهُ: قُمْ هَاتِ عَمَّكَ الْأَسْوَدَ، قَالَ: فَخَرَجَ الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي طَلَبِهِ، فَوَجَدَهُ فِي مَوْضِعٍ يُقَالُ لَهُ: كِنْدَةُ. فَجَاءَ بِهِ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ، فَقَالَ لَهُ: يَا أَسْوَدُ، قَطَعْتُ يَمِينَكَ وَ أَنْتَ تُثْنِي عَلَيَّ؟
فَقَالَ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، مَا لِي لَا أُثْنِي عَلَيْكَ، وَ قَدْ خَالَطَ حُبُّكَ لَحْمِي وَ دَمِي، وَ اللَّهِ مَا قَطَعْتَهَا إِلَّا بِحَقٍّ عَلَيَّ مِمَّا يُنْجِينِي مِنْ عِقَابِ الْآخِرَةِ.
👇ادامه متن حکایت👇
@yekaye
ادامه متن حکایت
فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلَامُ: هَاتِ يَدَكَ، فَنَاوَلَهُ إِيَّاهَا فَأَخَذَهَا وَ وَضَعَهَا فِي الْمَوْضِعِ الَّذِي قُطِعَتْ مِنْهُ، ثُمَّ غَطَّاهَا بِرِدَائِهِ، وَ قَامَ يُصَلِّي عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ دَعَا بِدَعَوَاتٍ لَمْ تُرَدَّ، وَ سَمِعْنَاهُ يَقُولُ آخِرَ دُعَائِهِ: آمِينَ.
ثُمَّ شَالَ الرِّدَاءَ ثُمَّ قَالَ: انْضَبِطِي كَمَا كُنْتِ أَيَّتُهَا الْعُرُوقُ وَ اتَّصِلِي.
قَالَ: فَقَامَ الْأَسْوَدُ، وَ هُوَ يَقُولُ: آمَنْتُ بِاللَّهِ، وَ بِمُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ، وَ بِعَلِيٍّ الَّذِي رَدَّ الْيَدَ الْقَطْعَاءَ بَعْدَ تَخْلِيَتِهَا مِنَ الزَّنْدِ ثُمَّ انْكَبَّ عَلَى قَدَمَيْهِ وَ قَالَ: بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا وَارِثَ عِلْمِ النُّبُوَّةِ
📚الفضائل (لابن شاذان القمي)، ص172-173؛
📚الروضة في فضائل أمير المؤمنين ع (لابن شاذان القمي)، ص224-227
@yekaye